نقدي بر نگاه محافل سياسي عرب به نقش منطقه‌اي ايران (3)

نويسنده:طلال عتريسي
مترجم: اسماعيل اقبال



نبود ابتكار اعراب در مناسبات خاورميانه‌اي

اشاره: ترديدي وجود ندارد كه غيبت شماري از كشورهاي به اصطلاح پيشرو عرب در صحنه‌هاي بحراني خاورميانه، احساس وجود خلأ در اين عرصه را در ميان ملت‌هاي منطقه‌ ايجاد كرده است. نبود ابتكار عربي براي حل منازعات به نحوي كه با ديدگاه آحاد مردم و اذهان عمومي خاورميانه سازگاري داشته باشد، سبب فرسايشي شدن بحران‌ها مي‌شود و نويسنده مقاله در بخش حاضر، اين عامل را به عنوان يكي از ريشه‌هاي وارد آمدن برخي اتهامات به ايران از سوي شماري ازكشورهاي عرب، بررسي مي‌كند.

حضور در صحنه تحولات عراق

آنچه که در لبنان پس از اشغال اسرائيل درسال 1982 بوقوع پيوست و منجر به شکل‌گيري حزب الله شد، براشغال عراق درسال 2003 نيز انطباق مي‌يابد. چون اگر اين اشغال روي نمي‌داد و نيروهاي بيگانه بر مقدرات مردم اين كشور حاكم نمي‌شدند، ما شاهد چنين نفوذ گسترده‌اي از سوي ايران در داخل عراق نبوديم.
آنچه که ايران انجام داد، بيشتربه منظور پرکردن خلاء استراتژيکي بود که از سقوط رژيم حاکم بر عراق ناشي شده بود و اين به دو علت، مسئله‌اي کاملاً طبيعي بود: علت نخست ناتواني آشکار اعراب از ارائه يک ابتکار مناسب و تعامل مطلوب با واقعيت جديد عراق پس از سقوط صدام (به عنوان يک خلاء عربي) بود و علت دوم نگراني ايران نسبت به امنيت ملي خود به خاطر حضور 150 هزار سرباز آمريکايي در عراق است که با ايران 1448 کيلومتر مرز مشترک دارد.
طبيعي است که در وضعيت ناشي از خلاء و اشغال، نگراني و دغدغه اساسي ايران نبايد اعادة نقش ازدست رفته اعراب در عراق يا کاهش نگرانيها و ايجاد اطمينان در دل دولتهاي عربي، از طريق نقش و فعاليت پرشتاب‌اش در عراق باشد، بلکه در اين وضعيت آنچه که براي ايران مهم است، اين که نبايد بار ديگر در عراق جديد، ترکيب قدرت براساس همان قاعدة سابق اعاده شود، امري که موجب خواهد شد تا بار ديگر دشمني عراق با ايران برانگيخته شود، يا روابط تيره ميان دو کشور که تا چند سال پيش در جريان بود و هنوز از خاطرة نسل کنوني ايران محو نشده است، بار ديگر منجربه يک جنگ مخرب و فاجعه‌بار نشود.
به همين علت، ايران درقبال تحولات عراق در دوخط موازي، تلاش کرده است تا از يک طرف با حمايت از مقاومت و مردم عراق، از فشار حضور آمريکايي‌ها در اين کشور بكاهد و از سوي ديگر، از نيروهاي شيعي که در عراق به قدرت رسيده‌اند و دوست ايران محسوب مي‌شوند، صرفنظر از اينکه چگونه به قدرت رسيده يا چه رابطه‌اي با اشغالگران دارند، حمايت كند.

ايران و شيعيان منطقه

در اينجا مسئله‌اي وجود دارد كه برخي از آگاهان مسائل ايران كه در زمينه‌هاي مطالعاتي و سياسي در جهان عرب كار مي‌كنند، توجه زيادي به آن ندارند يا اهتمام و توجهي كه بايد به مسأله بشود، صورت نمي‌گيرد. اين موضوع، اتهامي است كه تحت عنوان رابطه ايران با شيعيان منطقه به تهران وارد مي‌شود. ايران متهم مي‌شود كه در ارتباط با شيعيان منطقه، تلاش مي‌كند تا از طريق همدردي و همراهي با آنها با تشكيل «هلال شيعي» بر سراسر منطقه سلطه پيدا كند!
در اين خصوص بايد گفت كه نمي‌توان به اين مسئله فقط از زاويه واحدي نگاه كرد، بلكه بايد همدردي و همراهي ايران با شيعيان ساير كشورهاي منطقه را (برغم تفاوت بزرگي كه ميان محيط شيعي در ايران و ساير كشورها وجود داردـ) در جاي ديگري جستجو كرد. دليل اصلي همدلي ميان ايران و شيعيان ساير كشورهاي منطقه، بحران عميقي است كه گروه‌هاي شيعي در قلب جوامع عربي با آن روبرو هستند. شيعيان در اين كشورها به حقوق خود دست نيافته‌اند يا به برابري كامل با ساير شهروندان در كشورهاي عربي (در خليج فارس يا حتي در لبنان) نرسيده‌اند. درخصوص وضعيت شيعيان در اين كشورها يك سكوت طولاني از دهه‌هاي گذشته وجود داشته است و اين سكوت هرگز بدين معنا نبوده است كه اصلاً مشكلي در اين مورد وجود ندارد.
ادامه دارد ......
منبع:روزنامه اطلاعات