چطور می توان انسان موفقی بود؟
چکیده :
هر کسی در این روزگار دچار شکست در زندگی خود می شود. این که دلایل شکست خود را بفهمد و بتواند از آنها برای پیروزی آینده خود استفاده کند خیلی مهم است . در اینجا به برخی از عوامل شکست می پردازیم که قطعا در افراد شکست خورده یک یا چند مورد از این موارد باعث بروز شکست در آنها گردیده است.

تعداد کلمات : 2616 / تخمین زمان مطالعه : 13 دقیقه


نویسنده: استیو مولر
مترجم: حسین افرا

شکست در زندگی به ما دو درس مهم و اساسی می دهد. نخست اینکه می فهمیم کاری را کاملا اشتباه انجام داده ایم .دیگر اینکه  نه تنها به ما تجربیاتی می آموزد, بلکه روشهای غلبه بر این شکست را هم یاد می دهد. اساسا شکست به ما می آموزد که باید به عقب برگردیم و آرزوها و رویاهایمان را دیگر بار دنبال کنیم. اگر از این شکستها درسی نگیریم  در واقع یک جا نا امید می نشینیم و اصلا درک نمی کنیم چه موضوعی پیش آمده است. در این مقاله به دلایلی شکست افراد در زندگی اشاره شده و اینکه چطور می توان این شرایط را در جهت موفقیت تغییر داد.

1-عدم نظم شخصی
موفقیت اساسا به وجود نظم بستگی دارد. به کارگیری نظم شخصی یک نیاز ضروری و مهم در راستای موفقیت است. چنانچه شما  فردی باشید که اصلا  نظمی ندارید، در نتیجه با بروز مشکلات به سرعت همه چیز را رها می کنید. به بیان دیگر عدم نظم موجب می شود وسوسه ها به سراغتان می آید که ظرف مدت زمان کوتاهی , دیگر  همه چیز را کنار بگذارید. اگر آدم بی نظمی باشید،  در واقع به نظرتان می رسد دلیلی ندارد که امروز خود را فدای فردا کنید. اما اگر فردی با نظم و اصول باشید به نظر خیلی راحت تر از دست این وسوسه ها و عوامل منحرف‌کننده‌ی ذهنتان رهایی می یابید. نظم و رعایت اصول شما را یاری می کند تا بتوانید اهدافتان را دنبال کنید، حتی اگر به مفهوم قربانی شدن‌های  زودگذر  ,رنج و تحمل کردن شرایط  و موانع بسیار سخت باشد. در واقع  شما خواهید دانست که این وسوسه ها و عوامل منفی منحرف‌کننده ذهنتان، به نوعی سد راهتان بوده اند.
برنامه‌هایی زمان‌بندی‌شده و قابل دسترسی داشته باشید و قبل از تعیین هدفتان,  به خوبی  فکر کنید. در مورد مشکلات هم برنامه ریزی کنید. برنامه خود را روزانه بررسی و تغییرات لازم را ایجاد کنید.
چطور می توان بر عدم نظم شخصی غلبه کرد؟
اساسی ترین موضوع در بحث نظم شخصی , در واقع  شکل گیری و چگونگی ایجاد آن است. اکثرا افراد تصور می کنند این خصوصیت رفتاری مادرزادی است که برخی آن را دارند و برخی ندارند. در واقع این نظر درستی نیست. حس تنبلی و نبود توان درونی دو عامل اصلی در ممانعت از ایجاد نظم شخصی  هستند. اما اینکه چطور باید این نظم را ایجاد کرد؟ آیا با رها کردن امور دشواری که در واقع نیازمند صبر و  اراده قوی‌ و مصمم بودن فرد در انجام آن بوده, این رفتار در ما ایجاد می شود؟ یعنی ما منظم و مقید به اصول  می‌شویم؟ یا باید چاره دیگری کرد؟

به تدریج  در خود این رفتار را ایجاد کرده و میزان  نظم کاری خود را افزایش دهید. به عنوان مثال به کمک موارد ذیل می توانید این اقدام را انجام دهید :
● با افزایش تحمل میزان استرس
● مراقبه
● از بین بردن عوامل انحرافی ذهن
● شکستن عادات بد
● تعویق رفتارهای نامناسب
● طرح ریزی  برنامه های هدفمند و تعیین پاداش برای خود در خصوص نیل به هدف
● تحمل سطح بالایی از یک ناراحتی احساسی و عاطفی
● ورزش منظم
 در ادامه بیایید با هم دومین دلیل  مربوط به شکست و عدم موفقیت  را بررسی کنیم.

2-عدم مصمم بودن فرد در انجام کار
ممکن است شما فردی باهوش و بااستعداد باشید، اما همین که  این دو عامل همراه با نیروی مصمم بودن در انجام کار همراه نباشد ,شکست می خورید. عدم ثبات فرد و مصمم  نبودن در کار,  مانع و سدی بزرگ در مسیر موفقیت است. بسیاری افراد فوق العاده باهوش و بااستعداد هستند و صرفا به نیروی استعداد خود تکیه دارند و بارها و بارها فرصتها را از دست می دهند. آنها اراده ای در ثبات انجام کار تا  زمانی که برآن تسلط یابند را ندارند. در عوض زمانی که کار پیچیده تر شد, آن را رها می کنند. اگر فکر می کنید عدم قدرت ثبات انجام کار موجب می شود  که با شکست مواجه شوید، سریعا این رفتار  را ترک کنید.

حال آنکه درست است شما زمانی به این نیروی  ثبات در تصمیم خود نیاز پیدا می‌کنید که در موقعیت بن‌بست گیر افتاده و احساس می کنید راه به جایی ندارید. این جا نیروی مصمم بودن تان به کار می آید و شما به راهکارها و تصمیم گیری های جدید رسیده و شرایط را تعدیل می بخشید. زمانی که با سختی‌ها و مشکلات مواجه می شوید مقاومت کنید و همچنان مصمم به انجام کار باشید. برای رسیدن به رویاهایتان بکوشید و با موانع  مبارزه کنید، حتی اگر برایتان دشوار باشد. حتی زمانی هم که احساس می کنید به بن بست رسیده اید دلیلی ندارد تصور کنید راهی برای ادامه مسیر و رسیدن به اهدافتان وجود ندارد.

3-عدم تمایل به شنا در مسیر مخالف جریان
همیشه اینکه در جهت جریان شنا کنید, راحت‌تر است. در این شرایط جریان شما را به جایی می برد که دیگران هم می توانند این مسیر را بروند. اما قرار گرفتن موانع در مسیر افرادی که در تلاش به منظور موفقیتهای خود هستند،  باعث می شود بتوانند  خلاف جریان  نیزحرکت کنند. افراد به راحتی از افکار عمومی می ترسند. در عین حال گاهی جامعه نیز  از کسانی که بر خلاف جریان حرکت کرده اند, تقدیر می کند. بدون وجود این افراد هیچ گاه هواپیما ,کامپیوتر و نیروی برق اختراع نمی شد. از مواجه با نظراتی مخالف خود نترسید. اگر ذاتا اینگونه هستید، خلاف جریان موجود شنا کنید. فعالیتهای همراستا با استعدادهای ذاتی  خود را دنبال کنید.

4- عدم برنامه ریزی
اگر برنامه‌ریزی نداشته باشید, احتمال شکست وجود دارد. مهم نیست این برنامه خیلی کامل نباشد یا کارها آنطور که باید  طبق برنامه پیش نروند. مهم داشتن یک برنامه است. این کمک می کند عملکردتان یکسو باشد. بدون برنامه ممکن است به هر سو بروید و به اهدافتان نرسید. بنا به نتایج تحقیقات علمی, موسسان شرکتها با داشتن برنامه‌ریزی کمتر با شکست مواجه می شوند.
برنامه‌هایی زمان‌بندی‌شده و قابل دسترسی داشته باشید و قبل از تعیین هدفتان,  به خوبی  فکر کنید. در مورد مشکلات هم برنامه ریزی کنید. برنامه خود را روزانه بررسی و تغییرات لازم را ایجاد کنید.

 

بیشتر بدانید :  نه خصوصیت مشترک انسان های موفق


5- ترس از شکست
ترس از شکست ما را فلج می‌کند و باعث می‌شود فرصتها را از بین ببریم. از شکست می‌ترسیم و تلاشی  نمی‌کنیم. اما آیا این خود بزرگترین شکست نیست؟ "کسانی که جرات شکست دارند، به موفقیت دست می یابند" رابرت اف کندی. از شکست نترسید. از عدم تلاش بترسید. مهم است بدانید ترس, مانعی در مسیر موفقیت است. با غلبه بر ترس گامی در مسیر درست برداشته اید. داشتن خطا مهم نیست. اینکه دوباره برگردید و به مسیر ادامه دهید مهم است. شکست را نوعی تنبیه تلقی نکنید. بلکه از آن درس بگیرید و رویاهایتان را با تصمیمات مهم‌تری دنبال کنید.

6-همه چیز را  خیلی سریع خواستن
بسیاری مردم رویای  انجام کارهای بزرگ و اهدافی چالش برانگیز دارند. اما به یکباره درمی‌یابند نظرشان همچون کوهی عظیم است. در نتیجه آن را رها می کنند. آنها همان‌هایی هستند که به جای صعود به قله، فقط یک ساعت راه می روند و دست می کشند. هیچ مشکلی در مورد داشتن اهداف بلند وجود ندارد، اما سعی کنید آماده مسیر سخت و طولانی باشید. این انگیزه تلاش برای موفقیت به شما نیرو و انگیزه می‌دهد. بزرگترین مشکل داشتن هدف بدون تلاش است. درست مثل اقدام به  تصویربرداری از سیارات بدون داشتن تجهیز مناسب.
انسان ذاتا در پی رسیدن نتایج فوری است. به این دلیل اهداف خود را تفکیک کنید تا سریعا ناامید نشوید. درست مثل گامهای کوچک در مسیر کوهنوردی.

7-عدم باور خود
هوش و استعداد, اساسا عامل تمایز انسانهای موفق با ناموفق نیست. تفاوت اصلی در باور خودشان است. آنها معتقدند می توانند به اهدافشان برسند. آنها بر این باورند می توانند راهی برای چالشها بیابند. باورهای قوی به آنها انگیزه مقابله با این چالش‌هایی که در ابتدای کار به نظرشان معضلاتی بزرگ بود, می‌دهد. افراد موفق معتقدند "هیچ چیز"، مگر آنکه کاملا متقاعد شوند مانع از تلاششان نمی شود. در حالی که افراد ناموفق به دنبال بهانه‌ تراشی در انجام ندادن کارها دارند، افراد موفق، مصمم به تلاش هستند. بنابراین ببینید تا چه حد این باورمندی‌تان به خود و تلاش‌هایتان مهم است. اگر خود را باور داشته باشید کمتر احتمال می رود تا رسیدن به هدف و قله‌های موفقیت، دست از تلاش بردارید. در واقع این باور شماست که به شما انگیزه و  انرژی مضاعفی برای یافتن راه حل و ادامه مسیر می‌دهد.

8-عدم تواضع
اگر چه خیلی به نظر نمی‌رسد، اما فروتنی, خود کلید موفقیت است. برخی حتی آن را ضروری می‌دانند. بنا به تحقیقات افراد فروتن بیشتر عملکردهای موفقی داشته اند. اما خصلت فروتنی مزایای بسیاری دارد از جمله کمتر راجع  به خود فکر کردن و در عین حال به طور واقعی پی به نقاط ضعف خود بردن و  نیز کمک می‌کند بدانید چیزهای زیادی وجود دارند که هنوز نمی دانید. خیلی از افراد ناموفق و یا تا حدودی موفق خصلت فروتنی ندارند. آنها می‌خواهند برای هر چیزی بجنگند و تصور می‌کنند هنر جنگیدن دارند البته فقط در حد حرف.

9-بهانه جویی
اگر دیگران را برای اشتباهات خود سرزنش کنید، در واقع شکست را برای خود مقدر کرده اید. در عین حال با مسائلی مواجهیم که ما را از مسیرمان دور می کند. زمانی که موضوع بهانه تراشی را کنار بگذارید, در زندگی موفق خواهید بود. "هر چند گاهی و  به‌ندرت بهانه‌تراشی برای بعضی چیزها بد نیست" بنجامین فرانکلین. افراد موفق بین خود و اهدافشان مانعی به نام  بهانه ایجاد نمی کنند و می دانند با آن به جایی نمی رسند. در عوض مسئولیت کار را برعهده می گیرند و اقدام به تلاش می‌کنند. همیشه یک بهانه برای تنبلی هست. نگذارید ترسِ شکستِ ناشی از تغییر، محدودتان کند و به مرز راحت طلبی نزدیکتان کند.

10-عدم تمایل به  برقراری ارتباط و کارگروهی
اگر اقدام به برقراری ارتباط کاری با افرادی که می‌توانند کمک شما باشند نکنید، به نوعی فرصت را کاملا از دست داده‌اید. متاسفانه خیلی افراد این موضوع را نادیده می گیرند. برقراری روابط کاری با دیگران باعث می‌شود آنها بیشتر به ما کمک کنند تا اینکه در مقابل ما قرار بگیرند. برقراری ارتباط کاری باعث می‌شود افرادی را ملاقات کنیم که اهدافشان دقیقا هم سو با ماست.

11-تمایل به رها کردن تلاش و کوشش
رها کردن تلاش به خودی خود یعنی شکست. افراد ناموفق به راحتی دست از تلاش برمی دارند. افراد بیشتر اوقات به این دلیل که تلاش کافی نداشته‌اند، با شکست مواجه می شوند. در واقع در رویاهایشان، موفقیت در مسیری هموار و بدون تلاش مضاعف است. به نوعی این گونه مسیر نیل به موفقیت, به ندرت وجود داشته یا اصلا وجود ندارد. معلوم است که رها کردن روند کار در عین رسیدن به مراحل سخت ، راحت‌تر است اما در عوض  با تحمل سختی و سخت‌کوشی در این مرحله شانس  موفقیت خواهید داشت. در مواجه با سختی‌ها، دست از تلاش برندارید. مهم نیست اینکه گاهی در مسیر موفقیت به زمین بخورید. مهم این است که شما تلاش می کنید تا زمانی که راهی برای رسیدن به اهداف خود پیدا کنید. مادامی که محکم و مصمم ایستاده اید، شکست نمی تواند شما را مغلوب خود کند.

12-مقاومت در برابر مشاوره داشتن
برخی افراد با شکست مواجه می‌شوند؛ چرا که هرگز نظرات و بازخوردهای مناسب را نمی پذیرند و در عوض به دلایل مختلف استدلال می‌کنند کاری که انجام می‌دهند درست است و حتی اگر هم تلاش‌هایشان ناموفق باشد، همچنان نسبت به انجام مشاوره با دیگران مقاومت می کنند. این گونه افراد ترجیح می دهند کار درست را از نقطه نظر خود بدانند تا اینکه بازخورد و  نظرات دیگران ذهنشان را بازتر کند. البته دلیل این موضوع ساده است.  برای آنها شنیدن بازخورد و نظرات دیگران یعنی تایید قصور و کوتاهی خودشان،  بنابراین از این امر سر باز می‌زنند. در نتیجه آنها بیشتر ترجیح می دهند دیگران را متقاعد به درستی کار خودشان کنند تا اینکه به واقع کارها را در مسیر درستش پیش ببرند. به خصوص در شرایط بروز اشتباهات و نیز مشکلات، استفاده از نظرات و بازخوردها بسیار مفید است. البته نظر هر فردی به کار ما نمی آید. اما چنانچه افرادی نظرات مفیدی ارائه می دهند، باید به دقت آنها را شنید. البته ممکن است نظراتشان در عمل سخت باشد اما به هر حال کارا و سازنده خواهند بود و به ما نگرشی دیگر و درس‌آموزی خواهند داد که این موضوع بسیار ارزش دارد.

13- عدم استفاده از تجربه اشتباهات گذشته
افراد ناموفق با قصور و اشتباهاتشان به خود آسیب و ضربه می‌زنند. در واقع هر اقدامی می‌کنند تا این تجربیات تلخ اشتباهاتشان را به کلی فراموش کنند. مشکل این نگرش در آن است که در واقع آنها به جای درس آموزی و تجربیاتی که می توانند از این اشتباهات داشته باشند, آنها را  به نوعی دفن می کنند. اما چه اتفاقی می افتد اگر این درس آموزی از اشتباهات  را نادیده بگیریم؟ پاسخ این است که همان اشتباه را بارها و بارها تکرار خواهیم کرد تا نهایتا آن پیام را درک کنیم. اشتباهات خود را پنهان نکنید، بلکه با تجزیه و تحلیل اشتباهاتتان از آنها  درس بگیرید. دریابید به چه دلیل، روش و استراتژی شما موثر واقع نشده است. خود را به چالش بکشید تا روشهای بهتری به منظور جلوگیری از بروز اشتباهات مشابه در آینده بیابید.

14-عدم توانایی در غلبه بر عوامل منحرف کننده ذهن
توانایی فرد در مقابله با عوامل منحرف کننده ذهن, می‌تواند یک عامل اصلی در خصوص موفقیت باشد. نحوه برخورد شما با این عوامل در واقع موفقیت شما را ایجاد کرده و یا آن را از بین می‌برد. از یک طرف چنانچه قادر به کنترل عوامل منحرف کننده ذهنتان نباشید, روند کارتان سخت خواهد بود. چنانچه شما دائما صفحات فیسبوک ,تویتر و اینستاگرام خود را چک کنید،  نگرش‌تان نسبت به آنچه واقعیت است را از دست می دهید و در واقع توجه و تمرکزتان نسبت به کار از بین می رود و به تبع آن بازده و نتیجه بدتری خواهد داشت. از طرف دیگر اگر قدرت ذهنی لازم  و تمرکز کافی, نسبت به این عوامل منحرف کننده ذهنی را داشته باشید, بهره‌وری بیشتر و بیشتر خواهد شد.

15- طفره رفتن و تعویق انجام  کار
آنچه افراد موفق را از دیگران متمایز می‌کند، خودداری از  هر گونه طفره و تعویق انجام کار است. این یک قابلیت مهم است که باعث می شود بهره‌وری خود را در سطوح بالا به طور ثابت حفظ کنند. زمانی که کاری به تعویق می افتد دو چالش در این خصوص وجود دارد : نخست آنکه همانطور که بسیاری افراد با آن مواجهند آنها به سادگی نمیتوانند آغاز به کار کنند. افراد برای ساعتها کار را تعویق انداخته و می‌خواهند انجام آن را از سر خود باز کنند. دلیل دیگر زمانی است که افراد با مشکلات و سختی ها مواجه می شوند. وقوع چنین چالش‌هایی موجب می شود افراد به جای پیشبرد کار  و رفع مشکل ,دست از تلاش بردارند.

16- عدم موفقیت در پذیرش مسئولیتها
عدم تمایل به مسئولیت پذیری در مواقع موضوعی مشابه با همان موضوع بهانه‌ تراشی است. در هر دوی این شرایط, این موضوع که عوامل بیرونی و نه خود را مقصر ببینیم, مشترک است. این معضلی فاجعه بار است چرا که ما کنترل و اراده  خود را کنار می گذاریم. چنانچه مسئولیت کاری را نپذیریم، در واقع اقدامی در خصوص آن انجام نخواهیم داد. به منظور حل چالش‌هایی که با آنها مواجه خواهیم بود، باید مدیریت و کنترل شرایط داشته باشیم. در غیر این صورت همه چیز به طور تصادفی و اتفاقی برایمان رخ می دهد و این بدان معناست که دیگر ما نمی توانیم چیزی را تغییر دهیم.
"ققنوس باید بسوزد تا بیرون بیاید" جنت فیچ

برگرفته از سایت: www.planetofsuccess.com