معنای علم
علم به توضیح و توصیف جهان مادی میپردازد و برای تصرف در آن شیوههایی ارائه میدهد. کاربرد واژهی علم برای مفاهیم مختلف باعث اشتباهات زیادی در زبان فارسی شده است در حالی که در غرب، واژهی علم فقط برای علوم تجربی به کار میرود.
علم عبارت است از شیوهی فهم و کسب معلومات قابل اعتماد
چکیده:
علم به توضیح و توصیف جهان مادی میپردازد و برای تصرف در آن شیوههایی ارائه میدهد. کاربرد واژهی علم برای مفاهیم مختلف، باعث اشتباهات زیادی در زبان فارسی شده است. در حالی که در غرب، واژهی علم فقط برای علوم تجربی به کار میرود.
تعداد کلمات: 1553 / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
علم به توضیح و توصیف جهان مادی میپردازد و برای تصرف در آن شیوههایی ارائه میدهد. کاربرد واژهی علم برای مفاهیم مختلف، باعث اشتباهات زیادی در زبان فارسی شده است. در حالی که در غرب، واژهی علم فقط برای علوم تجربی به کار میرود.
تعداد کلمات: 1553 / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
علم عبارت است از شیوهی فهم و کسب معلومات قابل اعتماد (که البته این معلومات خطاناپذیر نیست) از جهان مادی، از جمله توصیف پدیدههای قابل مطالعه که به ترتیب زیر فراهم میآید: از راه مشاهده دقیق و روشن (تا حد امکان)، ثبت هوشمندانهی آن، طبقه بندی موضوعی آن، استخراج احکام و قوانین عمومی از آن که مبین نظم و ترتیب است، استنتاج احکام دیگر از این قوانین با روش استقراء، تأیید این احکام با مشاهدهی بیشتر، و ارائهی فرضیهها و تئوریهایی که بیشترین تعداد ممکن قوانین را به هم مرتبط میکند و به شرح آنها میپردازد. یعنی علم به چگونگی و چرایی امور میپردازد و آنها را توصیف میکند و توضیح میدهد.
علم به توضیح و توصیف جهان مادی میپردازد و برای تصرف در آن شیوههایی ارائه میدهد. این قدرت تصرف از واقعیات هستند که بیشتر از معارف دیگر واقعیات را منعکس میکنند و آزمایش آنها برای هر کسی امکانپذیر است. علم جهان طبیعت را آن چنان که هست توصیف میکند، نه آن چنان که باید باشد، و نه آن طور که میخواهیم باشد. تفاوت علم با فلسفه و هنر نیز در همین است. از آن جا که علم یک حرفهی دموکراتیک است، برجستهترین دانشورزان، از نیوتون گرفته تا اینشتین، باید به کوچکترین انتقاد پایینترین عضو جامعه علمی پاسخ بدهند و او را از نظر علمی قانع کنند. در این حرفه هیچ گونه ولی امر، مراد، مرجعیت، و رهبری وجود ندارد. اگر ادعای برجستهترین پژوهشگر با مدرک تجربه و آزمایش همراه نباشد رد میشود. بر همین بنیان است که نظریات دانشورزان عمدهای نظیر نیوتون در زمینهی کیمیاگری، یا لینوس پاولینگ در زمینهی اهمیت ویتامین ث در افزایش طول عمر پذیرفته نشده است.
بیشتر بخوانید: شناخت علم و عقل
معنی کلمهی عربی علم و معادل فارسی آن یعنی دانش همانند واژه فیلسوف و فلسفه در طی تاریخ تغییر کرده است و باعث سردرگمیها و بدفهمیهای بسیاری شده است. از آن جا که علم به مفهوم sience با تعریف و کاربرد امروزین آن هیچ گاه در ایران و سایر کشورهای اسلامی تولد نیافت، هنگام ورود این واژه به این کشورها از کلمهی علم که به معنای معرفت (knowledge)، معلومات (known)، و اطلاعات (information) به کار میرفت به جای معادل آن استفاده شد. امروز هم در زبان عربی و هم در زبان پارسی به همین معانی به کار برده میشود، نه به معنای خاص آن که علوم تجربی (emprical sience) است. علم و دانش همان معرفت است و عالم و دانشمند کسی است که دانا به مسائل است، و نادان و جاهل کسی است که از آن مسائل بیاطلاع است. در زبان فارسی و عربی علم را به کلام و فلسفه و حتی ادبیات نیز اطلاق میکنند (مثلاً در تعریف از ادیب، تاریخدان، یا مترجم میگویند او شخص عالم و دانشمندی است).
در زبان فارسی واژهی «علم» و «علمی» به معنای واقعی، ضدخرافی، و حقیقی هم به کار رفته است. بسیاری از افراد غیرمذهبی، به ویژه مارکسیستهای جزماندیش، نگرش خود را علمی به معنای «درست» و «برحق» میخوانند؛ در برابر نگرش مخالفانشان که باطل و نادرست و خرافی و غیرعلمی است، به همین دلیل مسلمانان تحصیل کردهای هم که تحت تأثیر توده گرایی و الگوهای مارکسیسملنینیسم برای جلب قلوب مؤمنین میکوشیدند، در چند دهه اخیر کتابهای زیادی نوشته و سعی کردهاند «علمی» بودن احکام و شرایع اسلام را «اثبات» کنند. دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، مهندس سحابی، حجةالاسلام قرائتی، و کسان دیگری سعی کردهاند آیات و احکام قرآنی را با استفاده از دانش تجربی توضیح بدهند و مثلاً «اثبات» کنند که از نظر «علمی»، مقدار آب لازم برای ازالهی نجاست برابر با همان آب کر است که اسلام توصیه کرده، یا نظریهی داروین در مورد تحول جانداران و پیدایش انسان تضادی با اسلام ندارد، یا منظور از شیطان در قرآن همان میکروب است و بسیاری تفسیرها و توجیههای غیرعلمی دیگر. محتوا و حاصل همهی بحثهای این کتابها کوششی است برای هماهنگ کردن عقاید مذهبی و مفاهیم علمی.
این کاربرد واژهی علم برای مفاهیم مختلف (یعنی در اطلاق به هر گونه معرفت از جمله فلسفه، ادبیات، و معارف مذهبی درگذشته و هم اکنون برای علوم تجربی) باعث مغالطات و اشتباهات فلسفی و زبان شناختی زیادی در زبان عربی و فارسی شده است. در حالی که در غرب منظور از واژهی علم مشخص است و فقط برای علوم تجربی به کار میرود و مرز قاطع و روشنی با سایر معارف مثل ادبیات، فلسفه، و کلام دارد. نبودن معادل مناسب برای science در زبان فارسی و عربی، باعث سوءاستفادههای زیادی از علوم تجربی شده است. مثلاً بعضیها، آگاهانه یا ناآگاهانه، با به کار بردن واژهی علم به جای اطلاعات، فلسفه، ادبیات، و کلام، میخواهند همان اعتبار و عینیتی را که ویژهی علوم تجربی است برای این رشته از معارف کسب کنند. مثلاً میگویند علم اثبات کرده است که فرشته و روح وجود دارد، یا علم اثبات کرده است که اقانیم ثلاثه (خدا، مسیح، روح القدس) وجود دارند، که در همهی این موارد منظورشان از علم همان استدلالها و احتجاجات فلسفی و کلامی است، نه شیوهی علوم تجربی.
نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که دانشورزان آن قدرها به تعریف دانشورزی و این که کار دانشورزی چیست وچه هدفها و وظایفی دارد توجهی ندارند و آن را به فلاسفهی علم واگذاردهاند. توجه آنها به کاربرد و کاری است که از دانشورزی برمیآید. یعنی ممکن است که دانشورزان بر سر تعریف واژهی علم یا دانشورزی به توافق جامعی نرسند، اما روی شیوهی کار دانشورزی یا «روش علمی» اتفاق نظر دارند.
واژهی علم هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی به معنی وسیعتری که معرفت knowledge است به کار میرود و شامل همه نوع معلومات میشود (از فیزیک و شیمی تا فقه و ادبیات و فلسفه و تاریخ). در حالی که در زبانهای اروپایی science معنی مشخصی دارد که شامل ادبیات و فقه و فلسفه نمیشود. در اولین برخوردهای ایرانیان با اروپاییها نیز مترجمان متوجه شده بودند که علم واژهی رسایی برای science نیست. در دو قرن گذشته معادلهای متعددی برای science به کار گرفته شده است، مانند: علوم جدیده، علوم اروپایی، علوم دقیقه، علوم طبیعی، علوم تجربی، که به معنای علومی است که به شیوهی کسب معرفت و اثبات یا رد نظریهها و مفاهیم آن به روش پیشبینی، مشاهده، آزمایش، و تأیید- یا رد- است (به قول کارل پوپر «ابطالپذیر» هستند). اما هیچ کدام از این معادلها معنای دقیق science را نمیرسانند و هیچ گاه به طور وسیع در زبان فارسی جا نیفتادند و علم همچنان معادلی برای science باقی ماند. در قرون اولیهی گسترش اسلام هم که مسلمانان به ترجمهی آثار فلسفی، ریاضی، ونجوم ملل دیگر دست زدند همین مشکل را داشتند و نیز متوجه بودند که این دانشها که حاصل کنجکاوی و خرد و تجربهی انسانی است با علوم اسلامی مانند تفسیر، فقه، حدیث و رجال بسیار متفاوت است و به همین جهت برای نشان دادن فرق آن با علوم اسلامی که حاصل وحی یا مستند و مربوط به آن بودند، آن را «علوم اوائل» نامیدند. ما هم اکنون همان مشکل مسلمانان اولیه داریم و با نوعی از معرفت انسانی مواج شده ایم که معادل دقیقی برای آن نداریم. برای حل این سردرگمی و روشن ساختن این دو جنبه معرفت انسانی من واژهی «دانشورزی» (مانند کشاورزی) را برای science، «دانشورز» (مانند کشاورز) را برای scientist، و «دانشورزانه» را برای scientific پیشنهاد میکنم و معتقدم بهتر است واژهی دانشورزی را معادل دانشهایی بگیریم که شیوهی تجربی را برای شناخت جهان مادی به کار میبرند و بار غیر معنوی و اعتقادی دارند؛ و علم را معادل معارفی که بار اعتقادی و مذهبی دارند یا شیوهی کسب معرفت در آنها با دانشورزی متفاوت است و بر اساس ارجاع و استناد به اشخاص مورد اعتماد و مرجع. برای فهم دانشورزی و فناوری غرب نیز باید بین این دو گروه از معارف تفاوت قائل شویم زیرا علم حدیث یا فقه یا شیمی و ترمودینامیک به لحاظ شیوهی کسب معرفت، دقت معرفت حاصل، و کاربرد بسیار تفاوت دارند و نمیتوان آنها را در یک ردیف دانست.
تا پیش از قرن شانزدهم، جهان از نظر علمی و فنی کم و بیش در یک حالت متعادل بود و معارف موجود آن زمان به شیوهی آزمون و خطا به آهستگی شکل میگرفت. همهی علوم در دامن فلسفه پرورش مییافتند تا این که در اوایل این قرن با پیشرفت علوم تجربی و اهمیت یافتن نقش تجربه در کسب معرفت، دانش جدیدی شکل گرفت که با علوم قبلی که بر اساس استناد و اعتقاد به فلاسفه و دانشمندان گذشته بود بسیار متفاوت بود. غربیان هم در نام گذاری این علوم مشکل کنونی ما را داشتند و همهی علوم تجربی را که تازه در حال شکل گیری بودند (مانند کارهای کوپرنیک، کپلر و گالیله) «فلسفه طبیعی» (natural philosophy) مینامیدند که بعدها با نام فیزیک از فلسفه جدا شد. در سال 1840 بود که واژهی science برای نامیدن این گونه فعالیتهای علمی ابداع شد، سپس سایر شعبههای دانشورزی (نظیر شیمی، زیستشناسی، زمینشناسی) از فلسفه جدا شدند و به شکل مستقلی درآمدند و نام جدیدی یافتند؛ و بدین ترتیب مسیر رشد علم و تکنولوژی یکسره به نفع غرب تغییر یافت.
نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که دانشورزان آن قدرها به تعریف دانشورزی و این که کار دانشورزی چیست وچه هدفها و وظایفی دارد توجهی ندارند و آن را به فلاسفهی علم واگذاردهاند. توجه آنها به کاربرد و کاری است که از دانشورزی برمیآید. یعنی ممکن است که دانشورزان بر سر تعریف واژهی علم یا دانشورزی به توافق جامعی نرسند، اما روی شیوهی کار دانشورزی یا «روش علمی» اتفاق نظر دارند.
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
در زبان فارسی واژهی «علم» و «علمی» به معنای واقعی، ضدخرافی، و حقیقی هم به کار رفته است. بسیاری از افراد غیرمذهبی، به ویژه مارکسیستهای جزماندیش، نگرش خود را علمی به معنای «درست» و «برحق» میخوانند؛ در برابر نگرش مخالفانشان که باطل و نادرست و خرافی و غیرعلمی است، به همین دلیل مسلمانان تحصیل کردهای هم که تحت تأثیر توده گرایی و الگوهای مارکسیسملنینیسم برای جلب قلوب مؤمنین میکوشیدند، در چند دهه اخیر کتابهای زیادی نوشته و سعی کردهاند «علمی» بودن احکام و شرایع اسلام را «اثبات» کنند. دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، مهندس سحابی، حجةالاسلام قرائتی، و کسان دیگری سعی کردهاند آیات و احکام قرآنی را با استفاده از دانش تجربی توضیح بدهند و مثلاً «اثبات» کنند که از نظر «علمی»، مقدار آب لازم برای ازالهی نجاست برابر با همان آب کر است که اسلام توصیه کرده، یا نظریهی داروین در مورد تحول جانداران و پیدایش انسان تضادی با اسلام ندارد، یا منظور از شیطان در قرآن همان میکروب است و بسیاری تفسیرها و توجیههای غیرعلمی دیگر. محتوا و حاصل همهی بحثهای این کتابها کوششی است برای هماهنگ کردن عقاید مذهبی و مفاهیم علمی.
این کاربرد واژهی علم برای مفاهیم مختلف (یعنی در اطلاق به هر گونه معرفت از جمله فلسفه، ادبیات، و معارف مذهبی درگذشته و هم اکنون برای علوم تجربی) باعث مغالطات و اشتباهات فلسفی و زبان شناختی زیادی در زبان عربی و فارسی شده است. در حالی که در غرب منظور از واژهی علم مشخص است و فقط برای علوم تجربی به کار میرود و مرز قاطع و روشنی با سایر معارف مثل ادبیات، فلسفه، و کلام دارد. نبودن معادل مناسب برای science در زبان فارسی و عربی، باعث سوءاستفادههای زیادی از علوم تجربی شده است. مثلاً بعضیها، آگاهانه یا ناآگاهانه، با به کار بردن واژهی علم به جای اطلاعات، فلسفه، ادبیات، و کلام، میخواهند همان اعتبار و عینیتی را که ویژهی علوم تجربی است برای این رشته از معارف کسب کنند. مثلاً میگویند علم اثبات کرده است که فرشته و روح وجود دارد، یا علم اثبات کرده است که اقانیم ثلاثه (خدا، مسیح، روح القدس) وجود دارند، که در همهی این موارد منظورشان از علم همان استدلالها و احتجاجات فلسفی و کلامی است، نه شیوهی علوم تجربی.
نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که دانشورزان آن قدرها به تعریف دانشورزی و این که کار دانشورزی چیست وچه هدفها و وظایفی دارد توجهی ندارند و آن را به فلاسفهی علم واگذاردهاند. توجه آنها به کاربرد و کاری است که از دانشورزی برمیآید. یعنی ممکن است که دانشورزان بر سر تعریف واژهی علم یا دانشورزی به توافق جامعی نرسند، اما روی شیوهی کار دانشورزی یا «روش علمی» اتفاق نظر دارند.
واژهی علم هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی به معنی وسیعتری که معرفت knowledge است به کار میرود و شامل همه نوع معلومات میشود (از فیزیک و شیمی تا فقه و ادبیات و فلسفه و تاریخ). در حالی که در زبانهای اروپایی science معنی مشخصی دارد که شامل ادبیات و فقه و فلسفه نمیشود. در اولین برخوردهای ایرانیان با اروپاییها نیز مترجمان متوجه شده بودند که علم واژهی رسایی برای science نیست. در دو قرن گذشته معادلهای متعددی برای science به کار گرفته شده است، مانند: علوم جدیده، علوم اروپایی، علوم دقیقه، علوم طبیعی، علوم تجربی، که به معنای علومی است که به شیوهی کسب معرفت و اثبات یا رد نظریهها و مفاهیم آن به روش پیشبینی، مشاهده، آزمایش، و تأیید- یا رد- است (به قول کارل پوپر «ابطالپذیر» هستند). اما هیچ کدام از این معادلها معنای دقیق science را نمیرسانند و هیچ گاه به طور وسیع در زبان فارسی جا نیفتادند و علم همچنان معادلی برای science باقی ماند. در قرون اولیهی گسترش اسلام هم که مسلمانان به ترجمهی آثار فلسفی، ریاضی، ونجوم ملل دیگر دست زدند همین مشکل را داشتند و نیز متوجه بودند که این دانشها که حاصل کنجکاوی و خرد و تجربهی انسانی است با علوم اسلامی مانند تفسیر، فقه، حدیث و رجال بسیار متفاوت است و به همین جهت برای نشان دادن فرق آن با علوم اسلامی که حاصل وحی یا مستند و مربوط به آن بودند، آن را «علوم اوائل» نامیدند. ما هم اکنون همان مشکل مسلمانان اولیه داریم و با نوعی از معرفت انسانی مواج شده ایم که معادل دقیقی برای آن نداریم. برای حل این سردرگمی و روشن ساختن این دو جنبه معرفت انسانی من واژهی «دانشورزی» (مانند کشاورزی) را برای science، «دانشورز» (مانند کشاورز) را برای scientist، و «دانشورزانه» را برای scientific پیشنهاد میکنم و معتقدم بهتر است واژهی دانشورزی را معادل دانشهایی بگیریم که شیوهی تجربی را برای شناخت جهان مادی به کار میبرند و بار غیر معنوی و اعتقادی دارند؛ و علم را معادل معارفی که بار اعتقادی و مذهبی دارند یا شیوهی کسب معرفت در آنها با دانشورزی متفاوت است و بر اساس ارجاع و استناد به اشخاص مورد اعتماد و مرجع. برای فهم دانشورزی و فناوری غرب نیز باید بین این دو گروه از معارف تفاوت قائل شویم زیرا علم حدیث یا فقه یا شیمی و ترمودینامیک به لحاظ شیوهی کسب معرفت، دقت معرفت حاصل، و کاربرد بسیار تفاوت دارند و نمیتوان آنها را در یک ردیف دانست.
تا پیش از قرن شانزدهم، جهان از نظر علمی و فنی کم و بیش در یک حالت متعادل بود و معارف موجود آن زمان به شیوهی آزمون و خطا به آهستگی شکل میگرفت. همهی علوم در دامن فلسفه پرورش مییافتند تا این که در اوایل این قرن با پیشرفت علوم تجربی و اهمیت یافتن نقش تجربه در کسب معرفت، دانش جدیدی شکل گرفت که با علوم قبلی که بر اساس استناد و اعتقاد به فلاسفه و دانشمندان گذشته بود بسیار متفاوت بود. غربیان هم در نام گذاری این علوم مشکل کنونی ما را داشتند و همهی علوم تجربی را که تازه در حال شکل گیری بودند (مانند کارهای کوپرنیک، کپلر و گالیله) «فلسفه طبیعی» (natural philosophy) مینامیدند که بعدها با نام فیزیک از فلسفه جدا شد. در سال 1840 بود که واژهی science برای نامیدن این گونه فعالیتهای علمی ابداع شد، سپس سایر شعبههای دانشورزی (نظیر شیمی، زیستشناسی، زمینشناسی) از فلسفه جدا شدند و به شکل مستقلی درآمدند و نام جدیدی یافتند؛ و بدین ترتیب مسیر رشد علم و تکنولوژی یکسره به نفع غرب تغییر یافت.
نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که دانشورزان آن قدرها به تعریف دانشورزی و این که کار دانشورزی چیست وچه هدفها و وظایفی دارد توجهی ندارند و آن را به فلاسفهی علم واگذاردهاند. توجه آنها به کاربرد و کاری است که از دانشورزی برمیآید. یعنی ممکن است که دانشورزان بر سر تعریف واژهی علم یا دانشورزی به توافق جامعی نرسند، اما روی شیوهی کار دانشورزی یا «روش علمی» اتفاق نظر دارند.
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
تعریف علم
علم چیست؟
علم از نظر علامه طباطبایی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}