پيام هاي حضرت مهدي (علیه السلام) به دولتمردان(1)
پيام هاي حضرت مهدي (علیه السلام) به دولتمردان(1)
مقدمه
1 ـ زمينه سازي ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه
در روايتي از پيامبر صل الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «يخرج ناس من المشرق يوطئون للمهدي يعني سلطانه»؛[1] «قومي از مشرق زمين خروج مي كنند كه زمينه ساز سلطنت و حكومت مهدي عجل الله تعالي فرجه خواهند شد.»
2 ـ الگو گرفتن از دولت مهدوي
از پيامبر صل الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «طوبي لمن ادرك قائم اهل بيتي و هو يأتمّ به في غيبته قبل قيامه ...»؛[2] «خوشا به حال كسي كه قائم از اهل بيت مرا درك كرده و در غيبت او قبل از قيامش به او اقتدا نمايد ...».
و شايد سرّ توصيف خصوصيات دولت مهدوي در عصر ظهور از زبان پيامبر صل الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام اين باشد كه از اين دولت الگو گرفته تا حدّ امكان خود را به حضرت و دولت او شبيه نماييم.
3 ـ منتظران دولت مهدوي، خود صالح اند
از خصوصيات دولت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه
دولت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه و حكومت او داراي خصوصياتي است كه فقط در زمان ظهور او امكان پذير است، ولي در غير اين موارد مي توانيم سيره آن حضرت را الگوي خود قرار داده و در حدّ محدود و توان خود جامعه مهدوي را بر پا كنيم.
ما در اين نوشتار به ذكر برخي از وظايف دولتمردان و مسئولان در حكومت مهدوي مي پردازيم، كه با الگو گرفتن از حكومت و دولت امام زمان عجل الله تعالي فرجه مي توان آنها را در جامعه پياده كرد.
پيام هاي مهدوي
1 ـ ايجاد وفاق بين امّت
از امام صادق عليه السلام درباره حضرت مهدي عليه السلام نقل شده كه فرمود: «... يظهر الله عزّوجلّ الحقّ و العدل في البلاد و يحسن حال عامة العباد و يجمع الله الكلمة و يولّف بين قلوب مختلفة»؛[3] «خداوند عزّوجلّ به واسطه او حق را ظاهر و عدل را در شهرها گسترش مي دهد و حال عموم مردم را بهبود مي بخشد و وحدت كلمه پديد آورده و بين قلب هاي گوناگون اُلفت ايجاد مي كند.»
در دعاي ندبه نيز آمده است: «اين جامع الكلمة علي التقوي»؛[4] «كجاست آن كسي كه سخن ها را بر تقوا جمع مي كند.»
و نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: «فوالله يا مفضل ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف و يكون الدين كلّه واحداً»؛[5] «به خدا سوگند! اي مفضل به طور حتم از ملت ها و دين ها اختلاف را برمي دارد و تمام دين يكي خواهد شد.»
2 ـ احياي سنتّ هاي فراموش شده
از امام علي عليه السلام نقل شده كه فرمود: «فيريكم كيف عدل السيرة، و يحيي ميّت الكتاب و السنّة»؛[6]؛ «او روش عادلانه را در حكومت داري به شما مي نماياند و ـ احكام ـ كتاب خدا و سنّت رسول را احيا مي كند.»
3 ـ عمل به سيره رسول خدا صل الله عليه و آله و حضرت علي عليه السلام
از رسول خدا صل الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:«يخرج رجل من اهل بيتي و يعمل بسنّتي و ينزل الله البركة من السماء»؛[7] «مردي از اهل بيتم خروج مي كند او به سنّت من عمل مي كند و لذا خداوند بركاتش را به واسطه او از آسمان نازل مي نمايد.»
و نيز نقل شده: «... انّ قائمنا اهل البيت(عليهم السلام) اذا قام لبس ثياب علي ـ عليه السلام ـ و سار بسيرة علي ـ عليه السلام ـ »؛[8] «... چون قائم ما اهل بيت(عليهم السلام) قيام كند لباس علي را بر تن كرده و به روش او عمل خواهد نمود.»
4 ـ نهضت فراگيري قرآن
از اميرمومنان عليه السلام نقل شده كه فرمود: «كانّي انظر الي شيعتنا بمسجد الكوفة و قد ضربوا الفساطيط يعلّمون الناس القرآن كما انزل ...»؛[9] «گويا به شيعيان خود در مسجد كوفه نظر مي كنم كه چگونه خيمه ها را بر پا كرده و آن گونه كه قرآن نازل شده به مردم تعليم مي دهند.»
5 ـ پرورش افراد مستعد
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه درباره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه فرمود: «اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع به عقولهم و كمل به احلامهم»؛[10] «چون قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان مي گذارد و عقول آن ها را متمركز ساخته و فكرهايشان را به كمال مي رساند.»
نكته ديگري كه از اين حديث استفاده مي شود، اين است كه مردم بايد خود اقدام كرده و شروع به تحصيل كمال كنند و دولت مردان وظيفه دارند تا نواقص را جبران نمايند.
پي نوشت :
[1] . سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ح 4088، بحارالانوار، ج 51، ص 87، كشف الغمة، ج 3، ص 278 .
[2] . اكمال الدين، ص 286، باب 25، ح 2، بحار الانوار، ج 51، ص 72، ح 14، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1148 .
[3] . كمال الدين، ص 647، ح 7 ; بحارالانوار ج 52، ص 128، ح 20 .
[4] . اقبال الاعمال، ج 1، ص 509 .
[5] . بحارالأنوار، ج 53، ص 4.
[6] . نهج البلاغه، خطبه 138، بحارالانوار، ج 51، ص 130، ح 25 .
[7] . بحارالأنوار، ج 51، ص 82.
[8] . كافى، ج 1، ص 411، ح 4، بحارالانوار، ج 47، ص 55، ح 92 .
[9] . الغيبة، نعمانى، ص 318، ح 3، بحارالأنوار، ج 52، ص 364، ح 139.
[10] . كافى، ج 1، ص 25، ح 21، كمال الدين، ص 675، ح 30، بحارالأنوار، ج 52، ص 336، ح 71
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}