شایسته گویی و شایسته خویی با والدین
خداوند در قرآن، مومنان را به احترام به والدین دعوت نموده و رضایت آنان را شرط رضایت خود قرار داده است و توصیه های بسیاری در جهت انجام این وظیفه الهی کرده است. متاسفانه امروزه به این امر مهم کمتر توجه شده و گاها رفتارهایی در رابطه ی فرزند و والدین دیده می شود که مورد پسند اسلام نبوده و پیامدهای بسیاری در پی دارد.
تعداد کلمات:1210 کلمه/ تخمین زمان مطالعه:6 دقیقه
نیکی کردن و احسان به والدین، مهمترین تکلیف الهی تلقی میشود[1] و خداوند در قرآن سپاسگزاری از آنان را در کنار سپاسگزاری از خود قرار داده و فرموده است: "برای من و برای پدر و مادرت شکر به جا آور."[2]
امیراامؤمنین، علی(ع) در روایتی این تکلیف الهی را به عنوان با ارزشترین خصلت معرفی میکنند و میفرمایند: "نیکی به پدر و مادر از ارجمندترین خصلتهاست."[3]
مرحوم علامه طباطبایی(ره)، صاحب تفسیر المیزان به اهمیت این موضوع اشاره کرده و میفرمایند: "احسان به والدین بعد از مسئلهی توحید خدا از واجبترین واجبات است، همچنانکه مسالهی عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است."[4]
ملا مهدی نراقی نیز که از عارفان و وارستگان عصر خویش بوده است در کتاب شریف جامع السعادات از نیکی و احسان به والدین چنین تعبیر فرموده است که:"برترین وسیلهی قرب به خدا بوده و شریفترین سعادتها میباشد."[5]
نیکی به پدر و مادر از اصول انسانی است و به صورت یک قانون تکوینی در نهاد همهی انسانها وجود دارد و مختص مومنان نیست، بلکه هر کسی که شایستهی نام انسان است باید در برابر پدر و مادر حق شناس باشد.[6]
محبت و مهربانی با پدر و مادر، امری است که عقل و شرع به ضرورت آن اقرار میکنند چرا که تشکر و سپاسگزاری از خدمتها و محبتها یک وظیفهی انسانی و طبیعی است و چه خدمتی بالاتر از فداکاریها و زحمات طاقت فرسای والدین برای فرزند.
در قرآن کریم آیات زیادی در تاکید بر رعایت حقوق والدین آمده است. خداوند در سوره اسرا میفرماید: "و خدای تو حکم فرموده که جز او هیچ کس را نپرستید و دربارهی پدر و مادر نیکوئی کنید و چنانکه هر دو یا یکی از آنها پیر و سالخورده شوند که موجب رنج و زحمت شما باشند، زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگوئید و کمترین آزار به آنها مرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن گوئید و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا! چنانکه پدر و مادر، مرا از کودکی به مهربانی پروردند تو در حق آنها رحمت و مهربانی فرما."[7]
امام صادق(ع) در ذیل این آیهی شریفه میفرمایند: "اگر چیزی کمتر از اُف وجود داشت خدا از آن نهی میکرد و این حداقل مخالفت و بی احترامی به پدر و مادر است و منظور از این جمله، نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر است."[8]
همچنین قرآن شیوهی رهبران آسمانی و اسوههای بندگی را نسبت به پدر و مادر این چنین بیان میکند که آنان نسبت به والدینشان به شدت احترام میگذاشتند و پس از درگذشت آنها استغفار مینمودند. به طور نمونه حضرت یحیی(ع) نسبت به پدر و مادرش خوش رفتار و نیکوکار و پر محبت بود[9] و یا حضرت عیسی(ع) در دعایی از خداوند،توفیق قدردانی و خیرخواهی نسبت به مادر را طلب مینمود.[10]
امام صادق(ع) در بیانی ، مهربانی به والدین را این گونه توصیف میفرمایند که: "این کلام خدا که فرمود: به آنها با افتادگی مهربانی کن یعنی نگاهت را جز به مهر و دلسوزی به آنان ندوز، صدایت را بلند نکن، دستت را بالاتر از دستشان نبر و از آنان در راه رفتن پیش نیفت."[11]
متاسفانه امروزه این مقولهی مهم دستخوش تغییرات زیادی شده است و گاهی مصادیقی دربارهی رابطهی فرزندان با والدین تحت عنوان صمیمیت و دوستی دیده میشود که مورد نکوهش دین مبین اسلام و ائمهی معصومین(ع) واقع شده است.
امام کاظم(ع) در روایتی میفرمایند: "کسی نزد پیامبر(ص) آمد و از حق پدر و فرزند سوال کرد.حضرت فرمودند: باید او را با نام صدا نزند( بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند. "[12]
از امام باقر(ع) روایت شده است که حضرت فرمود: "پدرم(حضرت زین العابدین علیه السلام) مردی را مشاهده فرمود که با پسر خود راه میرفت در حالی که آن پسر به بازوی پدر تکیه نموده بود. حضرت باقر(ع) فرمود: پدرم با آن پسر تکلم ننمود تا آن پسر از دنیا رفت."[13]
به اسم صدا زدن والدین، جلوتر از آنها راه رفتن، سبب فحش مردم به آنها شدن، عدم خشوع و تواضع در برابر خشم آنها، شوخی کردن با آنان و رفتاری خارج از وقار و سنگینی داشتن و برآورده نکردن حاجات آنان، از مصادیق بیاحترامی به والدین است که پیامدهای جبران ناپذیری را در پی دارد.
امام زین العابدین(ع) در دعایی برای والدین خود، میفرمایند: "بارخدایا! چنان کن که هیبت پدر و مادرم در دل من چنان باشد که هیبت پادشاهی سخت مهیب، و به آن دو نیکی و مهربانی کنم آن سان که مادری مهربان به فرزند خود نیکی و مهربانی کند."[14]
پس به اسم صدا زدن والدین، جلوتر از آنها راه رفتن، سبب فحش مردم به آنها شدن، عدم خشوع و تواضع در برابر خشم آنها، شوخی کردن با آنان و رفتاری خارج از وقار و سنگینی داشتن و برآورده نکردن حاجات آنان، از مصادیق بیاحترامی به والدین است که پیامدهای جبران ناپذیری را در پی دارد.
یکی از پیامدهای بیاحترامی به والدین، فرو پاشی اجتماع کوچک اما مهم خانواده است و شاهد این مدعا وضعیت بیعاطفگی و نقصان توالد و تناسل در بعضی جوامع غربی است.[15]چرا که رابطهی بین پدر و مادر از یک طرف و فرزندان از طرف دیگر از بزرگترین روابط اجتماعی است که قوام جامعهی انسانی بدانهاست و به طور طبیعی زن و شوهر را به حال اجتماع نگه داشته و نمیگذارد از هم جدا شوند. بنابراین از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت لازم است آدمی پدر و مادر خود را احترام و به ایشان احسان کند. زیرا اگر این حکم در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله یک بیگانه را داشته باشند بیتردید عاطفه از بین رفته و شیرازهی اجتماع به کلی از هم پاشیده میشود.[16]
یکی دیگر از پیامدهای بیاحترامی به والدین این است که با توجه به نقش مهم و حیاتی خانواده در تعلیم و تربیت فرزندان، آنان همان راهی را در پیش میگیرند که الگوهای عملیشان،یعنی پدر و مادر، رفته بودند. در واقع اگر ما به والدین خود احترام نگذاریم مسلما فرزندانمان به ما احترام نخواهند گذاشت. بچهای که امروز میبیند پدر و مادرش هیچ ارزشی برای والدین خود قائل نیستند، فردا در دوران پیریِ پدر و مادر خویش، چگونه عمل خواهد کرد؟
امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند: "با پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان نیز به شما نیکی کنند. "[17]
پس شایسته است در تربیت کودکانمان به مقولهی احترام به والدین بیشتر توجه نماییم و از انجام رفتارهایی که از مصادیق بیاحترامی به پدر و مادر در اسلام است اجتناب نماییم و تحت عنوان صمیمت با فرزندان و به قولی متمدن و امروزی رفتار کردن، به این سبک غلط دامن نزنیم و سعی کنیم تا حریم رابطهی والد و فرزند را به طرز صحیحی حفظ نماییم و با عمل به توصیههای دین میبن اسلام ،دچار فرزندسالاری کاذب که این روزها گریبانگیر بسیاری از خانوادهها شده است نشویم.
__________________________________________
پی نوشت:
[1].میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ج13، ص490
[2].لقمان،آیه14
[3].میزان الحکمة، ج14، ص709، ح 22672
[4].ترجمه المیزان، ج13، ص109
[5].جامع السعادات، ج2، ص272
[6].تفسیر نمونه، ج16،ص215
[7].اسراء، آیه23و 24
[8].تفسیر نورالثقلین، ج3، ص149،ح131
[9].مریم، آیه14
[10].مریم، آیه32
[11].کافی، ج2، ص157
[12].بحارالانوار، ج74، ص45
[13].گنجینه معارف، محمد رحمتی شهررضا، ص201 به نقل از کافی، ج2،ص349
[14].صحیفه سجادیه، دعای24
[15].منشور جاوید،جعفر سبحانی،ج1،ص68-72
[16].ترجمه المیزان، ج13، ص109
[17].اصول کافی، ج5، ص554
منابع
1.قرآن
2.صحیفه سجادیه
3.سید محمد حسین طباطبایی، المیزان،ترجمه سید محمد باقر موسوی،تهران، انتشارات محمدی
4.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم، انتشارات دارالحدیث
5.ملا مهدی نراقی،جامع السعادات
6.ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه
7.عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، قم، مطبعه الحکمه
8.محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی
9.جعفر سبحانی، منشور جاوید،قم، موسسه امام صادق(ع)
10.محمد رحمتی شهر رضا، گنجینهی معارف، انتشارات صبح پیروزی
11.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}