آنچه مردم‌شناس‌ها مهم می‌دانند
 
چکیده
در مردم‌شناسی تفکیک محتوا از شکل، امری غیرممکن است. موضوع مردم‌شناسی، می‌تواند یک رابطه‌ی زناشویی (ازدواج ترجیحی میان پسرها و دخترهای فامیل نزدیک)، یک ابزار و طرز استفاده از آن (بیل برای حفاری و کشاورزی متحرک)، یک شکل سیاسی (رئیس سالاری یا پادشاهی مقدس) یا یک نظام مناسکی (توتم‌گرایی) باشد.

تعداد کلمات:948 کلمه / تخمین زمان مطالعه:4 دقیقه
 
نویسنده: ژان کوپانس
برگردان: حسین میرزایی
 
واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی ملت‌های دوردست، از پس تجربیات ملموس، معاشرت و مشاهده، به صورت آن همه تصویرهای تاریخی یا عقیدتی (بدوی، صیاد-گردآورنده، دهاتی و غیره) و سرانجام به صورت موضوعاتی علمی تغییر شکل می‌یابند؛ موضوعاتی که امکان توجیه گردش و چرخش کار جامعه‌ها را فراهم می‌آورند. به این ترتیب، حیات تجربی صورت‌های انتزاعی به خود می‌گیرد که نظم‌بخشی و ارائه‌ی آنها تصویر واقعی رشته را ترسیم می‌کنند. به این دلیل است که تفکیک محتوا از شکل و ظرف از مظروف در مردم‌شناسی امری غیرممکن است. عمل اکتشاف و تشخیص همیشه وضع فکری آن عصر را بازتاب داده است و به همین دلیل است که تک‌نگاری، نوعی فهرست طبقه‌بندی‌کننده‌ی مشخصه‌های اساسی هر جامعه به شمار می‌رود و ابزار ممتاز عینیت‌بخشی واقعیت مردم‌شناختی بوده و هنوز نیز هست.
 
تک‌نگاری می‌خواهد کل‌گرایانه و جامع باشد. درواقع، تک‌نگاری شمارش تقریباً منظم یک سری زیرمجموعه‌هاست که آرایش سلسله مراتبی آن تقریباً ثابت است. محیط زیست طبیعی و جغرافیایی پیش از مسکن و انواع معیشت (همانند فناوری‌ها) مطرح می‌شود؛ سازمان اجتماعی (به ویژه خویشاوندی) پایه‌ی نظام‌های سیاسی و احتمالاً اقتصادی را شکل می‌دهد؛ مذهب و باورها (جادوگری، سحرآفرینی، شفابخشی‌ها)، اشکال بیان فرهنگی و زیباشناختی سرانجام اَبَرساختار را به وجود می‌آورند. این ماشین چندکارکردی نسبتاً ایستاست: تاریخ و تغییر در نهایت چیزی جز یک عنوان اضافی نیستند. صورت بندی تک‌نگاری‌ها حتی به حذف هر گونه‌ی جنبه‌ی تطبیقی منجر خواهد شد. در بهترین وضعیت، پژوهش‌گران آثاری جمعی و موضوعی تولید خواهند کرد که هر جماعتی را به عنوان نمونه‌ی خاص منحصر به فرد می‌کند. (1)

  بیشتر بخوانید :  انسان شناسی و فرهنگ گرایی

این بُرش پیشاپیش به یقین از بینشی قوم مدارانه ناشی می‌شود که قادر است مجموعه‌ی جامعه‌ی دیگری را هم پوشش دهد و به این ترتیب، بی‌هیچ زحمتی آن را خلاصه کند.
اما انباشت رخدادها می‌تواند خیلی خوب با تبیین‌های مختلف یا حتی متناقض سازگار باشد: اگر بخواهیم فقط به چند مکتب نظری بزرگ قبل از 1980 بسنده کنیم، از مکاتب تحول گرایی، اشاعه گرایی، کارکردگرایی، فرهنگ گرایی و حتی مارکسیسم نام می‌بریم که هر کدام از تک‌نگاری بهره برده اند؛ و از آن جا که نمایش تک‌نگاری همان قدر به روش‌های جمع آوری داده‌ها ارجاع می‌دهد که به نظریه‌های تبیینی، خواننده‌ی معمولی، امروزه نیز در دام تأثیر ظاهری این نوع ادبی گرفتار می‌آید و منظور هم همین تأثیر است. وانگهی، چندین زیرشاخه وجود دارد. به الگوی تعمیم‌گرا، که هنر زندگی مردمان مشخصی را به نمایش می‌گذارد، چه نام آن را قبیله بگذاریم (یا اخیراً از 25 سال پیش تا کنون قوم)، چه فرهنگ یا همچنین شیوه‌ی تولید، باید به ویژه الگوی (بیش‌تر فرهنگ‌گرایانه و فولکوریک) دوره‌های زندگی را نیز افزود؛ این الگو از طریق روند تحولی (از تولد تا مرگ)، گوناگونی فعالیت‌هایی را بازسازی می‌کند که هر فرد (مرد یا زن) باید به طور طبیعی به آن‌ها دست بزند.
 بی‌طرفانه نشان دادن موضوعات رشته، امکان‌پذیر نیست، زیرا حداقل در مورد آثار گذشته، باید آن‌ها را از ناخالصی‌های رسمیت یافته که به آن‌ها عالماً و عامداً وجودی علمی داده است، بیرون کشید. موضوعات مردم‌شناسی موضوعاتی از پیش تعیین شده نیستند. تاریخی از این نظر که جوامع مطالعه شده و جوامع مطالعه‌گر هر دو در زمان جهانی قرار دارند؛ به روز از این نظر که ملاقات میان مردم‌شناسی و «مردم‌شناسی شده‌ها» جامعه‌ای موسمی و شانسی را ترسیم می‌کند که با هیچ تجربه‌ی دیگری قابل بازتولید نیست. در این صورت هر فهرست مطالبی سلیقه‌ای است و الگوی فهم پذیرانه‌ای را شامل می‌شود که تبیین آن را باید در روش‌ها، نظریه‌ها، سیاست‌های علمی یا حتی توانش‌های حرفه‌ای و شخصی مشاهده‌گر، و نه در خودِ فعالیت‌های از پیش موجود، جست وجو کرد.
تک‌نگاری مردم‌شناختی به ارائه‌ی یک وضعیت متناقض منجر می‌شود که بر توصیف مردم‌نگارانه‌ی به نهایت جزئی بینانه - حتی تصنعی - کل‌گرایی مبرهنی را می‌نشاند که نتایج مشاهده‌ی یک مجتمع انسانی یا یک گروه پراکنده با جمعیت محدود را به تمامی یک ملت (ده‌ها هزار یا حتی ده‌ها میلیون فرد) تعمیم می‌دهد. این شیوه‌ی در عین حال تبیینی و سخنورانه اجازه می‌دهد تا یک نحوه‌ی کار به عنوان سنت کدبندی شود. یک ویژگی محلی (روستا، اردوگاه، نوار عشایری)، مشخصه‌های فردی یک زیرگروه خاص، به ناگاه نشانه‌ی هویت فرهنگی و نام یک ملت در دفتر ثبت انواع جامعه‌ها طبقه‌بندی می‌شود. مثلاً برحسب اتفاق دیدار مردم‌شناسی سفیدپوست. دُگُن (2)‌ها، نوئر (3)‌ها، یانومَم (4)‌ها، آیروکوئیز (5)‌ها، پاپوس (6)‌ها،‌ شان (7)‌ها، کَشَن (8)‌ها و تروبریاندها (9) نمادهای گوناگونی بشری می‌شوند. امروز، دُگُن‌ها برای جهانگردها نرخ تعیین می‌کنند، نوترها در جنگ جنوب سودان در حال نابودی‌اند و یانومَم‌ها قربانیان جویندگان طلا هستند؛ اما در مورد تروبریاندها، آن‌ها به آموختن بازی کریکت شهرت یافته‌اند! اما در بازی فریبنده‌ی تک‌نگاری‌ها، برچسب مردم‌نگاری هر روز را تا ابد بر پیشانی خود تحمل می‌کنند؛ چه این بازی به سال‌های 1915-1930 برگردد چه حتی به سال 1960، سال‌های نخستین کاوش‌هایی که در مورد آن‌ها انجام شد.
 
درنتیجه، بی‌طرفانه نشان دادن موضوعات رشته، امکان‌پذیر نیست، زیرا حداقل در مورد آثار گذشته، باید آن‌ها را از ناخالصی‌های رسمیت یافته که به آن‌ها عالماً و عامداً وجودی علمی داده است، بیرون کشید. موضوعات مردم‌شناسی موضوعاتی از پیش تعیین شده نیستند. تاریخی از این نظر که جوامع مطالعه شده و جوامع مطالعه‌گر هر دو در زمان جهانی قرار دارند؛ به روز از این نظر که ملاقات میان مردم‌شناسی و «مردم‌شناسی شده‌ها» جامعه‌ای موسمی و شانسی را ترسیم می‌کند که با هیچ تجربه‌ی دیگری قابل بازتولید نیست. در این صورت هر فهرست مطالبی سلیقه‌ای است و الگوی فهم پذیرانه‌ای را شامل می‌شود که تبیین آن را باید در روش‌ها، نظریه‌ها، سیاست‌های علمی یا حتی توانش‌های حرفه‌ای و شخصی مشاهده‌گر، و نه در خودِ فعالیت‌های از پیش موجود، جست وجو کرد.
 
موضوع علمی استاندارد وجود ندارد، زیرا فرهنگ در کلیت نامشخص و همیشگی خود، و تاریخ زندگی در جنبه‌ی منحصر به فرد خود، یا افزون بر این، نمادینه‌های ناشناخته‌ی تغییر، طیف‌های متفاوت یک و فقط یک واقعیت را مشخص می‌دارند. تعامل اجتماعی میان مردم‌شناس و «تولیدکننده‌ها» یا «کنش‌گرهای» موضوعات علمی، و جست و خیزهای قابل ملاحظه‌ای که در همین تعامل وجود دارند، به جای تولید نسبی‌گرایی فرهنگی قطعی (یعنی ما و دیگری‌ها)، نوعی نسبی گرایی جامعه‌شناختی و تاریخی تولید می‌کنند. برای مثال، چگونه می‌توان یانومَم‌های چاگنون (10)، انسان‌شناس امریکایی، یانومَم‌های لیزو (11)، و مردم‌شناس فرانسوی را با هم مقایسه کرد؟ نظم مردم‌شناختی مطلق و جوامع و فرهنگ‌ها (برای مثال ابتدایی و متمدن، جوامع تباری، جوامع طبقاتی و غیره) وجود دارند، چرا که این نظم زمان حال نتیجه‌ی یک تاریخ چندگونه است که به نوبه‌ی خود، برای مردم‌شناسان آینده حکم گذشته را پیدا خواهد کرد. اصالت موضوعات، مانند اصالت کاوش نباید جنبه‌ی گذرایی و منسوخ بهم پیوستگی و رابطه‌ی میان موضوع و کاوش در آن را از نظر دور بدارد.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. A. R. Radcliffe Brown et D. Frode (éds), Systèmes familiaux et matrimoniaux en Afrique, Paris, PUF, 1953 [1950]/ E. E.Evans Prichard et M. Fortes (éds), Systèmes politiques africains, Paris, PUF, 1964 [1940].
2. Dogon؛ مردمانی از کشور مالی در جنوب غربی افریقا که در حدود 600000 جمعیت دارند. برخی از آن‌ها در شمال بورکینافاسو و برخی دیگر در ساحل عاج مستقرند. آن‌ها اغلب به کشتکاری و آهنگری مشغولند. (مترجم)
3. Nuer؛ نوئرها از جماعت‌های بزرگ جنوب سودان هستند که در غرب اتیوپی نیز زندگی می‌کنند. اِوَنز - پریچارد مطالعاتی را در مورد نوئِرها انجام داده است و جامعه‌ی آن‌ها را در زمره‌ی جوامع بدون دولت قلمداد کرده است. (مترجم).
4. Yanomam؛ یکی از جماعت‌های بومی مستقر در جنگل‌های انبوه امریکای جنوبی در برزیل و ونزوئلا، که جمعیتی در حدود 27000 نفر دارند. (مترجم)
5. Iroquois؛ از سرخ پوستان امریکایی که در گذشته در شمال نیویورک و جنوب دریاچه‌ی آنتاریو و رودخانه‌ی سنت لورنت زندگی می‌کردند. امروز 75000 از آن‌ها در آنتاریوی کانادا و نیویورک زندگی می‌کنند. برخی دیگر از آن‌ها در کبک و اوکلاهاما حضور دارند. (مترجم)
6. Papous؛ از نخستین جماعت‌های بومی گینه نو هستند که اغلب زندگی خود را از طریق کشاورزی، صید و گردآوری می‌گذرانند. (مترجم)
7. Shan؛ یکی از گروه‌های قومی بیرمانی میانمار. (مترجم).
8. Kachin، دولت کاپشین یکی از هفت زیرمجموعه‌ی تقسیمات میانمار است که جمعیتی نزدیک به 1200000 نفر دارد. (مترجم)
9. Trobriandais؛ مردمانی از بومیان شمال استرالیا که در مجمع الجزایری به همین نام در اقیانوس آرام زندگی می‌کنند. (مترجم)
10. Chagon
11. Lozot
 
منبع:
در آمدی بر مردم‌شناسی و انسان‌شناسی ، ژان کوپانس ، برگردان: حسین میرزایی ، طهران نشر ثالث، چاپ دوم1394

  بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی
  انسان شناسی ساخت گرا
  تحول انسان شناسی در قرن بیستم