غزلی که خواجه شیراز در آن به کلمه نوروز اشاره داشته
 
چکیده:
خواجه شیراز از همانگونه که در مورد بسیاری از مسائل زندگی بشر؛ حرف و پیام و کلام و نظر و اندیشه دارد، در ارتباط با نوروز هم در دو غزل به طور صریح و آشکار به این رویداد مهم اشاراتی داشته است و پنج بار به طور مستقیم از کلمه نوروز استفاده کرده است
 
تعداد کلمات: 1159 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5  دقیقه
 
نویسنده: سعید خال
 
غزلی که خواجه شیراز در آن به کلمه نوروز اشاره داشته است؛ غزل زیر است. در این غزل تنها یکبار و آن هم در بیت اول به موضوع نوروز اشاره شده است:
 در پایان باید گفت که حافظ از کلمات دیگری نیز که مبین آمدن و فرارسیدن نوروز است به طور غیرمستقیم و به دفعات و مکرراً استفاده کرده است؛ از آن جمله می‌توان به عید، بهار و باد صبا که بخشی زیادی از دیوان را به خود اختصاص داده است؛ اشاره کرد و لازم است در فرصتی دیگر به آن پرداخته شود.
ابر آذاری بر آمد نوروزی وزید *** وجه می‌خواهم و مطرب که می‌گوید رسید
شاهدان در جلوه و من سرمشار کیسه‌ام *** بار عشق و مفلسی صعب است و می‌باید کشید
قحط جود است آبروی خود نمی‌باید فروخت *** باده و گل از بهای خرقه می‌باید خرید
غالباً خواهد گشود از دولتم کاری که دوش *** من همی کردم دعا و صبح صادق می‌دمید
با لبی و صد هزاران خنده گل آمد به پرس *** کز کریمی گوییا در گوشه‌یی بویی شنید
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک *** جامه‌یی در نیکنامی نیز می‌باید درید
آن لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت *** وان تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق *** گوشه‌گیران را ز آسایش طمع باید برید
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد *** این قدر دانم که از شعر ترش خون می‌چکد
 
 تفسیر
ابر آذاری بر آمد باد نوروزی وزید *** وجه می‌خواهم و مطرب که می‌گوید رسید
 
بیت 1:
آذار ششمین ماه از ماهه‌ای سریانی یا همان ماه اول بهار و فروردین است و به معنای آن است که ابر بهاری و باد نوروزی وزیدن گرفته است و من مفلس، به پول عیش و نوش نیاز دارم و منتظر آن هستم که کسی نیاز مرا برطرف کند.
 
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه‌ام *** بار عشق و مفلسی صعب است و می‌باید کشید
 
بیت 2:
سخن بازهم از شرمساری به علت نداری و گرفتاری است و توصیه‌ای که خواجه دارد، آن است که علی‌رغم دلبری شاندان و نداری، باید بار عشق را تحمل کرد و چاره‌ای جزء این نیست. شاید توصیه کلی به بشر آن است که صبر و تحمل و بردباری لازمه زندگی بشر است.
 
غالباً خواهد گشود از دولتم کاری که دوش *** من همی کردم دعا و صبح صادق می‌دمید
 
بیت4:
به برکت بخت و اقبال گره از کار من باز خواهد شد؛ دیشب هنگام دعا، طلوع صبح صادق همچون دمی یا تاییدی بر استجابت دعای من بود. از این بیت امید به گشایش کار استنباط می‌گردد و این که بدون امید زندگی بر انسان سخت خواهد بود. در ادامه ادبیات این غزل خواجه شیراز به طور کلی از روزگار و اوضاع زمانه شکوه می‌کند.
 نتیجه‌گیری
خواجه شیراز از همانگونه که در مورد بسیاری از مسائل زندگی بشر؛ حرف و پیام و کلام و نظر و اندیشه دارد، در ارتباط با نوروز هم در دو غزل به طور صریح و آشکار به این رویداد مهم اشاراتی داشته است و پنج بار به طور مستقیم از کلمه نوروز استفاده کرده است:
 
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت *** قدیسان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

  بیشتر بخوانید:  نوروز و مهدویت؛ جامعه سازی مهدوی

به نظر می‌رسد حافظ اگرچه به ظاهر نوروز و نو شدن مادی و فصل بهار و رویش دوباره طبیعت اشاره و نظر دارد اما نوروز واقعی را در حقیقت بر افروخته شدن چراغ دل آدمی می‌داند. این روشن شدن چراغ جان است که سعادت و خوشبختی واقعی را برای آدمی به ارمغان می‌آورد:
 
ساقیا آمدن عید مبارک بادت *** وان مواهید که کردی مرواد از یادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست *** جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
 
فرصت بشر در زندگی بسیار محدود است و زندگی در گذراست، باید فرصت را غنیمت بدانیم و نوروز، پیام‌آور شادی و بهروزی خوشبختی و سعادت و نیک‌بختی است. بزرگترین پیام نوروز استفاده از زندگی و امید و آرزو است و در این راه باید قلم قرمز بر عقل کشید، چرا که عقل سد راه استفاده از فرصت‌های زندگی است.
 
خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد *** که در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوش دلی دریاب و دریاب *** که دایم در صدف گوهر نباشد
 
یکی از زیباترین مقایسه‌های حافظ آن است که زندگی بشر و انسان را به حکم میر نوروزی تشبیه کرده است و معتقد است که در این فرصت کوتاه انسان باید نهایت استفاده را زندگی خویش و رسیدن به سعادت واقعی ببرد. زندگی محل گذر و بسیار کوتاه است:
 
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است *** هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
به مامنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت *** که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
 
نوروز همانگونه که در آغاز نو شدن و تولدی دوباره است، فرصتی است تا بشر دست از صفات پلید و ناشایست بشوید. حافظ دبه طور مشخص به نفی و طرد صفات پلیدی همچون خودپسندی، نادانی، حرص؛ طمع، و... اشاره دارد. البته او در مدل فکری خود بارها بارها در دیوان بر این صفات ناشایست انسانی می‌تازد و این مسأله به عنوان یک منیفست فکری حافظ مطرح است:
 
نیک نامی خواهی‌ای دل با بدان صحبت مدار *** خود پسندی جان من برهان نادانی بود
 
در پایان باید گفت که حافظ از کلمات دیگری نیز که مبین آمدن و فرارسیدن نوروز است به طور غیرمستقیم و به دفعات و مکرراً استفاده کرده است؛ از آن جمله می‌توان به عید، بهار و باد صبا که بخشی زیادی از دیوان را به خود اختصاص داده است؛ اشاره کرد و لازم است در فرصتی دیگر به آن پرداخته شود.
 
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد *** زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود *** عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
 
 کتابنامه:
اسلامی ندوشن، محمدعلی (1368): ماجرای پایان ناپذیر حافظ. چاپ اول. تهران یزدان.
باستانی پاریزی، محمد ابراهیم (1361): شاه منصور. چاپ چهارم، تهران: سعدی.
برگ نیسی؛ کاظم (1379): دیوان حافظ براساس نسخه نو یافته بسیار کهن، چاپ نخست؛ تهران: فکر روز.
خرمشاهی، بهاءالدین. (1378): حافظ چاپ سوم، تهران: طرح نو.
زرین‌کوب، عبدالحسین (2536): از کوچه رندان. چاپ سوم. تهران: امیرکبیر.
شجاعی ادیب؛ شفیع (1380): خاطره مجموع جاع دیوان حافظ براساس بیست و یک متن معتبر چاپی مقدمه دکتر قمر آریان. چاپ اول؛ تهران: فاخر.
کتبی، محمود (1364). تاریخ آل مظفر. تصحیح دکتر نوایی. چاپ دوم، تهران: امیر کبیر.
معین، محمد |(1369): حافظ شیرین سخن. چاپ اول، تهران: معین.
 
منبع:
مردم شناسی نوروز، (مجموعه مقالات همایش ملی نوروز، میراث صلح)، علیرضا حسن زاده ، مهدی حشمتیان تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، چاپ کهن نوبنت اول 1394

  بیشتر بخوانید:
  جشن نوروز از مظاهر و شعارهای شیعه
  نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصرى
  جامعه شناسی نام‌های تاریخ اسلام