مقدمه:
همه موجودات و مخلوقات تکویناً نیازمند و خاضع و مطیع اراده خداوند متعال مى ‏باشند. انسان به وسیله نماز- که مشتمل است بر قیام و قعودها و رکوع و سجودها و تکبیرها و تسبیحها و تهلیلها- اقرار و اعتراف و تسلیم خود را نسبت به این حقیقت آشکار مى ‏کند.

در این مقاله راسخون به سراغ عنوان اسرار نماز از نگاه عارفان رفته ایم تا باب عرفا و حرف عرفا در مورد نماز را جویا شویم.

نماز اساس و بنیان عبادت عرفا است.
رسول خدا به اصحاب خود مى‏ فرمود: "برخیزید و آتشهایى که روشن کرده ‏اید با نماز و توجه به خدا خاموش کنید".

نماز پایه دین و فاصله بین کفر و ایمان و شرط قبولى سایر اعمال است. در همه شرایع و ادیان الهى نماز بوده. نماز به واسطه اهمیتى که دارد هرگز ساقط نمى‏ گردد. هر کس در حدود توانایى خود به هر شکلى که قادر است .

باید این فریضه بزرگ را بجا آورد. مسافر و همچنین سرباز در حال جنگ به جاى چهار رکعت دو رکعت مى ‏خواند، کسى که قادر نیست وضو بگیرد تیمم مى ‏کند، آن که نمى‏تواند ایستاده نماز بخواند باید نشسته بخواند.

اگر به نشستن نیز قادر نیست خوابیده به پهلو یا به پشت نماز مى‏ خواند، در بعضى مواقع نماز فقط به صورت اشاره انجام مى‏ گیرد. نماز تجدید عهد بندگى مخلوق با خداست. همیشه باید این تجدید عهد تکرار گردد. نماز باید با حضور قلب و توجه و خضوع و خشوع بوده باشد.

اگر این‏چنین خوانده شود به قلب نرمى و روشنایى مى‏ بخشد، آثار تیرگى گناهان را محو مى‏ کند و رغبت آدمى را به گناهکارى از بین مى ‏برد و مانع فحشا و منکر مى ‏گردد.

رسول خدا به اصحاب خود مى‏ فرمود: "برخیزید و آتشهایى که روشن کرده ‏اید با نماز و توجه به خدا خاموش کنید".()

مُحال است که انسان نماز درست و مقبول بخواند و دروغگو باشد!!.
محال است که انسان نماز صحیح و درست بخواند و دلش به طرف غیبت کردن برود. محال است که انسان نمازخوان درست و صحیح باشد و شرافتش به او اجازه بدهد که دنبال شراب برود، دنبال فحشاء برود، دنبال هر کار زشت دیگرى برود.

اگر واقعاً انسان نمازخوان باشد و نمازِ درست بخواند خود نماز جلو انسان را از کار زشت و منکرات مى ‏گیرد. محال است که انسان نماز درست و مقبول بخواند و دروغگو باشد.

محال است که انسان نماز صحیح و درست بخواند و دلش به طرف غیبت کردن برود. محال است که انسان نمازخوان درست و صحیح باشد.

و شرافتش به او اجازه بدهد که دنبال شراب برود، دنبال فحشاء برود، دنبال هر کار زشت دیگرى برود. این، خاصیت نماز است که انسان را به سوى عالم نورانیت مى‏ کشاند.(2)

نماز عبادت مقسوم بین اللّه و بین عبد است به دو نصف.
صلات مناجات میان اللّه تعالى و عبد اوست. چنانکه فرمود: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ‏. و در حدیثى رسول اللّه (ص) فرمود: «المصلی یناجی ربّه». و نماز عبادت مقسوم بین اللّه و بین عبد است به دو نصف: پس نصفى از آن براى خدا و نصفى براى بنده است.

حدیثی از رسول خدا (ص) مذکور است که فرمودند: "حبّب إلىّ من دنیاکم ثلاث: النساء و الطیب و جعلت قرة عینی فی الصلاة". لکن رسول خدا (ص) به قرینه «جعلت قرة عینى فی الصلاة». کلمه «الصلاة» را [به تنهایی] ذکر نفرمود و از ذکر آن بدین جمله اکتفا نمود.

پس گفت: «جعلت قرة عینى فی الصلاة» زیرا «صلاة» مشاهده است (یعنى سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قره عین [نور چشم] محب است) زیرا صلات مناجات میان اللّه تعالى و عبد اوست. چنانکه فرمود: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ‏.

و در حدیثى رسول اللّه (ص) فرمود: «المصلی یناجی ربّه». و نماز عبادت مقسوم بین اللّه و بین عبد است به دو نصف: پس نصفى از آن براى خدا و نصفى براى بنده است، در خبر صحیح آمده است که حق تعالى فرمود:

من‏ صلاة را بین خودم و بین عبد خودم دو نصف نمودم. نصف آن براى من و نصف آن براى عبد من است. و مر [مخصوص] عبد مراست [بنده من است] آن چه را که درخواست کند. عبد مى‏ گوید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏. خداوند مى‏ گوید: عبدم مرا یاد نمود. عبد مى‏ گوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏. خداوند مى‏ گوید: عبدم مرا ستایش نمود. عبد مى‏ گوید: الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ خداوند مى ‏گوید: عبدم مرا ثنا نمود. عبد مى‏ گوید:

مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ‏. خداوند مى‏ گوید: عبدم مرا بزرگ داشت و خویشتن را به من تفویض نمود. این نصف همگى خالص براى خداست. سپس عبد مى‏ گوید:

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‏. خداوند مى‏ گوید: این بین من و بین بنده من است و مر عبد مراست هر چه که بخواهد. پس خداوند در این آیه بین خود و بنده‏ اش اشتراک قرار داد.

بنده مى‏ گوید: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‏ تا وَ لَا الضَّالِّینَ‏. خداى تعالى مى ‏فرماید: اینها براى عبد من است و مر عبد مراست آن چه را که بخواهد. پس اینها را خالص براى عبد خود قرار داد.

چنانکه نصف اول را خالص براى خودش قرار داد. از این کلام، وجوب قرائت حمد دانسته مى ‏شود.پس کسى که آن را قرائت ننماید صلات مقسوم میان اللّه و عبدش را به جاى نیاورده است. چنانکه رسول اللّه (ص) فرمود: لا صلاة الّا بفاتحة الکتاب.(3)

لطیفه‏ اى به یاد ماندنى از جناب محی الدین درباره سرّ «سلامِ» پایانى نماز!.
‏اصل کلام محیى الدین در فتوحات چنین است: «سلام نمازگزار درست نیست مگر آنکه در حال نماز از ما سوى اللَّه غایب شده و با خداوند مناجات کند. هنگامى که از نماز منتقل مى ‏شود و موجودهاى خلقى را مشاهده مى ‏نماید.

چون غایب از آنها بود و تازه در جمع آنها حاضر مى‏ شود لذا بر آنان سلام مى‏ کند. و اگر نمازگزار همواره با موجودهاى خلقى بوده و حواس او متوجه مردم بود، چگونه بر آنها سلام مى‏ نماید؟!.

آیت الله جوادی آملی در مقدمه کتاب سرّ الصلوة (معراج السالکین و صلاة العارفین) امام خمینی (ره) در باب سرّ تسلیم [سلام دادن] در پایان نماز  می گوید: صاحب الفتوحات المکیة را- که بعد از وى هر چه در زمینه معارف و اسرار، به تازى و فارسى یا نظم و نثر، تصنیف یا تألیف شده است.

نسبت به نوشتار شیخ اکبر چه شبنمى است که در بحر مى‏ کشد رقمى- درباره سرّ «سلامِ» پایانى لطیفه‏ اى است به یاد ماندنى، که آن را مرحوم قاضى سعید قمى به عنوان «قال بعض أهل المعرفة»، بدون تعیین نام آن قائل، نقل نمود.

اصل کلام محیى الدین در فتوحات چنین است: «سلام نمازگزار درست نیست مگر آنکه در حال نماز از ما سوى اللَّه غایب شده و با خداوند مناجات کند.

هنگامى که از نماز منتقل مى ‏شود و موجودهاى خلقى را مشاهده مى ‏نماید، چون غایب از آنها بود و تازه در جمع آنها حاضر مى‏ شود لذا بر آنان سلام مى‏ کند.

و اگر نمازگزار همواره با موجودهاى خلقى بوده و حواس او متوجه مردم بود، چگونه بر آنها سلام مى‏ نماید؛ زیرا کسى که در جمع دیگران هماره حاضر است، به آنها سلام نمى ‏کند.

و این نمازگزار باید شرمنده شود، چون با سلام خود ریاکارانه به مردم نشان مى‏ دهد که من در نزد خدا بودم و تازه به جمع شما پیوستم ... و سلام عارف براى انتقال از حالى به حال دیگر است: یک سلام بر منقول عنه، و یک سلام بر منقول إلیه ...»(4)

روح نماز خشوع و تواضع عرفان است.
اصلِ روح نماز خشوع است و حاضر بودن دل اندر جمله نماز، که مقصود از نماز راست داشتن دل است با حق- تعالى- و تازه کردن ذکر حق- تعالى- بر سبیل هیبت و تعظیم. چنانکه حق- تعالى- گفت: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى، نماز به پاى دارید براى یاد کردن من. 

بدان که هر عملى را از اعمال نماز، و هر ذکرى را از اذکار وى روحى دیگر است- خاص، که اگر اصل روح نباشد نماز همچون آدمیى مرده باشد- کالبد بى‏ جان، و اگر اصل باشد و لیکن اعمال و آداب تمام نباشد همچون آدمى چشم کنده و گوش و بینى بریده بُوَد [باشد] ،

و اگر اعمال باشد و لیکن روح و حقیقت آن با وى به هم نباشد همچنان بود که چشم دارد و لیکن بینایى ندارد و گوش دارد و لیکن شنوایى ندارد. و اصلِ روح نماز خشوع است و حاضر بودن دل اندر جمله نماز، که مقصود از نماز راست داشتن دل است .

با حق- تعالى- و تازه کردن ذکر حق- تعالى- بر سبیل هیبت و تعظیم. چنانکه حق- تعالى- گفت: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى، نماز به پاى دارید براى یاد کردن من. و رسول (ص) گفت: «بسا کسا که نصیب وى از نماز جز رنج و ماندگى چیزى نیست.

و این آن بود که به کالبد نماز همى ‏کند و به دل غافل.» و گفت: «بسیار کس بود که نماز بکند، و از نماز وى شش یکى یا ده یکى بیش ننویسند، و آن مقدار نویسند از نماز هر یکى که به دل اندر آن حاضر بود.».

و گفت: «نماز چنان کن که کسى را وداع خواهى- کرد.» یعنى بدین نماز خود را و هواى خود را وداع کن، بلکه هر چه جز حق- تعالى- است، آن را وداع کن، و همگى خود به نماز ده. و براى این بود که عایشه همى‏ گفت که :

«رسول (ص) با ما حدیث همى‏ کرد، و ما نیز با وى. چون وقت نماز درآمدى گفتى که هرگز وى ما را نشناخته است و ما وى را نشناخته ‏ایم، از مشغولیى که بودى به عظمت حق- تعالى.»

و رسول (ص) گفت: «هر نماز که دل اندر وى حاضر نبود، حق- تعالى- اندر آن نماز ننگرد.» و إبراهیم خلیل (ع) چون نماز کردى، جوش دل وى از دو میل بشنیدندى.

و على (ع) چون اندر نماز خواستى شد، لرزه بر وى افتادى و گونه روى وى بگردیدى، و گفتى که «آمد وقت امانتى که بر هفت آسمان و زمین عرضه کردند و طاقت آن نداشتند.».(5)

نماز در چشم مولانا جلال الدین محمد بلخی
اگر چه نماز عمل فضل‌مند است، ولیکن جان نماز و معنی نماز از صورت نماز فاضل‌تر است؛ چنانکه جان آدمی از صورت آدمی فاضل‌تر و باقی‌تر است که صورت بماند و صورت نماز نماند و معنی و جان نماز بماند. پس صورت نماز را فقیه بیان می‌کند.

اولش تکبیر، آخرش سلام و جان نماز را فقیر بیان می‌کند که: «الصلوة اتصال بالله من حیث لایعلمه الا الله».شرط این صورت نماز طهارت است با نیم من آب و شرط نماز به آب و شرط جان نماز چهل سال به مجاهده جهاد اکبر دیده و دل خون کردن و از هفتصد جهاد ظلمانی برون رفتن و از حیات و هستی حق زنده شدن..
 
نماز در چشم خواجه عبدالله انصاری
نخست از در نگاه داشتن فرایض درآی که بر سر سنن واقف شوی و از انوار نوافل برخوری؛ نقصان فرایض نه همه در نماز گوش دار که هرچه فریضه است در شرع نقصان درو حجاب گران است.

که آن حجاب را هم بر آن برتوان داشت، یعنی اگر نقصان در فریضه است، نقصان فریضه را هم برفریضه بر توان داشت و اگر نقصان از سنت است، نقصان سنت را هم به سنت بر توان داشت و

اگر از نافله است هم به نافله بر دارد و همچنین هرچیزی که در مقامات دین و ورزش شریعت که در پیش آید یا فرض است یا واجب یا سنت یا ادب یا فضایل، نقصان که در آن درآمد، آن نقصان را هم از آن جنس آن بردار و به توبه پیش آو استغفار، به زاری و نیاز نه از سر تکبر و ناز.
 
نماز در چشم ابوالحسن خرقانی
و گفت: همه کسی نماز کند و روزه دارد، ولیکن مرد آن مرد است که شصت سال بر او بگذرد که فرشته‌ای برو هیچ ننویسد. که او را از آن شرم باید داشت از حق، و حق را فراموش نکند.

یک چشم زخم، مگر که بخفتد آن چه مشاهده بود، که گوید در بنی اسرائیل کسی بود که سالی به سجود بود و دو سال. و گفت مشاهده این بود که این امت دارند که یک ساعت فکرت این بنده با یک ساله سجود ایشان برابر بود.

نتیجه:
1. اگر مسلمانیم سعی کنیم اول خود را بر این شیوه مهر و دلدادگی استوار سازیم،
2.فرزندان و نزدیکان خود را به اینگونه نماز خواندن، از روی مهر، رهنمون بوده و آنها را آموزگار باشیم.

3.با رعایت کردن این شیوه پیوند عاشقانه، چشم و دل نمازگزار باز خواهد شد، آنچه را خواهد دید که دیگران نمی توانند ببینند،
4. نمازگزار، خود پس از دیدار دوست، متوجه می شود از این خم و راست شدن، دیداری بزرگ را منظور بوده است.
5. مراجعه به کتب و روش و منش بزرگان بهترین راه رسیدن به این مقصود است.

پی نوشت:
1.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (حکمتها و اندرزها(1 و 2))، 1377ش، ج22، صص 444-445).
2.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آزادى معنوى‏)، 1377ش، ج23، ص 466).
3.‏حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، 1378ش، صص 623-624 با تلخیص و اندکی تصرف).
4.غزالی، محمد، خدیو جم، کیمیای سعادت، 1383ش، ج1، صص 165-166).
5.(امام خمینی، روح الله، مقدمه سرالصلوة، 1383ش، صص 25-26).
6.مکتوبات، صص 28 و 29).

منابع:
1- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم،1377ش.
2- امام خمینی، روح الله، سرالصلوة، ایران، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ نهم، 1383ش.
3- حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ایران، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1378ش.
4- غزالی، محمد، خدیو جم، کیمیای سعادت، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم،1383ش.
نویسنده: حمید حنائی نژاد.کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی
* این مقاله در تاریخ 1401/11/16 بروز رسانی شده است.
https://www.ibna.ir/fa/book/294128