سبک یا اسلوب کلام همان به هنگام ترجمه از میان می‌رود
 
چکیده
در میان علمای جهان اسلام جارالله زمخشری هم بزرگ‌ترین نظریه‌پرداز زیبایی‌های قرآن است و هم بزرگ‌ترین اجراکننده‌ی این نظریه‌ها بر موارد آیات. به نظر او، وقتی به زبان اول مخاطب قرار می‌گیریم، سروکار ما با معنی کلام است و شناخت مستقیم از آنها داریم. وقتی به زبان دوم مخاطب قرار گرفتیم، نخست به الفاظ آن می‌اندیشیم و آنگاه به شکل غیرمستقیم، از طریق آن الفاظ به طرفِ معانی آن‌ها حرکت می‌کنیم.
 
تعداد کلمات: 1311 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: محمدرضا شفیعی کدکنی
 
جارالله زمخشری (467-538)، در بلاغت قران تکیه و تأکیدش بر مسأله‌ی «اسلوب» است. عقیده دارد که «سبک» یا «اسلوب» همان چیزی است که به هنگام ترجمه از میان می‌رود. وی عقیده دارد که «هویت» یک اثر به اسلوب آن است. وقتی اسلوب از میان برخاست دیگر آن اثر، به معنی دقیق کلمه وجود ندارد، چیز دیگری خواهد بود؛ چیزی که می‌تواند بخش‌هایی از «هویت» آن شیء از میان برخاسته در خود آینگی کند، همین و بس! در قرون جدید، به ویژه در قرن بیستم، طرفداران چنین نظریه‌ای کم نیستند؛ اما در دنیای قدیم نظر زمخشری و یک متفکر معتزلی دیگر، جاحظ (160- 255 ق)، که تمام اهمیت متن را به «اسلوب» داده‌اند قابل توجه است و گرنه در قرن بیستم بسیاری از متفکران، مانند اونامونو (1864-1936)، عقیده داشته‌اند که حتی فکر هم، به هنگام انتقال از یک زبان به زبان دیگر، تغییراتی حاصل می‌کند. (1)
 
بر این اساس، زمخشری با امام اعظم ابوحنیفه (82- 150) که او نیز ایرانی است، سرِ مخالفت دارد. زیرا ابوحنیفه، با چشم‌انداز آزادی که در بابِ ترجمه‌ی دینی دارد، معتقد است که می‌توان به جای قرآن و اصل عربی آن، از ترجمه‌ی فارسی قرآن استفاده کرد (2). حتی در نماز هم حمد و سوره را می‌توان به زبان فارسی خواند (3). مخالفت زمخشری با ابوحنیفه در این است که می‌گوید: «ما باید سوره‌ای از «قرآن» را در نماز بخوانیم و «ترجمه‌ی قرآن»، دیگر «قرآن» به شمار نمی‌رود تا سوره‌ای از آن را بتوان در نماز به کار برد.»
 یک نکته را درباره‌ی سخن زمخشری نباید از یاد برد، و آن اینکه اصل سخن او، غیرقابل انکار است و هر کس که دو زبان یا چند زبان را به نیکی آموخته باشد، به تجربه گفتارِ زمخشری را تأیید می‌کند. اما نباید فراموش کرد که ممارست و انس در یک زبان، دیگر گاه تا بدان پایه می‌تواند، اوج بگیرد و تعالی پیدا کند که زبان اول را تحت الشعاع خود قرار دهد. نمونه‌ی آن شخص زمخشری است که زبان مادری او یکی از شاخه‌های زبان‌های ایرانی است و به نام زبان خوارزمی خوانده می‌شود. (6) اما همین کسی که زبان اول او، یکی از زبان‌های ایرانی، یعنی خوارزمی، بوده است.
در چندین مورد از تفسیر کشاف، زمخشری وارد این بحث شده است ولی در ذیل آیات «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‌ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ‌ وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ‌، 196-192 / الشعرا) که سورآبادی آن را بدین گونه ترجمه کرده است: «فروفرستادن بدین قرآن خدای جبرئیل را، بر دل تو، تا باشی تو، یا محمد!، از بیم ‌کنندگان به زبانی تازی هویدا، به درستی که این قرآن در نبشته‌های پیشینیان است.» (4) نکته‌ای عام‌تر را مطرح می‌کند و به یک بحث بسیار بدیع در باب ترجمه می‌پردازد. می‌گوید: این که قرآن بر قلب رسول (ص) نازل شده است به دو معنی می‌تواند باشد: نخست آن که ترا به حفظ و یادسپاری آن گماشت و یا به فهم آن، به این معنی که قرآن را برقلب تو اثبات کرد، اثباتی که فراموش ناشدنی است؛ به زبان عربی آشکار.»
 
در این جا زمخشری معتقد است که این «به زبان عربی آشکار» اگر به انذارشدگان و مخاطبان بازگشت دارد، در آن صورت معنی این خواهد بود که «تو یکی از آن‌ها باشی که بدین زبان انذار کرده‌اند و آن‌ها پنج تن‌اند: هود، صالح، شعیب، اسماعیل و محمد (ص)» یا این که بازگشت زبان عربی آشکار، به «نزول» است نه به «مخاطبان»، در آن صورت معنی آیه این خواهد بود که «فرو فرستاد این قرآن را به زبان عربی آشکار تا بدان انذار کنی و بیم دهی، زیرا اگر آن را به زبانی جز زبان عربی (= اعجمی) فرو می‌فرستاد، از آن یکباره دوری می‌کردند و می‌گفتند: «ما را به چه کار آید آنچه آن را در نمی‌یابیم.» و بدین‌گونه کار انذار و بیم دادن با دشواری روبرو می‌شد.

  بیشتر بخوانید :  زبان چیست ؟

زمخشری در این جا وارد این بحث می‌شود که اگر این وجه را بپذیریم ملازم این معنی خواهد بود که فروفرستادن قرآن به زبان عربی- که زبان تو و زبان قوم تست- فروفرستادنی است بر «دل» تو. زیرا این زبان، زبانی است که تو و قوم تو آن را در می‌یابید. اگر زبان اعجمی (= زبانی جز عربی) بود به جای آنکه بر «دل تو فرود آید بر «گوشم تو فرود آمده بود چرا که آن صورت تو جرس حروف را می‌شنیدی و معنی آن را در نمی‌یافتی و گنجایش آن را نداشتی.
 
نکته‌ی اساسی‌یی که زمخشری، از دید زبان‌شناسی امروزی در این جا مطرح می‌کند، نکته‌ی بسیار ظریفی است که می‌گوید: «گاه باشد که آدمی چندین زبان را می‌داند ولی آنگاه که به زبان نخستین خویش- زبانی که بدان زبان بار آمده و بر آن پرورش یافته و در سرشتِ اوست- مخاطب قرار گیرد، دل او جز به «معانی کلامم نمی‌گراید، کلامی که آن را با دل خویش تلقی می‌کند، و به واژه‌ها نمی‌اندیشد که چگونه قرار گرفته اند. اما اگر به زبانی دیگر- جز آن زبان که بدان بار آمده است- مخاطب قرار گیرد- هر چند در آن زبان ماهر و شناسا باشد- نخست نگاهش به واژه‌ها است، و سپس به معانی. (5)
 
زمخشری می‌خواهد بگوید: وقتی به زبان اول مخاطب قرار می‌گیریم، سروکار ما با «معنی کلام» است و وقتی به زبان دیگری - که آن را نیز می‌دانیم- مخاطب قرار گرفتیم نخست به الفاظ آن می‌اندیشیم و از طریق آن الفاظ به طرفِ معانی آن‌ها حرکت می‌کنیم. مثل این است که در زبان اول یک رمز را می‌گشاییم و در زبان دوم یک رمز را نخست به رمزی دیگر بدل می‌کنیم و آنگاه آن رمز دوم را رمزگشایی می‌کنیم. بسیار طبیعی خواهد بود که در زبان اول تمامی ظرایف و نکته‌ها و ویژگی‌های «معانی نحو» مستقیم وارد ذهن می‌شود، ولی در زبان دوم، بخشی از آن قابل انتقال است که از طریق تبدیل کدها تحقق پیدا می‌کند.
 
یک نکته را درباره‌ی سخن زمخشری نباید از یاد برد، و آن اینکه اصل سخن او، غیرقابل انکار است و هر کس که دو زبان یا چند زبان را به نیکی آموخته باشد، به تجربه گفتارِ زمخشری را تأیید می‌کند. اما نباید فراموش کرد که ممارست و انس در یک زبان، دیگر گاه تا بدان پایه می‌تواند، اوج بگیرد و تعالی پیدا کند که زبان اول را تحت الشعاع خود قرار دهد. نمونه‌ی آن شخص زمخشری است که زبان مادری او یکی از شاخه‌های زبان‌های ایرانی است و به نام زبان خوارزمی خوانده می‌شود. (6) اما همین کسی که زبان اول او، یکی از زبان‌های ایرانی، یعنی خوارزمی، بوده است، بر اثر دقت و ممارست در لطایف زبان عربی و کشف زیبایی‌های قران به جایی رسیده است که هیچ یک از عرب زبانان، در طول تاریخ، بدان دسترسی نیافته‌اند.
 
پی نوشت‌ها:
1- بنگرید به:The Oxford Dictionary of Literar Quotations, p. 249.
2- بعضی از ارباب تعصب (بیشتر، طرفداران قومیت عربی) به دلیل فتوای صحت نماز به زبان پارسی، ابوحنیفه را متهم به مجوسیت کرده‌اند. بنگرید به گلدتسهیر، العقیدة و الشریعة، 64.
3- بنگرید به هدایة مرغینانی، 58/1 و نیز سمریه، ابوطاهر سمرقندی، تهران، فرهنگ ایران زمین، 1342، صفحه 72.
4- تفسیر سورآبادی، ج 1729/3.
5- الکشاف، زمخشری، 35/3- 334.
6- درباره‌ی زبان خوارزمی بنگرید به مقاله‌ی دکتر احسان یارشاطر در لغت نامه‌ی دهخدا، مقدمه، 16.
 
 کتابنامه:
1. تفسیر سورآبادی (تفسیر التفاسیر) ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی به تصحیح زنده یاد سعیدی سیرجانی، فرهنگ نشر نو، 1381.
2. سمریه، ابوطاهر سمرقندی، به کوشش استاد ایرج افشار، تهران، طهوری، 1343.
3. العقیدة و الشریعة، اجناس جولد تسهیر، نقله الی العربیة و علّق علیه الدکتور، محمد یوسف موسی، الدکتور علی حسن عبدالقادر، الاستاذ عبدالعزیز عبدالحق، الطبعة الثانیة، دارالکتب الحدیثة بمصر و مکتبة المثنی ببغداد، تاریخ مقدمه 1378 /1959.
4. الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، محمود بن عمر زمخشری، بیروت، دارالکتاب العربی، مصر 1947/ 1366 [چاپ افست دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان].
5. لغت نامه، علی اکبر دهخدا و همکاران، جلد مقدمه، مقاله‌ی «زبان‌ها و لهجه‌های ایرانی» از دکتر احسان یارشاطر، 16.
6. الهدایة، شرح بدایة المبتدی، برهان الدین علی مرغینانی، تحقیق محمد عرفان درویش، دارالارقم بن ارقم، بیروت، بی تا.
7. The Oxford Dictionary of Literary Quotations edited by Peter Kemp, oxford University Press.
 
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390

  بیشتر بخوانید :
  زبان ؛ کلید ارتباط اجتماعی
  خصوصیات یک زبان خوب
  زبان فارسی در اینترنت