واژه فارسی نماز از واژه پهلوی «نماک» گرفته شده است و آن هم به نوبه خود از ریشه باستانی «نم» به معنای خم شدن و کرنش است که اندک اندک بر مفهوم صلات یا عبادت ویژه مسلمانان منطبق شده است.(1)
 
بر اساس برخی اسناد تاریخی گروهی از ایرانیان تازه مسلمان در سال های حکومت اعراب بر ایران، به جای واژه «صلوه» از کلمه «نماک» استفاده می کرده اند و هنگام فراخواندن مردم به سوی نماز به جای «الصلوه» واژه «النماک» و به جای «حی علی الصلاه» عبارت «بشتابید به سوی نماک» را به کار می برده اند.(2)

معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نیاز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و یکى از فرایض دین و عبادت مـخصوصى است که مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.

نـماز یعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظیم کردن به نشانه احترام.

نماز, داروى نسیان و وسیله ذکر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز یعنى دل کندن از مـادیـات و پـرواز دادن روح; یـعـنى پا را فراتر از دیدنى ها و شنیدنى ها نهادن.

با توجه به موارد کاربرد واژه نماز می توانیم برای آن سه معنای کلی در نظر بگیریم:

معنای اول:

خدمت و خدمتکاری، اطاعت و فرمانبرداری، سر فرود آوری و تعظیم، سر به زمین نهادن، کرنش و تکریم، اظهار طاعت و بندگی.(3)
واژه های نماز بردن، در نماز آمدن، به نماز آمدن، در نماز آوردن، به معنای پرستش کردن، عاجزی نمودن، خم شدن، به علامت تعظیم و بندگی و به خاک افتادن به قصد تعظیم در برابر پادشاهی یا بزرگی دیگر به کار رفته است.
 

خاقانی می گوید:

چون چرخ در رکوع و چو مهتاب در سجود
بردم نماز آن که مرا زیر بار کرد


معنای دوم:

کلمه ی نماز به معنای پرستش و ادای طاعت ایزد متعال و عرض نیاز به سوی خدای عالمیان است؛ به طریقی که در شریعت پیامبران وارد شده است که در این معنا معاد کلمه «صلوه» است.(4)
فردوسی با توجه به این معنا سروده است:
چنین گفت امروز شاه از نماز
همانا نیاید به کاری فراز
 

در شعر فرخی آمده است:

طاعت تو چون نماز است و هر آن کس کز نماز
سر بتابد بی شک او را کرد باید سنگسار


معنای سوم:

چون شرط نماز طهارت است و کلمه نماز مفهوم طهارت و پاکیزگی را تداعی می کند، کلمه «نمازی» منسوب به نماز و به معنای دوستدار نماز است؛ هم چنین به معنای پاک و طاهر نیز به کار رفته است. در تعبیر دیگر، نمازی کردن به معنای پاک کردن، شستن، آب کشیدن و غسل دادن است و «نماز کن» به معنای شست و شو کننده به کار می رفته است.(5)

فرهنگ عمید نماز را چنین معنا کرده است: «پرستش، نیاز، سجود، بندگی و اطاعت، خم شدن برای اظهار بندگی و اطلاعت و یکی از فرایض دین، عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که پنج بار در شبانه روز به جا می آورند.»(6)

نماز در قرآن و حدیث

فـلـسـفـه, فایده و آثار, شرایط و آداب و اوصاف نماز در آیات و روایـات بـسـیارى آمده که پرداختن به همه آن ها در این جا ممکن نـیـسـت, لـکـن بـه طور مختصر قطره اى از دریاى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى کنیم.
 
نماز, بزرگ ترین عبادت و مهم ترین سفارش انبیا است. لقمان حکیم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـیه مى کند.۱ حضرت عیسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدایـم مـرا بـه نـماز و زکات سفارش کرده است.
 
حضرت ابـراهـیـم(ع) هـمـسر و کودک خویش را در بیابان هاى داغ مکه آن هـنـگـام که هیچ آب و گیاهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسکن داد.
 
پـیـشـوایـان مـعـصوم ـ علیهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.
گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت یا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلکه به خاطر شایستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشکلات است.

خداوند مى فرماید:

از صبر و نماز در مشکلات کمک بگیرید و بر آن ها پیروز شوید. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مکتب اسلام است.
 
پیامبر اکرم مى فرماید: (علم الاسلام الصلوه).
نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پیامبر(ص) مى فرماید: (موضع الصلوه من الدین کموضع الراس من الجسد).

 

پی نوشت ها:

1- نمازشناسی، ج1، ص 65، با استفاده از احکام قرآن، دکتر محمد خزائلی، ص 338، انتشارات جاویدان، 1358.
2- همان، ج1، ص 65.
3- همان.
4- همان، ص 67.
5- نمازشناسی، ج1، ص 71.
6- فرهنگ عمید، ج2، ص 1919.

منبع:  بخش پژوهش و عترت موسسه فرنگی راسخون