آن را که خبرشد خبرش باز نيامد

نويسنده:




حجت الاسلام و المسلمين شيخ عبدالقائم شوشتري يکي از اساتيد حوزه ي علميه مي باشند که از محضر استادان و علمايي نظير مرحوم علامه طباطبايي ، آيت الله بهاء الديني رحمه الله و آيت الله العظمي بهجت مدظله کسب فيض نموده اند .مصاحبه حاضر متن گفت وگوي ايشان با ماهنامه ي موعود است که بخشي از آن گلچين شده و به خوانندگان گرامي تقديم مي شود :
معرفت مراتبي دارد .کمترين حد معرفت همان معرفت شناسنامه اي است و مرحله ي بالاتر معرفت نوراني است ، چنان که حضرت امير (ع) فرمودند :«معرفتي بالنورانيه ، معرفه فالله » . هر چه معرفت ما نسبت به حضرت مهدي (عج) عميق تر و ريشه دارتر باشد ، به همان نسبت در توحيد هم عميق تر خواهيم بود . يک نسبت مستقيم بين «معرفت الله » و «معرفت الامام » وجود دارد و حديث من مات و لم يعرف امام زمانه ، مات ميته جاهليه ناظر است بر همه مراحل معرفت .آن مرحله اي که اگر انسان شناخت نداشته باشد ،به مرگ جاهليت مرده است ، مرحله اي است که در آن انسان حتي فاقد معرفت شناسنامه اي است . اگر کسي کمترين مرحله معرفت را داشته باشد ، به مرگ جاهليت نمي ميرد ، اما به کمال نمي رسد .
پيغمبر اسلام (ص) فرمودند : اول ما خلق اللهف نوري ؛ خداوند متعال اولين چيزي که آفريد نور من بود . يا در حديث ديگر آمده است : خداوند اشياء را به وسيله ي مشيت آفريد و مشيت را بي واسطه و ما همان مشيت هستيم .آشنايي با اين مسائل ، معرفت نوراني است . عالم بر دو گونه است :عالم خلق و عالم امر .به تعبير ديگر طبيعت و ماوراء طبيعت . فضائل و مناقب ائمه ي اطهار ( عليهم السلام ) ، دو گونه است : برخي فضائلشان فضائل خلقي است و برخي ديگر ، فضائل امري است .آشنايي با عالم امر و فضائل امري حضرات ائمه (عليهم اسلام ) ، مقدمه معرفت بالنورانيه است .
راه هاي شناخت به قول جناب خواجه حافظ :دکان عاشقي را بسيار مايه بايد .کتاب هايي را که درباره ي حضرت مهدي (عج) نوشته شده به فارسي و عربي ، روايي ، فلسفي ، کلامي همه جورش را بايد مطالعه کرد تا معرفت انسان نسبت به حضرت مهدي (عج) بيشتر شود . ولي بالاتر از اين تقواست :که خود تقوا و عبادت و بندگي يکي از راه هاي معرفت است . در خود قرآن کريم خداي تعالي مي فرمايد : و اعبد ربک حتي ياتيک اليقين ؛ عبادت کن تا به يقين برسي . پس معلوم مي شود عبادت راه رسيدن انسان به يقين است ؛ چه يقين در توحيد ، چه يقين در ولايت . اين راه دوم شناخت پيدا کردن است .
بله ، علاوه بر آنها عبادت هاي خاصي هم هست . بعضي از ختومات و اذکار هست که مخصوص حضرت مهدي (عج) است . اينها را انسان مداومت بکند آثار سريع تري مي بيند . مثلاً زيارت آل يس دو نسخه است و دو گونه ذکر شده است و هر دو اولش «سلام علي آل يس » است . نسخه مختصرش که در مفاتيح است و خيلي خوب است ولي نسخه مفصلش خيلي بهتر است که در کتبي نظير صحيفه الهاديه است .
مرحوم علامه طباطبايي به بنده فرمودند :هر کس چهل روز به آن نسخه ( مفصل )مداومت کند مسلماً محضر حضرت مشرف مي شود .
خير ،زيرا اين ذکر ، علت تامه نيست . شرايط ديگري هم لازم است برقرار شود ؛ مثلاً اگر کسي يک ختم را انجام بدهد ولي از محرمات پرهيز نکند نتيجه نمي گيرد .
من خودم شخصاً به کساني که ادعا مي کنند ، فوراً شک مي کنم ؛ يعني اطمينان نمي کنم به آنها . يک مرتبه حاج احمد آقا از حضرت امام سؤال کرد : پدر جان من فهميدم که يک حقايقي هست که دست ما به آن نرسيده است ؛ يا خود شما مرا به شاگردي قبول کنيد يا اينکه کسي را به من معرفي کنيد تا بروم از محضرش استفاده کنم . امام در جواب فرمودند : احمد ! آن را که خبر شد خبرش باز نيامد . اين مطلب امام مطلب حقي است. شايد بتوان گفت 99 % کساني که محضر مقدس حضرت مهد ي(عج) به راستي مشرف شده اند ، نامشان در هيچ کتابي نيست و از زبان هيچ گوينده اي هم نمي توان شنيد . مثلاً خود امام ، من يقين دارم که ايشان تشرفاتي خدمت حضرت داشته اند ؛ولي هيچ کس از آنها با خبر نيست . مرحوم آيت الله بهاء الديني يک بار از زبانش در رفت که ايشان مکرر خدمت حضرت تشريفاتي داشتند ؛ ولي يک بار آن را از زبانشان شنيدم که در جلسه اي که حضرت مهدي عليه السلام بوده اند ايشان هم در آن جلسه حضور داشته اند و قصد گفتن آن را نداشتند .من به آنها که اظهار مي کنند ، حسن ظن ندارم ؛ جز آنکه در حد سيدين طاووس باشند يا سيد بحرالعلوم يا مقدس اردبيلي يا امثال ايشان .
استنباط من اين است که منظور از مشاهده ، نيابت خاصه است . چون که حضرت مي خواستند دوران نيابت خاصه را پايان يافته معرفي کنند .لذا به او توصيه مي کنند تو بعد از خودت به کسي در اين مقطع ، درباره نيابت خاصه وصيت نکن و هر کسي بخواهد آن را ادعا بکند دروغ گوست و افترا مي بندد .
مشاهده در عربي به معني ديدار طرفيني است ؛ يعني اينکه من هر وقت حضرت را بخواهم ببينم مي توانم ، حضرت هم هر وقت بخواهند مي توانند مرا ببينند .اين را حضرت نفي فرموده اند . ولي آن قدر که من در اين زمينه مطالعه داشته ام و اشخاص بزرگي را ملاقات کرده ام به اين نتيجه رسيده ام که قطعاً امکان تشرف هست ؛ يعني اگر تمام عالم جمع شوند بگويند امکانش نيست من باورم نمي شود .چرا که من يقين کرده ام امکانش هست .
نوع تشرف براي اشخاص مختلف متفاوت است . اکثر آنها که مي گويند خدمت حضرت مشرف شديم ، راست مي گويند کسي را ديده اند و کراماتي از او مشاهده کرده اند ؛ ولي خود حضرت نبوده است . غالباً يا اوتاد ، يا ابدال ، يا نجبا يا صلحا بوده اند . يعني آنها يکي از افرادي را مشاهده کرده اند که در دوران غيبت با حضرت در ارتباطند ، البته در بعضي از موارد خود حضرت بوده اند . ديگر آنکه ممکن است بعضي راست بگويند ، ولي براي آنها مکاشفه شده است و مشاهده نبوده است . ما سه نوع ملاقات داريم : ملاقات در خواب ، ملاقات در بيداري و عيان ؛ مثل اينکه ما الان هم ديگر را مي بينيم . نوع سوم مکاشفه است که حالتي بين خواب و بيداري است . انسان بيدار است ولي در مرز تعبير و تاويل قرار مي گيرد .مثل قضيه ي سيد رشتي که مي گويد ديدم در آن شب حضرت در باغي ايستاده اند و با بيل به درخت مي زنند و برف هاي آن را مي تکانند . مگر حضرت بي کارند که به درخت بزنند که برف هاي آن بريزند ؟ ! اين مکاشفه بوده و معنا دارد . مکاشفه مثل خواب تعبير دارد .
پس اين که بعضي مي گويند مثلاً در بيابان مضطر شدم و «يا فارس الحجاز ادرکني » گفتم «يا صاحب الزمان » گفتم و حضرت به فرياد رسيد ؛ چه توضيحي دارد ؟ چه دليلي دارد که حضرت بوده است .
شايد از ماموران ايشان بوده اند . صرف اينکه با شخصي ملاقات کرده است ثابت نمي کند که آن شخص حضرت صاحب (عج ) بوده اند .بايد فرد شيعه کامل باشد تا بتواند در زمان غيبت خدمت حضرت برسد . آنها که مشاهده کرده اند اکثراً يا مکاشفه است يا ديدار اولياء الله .
بايد به ريز قضيه نگاه کرد ، مثلاً مي گويد :خدمت حضرت مشرف شدم ، مصافحه کردم ، دست حضرت نرم بود يا دست در بدن شان فرو مي رفت . اين مکاشفه است . آن که معاينه است ، حضرت جسم مبارک شان عرض و طول و وزن و رنگش مشخص است . يا مثلاً مي گويد ديدم ايشان يک دفعه غيب شدند .درست است که حضرت مي توانند جسم مبارک شان را غيب کنند ؛ ولي درمواردي که ايشان غيب مي شود ،غالباً مکاشفه است .
منبع:ماهنامه قرآني ،آموزشي نسيم وحي،شماره 8