تاریخ برای افراد جامعه‌ی معین ارزشمند و گرانبها
 
چکیده:
وظیفه‌ای که برای تاریخ نگار قرار دارد آن است که تا سرحد امکان دریافت‌های خود را به واقعیت‌ها نزدیک کند و از آنها دور و جدا نسازد. بدین سبب است که درک مسایل تاریخی جنبه‌ی معرفتی «گنوسئولوژیک» حاصل می‌کتد. مشکل بزرگی که برابر تاریخ‌نگار قرار دارد آن است که تاریخ‌نگار به هنگام بررسی گذشته نمی‌تواند همانند متخصصان فیزیک، شیمی و دیگر دانش‌های دقیق، کار خود را با آزمایش و تجربه توأم کند.
 
تعداد کلمات: 1283کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: عنایت الله رضا
 
هنگامی که از جامعه سخن می‌گوییم، فقط آدمیانی را که با ما همزمانند مطمح نظر قرار نمی‌دهیم. بلکه گذشته‌ی این همزمانان را در نظر می‌گیریم، زیرا آدمیان با گذشته در ارتباطند. اینان حاصل روابط اجتماعی گذشته‌اند. از درون گذشته سر برکشیده‌اند و اینده‌ی جامعه را پایه می‌نهند. از این رو حال و امروز را نمی‌توان از گذشته جدا دانست. همان‌گونه که برای بررسی و پژوهش گذ شته مطالعه‌ی استخوان‌بندی جامعه و رویدادهای جداگانه ضروری است، مطالعه و بررسی زندگی و فعالیت شخصیت‌های جداگانه و نقش آنان در تاریخ نیز ضرور می‌نماید. در این بررسی و پژوهش، نقش ذهن آدمیان را نمی‌توان از دیده دور داشت.
ذهن آدمیان سرشار از مطالبی است که در سراسر طول تاریخ برای افراد جامعه‌ی معین ارزشمند و گرانبها بوده است. بسیاری از ارزش‌های گرانبهای امروز بر پایه‌ی ارزش‌های گذشته پدید آمده‌اند. تحولات و دگرگونی‌های فرهنگی جامعه را نمی‌توان خارج از رابطه‌ی آنها با گذشته مورد بررسی قرار داد. بی گمان روابط اجتماعی، نظامهای سیاسی، سنت‌ها و غیره در ایجاد ارزش‌های کنونی مؤثر بوده‌اند.
گذشته شامل واقعیت‌هاست. آیا می‌توان این واقعیت‌ها را عینیت نامید؟
به عنوان نمونه تاریخ مشروطه‌ی ایران را که متعلق به گذشته‌ی چندان دوری نیست مورد توجه قرار می‌دهیم: تاریخ نگارانی این رویداد بزرگ سرزمین ما را مورد پژوهش قرار داده‌اند. بی گمان‌اندیشه‌ها و بیان مطالب یکسان نیست. هر یک از مورخان رویدادها را به گونه‌ای ارزیابی کرده‌اند. در ضمن باید افزود که بعضی از رویدادها را افرادی که دارای مقاصد سیاسی و اجتماعی معینی بوده‌اند از روی عتمد جعل و تحریف نیز کرده‌اند. اینها نکاتی است که در تحلیل‌های مورخان بدانها اشاره شده است. از اینجا می‌توان به حدود دشواری کار مورخان معاصر در تدوین تاریخ مشروطه‌ی ایران پی برد.
به گمان نگارنده پاسخ این پرسش منفی است. زیرا ادراک و معرفت انسانها متفاوت است. ادمیان واقعتیت‌ها را بر یک نسق و یک روال درک نمی‌کنند. از این رو واقعیت‌ها با ذهن، شعور و دریافت انسان‌ها آمیخته‌اند. بنابراین جریان تاریخ مجموعه‌ی روابط متقابل عینیات و ذهنیات است.

واقعیت‌های تاریخی هنگامی که در ذهن آدمی انعکاس می‌یابند، تابع ذهن و شعور می‌شوند و بر پایه‌ی دریافت‌های او شکل می‌گیرند و به دیگر سخن تجدید سازمان می‌یابند. بدین روال تاریخ نگار بر مبنای ذهن و دریافت خود به واقعیت‌ها شکل می‌دهد. از این رو وظیفه‌ای که برای تاریخ نگار قرار دارد آن است که تا سرحد امکان دریافت‌های خود را به واقعیت‌ها نزدیک کند و از آنها دور و جدا نسازد. بدین سبب است که درک مسایل تاریخی جنبه‌ی معرفتی «گنوسئولوژیک» حاصل می‌کتد. مشکل بزرگی که برابر تاریخ‌نگار قرار دارد آن است که تاریخ‌نگار به هنگام بررسی گذشته نمی‌تواند همانند متخصصان فیزیک، شیمی و دیگر دانش‌های دقیق، کار خود را با آزمایش و تجربه توأم کند. تنها وسایل آزمایش و تجربه‌ی تاریخ‌نگار اشیاء وسایل، ابزار و بناهای یادبودی هستند که از روزگاران گذشته باقی مانده‌اند. این آثار در بیشتر موارد نمی‌توانند تاریخ‌نگار را در پژوهش‌های علمی چنانکه باید یاری دهند. از این رو تاریخ‌نگار برای تشخیص درست از نادرست، نیازمند برخوردی انتقادی به مأخذ و منایع است. این‌گونه برخورد زمینه را برای دقت نظر بیشتر به اسناد و مدارک گذشته و نتیجه گیری‌های کم و بیش درست نسبت به رویدادها فراهم می‌سازد. به دیگر سخن، تاریخ همانند دادگاهی است که در آن تاریخ نگار نقش بازپرس را برعهده دارد. شاید بتوان گفت کار تاریخ‌نگار در این زمینه به مراتب دشوارتر از کار بازپرس است. زیرا بازپرس با متهم و یا مجرم سروکار مستقیم دارد، ولی تاریخ‌نگار از داشتن چنین ارتباطی محروم است. بازپرس می‌تواند متهم را مورد آزمایش قرار دهد، ولی تاریخ‌نگار از امکان چنین آزمایشی برخوردار نیست. هر چه رویداد مربوط به گذشته‌ی دور و اسناد و مدارک آن اندک باشد، وقوف و آگاهی بدان رویداد دشوارتر خواهد بود.

  بیشتر بخوانید:  تجربه هایی از برخورد با ارواح

تاریخ‌نگار چپره‌دست، صرف نظر از داشتن نیروی ذهنی که او را از دیگران ممتاز می‌دارد، بنابر معمول فعالیت پژوهشی خود را با گرداوردن اسناد و مدارک آغاز می‌کند. وی سپس به طبقه بندی اسناد و مدارک می‌پردازد و آنها را بر حسب اهمیتی که دارند منظم و طبقه‌بندی می‌کند. مرحله‌ی بعد، تعیین رابطه‌ی اسناد و مدارک طبقه‌بندی شده با رویدادهای مورد پژوهش است. پس آنگاه وی به داوری می‌پردازد و در این داوری از عواملی چون سنت‌ها، خاطره‌ها، آثار هنری، ادبی و غیره نیز بهره می‌گیرد.

اکنون جای این پرسش است: آیا همیشه اسناد و مدارک درست و عاری از غرض و شائبه‌اند؟ آیا سیاست‌ها و خواست‌های معین در تدوین اسناد و مدارک روزگاران گذشته مؤثر نبوده‌اند؟
بدین جهت است که غور و بررسی در صحت و سقم اسناد و مدارک و درک ملاحظات سیاسی ضرور می‌نماید. آیا در همه‌ی احوال تاریخ نگار موفق است.
اینها مسایلی است بسیار مهم و در خور اندیشه. اینکه تاریخ نگاران بزرگ اغلب اسناد و مدارک گذشته را با دیده‌ی تردید می‌نگرند، کاری است بجا و بموقع. در این گونه موارد است که روش‌شناسی (متدولوژی) فلسفی که خود در حکم ابزار و وسیله است، تاریخ‌نگار را یاری می‌کند و در صورت درست بودن، وی را کم و بیش از خطا مصون می‌دارد و مانع نتیجه گیری‌های نادرست از اسناد و مدارکی می‌شود که یک جهتی و دارای مسیر و خط مشی سیاسی معینی بوده‌اند.

در جامعه‌ی بشری که به اقوام و ملت‌های گوناگون بخش شده است، آگاهی‌های ترایخی در بیشتر موارد با خواست‌ها و مقتضیات سیاسی همراهند. گاه یک رویداد و یک واقعیت تاریخی از چند جهت و بر چند گونه مورد تعبیر و تفسیر قرار می‌گیرند و در هر یک از این تفسیرها منافع اقوام و ملت‌های مختلف نهفته و مستتر است. از این روست که ما در تاریخ به جعل و تحریف بسیار در رویدادهای گذشته برمی خوریم. در ضمن وابستگی انسانها به جریان‌های اجتماعی و سیاسی گونهگون سبب بروز تفسیرهای متعدد می‌گردد. گروهای اجتماعی و سیاسی، نسبت به رویدادهای روزگار خویش نظرهای مختلفی داشته‌اند. از این رو هر یک از گروهها وقایع زمان خود را به گونه‌ای تعبیر و تفسیر کرده‌اند. یکی با دیدی مثبت به واقعته می‌نگرد؛ دیگری آن را منفی می‌شمارد؛ سومی نسبت بدان بی تفاوت است. این نظرها در اسناد و مدارک به صورت‌های متخالف و متضاد ارائه می‌شوند. از این رو تاریخ‌نگار در برابر مشکلی بس بزرگ قرار می‌گیرد. تازه بر همه‌ی انچه ذکر شد، سمت‌ها و جهت‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فلسفی تاریخ‌نگار را نیز باید افزود.

به عنوان نمونه تاریخ مشروطه‌ی ایران را که متعلق به گذشته‌ی چندان دوری نیست مورد توجه قرار می‌دهیم: تاریخ نگارانی این رویداد بزرگ سرزمین ما را مورد پژوهش قرار داده‌اند. بی گمان‌اندیشه‌ها و بیان مطالب یکسان نیست. هر یک از مورخان رویدادها را به گونه‌ای ارزیابی کرده‌اند. در ضمن باید افزود که بعضی از رویدادها را افرادی که دارای مقاصد سیاسی و اجتماعی معینی بوده‌اند از روی عتمد جعل و تحریف نیز کرده‌اند. اینها نکاتی است که در تحلیل‌های مورخان بدانها اشاره شده است. از اینجا می‌توان به حدود دشواری کار مورخان معاصر در تدوین تاریخ مشروطه‌ی ایران پی برد.

در چنین شرایطی است که وجود فلسفه‌ی تاریخ به عنوان روش شناسی (متدولوژی) و به دیگر سخن ابزار و وسیله‌ی تحقیق، بیش از پیش ضرور می‌نماید. درک معقول تاریخ نگار از واقعیات تاریخی سبب می‌شود که پرده از رویدادها برکنار رود و ممکنات تا اندازه‌ای مقرون به حقیقت ارائه شوند. تاریخ‌نگار در این بخش از فعالیت خویش می‌کوشد تا سرحد امکان، خطاها، لغزشها، تشویق‌ها و ناراستی‌ها را از رویداد دور کند و انعکاس بالنسبه درست تری از واقتعیت‌های گذشته عرضه نماید. این کار نیز فقط از طریق برخورد نقادانه با رویدادها و ابراز شک و تردید نسبت به مأخذ و وارسی کامل آنها میسر است. در علم نیز همانند زندگی گاه ممکن است نخستین استنباط فریبنده به نظر آید و پدیده‌ها چنانکه هستند، جلوه گر نشوند. در چنین شرایطی است که تاریخ‌نگار، رویدادها را نه به صورتی مجرد و انتزاعی، بلکه در مجموع به صورت سیستم مورد بررسی قرار می‌دهد. هنگامی که واقعیت‌ها در مجموع به صورت نظام و سیستم درآیند، امکان نزدیک شدن به قوانین تاریخ و یافتن شکل صحیح‌تر واقعتیت بیشتر خواهد شد.

ادامه دارد..
 
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فره‌وشی ، به کوشش هما گرامی (فره‌وشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فره‌وهر، تهران، چاپ اول (1378)

  بیشتر بخوانید
  رویه ای بر فرضیه های نژادی سامی
  قومیّت ها در ایران هخامنشی
  نام ایران در اسناد هخامنشی