دنیای اسلام با دو پدیدهی استعمار و استبداد مواجه بود و حوزهی علمیهی نجف به عنوان بزرگترین مرکز علمی تشیع، با رویکردی دینی، به آنها واکنش نشان داد
اقدامات سیاسی حوزهی علمیهی نجف
تعدادکلمات 3000 زمان مطالعه 12 دقیقه
ماجرای تحریم تنباکو نیز نمونهای دیگر از حضور حوزهی نجف در قضایای سیاسی ایران بود؛ هرچند رهبری این اقدام مهم را مرجع علی الاطلاق آن زمان، میرزاحسن شیرازی - که در آن زمان در سامرا مقیم بود - برعهده گرفت. (5)
اوج حضور سیاسی حوزهی نجف در نهضت مشروطه است. محور فعالیتهای سیاسی نجف در این زمینه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاج میرزاحسین خلیلی تهرانی، (6) ملاعبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی (7) نوشتههای اینان به صورت اعلامیه، فتوا، نامه، تلگرام و رسالههای کوچک و بزرگ در دسترس مردم قرار میگرفت. (8) این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان به حکومت قاجار برضد سیاستهای سوء امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه، اعلامیهی مشترک دادند (9) و به دنبال مهاجرت کبرای علمای تهران و تحصن عدهای از مردم در سفارت انگلیس، طی نامهای به شاه خواستار بازگرداندن علما به تهران شدند (10) و در مراحل بعد نیز از نهضت مشروطه حمایت کردند. پس از جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت و بروز اختلاف مشهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه فقیه و مرجع حوزهی نجف کاملاً در تأیید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب میشمردند. (11) پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئلهی مجلس سبب اصلی خیزش جدّی ایشان برای مبارزه با استبداد شد. (12) سرکوب آزادی خواهان و تبعید رهبران روحانی داخل، عملاً مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصاً آنکه مستبدین بر تعارض مشروطه با دین پای میفشردند. (13) ضمن آنکه مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با ستم، استبداد و سلطهی بیگانگان، فراهم کردن رفاه عمومی و اجرای قوانین اسلامی بود. (14) نظر این علما در تنبیه الامة و تنزیه الملة میرزای نائینی به عنوان جدی ترین متن نظری در دفاع از مشروطه - که از حوزهی نجف منتشر شد - نیز منعکس است. (15) به رغم کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه پس از فتح تهران و پایان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان به دلیل کم توجهی حکومت مشروطه کاهش یافت و سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری میدانستند به آنان رجوع میکردند؛ نظیر موضع گیری علیه ملاقربانعلی زنجانی (16) و شیخ فضل الله نوری (17) که اظهارنظر ایشان در هموارسازی برخورد مشروطه گران تندرو با آن دو مفید افتاد. (18) اما در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامی به خواست آنان عنایت کمتری میشد. (19) به همین سبب، علمای نجف مجبور میشدند در مواردی مانند چاپ مقالهی انتقادآمیز حبل المتین از روحانیان و برخی رفتارهای تقی زاده (20) از سران حزب دموکرات، واکنشهای تندی بروز دهند. (21)
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در واقعهی مشروطه، همهی علمای حوزهی نجف نظر یکسان نداشتند و به ویژه پس از رخدادهایی چون اعدام شیخ فضل الله نوری، کشته شدن سید عبدالله بهبهانی و تبعید آخوند ملاقربانعلی زنجانی عملاً جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریان معارض با مشروطه قوت یافت.
بحرانی که بر اثر اولتیماتوم دولت روس در 1329، در پی اقدامات اصلاحی مورگان شوستر، خزانه دار کل ایران رخ داد، مردم و نخبگان سیاسی را دوباره متوجه حوزهی نجف کرد. علمای نجف مردم را به ایستادگی تشویق کردند؛ دستور تحریم کالاهای روسی را دادند؛ جهاد اقتصادی را همپای جهاد و شهادت در رکاب امام زمان علیه السلام شمردند؛ و با دولتهای روس و انگلیس برای رفع خطر، از طریق مکاتبه، تماسهایی برقرار کردند. (22) علمای حوزه تصمیم داشتند استادان، طلاب و عشایر عراق عرب و مردم ایران را به رویارویی با تجاوز روسیه بکشانند، ولی هنگامی که مردم بی شماری برای حرکت به سمت ایران گرد علما جمع شده بودند و آخوند خراسانی عزم حرکت به سمت ایران داشت، شب پیش از حرکت، ناگهان جان سپرد. (23) این پیشامد که برخی آن را مشکوک تلقی کردهاند، پایان بخش این مرحله از جنبش علمای نجف بود. (24)
پایمال شدن استقلال ایران توسط روسیه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ، در بسیاری از کشورهای اسلامی با انزجار عمومی علیه آن دو دولت همراه بود. از سوی دیگر، شروع جنگ اول جهانی با محوریت روسیه و انگلستان، عملاً دولت عثمانی را وارد جنگ کرد که به صدور فتاوی جهادی مراجع نجف و قیام مردم عراق بر انگلیس انجامید. دلیل مداخلهی علما و صدور فتوای جهاد، به طور عمده، حفظ سرزمین اسلام در برابر تجاوز کفار بود. (25) هر چند پس از این جنگ، توجه علمای حوزهی نجف به مسائل ایران و عراق منعطف شد، ولی شرایط خاصی که در عراق به علت دخالت انگلیسیها پیش آمده بود، ایجاب میکرد با مسئلهی عراق بیشتر درگیر باشند تا ایران، به همین جهت در ماجرای قیام شیخ حسین چاه کوتاهی (26) و سید عبدالحسین لاری در جنوب ایران، میرزا کوچک خان جنگلی در شمال و شیخ محمد خیابانی در آذربایجان واکنش صریحی از خود نشان ندادند.پایمال شدن استقلال ایران توسط روسیه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ، در بسیاری از کشورهای اسلامی با انزجار عمومی علیه آن دو دولت همراه بود. از سوی دیگر، شروع جنگ اول جهانی با محوریت روسیه و انگلستان، عملاً دولت عثمانی را وارد جنگ کرد که به صدور فتاوی جهادی مراجع نجف و قیام مردم عراق بر انگلیس انجامید.
پس از تبعید شیخ مهدی خالصی به دستور انگلیسیها به حجاز و اعتراض علمای نجف به این تبعید و در پی آن، خروج اعتراض آمیز میرزامحمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی از عراق به قصد ایران، (27) رضاخان سردار سپه کوشید از این واقعه برای مقاصد خود در تغییر سلطنت بهره برد. او با تظاهر به تبعیت از علما، نظر آنان را به سوی خود جلب کرد و هدایای ارسالی ایشان را پس از بازگشت به عراق، برای نشان دادن حمایت علما از او، به نمایش همگانی گذاشت. (28) در واقع، او برای تغییر سلطنت به سود خود، از نفوذ مراجع حوزهی نجف بهره برد و در دیدار با علمای بزرگی چون نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی در قم و در قبال تعهدی که به حرکت در مسیر مورد تأیید علما، پذیرش نظارت مراجع بر مجلس و رسمیت بخشیدن به مذهب جعفری سپرد، رضایت ایشان را برای سلطنت خویش به دست آورد. (29)
در دورهی سلطنت پهلوی اول، از سوی مراجع و علمای نجف برای مشارکت در امور سیاسی ایران تمایل چندانی دیده نمیشود. نائینی در برابر سیاستهای رضاشاه پهلوی به نوشتن نامهی نصیحت گرانه بسنده کرد (30) و سید ابوالحسن اصفهانی از حمایت رسمی از علمای معترض داخل خودداری کرد. (31) به نظر میرسد شکستهای پی درپی در عرصهی سیاست و فشار دولت عراق بر علمای نجف، در انتخاب سیاست خویشتن داری در مقابل حکومت ایران بی تأثیر نبوده است. (32)
واپسین نقشهای سیاسی حوزهی نجف در امور ایران به قیام پانزده خرداد تا وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 1357، پیوند خورده است. پس از دستگیری امام خمینی و دو مرجع دیگر ایران (شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقا حسن قمی) در ماجرای پانزدهم خرداد، مراجع نجف (سیدمحسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی و...) همراه با علما ومراجع ایران (قم و مشهد و اهواز و همدان و...) با صدور اعلامیههایی ضمن محکوم کردن اقدام دولت، خواستار آزادی سریع این سه مرجع تقلید و توجه به اعتراضات علما شدند. (33) از سوی دیگر، امام خمینی پس از آزادی از زندان در فروردین 1343، بار دیگر در اعتراض به لایحهی کاپیتولاسیون در آذر 1343 دستگیر و به ترکیه تبعید شد و با مساعی مراجع ایران و نجف، پس از چند ماه به نجف انتقال یافت. ظاهراً دولت ایران امیدوار بود با حضور امام خمینی در نجف، عملاً مرجعیت او تحت الشعاع قرار گیرد و جایگاه و نفوذ اجتماعی وی به تدریج به فراموشی سپرده شود، اما امام خمینی در عین پیگیری مبارزه با رژیم پهلوی و ارتباط با مبارزان داخل و خارج، همچنان در جایگاه مرجعیت به تدریس و تألیف و تصنیف ادامه داد و عملاً شمار زیادی از فضلای ایرانی و غیرایرانی را به مبارزه با رژیم پهلوی سوق داد. وی تا مهر 1357 که به اجبار حکومت بعثی، در پی هماهنگیهای آن حکومت با دولت ایران، از عراق خارج شد، در نجف به فعالیتهای علمی و سیاسی اشتغال داشت.
حوزهی علمیهی نجف پیوسته در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق نیز نقش فعال و گاه محوری داشته است. انگلیس پس از آغاز جنگ اول جهانی در 1914 از جنوب به عراق حمله برد و بصره را به تصرف درآورد. مردم عراق و دولت عثمانی از علما یاری طلبیدند (34) و گروهی بزرگ در محرم 1333 از نجف به رهبری علمای عظام مانند سیدمصطفی کاشانی، شریعت اصفهانی، سید علی داماد (متوفی 1336) و سیدمحمدسعید حبوبی (35) به سوی بغداد به راه افتادند و سیدمحمدکاظم یزدی، مرجع وقت، نیز با اعزام فرزند خویش به جبهه، با سایر علما همراهی کرد. (36) با شمار بسیاری از این مجاهدان طلاب عرب و ایرانی بودند (37) و فرماندهی هر یک از گروههای مسلح با یک یا دو تن از علمای نجف بود. (38) طلاب نجف همچنین وظیفه داشتند با عزیمت میان عشایر، آنان را به دفاع در برابر متجاوزان فراخوانند. (39) سپاه مجاهدین در 1334/ 1916، در کوت العماره شکست سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد آورد، (40) اما بغداد و شمال عراق و نیز دیگر مناطق در سالهای بعد تسلیم انگلیسیها شدند. (41)نارضایی از سلطهی بیگانگان موجب شد انجمنهایی در شهر نجف توسط عدهای از رجال دین و خانوادههای مشهور علمی تشکیل شود. (42)
مهم ترین این انجمنها، جمعیت نهضت اسلامی (جمعیة النهضة الاسلامیة) بود و شاخهی سیاسی آن را عمدتاً علما و مجتهدان بزرگ حوزه همانند سیدمحمدعلی بحرالعلوم (43) و شیخ محمدجواد جزایری تشکیل میدادند. (44) با ترور حاکم سیاسی نجف، ویلیام مارشال در 1918 توسط کمیتهی سرّی جمعیت، قیام نجف علیه اشغالگران آغاز شد. (45) انگلیسیها به شدت آن را سرکوب کردند، (46) ولی این قیام مقدمهای شد برای نقش مهمی که نجف در انقلاب سال 1920 ایفا کرد. انگلیسیها در پی آن بودند از طریق همه پرسی قیمومیت خویش را بر عراق محقق سازند، ولی در غالب شهرها با مخالفت مردم و علما مواجه شدند. (47) میرزامحمدتقی شیرازی طی فتوایی ممنوعیت حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان اعلام کرد، (48) و همو طی نامهای به حاکم مکه، خواهان تأسیس یک حکومت عربی در عراق شد. (49)
پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و تصدی مرجعیت عام شیعیان توسط میرزامحمدتقی شیرازی، جنبش استقلال شتاب بیشتری گرفت. (50)
پس از اعلام تحت الحمایگی عراق، شیرازی مجلس مشورتی از علمای بزرگ برگزید که تعدادی از آنان از عالمان حوزهی نجف بودند و از میان ایشان سیدابوالقاسم کاشانی از همه فعال تر بود. (51) پس از وفات میرزای شیرازی، مرجعیت اعلای شیعه به شریعت اصفهانی انتقال یافت و به این ترتیب، نجف همچنان پایگاه رهبری کنندهی انقلاب ماند. (52)
نجف پس از انقلاب به طور مستقل اداره میشد و «الهیئة العلمیة الدینیة العلیا» سومین تشکیلات مؤثر در نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجستهای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سیدمحمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند. (53) رهبران انقلاب در نجف و کربلا اهداف استقلال طلبانهی انقلاب را به اطلاع مجامع بین المللی میرساندند، ولی منابع مالی نهضت تنها از داخل و با تکیه بر کمکهای مراجع تقلید و گاه تجار و رؤسای عشایر تأمین میشد. (54) در پایان انقلاب، پیشنهاد گفتگوی انگلیسیها موجب بروز شکاف میان انقلابیون شد. اکثریت اعضای الهیئة العلمیة الدینیة العلیا و در رأس آنان شیخ الشریعه جزء مخالفان بودند. (55) انگلیس با حملات گسترده انقلابیون را به تسلیم واداشت و در نجف و کربلا تعدادی از علمای مبارز دستگیر شدند و برخی از جمله سیدابوالقاسم کاشانی گریختند. (56) پس از این، برای مدت نسبتاً طولانی علمای نجف از دخالت در مسائل سیاسی خودداری میکردند، مخصوصاً آنکه شیعیان مورد بی مهری قرار گرفته بودند. نجف پس از انقلاب به طور مستقل اداره میشد و «الهیئة العلمیة الدینیة العلیا» سومین تشکیلات مؤثر در نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجستهای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سیدمحمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند. (57) با این همه، در قضیهی اشغال فلسطین و استقرار رژیم اسرائیل و به ویژه پس از جنگ ژوئن 1967 (1346 ش) ، حوزهی نجف مواجهاتی ایجابی داشت و مراجع نجف، هم در محکوم کردن اشغال و هم در دفاع از مردم فلسطین و توصیهی مسلمانان به مقابله با اشغالگران بیانیههایی صادر کردند. (58)
روی کار آمدن جریانهای طرفدار کمونیسم و سپس حاکمیت رژیم بعث نیز بدون واکنش حوزه نماند و مقاومتها و مخالفتهای آشکار و مخفی حوزهی نجف و متعاقب آن دستگیری و تعقیب و زندان و اعدام شمار زیادی از طلاب و استادان آن را در پی داشت. (59)
تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة نقطهی عطفی در کارکرد سیاسی حوزهی علمیهی نجف در چند دههی اخیر به شمار میرود. این حزب توسط گروهی از علمای جوان و اصلاح طلب حوزهی نجف نظیر سیدمحمدباقر صدر و سیدمرتضی عسکری در 1336 ش / 1957 بنا نهاده شد. دغدغهی اصلی حزب مسائل اعتقادی و مقابله با شبهات و زدودن انحرافات بود، ولی دیری نپایید که ناگزیر به سیاست کشیده شد. رهبران حزب الدعوة و اخوان المسلمین عراق در 1339 ش /1960 بر سر تأسیس یک دولت اسلامی با همکاری مردم شیعه و سنی به توافق رسیده بودند. (60) با فعالیتهای گستردهی این حزب در عراق، شمار بسیاری از جوانان جذب حزب شدند، موضوعی که مخالفت کمونیستها و ناسیونالیستها را به دنبال داشت و سیدمحمدباقر صدر خود بارها مورد حملهی ناسیونالیستهای نجف قرار گرفت. (61) سیدمحسن حکیم از معدود مراجع بزرگ نجف بود که در خروج این حوزه از انزوای سیاسی نقش فوق العاده مؤثری داشت. (62)
از دههی 1350 ش فعالیتهای سیاسی سیدمحمدباقر صدر، که در آن زمان یکی از استادان برجستهی حوزهی نجف بود، بیش از پیش در محافل سیاسی شیعهی عراق مورد توجه قرار گرفت. (63) با افزایش اعتراضات مذهبی که غالباً توسط علمای حوزهی نجف سازماندهی میشد، سرکوب حزب حاکم بعث نیز شدت مییافت. انتفاضهی صفر 1397/ بهمن 1355 دولت عراق را متوجه نقش رهبری علما در نهضت اسلامی کرد و به همین جهت محدودیتهایی را برای ایشان اعمال داشت. (64) حامیان آیت الله صدر در خرداد 1359 انتفاضهی رجب را در منزل او آغاز کردند ولی این حرکت نیز فرجامی چون اقدامات پیشین یافت (65) و در پی آن، صدر و خواهرش بنت الهدی دستگیر و اعدام شدند. (66) آیت الله خویی در اعتراض به این عمل، درخواست کرد به وی اجازه دهند از عراق خارج شود، ولی دولت علاوه بر رد این درخواست، حسابهای او را مسدود و برخی از شاگردانش را دستگیر و عدهای از آنان را اعدام کرد. (67) به طورکلی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق مشکلات بیشتری برای علما و طلاب علوم دینی حوزهی نجف ایجاد کرد؛ در نتیجه برخی از علمای مبارز حوزه به علت تنگناهای شدید در عراق، ناگزیر از مهاجرت به دیگر کشورها شدند و فعالیت سیاسی خود را در آنجا پی گرفتند. (68)
پی نوشتها:
1. ر. ک. مفتون دنبلی، ص 222.
2. آقابزرگ طهرانی، ج 16، ص 16.
3. خاوری شیرازی، ج 1، ص 616.
4. ر. ک. همان، ج 1، ص 625؛ نیز ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «جهادیه»؛ «جنگهای ایران و روس».
5. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تحریم تنباکو».
6. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «خلیلی تهرانی، حسین».
7. ر. ک. محمد حرزالدین، ج 1، ص 277.
8. حائری، ص 123.
9. ملک زاده، ج 1، ص 218.
10. همان، ج 2، ص 374-375.
11. کسروی، 1363 ش، ص 614، 616.
12. حائری، ص 108.
13. کسروی، 1363 ش، ص 615.
14. حائری، ص 123.
15. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تنبیه الامة و تنزیه الملّة».
16. ر. ک. کسروی، 1355 ش، ص 105.
17. ملک زاده، ج 6، ص 1270.
18. کسروی، 1355 ش، ص 66.
19. برای نمونه ر. ک. صادق، مجموعهی 2، ص 306؛ شریف کاشانی، ج 3، ص 599-600.
20. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تقی زاده، سید حسن».
21. ر. ک. ملک زاده، ج 6، ص 1289-1292؛ اوراق تازه یاب مشروطیت، ص 207-211.
22. ر. ک. کفائی، ص 250-255.
23. ر. ک. شهرستانی، ص 293-298، که خود از شاگردان نزدیک خراسانی بوده و مشاهدات خود را گزارش کرده است؛ نیز ر. ک. کسروی، 1355 ش، ص 246، 497-498؛ کفائی، ص 266-277.
24. کسروی، 1355 ش، ص 246- 247.
25. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «جنگ جهانی اول».
26. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «چاه کوتاهی، شیخ حسین».
27. مرتضوی لنگرودی، ص 32.
28. ر. ک. مستوفی، ج 3، ص 614- 615.
29. ر. ک. محمد حرزالدین، ج 1، ص 49.
30. ر. ک. مرجعیت در عرصهی اجتماع و سیاست، ص 61-63.
31. همان، ص 134.
32. همان، ص 157.
33. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «پانزده خرداد، قیام».
34. صادقی تهرانی، ص 5-6.
35. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «حبوبی، سیدمحمدسعید».
36. همان، ص 7-8.
37. حائری، ص 169.
38. اسدی، ص 91.
39. همان، ص 92، پانویس.
40. صادقی تهرانی، ص 13، 16.
41. جبوری، ص 291، 349-350.
42. رهیمی، ص 191.
43. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بحرالعلوم، آل».
44. علوی، ص 94.
45. رهیمی، ص 194.
46. ر. ک. اسدی، ص 306، 348.
47. ر. ک. صادقی تهرانی، ص 42-44.
48. وایلی، ص 16.
49. ر. ک. همان، ص 210.
50. اسحاق نقاش، ص 91.
51. صادقی تهرانی، ص 27.
52. اسحاق نقاش، ص 97.
53. رهیمی، ص 224.
54. صادقی تهرانی، ص 83، 92-93.
55. رهیمی، ص 228.
56. صادقی تهرانی، ص 99.
57. ر. ک. علوی، ص 150.
58. ر. ک. مفرجی، ص 302-304؛ مقدام عبدالحسن فیاض، ص 164-172؛ ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «حکیم، سیدمحسن».
59. ر. ک. حسینی شیرازی، ص 121-128، 280-285.
60. وایلی، ص 36.
61. همان، ص 38-41.
62. برای اقدامات سیاسی وی ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «حکیم، سید محسن».
63. وایلی، ص 48.
64. ر. ک. همان، ص 50-51.
65. همان، ص 52.
66. همان، ص 55.
67. همان، ص 57.
68. ر. ک. همان، ص 78-82.
منبع: عباس رضوی و [دیگران ...]؛ (1390)، حوزهی علمیه (تاریخ، ساختار، کارکرد)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.
مطالب مربتط
سیر تاریخی و دستاوردهای فقهی و اصولی حوزهی نجف
نگاهی به تاریخچه و دروس حوزهی علمیهی شیعه
مواضع و دیدگاههای علمای نجف نسبت به امام خمینی و نهضت اسلامی
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}