درباره سعد و نحس ایام‏.

چکیده
در میان مردم معمول است که بعضى از روزها را روز سعد و مبارک، و بعضى را روز شوم و نحس مى‏ شمرند، هر چند در تعیین آن اختلاف بسیار است، سخن اینجا است که این اعتقاد عمومى تا چه حد در اسلام پذیرفته شده؟ و یا از اسلام گرفته شده است؟!.
تعداد کلمات: 1599/ تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه.

نویسنده: حمید حنائی نژاد 


مردم بعضى از روزها را روز سعد و مبارک، و بعضى را روز شوم و نحس مى‏ شمرند!.

در میان مردم معمول است که بعضى از روزها را روز سعد و مبارک، و بعضى را روز شوم و نحس مى‏ شمرند، هر چند در تعیین آن اختلاف بسیار است، سخن اینجا است که این اعتقاد عمومى تا چه حد در اسلام پذیرفته شده؟ و یا از اسلام گرفته شده است؟ البته این از نظر عقل محال نیست که اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بعضى داراى ویژگیهاى نحوست‏، و بعضى ویژگیهاى ضد آن، هر چند از نظر استدلال عقلى راهى براى اثبات یا نفى چنین مطلبى در اختیار نداریم، همین اندازه مى ‏گوئیم ممکن است ولى از نظر عقل ثابت نیست.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، 1374ش، ج23، ص 41).
 

آیا پیغمبر اسلام (ص) در کارهای خود از سعد و نحس ایام‏ استفاده مى‏ کرد؟!.

تمام کتبى را که شیعه و سنى در تاریخ پیغمبر نوشته‏ اند مطالعه کنیم ببینیم آیا پیغمبر اکرم در روش و متد خودش یکى از چیزهایى که از آن استفاده مى‏ کرد مسأله سعد و نحس ایام بود یا نه؟ مثلًا آیا مى‏ گفت امروز دوشنبه است براى مسافرت خوب نیست یا امروز سیزده عید نوروز است، هرکس بیرون نرود گردنش مى‏ شکند!.در منطق عملى هم بسیارى از سبکها از اساس منسوخ است، اسلام هم آنها را منسوخ مى‏ داند. مثلًا آیا پیغمبر در کارها و در متد خودش از سعد و نحس ایام‏ استفاده مى‏ کرد؟ این خودش مسأله ‏اى است. ما برویم سیره پیغمبر را از اول تا آخر ببینیم، تمام کتبى را که شیعه و سنى در تاریخ پیغمبر نوشته‏ اند مطالعه کنیم ببینیم آیا پیغمبر اکرم در روش و متد خودش یکى از چیزهایى که از آن استفاده مى‏ کرد مسأله سعد و نحس ایام بود یا نه؟ مثلًا آیا مى‏ گفت امروز دوشنبه است براى مسافرت خوب نیست یا امروز سیزده عید نوروز است، هرکس بیرون نرود گردنش مى‏ شکند!، آیا چنین حرفهایى هست؟ در سیره ائمه علیهم السلام چطور؟ ما هرگز نمى‏ بینیم که پیغمبر یا ائمه اطهار خودشان در عمل از این حرفها یک ذره استفاده کرده باشند، بلکه عکسش را مى ‏بینیم. در نهج البلاغه هست که وقتى که على علیه السلام تصمیم گرفت برود به جنگ خوارج، اشعث قیس- که آن وقت جزو اصحاب بود- با عجله و شتابان آمد: یا امیر المؤمنین! خواهش مى‏ کنم صبر کنید، حرکت نکنید، براى اینکه یکى از خویشاوندان من که منجم است یک حرفى دارد و مى‏ خواهد به عرض شما برساند. فرمود: بگو بیاید. آمد. گفت: یا امیر المؤمنین! من منجمم و متخصص شناختن سعد و نحس ایام. من در حسابهاى خودم به اینجا رسیده ‏ام که اگر شما الآن حرکت کنید بروید به جنگ قطعاً شکست مى ‏خورید، و شما و اکثریت اصحاب شما کشته خواهند شد. فرمود: هرکس که تو را تصدیق کند پیغمبر را تکذیب کرده، این مزخرفات چیست که مى‏ گویى؟! اصحاب من! «سیروا عَلَى اسْمِ اللَّه» بگویید به نام خدا، به خدا اعتماد و توکل کنید و حرکت کنید بروید. على رغم نظر این شخص، همین الآن حرکت کنیم برویم. و مى‏دانیم که در هیچ جنگى على علیه السلام به اندازه این جنگ فاتح نشد.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (سیرى در سیره نبوى‏)، 1377ش، ج 16، صص 71-72 با تلخیص).
 

منظور از سعادت و نحوست بعضى ایام در روایات، وقوع حوادث خاصى در آن روزها است نه سعادت و نحوست ذاتى و تکوینى‏ آن روزها!.

در جوامع حدیث نقل شده، و در کتاب بحار الانوار احادیث زیادى از آنها نقل شده، و بیشتر این احادیث ضعیفند، چون یا مرسل و بدون سندند، و یا اینکه قسمتى از سند را ندارند، هر چند که بعضى از آنها سندى معتبر دارد البته به این معنا که خالى از اعتبار نیست‏. در سنت، روایات بسیار زیادى در باره سعد و نحس ایام هفته و سعد و نحس ایام ماههاى عربى و نیز از ماه هاى فارسى و از ماه هاى رومى رسیده، که در نهایت کثرت است، و در جوامع حدیث نقل شده، و در کتاب بحار الانوار احادیث زیادى از آنها نقل شده، و بیشتر این احادیث ضعیفند، چون یا مرسل و بدون سندند، و یا اینکه قسمتى از سند را ندارند، هر چند که بعضى از آنها سندى معتبر دارد البته به این معنا که خالى از اعتبار نیست‏. و اما روایاتى که ایام نحس را مى ‏شمارد، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهار شنبه آخر ماه، و هفت روز از هر ماه عربى، و دو روز از هر ماه رومى، و امثال آن را نام مى‏ برد، در بسیارى از آنها و مخصوصا روایاتى که نحوست ایام هفته و ایام ماههاى عربى را نام مى ‏برد، علت این نحوست هم آمده، و آن عبارت است از اینکه در این روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مکرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دینى، از قبیل رحلت رسول خدا (ص) و شهادت سید الشهداء (ع) و انداختن ابراهیم (ع) در آتش، و نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اینها. و این ناگفته پیداست که نحس شمردن چنین ایامى استحکام بخشیدن به روحیه‏ تقوى است، وقتى افرادى فقط به خاطر اینکه در این ایام بت‏شکنان تاریخ، ابراهیم و حسین (ع) گرفتار دست بت‏هاى زمان خود شده ‏اند، دست بکارى نمى‏ زنند، و از اهداف و لذتهاى خویش چشم مى ‏پوشند، چنین افرادى روحیه دینیشان قوى مى‏ گردد، بر عکس، اگر مردم هیچ حرمتى براى چنین ایامى قائل نباشند و اعتنا و اهتمامى به آن نورزند، و هم چنان افسار گسیخته سرگرم کوشش در برآوردن خواسته‏ هاى نفسانى خود باشند، بدون توجه به اینکه امروز چه روزى است و دیروز چه روزى بود، و بدون اینکه اصلا روز برایشان مطرح باشد، چنین مردمى از حق رویگردان خواهند بود، و به آسانى مى‏ توانند حرمت دین را هتک کنند و اولیاى دین را از هدایت خود نومید و در نتیجه ناراحت سازند. بنا بر این، برگشت نحوست این ایام به جهاتى از شقاوتهاى معنوى است، که از علل و اسباب اعتبارى منشا مى ‏گیرد، که به نوعى از ارتباط، مرتبط به این ایام است، و بى‏ اعتنایى به آن علل و اسباب باعث نوعى شقاوت دینى مى‏ شود.(طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج 19، صص 117- 118).
 

بیشتر بخوانید: داستان برادر زراره که نجوم خوانده بود.


تمام این کتابها را آتش بزن‏!!!.

روزى برادر زراره آمد خدمت امام صادق علیه السلام و عرض کرد: یا ابن رسول اللَّه! من به نجوم احکامى مبتلا شده ام‏. من کتاب هایى در این زمینه دارم و کم کم احساس مى‏ کنم که مبتلا شده ‏ام، اصلًا گرفتار شده ‏ام و تا به این کتابها مراجعه نکنم در هیچ کارى نمى ‏توانم تصمیم بگیرم. تکلیف من چیست؟ امام صادق با تعجب فرمود: تو از اصحاب ما، تو راوى روایات ما به این چیزها عمل مى‏ کنى؟!.عبد الملک بن اعْیَن مى ‏آید خدمت امام صادق (ع)، عبد الملک برادر زُراره است و خودش هم از راویان بزرگ و مرد عالمى است. او نجوم خوانده بود و به همین جهت به این چیزها عمل مى‏ کرد. کم کم احساس کرد براى خودش مصیبت درست کرده؛ مثلًا از خانه بیرون مى ‏آید، یک وقت مى ‏بیند که امروز قمر در عقرب است، اگر بروم چنین خواهد شد، یک روز مى‏ بیند فلان ستاره از جلویش درآمد. کم کم خود بیچاره ‏اش احساس کرد که دست و پایش به کلى بسته شده است. روزى آمد خدمت امام صادق علیه السلام و عرض کرد: یا ابن رسول اللَّه! من به نجوم احکامى مبتلا شده ام‏. من کتاب هایى در این زمینه دارم و کم کم احساس مى‏ کنم که مبتلا شده ‏ام، اصلًا گرفتار شده ‏ام و تا به این کتابها مراجعه نکنم در هیچ کارى نمى‏ توانم تصمیم بگیرم. تکلیف من چیست؟ امام صادق با تعجب فرمود: تو از اصحاب ما، تو راوى روایات ما به این چیزها عمل مى‏ کنى؟! بله یا ابن رسول اللَّه. فرمود: الآن بلند شو برو منزل؛ به محض رسیدن، تمام این کتابها را آتش بزن، و دیگر نبینم که حتى به یک کلمه از این حرفها عمل کرده‏ اى.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری(سیرى در سیره نبوى‏)، 1377ش، ج 16، صص 72-73).
 

زمان من حیث زمان به شومى و برکت توصیف نمی شود!.

راجع بقوم عاد که‏ «أَیَّامٍ‏ نَحِساتٍ‏» یا «فِی یَوْمِ‏ نَحْسٍ‏» فرموده براى آنست که قوم عاد در آنروزها هلاک شدند و نحوست در اثر عذاب بود نه در زمان من حیث زمان. ایضا احترام ماه هاى حرام جعلى است که ماه تحریم جنگ و ماه عبادت ‏اند نه اینکه از لحاظ واقع مزیّت داشته و با ماه هاى دیگر فرق دارند. شومى و مبارکى روزها در اثر اتفاقاتى است که در آنها می افتد مثلا گوئیم: روز بیست و هفتم رجب روز مبارکى است که بعثت‏ خاتم الانبیاء (ص) در آن بوده و یا بیست و هشتم ماه صفر، شوم است که آن حضرت در آن روز از دنیا رفته، و گر نه وقت من حیث وقت، و زمان من حیث زمان بشومى و برکت توصیف نمی شود و اینکه فرموده: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قدر. از آن جهت است که قرآن در آن نازل شده و تقدیرات سالانه در آن شب است و یا عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه است چنانکه در «قدر» گذشت على هذا راجع بقوم عاد که‏ «أَیَّامٍ‏ نَحِساتٍ‏» یا «فِی یَوْمِ‏ نَحْسٍ‏» فرموده براى آنست که قوم عاد در آنروزها هلاک شدند و نحوست در اثر عذاب بود نه در زمان من حیث زمان. ایضا احترام ماه هاى حرام جعلى است که ماه تحریم جنگ و ماه عبادت ‏اند نه اینکه از لحاظ واقع مزیّت داشته و با ماه هاى دیگر فرق دارند. در تحف العقول از حسن بن مسعود نقل شده که گوید: بمحضر امام على النقى (ع) مشرّف شدم در راه انگشتم زخم برداشت و سوارى بر من تنه زد و به میان جمعى انبوه وارد شدم که قسمتى از لباسم را پاره کردند گفتم: اى روز، خدا مرا از شرّ تو کفایت کند چه روز شومى؟!، امام (ع) چون این بشنید فرمود: اى حسن! پیش ما میائى و گناه خویش را بکسى بى‏گناه نسبت می دهى؟! گوید: عقل من بخودم برگشت و متوجّه خطاى خود شدم گفتم: آقاى من از خدا آمرزش می خواهم فرمود: اى حسن روزها چه گناهى دارند که چون‏ با اعمالتان مجازات می شوید روزها را شوم می پندارید ... تا فرمود: دیگر چنین مگو و روزها را در کار خدا دخیل ندان، گفت: چشم مولاى من. حدیث صریح است در اینکه زمان و وقت را سعد و نحسى نیست.(قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، 1371ش، ج 7، صص 32-34 با تلخیص).
 

 پی نوشت:
[1]. فصلت: 16.
منابع:
1- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
2- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم،1377ش.
3- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
4- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ایران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371ش.