معیارهای دانشورزی
خودپاسبانی و خودپیرایی مهمترین ویژگی علم است. با پنج معیار میتوانیم یک نظریهی علمی را از شبهعلم جدا کنیم: آزمونپذیری عمومی، مطابقت نظریه با واقعیت پس از آزمایش، روشنی و دقت مفاهیم علمی، یکپارچگی و وحدت ساختاری نظریه و جامعیت و فراگیری مسئلهی علمی.
نگاهی به معیارهای دانشورزی
چکیده:
خودپاسبانی و خودپیرایی مهمترین ویژگی علم است. با پنج معیار میتوانیم یک نظریهی علمی را از شبهعلم جدا کنیم: آزمونپذیری عمومی، مطابقت نظریه با واقعیت پس از آزمایش، روشنی و دقت مفاهیم علمی، یکپارچگی و وحدت ساختاری نظریه و جامعیت و فراگیری مسئلهی علمی.
تعداد کلمات: 1628 کلمه / تخمین زمان مطاله: 8 دقیقه
خودپاسبانی و خودپیرایی مهمترین ویژگی علم است. با پنج معیار میتوانیم یک نظریهی علمی را از شبهعلم جدا کنیم: آزمونپذیری عمومی، مطابقت نظریه با واقعیت پس از آزمایش، روشنی و دقت مفاهیم علمی، یکپارچگی و وحدت ساختاری نظریه و جامعیت و فراگیری مسئلهی علمی.
تعداد کلمات: 1628 کلمه / تخمین زمان مطاله: 8 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
چه چیزی علم را از شبهعلم، ضدعلم، و غیرعلم (مانند متافیزیک و فلسفه) جدا میکند؟ برای پاسخ به این سؤال باید معیارهایی پیدا کنیم که بر سر آنها به توافق برسیم، تا بعد بتوانیم بگوییم که چه چیزی علم است و چه چیزی علم نیست. به طور کلی با پنج معیار عمده میتوانیم یک نظریهی علمی را از نظریهای غیرعلمی جدا کنیم. این معیارها عبارتند از:
1- آزمونپذیری عمومی: موضوعات، قوانین، تئوریها و توضیحات علمی را باید نزد عموم دانشورزان قابل آزمایش باشد. اگر نتوان قضایا و احکامی مانند توضیحات، قوانین، و تئوریهای علمی را که ادعای علمی بودن دارند آزمایش کرد، صحت یا کذب آنها را نیز نمیتوان ثابت کرد. حتی روشی برای اثبات خطا یا واقع بودن آنها نداریم. باید خاطرنشان ساخت که «آزمونپذیری» و «قابل آزمایش بودن» فرق دارد با این که «آزمایش شده است». مثلاً پیش از سفر انسان به ماه این جمله «در سطح تاریک ماه کوههایی وجود دارد» یک قضیه و حکم قابل آزمایش بود، گو این که در آن زمان امکان آزمایش آن وجود نداشت و هنوز آزمایش نشده بود. اما بعدها با پیشرفت پژوهشهای فضایی این کار انجام شد. در حالی که جملهی «فرشتهها موجودات مهربانی هستند» یا «ارواح در سرنوشت انسانها دخالت دارند» قابل آزمایش نیستند.
دانشورزی برای آزمایش تئوریها و فرضیههای ذهنی است و این که آیا این تئوریها و فرضیهها در علم خارج از واقعیت دارند یا نه و اگر واقعیت دارند آیا دیگران هم با آن توافق دارند یا نه. بنابراین آزمونپذیری به توافق عمومی در مورد یک مسئله کمک میکند. بدین معنی که نیوتون با فرضیهی جاذبهی خود و ارائهی شیوههایی برای آزمایش نظریات خود به توافق عموم دانشمندان بر سر آن کمک کرد. همین طور لویی پاستور که وجود میکروارگانیسمها را عامل عفونت میدانست، با آزمایشهایی که تکرار آن برای همه ممکن بود واقعیت داشتن تئوری ذهنی و شخصی خود (تئوری میکروبی) در عالم خارج را به همه نشان داد.
بیشتر بخوانید: چیستی علم و ویژگیهای آن
عینیت علوم نیز به همین معیار وابسته است. علم فارغ از تعصبات فرهنگی، شخصی و نژادی است، و هر کسی با شیوهی مشاهده و آزمایش میتواند یک مسئلهی علمی را تأیید یا رد کند. روش علم روش تجربه و مشاهدهی همگانی است، نه تجربهی شخصی و درونی. بنابراین بررسی و تحقیق در مورد آن دست از «واقعیات» و «حقایق» که فقط بعضی افراد «برگزیده»، «ربانی»، «الهی» یا «برجسته» به آن دسترسی دارند (مانند عرفا، صوفیان، اولیاءالله) و دیگران را امکان بررسی آنها نیست، از عهدهی دانشورزی خارج است. محصولات معرفت این اشخاص متعلق به خودشان دانشورزی خارج است. محصول معرفت این اشخاص متعلق به خودشان است و نمیتوانند دیگران را در آن شریک کنند و باید حرفهایشان را دربست و بر اساس درجهی ایمان به آنها باور کرد.
جذبهی عرفانی، شور عشق، الهام هنرمند، و حتی برق اشراق یک دانشورز را نمیتوان فعالیت علمی خواند. موضوعات علمی باید قابلیت تبادل بین افراد گوناگون داشته باشند و همهی افراد به گونهای یکسان آنها را دریابند، و در مرحلهی بعد همهی این افراد بتوانند آنها را آزمایش کنند.
عقاید و باورهایی که ورای مشاهده، آزمایش، اندازهگیری، و تحلیلهای آماری باشند، جزو موضوعات کلامی یا ماورای الطبیعه و فاقد معانی هستند که به موضوعات علوم تجربی نسبت میدهیم.
2- اعتبار: تنها آزمون پذیر بودن برای یک نظریهی علمی کافی نیست. هر نظریه پس از آزمایش باید با واقعیت مطابقت و اعتبار داشته باشد، یا بیشترین احتمال نزدیکی با واقعیت را داشته باشد. آزمونپذیری نشان میدهد که میتوان خطا یا درست بودن نظریه را تعیین کرد. اعتبار بر نتیجهی این آزمونپذیری تأکید میورزد. نتیجهی آزمونپذیری اعتبار یا بیاعتباری یک نظریه را معین کند. ادعاهای بسیار قابل آزمایش هستند؛ ولی ما پس از آزمایش آنهایی را که واقعیت و اعتبار دارند میپذیریم و آنهایی را که صحت ندارند کنار میگذاریم.
دانشورزی نه تنها با فرضیهها و نظریات خود، بلکه با وسایل و ابزارهای متعدد به منظور آزمایش این فرضیهها، امکاناتی فراتر از حواس انسانی در اختیار ما میگذارد، میکروسکپ، اسپکتروسکپ، تلسکوپ، و رادیو- تلسکوپ و هزاران ابزار علمی دیگر حواس ما را تقویت میکند و ما را قادر میسازد به جهانهای بسیار کوچک میکروارگانیسمها و دنیای بینهایت بزرگ و دور ستارگان و دنیای پنهان و نادیدنی ملکولها راه یابیم و بدین ترتیب دانش خود در باب جهان را تکمیل کنیم و جامعیت و فراگیری بیشتری به آن بدهیم.
با این معیار میتوانیم فرق بین «عقیده» و «باور» شخص را با «معرفت واقعی» مشخص کنیم. مثلاً طالع بینی و کیمیاگری اعتباری ندارند زیرا مدارک علمی به طور قاطعی واقعیت آنها را رد میکنند. روشهای علمی آزمایش و تحلیلهای آماری ابزارهای توانمندی برای تمییز «تصادف» از «قانون» و بهترین شیوه برای تقویت اعتبار علم هستند.
3- روشنی و دقت: مفاهیم علمی باید روشن و دقیق و خالی از ابهام و رمز باشند. مفاهیمی مانند الکترون، وزن مخصوص، و جرم همگی تعریف دقیق و مشخصی دارند.
4- یکپارچگی و وحدت ساختاری: نظریههای علمی باید نظام یکپارچه و یکدستی داشته باشند و از تضاد عاری باشند. بنابراین مجموعهای قضایای نامربوط و ناپیوسته و متضاد مشخصات نظریهی علمی را ندارد. علم به شیوهی فرضی-استنتاجی (hypothetico-deductive) کار میکند. این شیوه شامل مراحل زیر است:
الف) برخورد با یک مسئله؛ ب) ابداع و اظهار یک فرضیه، نظریه، یا قانون که مسئله را توضیح میدهد و به حل آن میانجامد؛ ج) استنتاج احکامی از (ب) که به حقایق قابل مشاهده اشاره دارند؛ و د) آزمایش این احکام استنتاجی و تعیین صحیح یا خطا بودن آن ها. با این شیوه سعی میکنیم تا به شبکهای از قضایای متحد و منسجم برسیم، نه به یک سلسله اطلاعات صحیح اما متفرق و ناپیوسته. شاید تی. اچ. هاکسلی به همین نکته اشاره دارد که میگوید «علم عبارت است از عقل سلیمی که سازمان یافته است». فرق علم با معلومات عمومی یا سایر دانستنیها و هر معرفت دیگر در همین جاست. سیستمهای متافیزیکی و کلامی غالباً سعی کردهاند که این شیوهی علم را تقلید کنند و مجموعهای از احکام را گرد هم آوردهاند، اما مهمترین فرقشان با علم این است که دو معیار علم را که پیش از این ذکر کردیم ندارند: یعنی یا آزمونپذیر نیستند و / یا به مفهومی که ما تعریف کردیم بیاعتبار هستند.
5- جامعیت و فراگیری: مسئلهی علمی باید حداکثر قدرت توضیحی را داشته باشد و چیزهایی را که نظریههای دیگر نمیتوانند توضیح دهند، بیان کند. این فراگیری وجامعیت نه تنها باید توضیح دهندهی احکام قبلی باشد، بلکه باید توضیح مسائل ناشناخته و جدید دیگری را هم در بر گیرد. نظریهی جاذبهی نیوتون نه تنها سقوط سیبی از درخت را توصیف میکند، بلکه حرکات اجرام سماوی و قوانین جذر و مد را نیز روشن میسازد. باید یادآوری کرد که منظور از جامعیت علم، علم کنونی ماست که البته آخرین و نهاییترین گزارش علمی از جهان برای حال یا آینده نخواهد بود. این فراگیری و جامعیت همیشه در حال افزایش است و پیوسته علم ما را به پدیدهها افزایش میدهد.
دانشورزی نه تنها با فرضیهها و نظریات خود، بلکه با وسایل و ابزارهای متعدد به منظور آزمایش این فرضیهها، امکاناتی فراتر از حواس انسانی در اختیار ما میگذارد، میکروسکپ، اسپکتروسکپ، تلسکوپ، و رادیو- تلسکوپ و هزاران ابزار علمی دیگر حواس ما را تقویت میکند و ما را قادر میسازد به جهانهای بسیار کوچک میکروارگانیسمها و دنیای بینهایت بزرگ و دور ستارگان و دنیای پنهان و نادیدنی ملکولها راه یابیم و بدین ترتیب دانش خود در باب جهان را تکمیل کنیم و جامعیت و فراگیری بیشتری به آن بدهیم.
دیدگاه دانشورزانه (علمی) با تلاش و کوشش مداوم همهی دانشورزان با روشهای فوق به دست میآید و حاصل صدها سال کار پیگیر فکری و عملی است و با «معرفت متعالی» متکلمان و متافیزیسینها که همیشه تصویر کاملی از جهان ارائه میدهند به کلی فرقی میکند. تفاوت جهانبینی دانشورز با جهانبینی افراد معتقد به معارف گروه اول در همین است: دانشورزان هیچ گاه شناخت کامل و متعالی از این جهان ندارند و نخواهند داشت. دانشورزان به جای این که جهانبینی خود را کامل ببینند، همیشه فرضیهها و نظریات خود را آزمونپذیر میدانند و آمادهاند اگر مدارک و شواهدی بر خلاف فرضیههایشان پیدا شد، آنها را تصحیح و تهذیب کنند، تغییر دهند، و حتی دور بیندازند. گزارش علمی آنها از جهان هیچ گاه به پایان نمیرسد و کتاب معرفت آنها همیشه ناتمام است؛ زیرا علم از دیدگاه دانشورزان جست و جو و طلب حقیقت است نه وصول به آن. در این جست و جو هیچ کس به سرمنزل حقیقت نخواهد رسید، و همگی همیشه در راهند. همچو آن سی مرغ هستند که سیمرغ نخواهند شد. برخلاف متکلمان که ادعای معرفت کامل از جهان دارند، دفتر علم همیشه باز است و هیچ داستانی به پایان نرسیده و هر دانشورزی سعی دارد بر حسب بضاعت خود کلمهای، سطری، عبارتی، یا فصلی به آن بیفزاید. در این دفتر هیچ کلام مقدس و تغییرناپذیری وجود ندارد. چه بسا که فصلهایی از آن حذف و دوباره نوشته شود. دانشورزان همیشه در حال نگارش و ویرایش دفتر علم هستند.
این خودپاسبانی و خودپیرایی مهمترین خصیصهی علم است و هنگامی که به جامعیت و وحدت توصیف علمی جهان اشاره میکنیم باید آن را در نظر داشته باشیم. این علامت بلوغ علم است که خاضعانه اعلام میدارد که هنوز تصویر کاملی از عالم ندارد و همچنان مشغول تهیهی آن است، بر خلاف کوشندگان معارف گروه اول همچون متکلمین، فلاسفه، و متافیزیسینها که همیشه ادعای ارائهی کامل ترین، برترین، و واقعیترین تصویر از جهان را دارند.
نتیجه آن که اگر یک قانون، فرضیه، یا نظریهی علمی با پنج معیار فوق هماهنگی داشته باشد میتوان گفت علمی است، وگرنه غیرعلمی خواهد بود. وقتی میگوییم نظریهای غیرعلمی یا غیردانشورزانه است منظورمان این نیست که بیفایده، ناپسند و بیارزش است، بلکه منظور این است که پنج معیار مربوط به دانشورزی را ندارد و درنتیجه خارج از دایرهی علم است. چنین نظریاتی ممکن است جنبهی دیگری از فعالیت و معرفت انسانی باشند: فلسفه و هنر دانشورزی نیستند، اما جنبهی دیگری از فعالیتهای انسانی هستند. با این معیارهاست که نظریهی جاذبهی نیوتون و تئوری اتمی دالتون را یک نظریهی علمی و دانشورزانه، و ماتریالیسم دیالکتیک، اقتصاد توحیدی و نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت را غیرعلمی و غیردانشورزانه میدانیم.
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
جذبهی عرفانی، شور عشق، الهام هنرمند، و حتی برق اشراق یک دانشورز را نمیتوان فعالیت علمی خواند. موضوعات علمی باید قابلیت تبادل بین افراد گوناگون داشته باشند و همهی افراد به گونهای یکسان آنها را دریابند، و در مرحلهی بعد همهی این افراد بتوانند آنها را آزمایش کنند.
عقاید و باورهایی که ورای مشاهده، آزمایش، اندازهگیری، و تحلیلهای آماری باشند، جزو موضوعات کلامی یا ماورای الطبیعه و فاقد معانی هستند که به موضوعات علوم تجربی نسبت میدهیم.
2- اعتبار: تنها آزمون پذیر بودن برای یک نظریهی علمی کافی نیست. هر نظریه پس از آزمایش باید با واقعیت مطابقت و اعتبار داشته باشد، یا بیشترین احتمال نزدیکی با واقعیت را داشته باشد. آزمونپذیری نشان میدهد که میتوان خطا یا درست بودن نظریه را تعیین کرد. اعتبار بر نتیجهی این آزمونپذیری تأکید میورزد. نتیجهی آزمونپذیری اعتبار یا بیاعتباری یک نظریه را معین کند. ادعاهای بسیار قابل آزمایش هستند؛ ولی ما پس از آزمایش آنهایی را که واقعیت و اعتبار دارند میپذیریم و آنهایی را که صحت ندارند کنار میگذاریم.
دانشورزی نه تنها با فرضیهها و نظریات خود، بلکه با وسایل و ابزارهای متعدد به منظور آزمایش این فرضیهها، امکاناتی فراتر از حواس انسانی در اختیار ما میگذارد، میکروسکپ، اسپکتروسکپ، تلسکوپ، و رادیو- تلسکوپ و هزاران ابزار علمی دیگر حواس ما را تقویت میکند و ما را قادر میسازد به جهانهای بسیار کوچک میکروارگانیسمها و دنیای بینهایت بزرگ و دور ستارگان و دنیای پنهان و نادیدنی ملکولها راه یابیم و بدین ترتیب دانش خود در باب جهان را تکمیل کنیم و جامعیت و فراگیری بیشتری به آن بدهیم.
با این معیار میتوانیم فرق بین «عقیده» و «باور» شخص را با «معرفت واقعی» مشخص کنیم. مثلاً طالع بینی و کیمیاگری اعتباری ندارند زیرا مدارک علمی به طور قاطعی واقعیت آنها را رد میکنند. روشهای علمی آزمایش و تحلیلهای آماری ابزارهای توانمندی برای تمییز «تصادف» از «قانون» و بهترین شیوه برای تقویت اعتبار علم هستند.
3- روشنی و دقت: مفاهیم علمی باید روشن و دقیق و خالی از ابهام و رمز باشند. مفاهیمی مانند الکترون، وزن مخصوص، و جرم همگی تعریف دقیق و مشخصی دارند.
4- یکپارچگی و وحدت ساختاری: نظریههای علمی باید نظام یکپارچه و یکدستی داشته باشند و از تضاد عاری باشند. بنابراین مجموعهای قضایای نامربوط و ناپیوسته و متضاد مشخصات نظریهی علمی را ندارد. علم به شیوهی فرضی-استنتاجی (hypothetico-deductive) کار میکند. این شیوه شامل مراحل زیر است:
الف) برخورد با یک مسئله؛ ب) ابداع و اظهار یک فرضیه، نظریه، یا قانون که مسئله را توضیح میدهد و به حل آن میانجامد؛ ج) استنتاج احکامی از (ب) که به حقایق قابل مشاهده اشاره دارند؛ و د) آزمایش این احکام استنتاجی و تعیین صحیح یا خطا بودن آن ها. با این شیوه سعی میکنیم تا به شبکهای از قضایای متحد و منسجم برسیم، نه به یک سلسله اطلاعات صحیح اما متفرق و ناپیوسته. شاید تی. اچ. هاکسلی به همین نکته اشاره دارد که میگوید «علم عبارت است از عقل سلیمی که سازمان یافته است». فرق علم با معلومات عمومی یا سایر دانستنیها و هر معرفت دیگر در همین جاست. سیستمهای متافیزیکی و کلامی غالباً سعی کردهاند که این شیوهی علم را تقلید کنند و مجموعهای از احکام را گرد هم آوردهاند، اما مهمترین فرقشان با علم این است که دو معیار علم را که پیش از این ذکر کردیم ندارند: یعنی یا آزمونپذیر نیستند و / یا به مفهومی که ما تعریف کردیم بیاعتبار هستند.
5- جامعیت و فراگیری: مسئلهی علمی باید حداکثر قدرت توضیحی را داشته باشد و چیزهایی را که نظریههای دیگر نمیتوانند توضیح دهند، بیان کند. این فراگیری وجامعیت نه تنها باید توضیح دهندهی احکام قبلی باشد، بلکه باید توضیح مسائل ناشناخته و جدید دیگری را هم در بر گیرد. نظریهی جاذبهی نیوتون نه تنها سقوط سیبی از درخت را توصیف میکند، بلکه حرکات اجرام سماوی و قوانین جذر و مد را نیز روشن میسازد. باید یادآوری کرد که منظور از جامعیت علم، علم کنونی ماست که البته آخرین و نهاییترین گزارش علمی از جهان برای حال یا آینده نخواهد بود. این فراگیری و جامعیت همیشه در حال افزایش است و پیوسته علم ما را به پدیدهها افزایش میدهد.
دانشورزی نه تنها با فرضیهها و نظریات خود، بلکه با وسایل و ابزارهای متعدد به منظور آزمایش این فرضیهها، امکاناتی فراتر از حواس انسانی در اختیار ما میگذارد، میکروسکپ، اسپکتروسکپ، تلسکوپ، و رادیو- تلسکوپ و هزاران ابزار علمی دیگر حواس ما را تقویت میکند و ما را قادر میسازد به جهانهای بسیار کوچک میکروارگانیسمها و دنیای بینهایت بزرگ و دور ستارگان و دنیای پنهان و نادیدنی ملکولها راه یابیم و بدین ترتیب دانش خود در باب جهان را تکمیل کنیم و جامعیت و فراگیری بیشتری به آن بدهیم.
دیدگاه دانشورزانه (علمی) با تلاش و کوشش مداوم همهی دانشورزان با روشهای فوق به دست میآید و حاصل صدها سال کار پیگیر فکری و عملی است و با «معرفت متعالی» متکلمان و متافیزیسینها که همیشه تصویر کاملی از جهان ارائه میدهند به کلی فرقی میکند. تفاوت جهانبینی دانشورز با جهانبینی افراد معتقد به معارف گروه اول در همین است: دانشورزان هیچ گاه شناخت کامل و متعالی از این جهان ندارند و نخواهند داشت. دانشورزان به جای این که جهانبینی خود را کامل ببینند، همیشه فرضیهها و نظریات خود را آزمونپذیر میدانند و آمادهاند اگر مدارک و شواهدی بر خلاف فرضیههایشان پیدا شد، آنها را تصحیح و تهذیب کنند، تغییر دهند، و حتی دور بیندازند. گزارش علمی آنها از جهان هیچ گاه به پایان نمیرسد و کتاب معرفت آنها همیشه ناتمام است؛ زیرا علم از دیدگاه دانشورزان جست و جو و طلب حقیقت است نه وصول به آن. در این جست و جو هیچ کس به سرمنزل حقیقت نخواهد رسید، و همگی همیشه در راهند. همچو آن سی مرغ هستند که سیمرغ نخواهند شد. برخلاف متکلمان که ادعای معرفت کامل از جهان دارند، دفتر علم همیشه باز است و هیچ داستانی به پایان نرسیده و هر دانشورزی سعی دارد بر حسب بضاعت خود کلمهای، سطری، عبارتی، یا فصلی به آن بیفزاید. در این دفتر هیچ کلام مقدس و تغییرناپذیری وجود ندارد. چه بسا که فصلهایی از آن حذف و دوباره نوشته شود. دانشورزان همیشه در حال نگارش و ویرایش دفتر علم هستند.
این خودپاسبانی و خودپیرایی مهمترین خصیصهی علم است و هنگامی که به جامعیت و وحدت توصیف علمی جهان اشاره میکنیم باید آن را در نظر داشته باشیم. این علامت بلوغ علم است که خاضعانه اعلام میدارد که هنوز تصویر کاملی از عالم ندارد و همچنان مشغول تهیهی آن است، بر خلاف کوشندگان معارف گروه اول همچون متکلمین، فلاسفه، و متافیزیسینها که همیشه ادعای ارائهی کامل ترین، برترین، و واقعیترین تصویر از جهان را دارند.
نتیجه آن که اگر یک قانون، فرضیه، یا نظریهی علمی با پنج معیار فوق هماهنگی داشته باشد میتوان گفت علمی است، وگرنه غیرعلمی خواهد بود. وقتی میگوییم نظریهای غیرعلمی یا غیردانشورزانه است منظورمان این نیست که بیفایده، ناپسند و بیارزش است، بلکه منظور این است که پنج معیار مربوط به دانشورزی را ندارد و درنتیجه خارج از دایرهی علم است. چنین نظریاتی ممکن است جنبهی دیگری از فعالیت و معرفت انسانی باشند: فلسفه و هنر دانشورزی نیستند، اما جنبهی دیگری از فعالیتهای انسانی هستند. با این معیارهاست که نظریهی جاذبهی نیوتون و تئوری اتمی دالتون را یک نظریهی علمی و دانشورزانه، و ماتریالیسم دیالکتیک، اقتصاد توحیدی و نظریهی قبض و بسط تئوریک شریعت را غیرعلمی و غیردانشورزانه میدانیم.
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
چیستی علم و ویژگیهای آن
نظریه علم دینی حداکثری
معنا شناسی راسخون در علم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}