ملی کیست و نهضت ملی چیست؟ (قسمت دوم)
ملت گرایی نه فقط جنبه نژادی ندارد بلکه از نظر محتوای اجتماعی و ریشه های تاریخی ادامه مبارزات عدالت خواهانه ای است که در جوامع مستعمراتی از دوران باستان با طبقه حاکم استثمارگر وجود داشته و بر اثر سلطه استعماری جنبه ضد استعماری بدان افزوده شده است.
چکیده:
ملت گرایی نه فقط جنبه نژادی ندارد بلکه از نظر محتوای اجتماعی و ریشه های تاریخی ادامه مبارزات عدالت خواهانه ای است که در جوامع مستعمراتی از دوران باستان با طبقه حاکم استثمارگر وجود داشته و بر اثر سلطه استعماری جنبه ضد استعماری بدان افزوده شده است.
تعداد کلمات: 1307 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
ملت گرایی نه فقط جنبه نژادی ندارد بلکه از نظر محتوای اجتماعی و ریشه های تاریخی ادامه مبارزات عدالت خواهانه ای است که در جوامع مستعمراتی از دوران باستان با طبقه حاکم استثمارگر وجود داشته و بر اثر سلطه استعماری جنبه ضد استعماری بدان افزوده شده است.
تعداد کلمات: 1307 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
در ملت گرایی «سرمایه داری ملی»، نهضت ضد استعماری یکسره از مبارزه و جنگ طبقاتی جداست. این طبقه درحالی که می کوشد از نارضایتی عامه مردم محروم و فقیر جامعه مستعمراتی از استعمارگران برای به دست آوردن سهم بیشتر از غارت منابع طبیعی و حاصل کار زحمتکشان تهیدست بهره برداری نماید و تا جایی که ممکن است در دستگاههای دولتی اعم از سیاسی یا اقتصادی لانه ای برای خود بسازد، حاضر نیست از منافع طبقاتی و استعمار درون جامعه چشم بپوشد. ضد استعماری بودن این طبقه محدود و مشروط به منافع طبقاتی است و چنانچه منافع طبقاتی این گروه «ملی»، از طرف توده های زحمتکش و محروم جامعه به خطر بیفتد، این طبقه حاضر است از ملت گرایی محدود و مشروط خود صرف نظر و با علاقه و میل و همراه با کمی شرمساری با سرمایه داری استعماری آشتی، توافق و همکاری کند.
عدم توجه به فرق ماهوی اجتماعی میان ملت گرایی نژادی طبقات حاکم و پادوهای آنها و ملت گرایی محدود و مشروط سرمایه داران ملی، با ملت گرایی ضد استثماری و ضد استعماری زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی، موجب ارزیابی های نادرست و خطاهای فاحش سیاسی در بررسی علل، ساختار و اهداف نهضتهای اجتماعی در جوامع مستعمراتی می گردد. یکی دانستن «دولت» و «حکومت، عدم توجه به مسئله طبقاتی بودن بافت دولت و رابطه آن با حکومت» و این که طبقات جایگاه و پایگاه دولتند و نه دولت سازنده و خالق طبقات و دولت چیزی خارج از ساخت طبقاتی جامعه نیست و مخلوق طبقات است نه خالق آنها، موجب بروز یک سلسله اشتباهات فاحش نظری درباره مسئله ملی و ملت گرایی در جوامع مستعمراتی شده است.
ملت گرایی نژادی طبقات حاکم وابسته به استعمار، کوششی است سیاسی و فرهنگی برای ادامه سلطه استعماری، و ملت گرایی محدود و مشروط سرمایه داری ملی کوششی است برای سهیم شدن در غارت و شرکت در قدرت دولتی؛ اما محتوای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملت گرایی زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی کوششی است برای رها شدن از سلطه استعمارگران «خارجی» و استعمارگران «داخلی» و ترکیبی است تاریخی از مبارزه ضد استعماری و جنگ طبقاتی. این ملت گرایی نه فقط جنبه نژادی ندارد بلکه از نظر محتوای اجتماعی و ریشه های تاریخی ادامه مبارزات عدالت خواهانه ای است که در جوامع مستعمراتی از دوران باستان با طبقه حاکم استثمارگر وجود داشته و بر اثر سلطه استعماری جنبه ضد استعماری بدان افزوده شده است.
عدم توجه به فرق ماهوی اجتماعی میان ملت گرایی نژادی طبقات حاکم و پادوهای آنها و ملت گرایی محدود و مشروط سرمایه داران ملی، با ملت گرایی ضد استثماری و ضد استعماری زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی، موجب ارزیابی های نادرست و خطاهای فاحش سیاسی در بررسی علل، ساختار و اهداف نهضتهای اجتماعی در جوامع مستعمراتی می گردد. یکی دانستن «دولت» و «حکومت، عدم توجه به مسئله طبقاتی بودن بافت دولت و رابطه آن با حکومت» و این که طبقات جایگاه و پایگاه دولتند و نه دولت سازنده و خالق طبقات و دولت چیزی خارج از ساخت طبقاتی جامعه نیست و مخلوق طبقات است نه خالق آنها، موجب بروز یک سلسله اشتباهات فاحش نظری درباره مسئله ملی و ملت گرایی در جوامع مستعمراتی شده است.
اگر پذیرفته شود که ملت دربرگیرنده «عموم طبقات مردم است، نمی توان جامعه را به دو بخش مستقل دولت و ملت تقسیم کرد و آنها را در مقابل هم قرار داد، زیرا دولت و کارگزارانش هم جزء و بخشی از «عموم طبقات مردم» اند. عامل مهمی که همین «عموم طبقات مردم» را از نظر اجتماعی - اقتصادی و نیز سیاسی و فرهنگی به اقشار و گروهها، به حاکم و محکوم، به استثمارکننده و استثمار شونده و به «حکومت» و زحمتکشان تهیدست تقسیم می کند، روابط متفاوت افراد و گروهها با وسایل تولید و توزیع و جایشان در روابط تولیدی و توزیعی، و سهمی است که از کل درآمد جامعه دریافت میکنند؛ چه این دریافت محصول روابطشان در زمینه تولید یا توزیع باشد و چه به علت مقام در سازمان دولت یا ناشی از موقعیت اجتماعی آنچه طبقات را در جامعه مستعمراتی از هم جدا می کند و بر اثر این جدایی تفاوتها و تضادهایی در برخورد آنها با مسئله ملی و ملت گرایی پدید می آورد. مکانیسم استثمار و بهره کشی در قالب تولید مستعمراتی است که در آن بر اثر سلطه سازمانها و کشورهای سرمایه داری استعماری استثمار و فقر عامه تشدید می شود.
عدم توجه به فرق ماهوی اجتماعی میان ملت گرایی نژادی طبقات حاکم و پادوهای آنها و ملت گرایی محدود و مشروط سرمایه داران ملی، با ملت گرایی ضد استثماری و ضد استعماری زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی، موجب ارزیابی های نادرست و خطاهای فاحش سیاسی در بررسی علل، ساختار و اهداف نهضتهای اجتماعی در جوامع مستعمراتی می گردد. یکی دانستن «دولت» و «حکومت، عدم توجه به مسئله طبقاتی بودن بافت دولت و رابطه آن با حکومت» و این که طبقات جایگاه و پایگاه دولتند و نه دولت سازنده و خالق طبقات و دولت چیزی خارج از ساخت طبقاتی جامعه نیست و مخلوق طبقات است نه خالق آنها، موجب بروز یک سلسله اشتباهات فاحش نظری درباره مسئله ملی و ملت گرایی در جوامع مستعمراتی شده است.
ملت گرایی نژادی طبقات حاکم وابسته به استعمار، کوششی است سیاسی و فرهنگی برای ادامه سلطه استعماری، و ملت گرایی محدود و مشروط سرمایه داری ملی کوششی است برای سهیم شدن در غارت و شرکت در قدرت دولتی؛ اما محتوای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملت گرایی زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی کوششی است برای رها شدن از سلطه استعمارگران «خارجی» و استعمارگران «داخلی» و ترکیبی است تاریخی از مبارزه ضد استعماری و جنگ طبقاتی. این ملت گرایی نه فقط جنبه نژادی ندارد بلکه از نظر محتوای اجتماعی و ریشه های تاریخی ادامه مبارزات عدالت خواهانه ای است که در جوامع مستعمراتی از دوران باستان با طبقه حاکم استثمارگر وجود داشته و بر اثر سلطه استعماری جنبه ضد استعماری بدان افزوده شده است.
عدم توجه به فرق ماهوی اجتماعی میان ملت گرایی نژادی طبقات حاکم و پادوهای آنها و ملت گرایی محدود و مشروط سرمایه داران ملی، با ملت گرایی ضد استثماری و ضد استعماری زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی، موجب ارزیابی های نادرست و خطاهای فاحش سیاسی در بررسی علل، ساختار و اهداف نهضتهای اجتماعی در جوامع مستعمراتی می گردد. یکی دانستن «دولت» و «حکومت، عدم توجه به مسئله طبقاتی بودن بافت دولت و رابطه آن با حکومت» و این که طبقات جایگاه و پایگاه دولتند و نه دولت سازنده و خالق طبقات و دولت چیزی خارج از ساخت طبقاتی جامعه نیست و مخلوق طبقات است نه خالق آنها، موجب بروز یک سلسله اشتباهات فاحش نظری درباره مسئله ملی و ملت گرایی در جوامع مستعمراتی شده است.
اگر پذیرفته شود که ملت دربرگیرنده «عموم طبقات مردم است، نمی توان جامعه را به دو بخش مستقل دولت و ملت تقسیم کرد و آنها را در مقابل هم قرار داد، زیرا دولت و کارگزارانش هم جزء و بخشی از «عموم طبقات مردم» اند. عامل مهمی که همین «عموم طبقات مردم» را از نظر اجتماعی - اقتصادی و نیز سیاسی و فرهنگی به اقشار و گروهها، به حاکم و محکوم، به استثمارکننده و استثمار شونده و به «حکومت» و زحمتکشان تهیدست تقسیم می کند، روابط متفاوت افراد و گروهها با وسایل تولید و توزیع و جایشان در روابط تولیدی و توزیعی، و سهمی است که از کل درآمد جامعه دریافت میکنند؛ چه این دریافت محصول روابطشان در زمینه تولید یا توزیع باشد و چه به علت مقام در سازمان دولت یا ناشی از موقعیت اجتماعی آنچه طبقات را در جامعه مستعمراتی از هم جدا می کند و بر اثر این جدایی تفاوتها و تضادهایی در برخورد آنها با مسئله ملی و ملت گرایی پدید می آورد. مکانیسم استثمار و بهره کشی در قالب تولید مستعمراتی است که در آن بر اثر سلطه سازمانها و کشورهای سرمایه داری استعماری استثمار و فقر عامه تشدید می شود.
بیشتر بخوانید : مختصات اقتصاد مقاومتی
آیا می توان کسی یا گروهی را که در سازمان دولت شرکت ندارد، اما در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی از غارت منابع طبیعی و حاصل کار زحمتکشان تهیدست بهره برداری و آنان را استثمار میکند و بدین ترتیب بخشی از طبقه حاکم محسوب می شود، «ملی» دانست ولی کارمندانی را که در سازمان دولت صاحب شغل و درآمدی کوچک و ناچیز هستند و در زیر بار فشار تورم، فقر و خطر بیکاری زندگی طاقت فرسایی می گذرانند «دولتی» خواند و در مقابل «ملت» قرار داد؟
آنچه در جوامع مستعمراتی در رابطه با مسئله ملی و ملت گرایی باید به طور عمده و اساسی مورد توجه قرار گیرد، موضوع تعلق طبقاتی و فرهنگ طبقاتی است. گرچه تحت شرایطی افرادی از طبقات مرفه و حتی حاکم به علت ارتقای فکری و معرفتی و بیدار شدن وجدانشان از طبقه خود جدا می شوند و به خدمت زحمتکشان تهیدست در می آیند و از مواضع سیاسی و فرهنگی محرومان دفاع می کنند، و گرچه تحت شرایطی افرادی از طبقات محروم به علت تنزل فکری و تزلزل شخصیت و معرفت، خدمتگزار طبقات حاکم استثمارگر و پادوی سیاسی و فرهنگی آنها می شوند، اما این موارد محدود، در برخورد و موضع طبقات درباره مسئله ملی و ملت گرایی تغییری ایجاد نمی کند و چنین افرادی از طبقه خود طرد می شوند.
آیا می توان کسی یا گروهی را که در سازمان دولت شرکت ندارد، اما در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی از غارت منابع طبیعی و حاصل کار زحمتکشان تهیدست بهره برداری و آنان را استثمار میکند و بدین ترتیب بخشی از طبقه حاکم محسوب می شود، «ملی» دانست ولی کارمندانی را که در سازمان دولت صاحب شغل و درآمدی کوچک و ناچیز هستند و در زیر بار فشار تورم، فقر و خطر بیکاری زندگی طاقت فرسایی می گذرانند «دولتی» خواند و در مقابل «ملت» قرار داد؟
با توجه به آنچه گفته شد، در یک جامعه مستعمراتی فرد یا گروهی را می توان «ملی» نامید که با تکیه بر خواستها و در جهت منافع و مصالح «عموم طبقات مردم» که اکثریت آنها را زحمتکشان تهیدست تشکیل میدهند قدم بردارد، نه در جهت حفظ منافع یک اقلیت خاص.
این حقیت را نمی توان انکار کرد که در جوامع مستعمراتی اکثریت «عموم طبقات مردم» را زحمتکشان تهیدست اعم از کشاورزان، کارگران، کارمندان فقیر دولت، روشنفکرانی که با فروش نیروی کار خود زندگی میکنند، شاغلان در امور غیر تولیدی و... تشکیل میدهند؛ لذا فرد یا - گروهی که خود را ملی می داند و ملی میخواند باید در جهت و برای حفظ حق حیات این اکثریت وسیع و محروم تلاش کند و مخالف هرگونه نظام استثماری و استعماری و در دوران ما مخالف سرمایه داری، سرمایه داری استعماری و شیوه تولید مستعمراتی باشد و در هر حال حاکمیت جامعه بر اقتصاد را نیز بپذیرد.
کسی یا گروهی که مخالف حاکمیت جامعه بر اقتصاد باشد «ملی» نیست، زیرا در این صورت قبول حاکمیت جامعه بر سیاست و فرهنگ هم وعده ای میان تهی از نوع دمکراسیهای سرمایه داری خواهد ماند. همچنین مخالفت با استعمار سرمایه داری جهانی اگر همراه با مخالفت با نظام استثماری داخلی نباشد باز هم فریبی بیش نخواهد بود، زیرا بدون اتکا به شیوه تولید استثماری در داخل یک جامعه مستعمراتی، استعمار سرمایه داری قادر به نفوذ و غارت منابع طبیعی و حاصل کار زحمتکشان آن جامعه نخواهد بود و پایان راه هر جامعه ای که شیوه تولید استثماری بر آن حاکم باشد، همکاری با سرمایه داری استعماری جهانی و سپس ادغام شدن در آن است. با توجه به آنچه گفته شد، کسی یا گروهی که مخالف نظام استثماری داخلی نباشد «ملی» نیست، زیرا در عمل و حقیقت مدافع و راهگشای استعمار سرمایه داریست. اگر کسی یا گروهی با جانبداری از شیوه تولید سرمایه داری و به طور کلی نظامی استثماری ادعای ملی بودن کند، در حقیقت جعل هویت کرده و مرادش از اصرار در این مقوله سلب هویت از نهضت زحمتکشان تهیدست است.
در پاره ای از جوامع مستعمراتی، سرمایه داری «ملی» که زمانی داعیۂ آزادی خواهی و رهبری مبارزات ضد استعماری را داشت، در دهه های اخیر چه از نظر اقتصادی و چه از نظر فرهنگی به صورت زایده و دلال محلی استعمار سرمایه داری درآمده و دیگر نه فقط خواهان مبارزه با سرمایه داری استعماری و پس زدن آن نیست، بلکه با جانبداری از ورود و سلطه سرمایه های خارجی و ورود به سازمان تجارت جهانی و واگذاری منابع طبیعی به شرکتهای بزرگ استعماری با ملت گرایی محدود و مشروط خود نیز وداع کرده است.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
آنچه در جوامع مستعمراتی در رابطه با مسئله ملی و ملت گرایی باید به طور عمده و اساسی مورد توجه قرار گیرد، موضوع تعلق طبقاتی و فرهنگ طبقاتی است. گرچه تحت شرایطی افرادی از طبقات مرفه و حتی حاکم به علت ارتقای فکری و معرفتی و بیدار شدن وجدانشان از طبقه خود جدا می شوند و به خدمت زحمتکشان تهیدست در می آیند و از مواضع سیاسی و فرهنگی محرومان دفاع می کنند، و گرچه تحت شرایطی افرادی از طبقات محروم به علت تنزل فکری و تزلزل شخصیت و معرفت، خدمتگزار طبقات حاکم استثمارگر و پادوی سیاسی و فرهنگی آنها می شوند، اما این موارد محدود، در برخورد و موضع طبقات درباره مسئله ملی و ملت گرایی تغییری ایجاد نمی کند و چنین افرادی از طبقه خود طرد می شوند.
آیا می توان کسی یا گروهی را که در سازمان دولت شرکت ندارد، اما در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی از غارت منابع طبیعی و حاصل کار زحمتکشان تهیدست بهره برداری و آنان را استثمار میکند و بدین ترتیب بخشی از طبقه حاکم محسوب می شود، «ملی» دانست ولی کارمندانی را که در سازمان دولت صاحب شغل و درآمدی کوچک و ناچیز هستند و در زیر بار فشار تورم، فقر و خطر بیکاری زندگی طاقت فرسایی می گذرانند «دولتی» خواند و در مقابل «ملت» قرار داد؟
با توجه به آنچه گفته شد، در یک جامعه مستعمراتی فرد یا گروهی را می توان «ملی» نامید که با تکیه بر خواستها و در جهت منافع و مصالح «عموم طبقات مردم» که اکثریت آنها را زحمتکشان تهیدست تشکیل میدهند قدم بردارد، نه در جهت حفظ منافع یک اقلیت خاص.
این حقیت را نمی توان انکار کرد که در جوامع مستعمراتی اکثریت «عموم طبقات مردم» را زحمتکشان تهیدست اعم از کشاورزان، کارگران، کارمندان فقیر دولت، روشنفکرانی که با فروش نیروی کار خود زندگی میکنند، شاغلان در امور غیر تولیدی و... تشکیل میدهند؛ لذا فرد یا - گروهی که خود را ملی می داند و ملی میخواند باید در جهت و برای حفظ حق حیات این اکثریت وسیع و محروم تلاش کند و مخالف هرگونه نظام استثماری و استعماری و در دوران ما مخالف سرمایه داری، سرمایه داری استعماری و شیوه تولید مستعمراتی باشد و در هر حال حاکمیت جامعه بر اقتصاد را نیز بپذیرد.
کسی یا گروهی که مخالف حاکمیت جامعه بر اقتصاد باشد «ملی» نیست، زیرا در این صورت قبول حاکمیت جامعه بر سیاست و فرهنگ هم وعده ای میان تهی از نوع دمکراسیهای سرمایه داری خواهد ماند. همچنین مخالفت با استعمار سرمایه داری جهانی اگر همراه با مخالفت با نظام استثماری داخلی نباشد باز هم فریبی بیش نخواهد بود، زیرا بدون اتکا به شیوه تولید استثماری در داخل یک جامعه مستعمراتی، استعمار سرمایه داری قادر به نفوذ و غارت منابع طبیعی و حاصل کار زحمتکشان آن جامعه نخواهد بود و پایان راه هر جامعه ای که شیوه تولید استثماری بر آن حاکم باشد، همکاری با سرمایه داری استعماری جهانی و سپس ادغام شدن در آن است. با توجه به آنچه گفته شد، کسی یا گروهی که مخالف نظام استثماری داخلی نباشد «ملی» نیست، زیرا در عمل و حقیقت مدافع و راهگشای استعمار سرمایه داریست. اگر کسی یا گروهی با جانبداری از شیوه تولید سرمایه داری و به طور کلی نظامی استثماری ادعای ملی بودن کند، در حقیقت جعل هویت کرده و مرادش از اصرار در این مقوله سلب هویت از نهضت زحمتکشان تهیدست است.
در پاره ای از جوامع مستعمراتی، سرمایه داری «ملی» که زمانی داعیۂ آزادی خواهی و رهبری مبارزات ضد استعماری را داشت، در دهه های اخیر چه از نظر اقتصادی و چه از نظر فرهنگی به صورت زایده و دلال محلی استعمار سرمایه داری درآمده و دیگر نه فقط خواهان مبارزه با سرمایه داری استعماری و پس زدن آن نیست، بلکه با جانبداری از ورود و سلطه سرمایه های خارجی و ورود به سازمان تجارت جهانی و واگذاری منابع طبیعی به شرکتهای بزرگ استعماری با ملت گرایی محدود و مشروط خود نیز وداع کرده است.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
انسان شناسی و اشاعه گرایی
شاخههای انسان شناسی
انسان شناسی نمادین و تفسیری
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}