اوقاف
اوقاف
مقدمه
در همگي شهرهاي بزرگ و کوچک و قصبهها و دهستانهاي کشورهاي وسيع اسلامي مکاتب، مدارس، بيمارستانها، تيمارستانها، حمامها، خانهها خانقاهها، کاروانسرها و پلها بوسيلهي مردمان نيک انديش و نوعدوست فراهم شده بود و گروه بسياري از مردم به رايگان از آن سازمانهاي اجتماعي بهرهمند ميشدند و از درآمدهاي املاکي که مخارج آنها اختصاص به آن مؤسسات داشت ساليان دراز چرخ اين سازمانها در گردش بود و همواره بوسيلهي مردمان خير و نيکومنش بر شمارهي آنها افزوده ميشد.
اين سرمايهي ملي و عامالمنفعه عبارت است از: «اوقاف يا خيرات و صدقات جاريه» که هنوز آثار و ثمرات آنها در همه جا ديده ميشود و مردم امرزو نيز به پيروي از آداب و سنن ديني و اخلاقي املاک خود را متناسب با احتياجات روز بر امور فرهنگي و بهداشتي و خيرات و مبرات عمومي وقف ميکنند.
بدرستي ميتوان ادعا کرد که يکي از مظاهر عاليهي تمدن و بشر دوستي و منابع تعليم و تربيت و بهداشت عمومي در ايران و ساير ممالک اسلامي «اوقاف و صدقات جاريه» بوده است که متجاوز از هزار سال از درآمد آنها بهترين دانشگاهها و بيمارستانها و ساير مؤسسات خيريهي اجتماعي در سراسر کشورهاي اسلامي رواج داشته و هزاران دانشمند و فيلسوف و شاعر و نويسنده و پزشک از ميان آنها برخاستهاند.
جاي تأسف است که تاکنون دربارهي اين مظهر تمدن و انسانيت است که تاکنون درباره اين مظهر تمدن و انسانيت که بيقين يکي از مفاخر و مآثر بزرگ نياکان خيرانديش و بشر دوست ما بوده است غير از کتب فقهي در جاي ديگر بحثي بعمل نيامده و در پيرامون تاريخچه و سير تکاملي آن مخصوصا پس از پيدايش مشروطيت و وضع قوانين و مقررات خاص و ايجاد سازمان مستقلي براي اوقاف کشور کتاب و رسالهيي نوشته نشده است.
لذا براي تهيهي تاريخچهي اوقاف و مخصوصا تاريخ آن در ايران و اوضاع فعلي از آقاي دکتر علي اکبر شهابي مدير کل اوقاف خواهش شد که با مآخذ و منابعي که در دسترس دارند مطالبي درين باب فراهم
سازند که از هر جهت متقن و مستند باشد و محل استفادهي عموم قرار گيرد.
وقف در اسلام
از ميان ملل قديم، اقوام آريايي نژاد خاصه ايرانيان که از زمانهاي بسيار قديم به پيروي از آيين و کيش خود به کارهاي نيک و آباداني و دستگيري از درماندگان و بينوايان توجه بسيار ميداشتند بيقين داراي موقوفات و نذورات بسياري براي نگهداري معابد و آتشکدههاي خود بودهاند که پارهيي از آنها در بعضي از شهرستانهاي ايران از قبيل يزيد و کرمان هنوز در نزد زرتشتيان باقي و داير است. از روي قرائن ميتوان حدس زد که آتشکدهي معروف آذرگشسب در بلخ موقوفات و نذور بسيار داشته ولي چنان که اشاره رفت چگونگي وقف در دورههاي قبل از اسلام و تعريف و مشخصات و احکام آن بخوبي روشن نيست.
اما از هنگام ظهور اسلام و پيدايش علم وسيع فقه و تأسيس حقوق متين اسلامي تاريخچهي وقف و تعريف و احکام آن کاملا معلوم و در کتب گوناگون فقهيه و اخبار و روايات مدون است. پس از انقلاب مشروطهي ايران، در قانون مدني ايران نيز که مقتبس از فقه اسلامي است از «وقف» بحث مخصوص شده و مواد قانوني و آييننامهها و مقرراتي براي آن تنظيم گرديده است.
تعريف وقف
اصطلاحات مخصوص وقف
وقفنامه: سندي است که حکايت از وقفيت دارد و در آن نام ملک يا املاک موقوفه و نام واقف و محل و خصوصيات رقبات و چگونگي مصارف آنها و نام متولي و ترتيب تعيين متوليان بعد از متولي اول بيان ميگردد.
متولي و توليت: متولي کسي است که بر حسب صفات و مشخصاتي که واقف در وقفنامه ذکر کرده است در هر عصر و زماني به ادارهي امور وقف موافق نظر واقف ميپردازد. معمولا حق الزحمهيي در وقفنامه براي متولي معين ميشود که در اغلب وقفنامهها يکي عشر از درآمد موقوفه است. عمل و سمت متولي در ادارهي موقوفه بنام «توليت» خوانده ميشود. معموملا واقفان تا خود زنده هستند متولي موقوفه نيز ميباشند. در اکثر وقفنامهها توليت در اعقاب و فرزندان واقف نسلي پيش از نسل ديگر معين ميگردد. در پارهيي از وقفنامهها نيز از همان آغاز امر بواسطهي اين که واقف اولا نداشته و يا از فرزندان خود ناراضي بوده است توليت در غير اولاد و خاندان واقف قرار داده شده است. در بعضي ديگر از موقوفات مهم نيز براي اين که کساني نتوانند بملک موقوفه تجاوز کنند توليت بسلطان وقت تفويض شده است از قبيل قسمت اعظم موقوفات آستان قدس رضوي و موقوفات مدرسهي سپهسالار ناصري در تهران.
متولي منصوص: کسي است که در وقفنامه نام او برده شده و يا صفات و مشخصاتي براي متولي ذکر شده که با فرد معيني منطبق گردد از قبيل: ارشد، اکبر، اعلم، اتقي و اورع اولاد يا اعلم علماي محل و يا پيشنماز مسجد جامع و نظاير آنها.
متولي منصوب و يا متصدي: اگر وقفنامه از ميان رفته باشد و يا موافق صفاتي که در وقفنامه براي متولي ذکر شده کسي پيدا نشود در اين صورت موقوفه «مجهول التوليه» خوانده ميشود و کسي که قبل از وضع قانون اوقاف از طرف حاکم شرع معين ميشد و در زمان قانون از طرف وزارت اوقاف براي ادارهي موقوفه انتخاب ميگردد بنام متولي منصوب يا متصدي خوانده ميشود.
موقوف عليهم: درآمد هر موقوفهيي موافق نظر واقف بايد به مصرف اشخاصي از قبيل: فقرا، ايتام، اولاد واقف، زوار، طالبان علم و غيره يا مؤسسات و اماکني مانند: مدارس، مساجد، حمامها پلها، آب انبارها، قنوات و نظاير اينها برسد. هر فرد از موارد مصرف را «موقوف عليه» ميگويند.
وقف عام - وقف خاص - اگر مصارف موقوفه مخصوص دسته و طبقهي معيني نباشد آن را وقف عام گويند مانند: وقف بر فقرا و بر طلاب و بر مدارس و مساجد. و اگر مصرف وقف مختص دستهيي معين و خاص باشد آن را وقف خاص ميگويند مانند: وقف بر
اولاد يا بر افراد و طبقهي مخصوصي از مردم.
ناظر استصوابي و ناظر اطلاعي: غالبا در وقفنامهها غير از متولي کس ديگري نيز براي مراقبت کارهاي متولي بنام «ناظر» معين ميشود، اگر واقف کارهاي متولي را در موقوفه منوط بتصويب و امضاي ناظر کرده باشد اين گونه ناظر را «ناظر استصوابي» ميگويند و اگر متولي را ملزم کرده باشند که امور وقف را بنظر و اطلاع ناظر برساند اين ناظر را «ناظر اطلاعي» مينامند.
رقبات موقوفه: هر فرد واحدي از املاک و مستغلات وقف بنام «رقبه» خوانده ميشود و جمع آن را «رقبات» ميگويند.
ضم امين، منع مداخله، لغو تصدي: اگر خيانتي از طرف متولي نسبت به موقوفه اثبات شود در اين صورت از طرف محکمه کسي که مورد اعتماد باشد براي امور موقوفه ضميمهي متولي ميشود که همه کارهاي وقف را با نظر وي انجام دهد. اين عمل را «ضم امين» ميگويند. اگر متولي از مقررات اوقافي تمکين نکند ادارهي تحقيق اوقاف بر حسب تقاضاي اوقاف او را موقة از دخالت در امور موقوفه ممنوع ميکند و در اين هنگام متولي را «ممنوع المداخله» ميگويند. در مدت ممنوع بودن متولي ادارهي امور موقوفه موافق قانون بعهدهي ادارهي اوقاف است بمحض اين که متولي به مقررات تمکين کند از وي رفع ممنوعيت ميشود و دوباره ادارهي امور موقوفه به عهدهي خود وي موکول ميگردد. متصديان موقوفاتي که به حکم وزارت اوقاف عهدهدار امر موقوفات باشند هر گاه مقتضي باشد تصدي آنان لغو ميشود و ادارات اوقاف مستقيما آن موقوفات را اداره ميکنند.
تبديل باحسن: اگر عين موقوفهيي خراب و باير شود بطوري که ديگر از آن انتفاعي موافق غرض اولي واقف حاصل نشود با تشريفاتي وزارت اوقاف با فروش آن موافقت ميکند. وجهي که از فروش اين گونه موقوفات عايد شود بايد به مصرف خريد رقبهي ديگري برسد و بر مصارفي که در موقوفهي فروخته شده، واقف معين کرده بوده است وقف گردد. اين عمل را «تبديل به احسن» ميگويند.
غبطهي وقف: متوليان و ادارات اوقاف موظف هستند که همواره نسبت به موقوفات چنان عمل کنند که عمران و آبادي و ازدياد درآمد آنها مقدم بر هر چيزي باشد؛ اين منظور را «غبطهي وقف» ميگويند.
الاوقاف حسب ما اوقفها اهلها: اين عبارت و اصل کلي از کتب فقه اسلامي گرفته شده و در متن «قانون اوقاف» يکي مصوب 1328 هجري قمري و ديگري مصوب 1313 ش. نيز آورده شده است. عبارات ديگري نيز با مختصر تغييري بهمين معني در کتب فقه ديده ميشود مانند: «الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها» مقوصد ازين عبارت اين است که متوليان و متصديان موقوفات و ادارات اوقاف ملزم هستند که درآمد موقوفات معلوم المصرف را موافق نظر واقفان و مفاد وقفنامهها به مصرف برسانند و لاغير.
نکتهيي که از مفهوم اين عبارت روشن ميشود احترام و اهميتي است که بنيان گذار بزرگوار اسلام براي مالکيت و حققو مالک قائل شده است تا آنجا که اختيارات و عقايد او نسبت به ملک خود حتي پس از مرگش محترم و نافذ شمرده شده است.
غالبا در آخر وقفنامهها براي انذار و اخطار به متوليان و عموم مردم که نسبت به مندرجات وقفنامه و نيت واقفان تغيير و تبديلي ندهند به اين آيهي شريفهي قرآن کريم تثمل و تمسک ميشود: «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه (کساني که پس از شنيدن در آن تبديل و تغييري دهند گناه آن به گردن آنان خواهد بود).
نخستين وقف در اسلام
فريد وجدي در دايرة المعارف آنجا که از وقف نام برده حديثي به اين مضمون نقل کرده است که حضرت نبي اکرم (ص) هنگامي که عمر آهنگ آن داشت که زميني از آن خود را (که به نام تمغ بود) صدقه دهد فرمود: «اصل آن را براي صدقه قرار بده چنان که فروخته نشود و به ارث نرسد و بخشيده نگردد» (2)
در کتب شيعه نيز از املاکي که حضرت فاطمهي زهرا (ع) بانوي بزرگ اسلام و حضرت علي مرتضي (ع) نخستين امام شيعيان و همچنين ساير امامان بزرگوار آنها را وقف کردهاند به تفصيل سخن رانده شده است. بقراري که مشهور است باغهائي که هم اکنون در محلهي «نخاولهي» مدينه (محلهي شيعه نشين) به نام «باغ صبا» و «باغ مرجان» وجود دارد از موقوفات حضرت امام حسن مجتبي (ع) يا حضرت علي بن الحسين (ع) است.
در کتب شيعه و سني اين خبر نبوي که در تحريص بوقف کردن و صدقه جاريست بتواتر نقل شده است و همه آن را محترم ميدانند: «هر گاه پسر آدم بميرد عمل او قطع ميشود مگر از سه چيز: صدقهي جاريه يا دانشي که از آن سود برد يا فرزند صالحي که براي او بخير دعا کند..» (3)
سير و تطور و توسعهي اوقاف در اسلام
در دورهي خلفاي عباسي که به عصر طلائي تمدن اسلامي شهرت دارد رقبات موقوفات و درآمد آنها در تمام کشورهاي اسلامي رو به ازدياد گذارد و مردمان خيرانديش و امرا و وزرا و بزرگان و تجار موقوفات بسياري براي امور عام المنفعه از خود به يادگار گذاردند چنان که از مصارف موقوفات همه گونه وسايل زندگي طبقات بيبضاعت و فقير به خوبي فراهم بود.
در همين عصر که پايهي خلافت طولاني و پهناور آن بدست و نيروي ايرانيان بنا نهاده شده بود همانطور که در تمام شئون علمي و ادبي و کشور داري، ايرانيان مسلمان نسبت به ساير مسلمانان ممتاز و پيشرو بودند، درين کار خير نيز پيشقدم شدند و ابتکاراتي در مصارف وقف از خود نشان دادند که هنوز قسمتي از آثار و ثمرات نيک آن باقي است. در همين عصر هنگام پادشاهي آل بويه که از خاندانهاي ايراني الاصل بودند و در شهرهاي بزرگ ايران و عراق از قبيل اصفهان و شيراز و ري و بغداد املاک بسياري بر امور فرهنگي، بهداشتي و ديني به وسيلهي شاهان و شاهزادگان و وزراي دانشمند آن طايفه وقف گرديد. عضدالدوله ديلمي در سال 358 هجري بيمارستان معروف «عضدي» را در بغداد ساخت و به پيروي از
آن شاه دورانديش دانشپرور در شهرهاي ديگر نيز بيمارستانهايي ساخته شد که در کتب تاريخ عربي بنام فارسي «مارستان» و «مارستانات» نام برده شده است.
«مارستان عضدي» داراي 24 پزشک بوده و در آنجا تمام وسايل دارو و لوازم پزشکي و جراحي و کحالي و شکستهبندي و فصادي وجود داشته. پيشرفت مسلمانان در احداث و تأسيس مؤسسات خيريهي فرهنگي و بهداشتي چنان سريع بود که به زودي بيمارستانهاي سيار نيز در ميان مسلمانان رواج يافت. در لشکر سلطان محمود سلجوقي بيمارستان سياري بود که آن را چهل شتر ميکشيد.
باز در همين عصر، زماني که سلجوقيان در ايران پادشاهي ميکردند به وسيلهي وزراي داشمند ايراني مانند خواجه نظام الملک که بيش از نيم قرن با اقتدار و تدبير وزارت کرد، دانشگاههاي بزرگي بنيان گذارده شد و صدقات و موقوفات بسياري براي دانشمندان و مدرسان و دانشجويان مدارس و پارسايان و فقراي خانقاهها وقف گرديد.
جرجي زيدان در «تاريخ تمدن اسلامي» جمع درآمد اين موقوفات را بالغ بر 600،000 دينار نوشته و جمع درآمد موقوفات مدرسهي نظاميهي بغداد را 60،000 دينار ذکر کرده است که البته مبتني بر مستندات تاريخي است.
اين پيشرفت و توسعهي روز افزون موقوفات در ايران و در کشورهاي اسلامي هم چنان رو به ازدياد ميرفت تا اينکه در زمان تيموريه (شاهرخ، سلطان حسين بايقرا، امير علي شير نوائي) در خراسان و عراق و فارس و پس از آنها در دورهي صفويه در ايران به منتها درجهي وسعت رسيد، چنان که بسياري از موقوفات بزرگ و مهم در اصفهان و خراسان و اردبيل و تبريز و شيراز از قبيل مدارس و مساجد معظم و حمامها و کاروانسرها و رباطها و بازارهايي که ساختمان آنها در دورهي صفويه آغاز شده هنوز کم و بيش داير و آباد و مورد استفاده است و قمست مهمي از املاک وسيع موقوفهي آستان قدس رضوي از موقوفات پادشاهان صفوي است.
در اين دوره به پيروي از پادشاهان اغلب خاندان سلطنتي از زن و مرد و امرا و بزرگان کشوري و لشکري از خود موقوفات بسياري به يادگار گذاردند و چنان در انجام اين کار خير اجتماعي به رقابت افتادند و بر يکديگر سبقت ميگرفتند که بنابر مشهور در اواخر اين دوره در نواحي و اطراف شهر بزرگ اصفهان
ديگر زمين و ملک غير وقفي باقي نمانده بود از اين رو بعض از افراد خاندان سلطنت که قصد وقف داشتند ناگريز نيت خير خود را در شهرها و آباديهاي ديگر از قبيل يزد و کاشان عملي ميکردند.
از نظر نوع مصارف موقوفات و ساختمانهاي وقفي نيز در دورهي صفويه تحولي پيدا شد. ساختمان رباطها، کاروانسرها، تکيهها، لنگرها، امامزادهها و آب انبارها رو به توسعه گذارد چنان که در شاهراههاي عمومي براي آسايش مسافران و کاروانيان کاروانسرها و رباطهاي مجهز به حجرات و اصطبلها و مطبخها ساخته شد. هنوز کاروانسراهاي معروف به «شاه عباسي» که با دست و هنر معماران و بناهاي لايق و با بهترين و محکمترين ابراز و مصالح ساخته شده است در گوشه و کنار ايران به چشم ميخورد و با اينکه ساليان دراز است که کسي به مرمت و تعمير آنها نپرداخته باز برخي از آنها در برابر گزند حوداث و باد و باران همچنان استوار بر جاي مانده و از تمدن عالي و بشر دوستي بنيان گذاران آنها حکايت ميکنند.
موقوفاتي که مصرف آنها تشکيل مجالس روضه خواني و تعزيهداري خاندان رسول و اطعام در ايام و ليالي متبر که است نيز از اين دوره رو به توسعه گذارد و تا زمان ما ادامه داشته و دارد.
اوقاف و تعليم و تربيت عمومي و امور عام النفعه
براي شئون مختلف تمدن و امور اجتماعي واقفان خيرانديش دراوقاف خود مصارفي اختصاص داده بودند، چنان که براي امور علمي و تعليمات عمومي موقوفاتي در شهرهاي بزرگ و کوچک و در دهستانها وجود داشت که از درآمد آنها مخارج آموزگار و مدرس و دانشجو و نوآموز تأمين ميشد و براي محل تعليم و تربيت نيز مدارس مجهز و زيبايي وجود داشت که وقف بر طلبان علم بود و از درآمد موقوفات مخصوص خود همواره آباد و داير نگاهداري ميشد.
همچنين براي امور بهداشتي، بيمارستانها، تيمارستانها، جذاميخانهها و حتي حمامهاي وقفي در همهي نقاط کشور وجود داشت که مردم به رايگان از آنها استفاده ميکردند.
براي امور اجتماعي و آسايش و رفاه عمومي نيز کاروانسرها، پلها، بازارها، رباطها و آب انبارهاي وقفي در همه جا دائر و رقباتي براي تعمير و مخارج جاري آنها وقف شده بود.
مدارس عاليه و مجهز «نظاميه» در نيشابور و هرات و بغداد و «ربع رشيدي» و در تبريز و «بيمارستان عضدي» در بغداد و خانقاهها و کاروان سراها و رباطها در همهي شهرها نمونهي کاملي از مؤسسات فرهنگي و بهداشتي و امور رفاهي و اجتماعي بوده است.
اينک در اينجا براي نمونه و مثال برخي از انواع مصارفي را که به انديشهي وافقان خيرانديش بشر دوست در راه خدمت به عالم انسانيت و رفاه و آسايش بشر رسيده و ساليان دراز در کشورهاي اسلامي رواج داشته و اکنون نير کم و بيش دنبالهي آنها ادامه دارد ياد ميکنيم.
ابنبطوطه که از سياحان بنام اسلامي است و در سال 725 ه. از قسمت مغرب کشورهاي اسلامي (طنجه) مسافرت تاريخي خود را آغاز و شهرهاي معظم آسياي مرکزي و شرقي و مشرق و دور را سياحت کرده است در سفرنامهي نفيس خود بنام «تحفة النظار فر غرائب الامصار و عجائب الاسفار» شرح بسيار سودمندي از مؤسسات خيريه و عامالمنفعه از قبيل: مدارس، مساجد، بيمارستانها و خانقاهها که در آن عصر همه شهرهاي اسلامي بدانها آراسته بوده است
ذکر ميکند. دربارهي خانقاهها و بيمارستانهاي مصر چنين نوشته است:
«... بيمارستاني که نزديک مقبرهي قلاوون است از بسياري وسايل و اسباب آسايش و فراواني غذا و دارو قابل وصف نيست. هر روز هزار دينار صرف مخارج جاري آنها ميشود... زوايا که آنها را خانقاه (4) ميگويند در مصر بسيار است و هر يک از امرا و بزرگان در ساختمان زوايهها با هم رقابت ميکنند. هر زوايه مخصوص گروه و دستهيي از فقرا و درويشان است. بيشتر ساکنان اين زوايهها از مردم عجم هستند که داراي ادب و تربيت شايسته و معرفت و درايت بسزايي در تصوف ميباشند. براي هر زوايه شيخ و نگهبان خاصي است... هر روز خادم خانقاه نزد هر يک از فقرا ميآيد و براي هر کدام غذايي را که ميل دارد معين ميکند. هنگامي که بر سر خوان جمع ميشوند براي هر يک گردهي نان و ظرف غذاي جداگانه ميگذارد چنانچه هيچ کدام با ديگري در ظرف غذا مشترک نيست. غذاي آنان در هر روز دوبار است. براي هر کدام جامهي زمستاني و جامهي تابستاني جداگانه داده ميشود. هر کدام مقرري ماهانه از بيست تا سي درهم دارد. شبهاي جمعه به هر کدام مقداري شيريني داده ميشود. همچنين در ماه هر کدام چند عدد صابون براي شستن جامهها و مزد رفتن به گرمابه و پول روغن زيت براي چراغ مقرري دارد. جايگاه مردان بيزن از جاي زن داران جدا است. از شرايط سکناي در اين زوايهها حاضر شدن در نمازهاي پنجگانه و خوابيدن در زاويه و شرکت در اجتماعات زير قبه است... و از عادات و سنن آنان با کسي که بر آنان وارد ميشود آن است که وارد شونده بر در زاويه ميايستد پس دربان خادم آنجا را از قدوم وي آگاه ميکند. خادم بسوي او ميآيد و از او ميپرسد که از کدام کشور آمده و در چه زوايههايي فرود آمد است و به چه شيخي ارادت ميورزد. چون درستي گفتار او بر خادم روشن ميگردد او را داخل زاويه ميکند و در جاي مناسبي فرش او را ميگستراند...».
در دنبال شرحي که دربارهي اوقاف دمشق نوشته است مؤلف کتاب موضوعي را که خود شاهد آن بوده بر سبيل حکايت نقل ميکند:
«روزي از کوچهيي در دمشق ميگذشتم غلام بچهيي را ديدم که از دست او قدحي چيني بر زمين افتاده و شکسته بود و مردم بگرد او جمع شده بودند. يکي از آن ميان به پسرک گفت خردههاي قدح را برگير و نزد «متولي اوقاف ظروف» ببر - غلام بچه پارههاي شکسته را جمع کرد و با آن مرد نزد متولي رفت. و آن خردهها را به وي نشان داد و او از درآمد موقوفهي مخصوص اين کار پولي برابر بهاي قدح بر آن پسر داد تا قدحي مانند قدح شکسته خريد و از مضروب شدن و دشنام شنيدن از خواجه و بانوي خود رهايي يافت...»
همچنين همان نويسنده دربارهي يکي از خانقاههاي
اصفهان که خود چند روز در آنجا اقامت کرده چنين نوشته است:
«... در اصفهان به زاويهي منسوب به شيخ علي بن سهل شاگرد جنيد وارد شدم. اين خانقاه بزرگي است که مردم از همه سوي بدانجا روي ميآورند و بزيارت قبر شيخ تبرک ميجويند. در آنجا براي هر وارد و صادري طعام مهياست و داراي گرمابهي باشکوهي است که کف آن از سنگ رخام فرش شده و ديوارهايش با آجر کاشي تزيين گرديده است. اين حمام وقف است براي عموم مردم که هر کس ميتواند بيپرداخت مزد داخل گرمابه شود...» در ذکر مشاهد شيراز نوشته است:
«.... از آن جمله است احمد بن موسي برادر حضرت علي بن موسي الرضا (5) و آن مشهدي است بزرگ که اهل شيراز بدان توسل و تبرک ميجويند. تاش خواتون مادر سلطان ابواسحق در آنجا مدرسهي بزرگ و خانقاهي ساخته که براي هر وارد و صادري طعام آماده است و هر شب دوشنبه به زيارت آرامگاه ميرود و در آن شب قاضيان و فقيهان و سرداران در آنجا جمع ميشوند... از ثقات شنيدم شمارهي بزرگاني که در آنجا داراي راتبه و مقرري هستند به هزار و چهارصد و اندي از کوچک و بزرگ بالغ ميشود. چون اين گروه در مشهد مبارک جمع ميشوند شروع به خواندن قرآن کريم ميکنند و قاريان با آهنگي موزون و صوتي حسن به تلاوت قرآن ميپردازند و آنگاه طعام و ميوه و شيريني در مجلس ميآورند و پس از صرف آنها واعظ آغاز وعظ ميکنند... در تمام اين مراسم و آيين، خاتون در غرفهيي که مشرف به مسجد است مينشيند. چون مراسم پايان مييابد طبلها و نقارهها و بوقها بر در آرامگاه به صدا در ميآيد چنان که بر در پادشاهان...».
در جاي ديگر مينويسد: «... روزي از يکي از بازارهاي شيراز ميگذشتم - در آنجا مسجدي ديدم که داراي بنايي استوار و فرشهايي نيکو بود و در ميان مسجد قرآنهايي در جلد حرير به روي کرسي ديده ميشد... در آنجا پيري نيکو منظر و خوش لباس نشسته مشغول تلاوت قرآن بود. بر او سلام کردم و نزديکش نشستم... گفت اين مسجد را من ساختهام و موقوفات بسياري براي قاريان و غير آنان وقف کردهام....»
آنچه ابنبطوطه گفته است نمونهي بسيار کمي است از انواع و اقسام مصارف موقوفات که همه در شهرهاي کوچک و بزرگ و قصبهها و دهستانهاي کشورهاي اسلام از جمله ايران به فراواني وجود داشته است، انديشهي مردمان خير و بشر دوست چنان در کارهاي خير و امور عامالمنفعه پيشرفت کرده بود که واقفان باوقف کردن املاک و باقي گذاردن صدقات جاريه وسايل و موجباتي براي رفاه و آسايش بشر فراهم ساختهاند.
گاهي يکي از افراد نيکوکار به گوشه و نقطهيي از زندگاني اجتماعي توجه پيدا ميکرد که جز انديشهي محض بشر دوستي چيز ديگري انسان را به آن نقطههاي دور و نکتههاي دقيق رهبري نميکند.
در يکي از شهرهاي خراسان (شايد طبس) واقف خيرانديشي قسمتي از مصارف موقوفهيي را اختصاص داده است براي خريدن گوشتي که گربه خورده است! در موقوفهي ديگري براي ظرفي که از دست خادم بيفتد و بشکند مصرفي معين شده که از آن محل بجاي ظرف شکسته ظرف ديگري خريداري گردد! در سبزوار در يکي از موقوفات مصرفي براي مخارج شکايت از اعمال ديوان و مأموران دولت تعين شده است!!!
در پايان اين قسمت نمونهيي از نوع مصارف يکي از وقفنامهها که وقف آن در سالهاي اخير انجام يافته از نظر تنوعي که به مقتضاي زمان در مصارف پيدا شده است ذکر ميشود:
حاج شفيع ابريشمي اهل زنجان در سال 1328 ق. ده پارچه قراء ملکي خود واقع در زنجان را وقف و موافق وقفنامه مصرف درآمد آن را پس از عمران و آبادي عين رقبات چنين معين نموده است:
1 - علاوه بر قنوات موجود در شهر زنجان يک رشته قنات براي مصرف شهر احداث نمايند....و آب آن را لوله کشي... تسبيل و تقسيم نمايند.
2 - در هر نقطهيي از شهر زنجان که صلاح بدانند مريضخانهيي بگنجايش ده تختخواب بنا.... و کليهي مخارج ساختمان و وسايل جراحي و طبيب و قابله و دوا و غير آن را از هر جهت و به اسلوب روز تأمين و تکميل نمايند و پيوسته از ده نفر مرضاي فقير و بيبضاعت در آنجا پذيرائي و مداوا کنند.
3 - در دهات موقوفهي مذکور... دبستاني تأسيس نمايند که اطفال مشغول تحصيل دورس ابتدائي و قرآن بشوند.
4 - در قريهي زرزر که به عنوان عمل به وقف شروع به ساختمان حمام نمودهام... آن را تکميل نمايند.
5 - بر رودخانهي ده دولجين که معبر عمومي است پلي بسازند.
6 - در هر سال در ليالي نوزدهم و بيست و يکم ماه رمضان و نهم و دهم محرم همه ساله در کليهي املاک موقوفه... اطعام نمايند. بزرگ و کوچک و زن و مرد... بايد کلا اطعام بشوند.
7 - هر سال نزديک عيد نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه تهيه نمايند که در شب عيد نوروز هر سال به يک صد نفر پسر و دختر يتيم و بيبضاعت بدهند و لباس بايد از هر حيث تکميل حتي داراي کفش و جوراب نيز باشد.
8 - هر سال در شب چهارشنبهي آخر سال به يکصد خانواده از اهالي مستحق و آبرومند زنجان به هر خانواده هر گاه از طبقهي علما و طلاب علوم ديني باشد هر سال پانصد ريال و هر گاه از طبقات ديگر باشد به هر خانواده سيصد ريال همه ساله تقسيم نمايند. در تقسيم بايستي جديت نمايند که به محستحقين آبرومند و غير قادر بسؤال همه ساله تقسيم شود.
واقف ديگري بنام محمد تقي امير شاهي اهل شاهي حق المياه ملکي خود را از قنات جاري وقف کرده است: «... براي مصارفي که در اساسنامه و نظامنامههاي جمعيت شير و خورشيد سرخ مرکزي ايران تعيين شده است...».
نخستين سازمان و قانون اوقاف
در کتاب تذکرة الملوک (6) که دربارهي تشکيلات و سازمان اداري و مشاغل و مناصب دورهي صفويه نوشته شده است در چند مورد مطالبي دربارهي کيفيت ادارهي امور اوقاف دارد. در فصل دوم از باب اول چنين مينويسد: «... در بيان شغل صدارت خاصه و عامه - مجملا لازمهي منصب مطلق صدارت تعيين حکام شرع و مباشرين اوقاف تفويضي... و متوليان
و حفاظ و ساير خدمهي مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخير و وزاري اوقاف و نظار و مستوفيان و ساير عملهي سرکار موقوفات... با اوست».
در جاي ديگر از همان کتاب (فصل دوم از باب پنجم) چنين مينويسد: «در بيان تفصيل شغل مستوفي موقوفات ممالک محروسه: شغل مشاراليه آنست که وزراء و مستوفيان و متصديان و متوليان و مباشرين موقوفات خاصه و ممالک همگي محاسبهي خود را به دفتر موقوفات رسانيده مستوفي مزبور محاسبات را خط گذاشته اسناد خرج را نسخه کشيده مفاصا حساب و طوامير نسق به هر يک داده که از آن قرار داد و ستد نمايند و ارقام و امثلهي دفتري که صادر ميشود به مسودهي دفتر موقوفات محرران ارقام و مثال نويسان مثال مينوشتهاند...»
پس از انقلاب و استقرار مشروطيت در ايران و اجراي قانون تشکيلات معارف در مادهي اول از فصل اول قانون اداري مصوب 28 شعبان المعظم 1328 ه. ق. ادارات وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه بدين ترتيب نام برده شده است: 1 - دايره وزارت. 2 - مدير کل. 3 - ادارهي تعليم عمومي. 4 - ادارهي معارف. 5 - ادارهي اوقاف. 6 - دايرهي تحقيقات 7 و 8 و 9 - ساير دواير و شعب ذکر شده است.
در ماده 6 و 7 از فصل دوم همان قانون وظايف ادارهي اوقاف و تحقيق بدين گونه بيان شده است:
مادهي ششم - وظايف ادارهي اوقاف.
2 - نظارت کليه بر اعمال متوليان و نظار و تفتيش در وصول و ايصال عايدات اوقاف و ممانعت از حيف و ميل اولياء و مباشرين وقف نسبت باعيان و منافع موقوفات و تدارک موجبات آبادي آنها.
3 - اداره کردن موقوفاتي که توليت آنها مستقيما راجع به شخص سلطان عصر يا دولت است (7)
4 - مراقبت در صرف عايدات اوقاف بمصارف مخصوصهي خودش حسب ما اوقفها اهلها.
5 - اهتمام در صرف منافع موقوفاتي که مصرف معين ندارد و بايد در مطلق بريات صرف شود در مصارف تعليمات و فوائد عموميه.
6- اداره کردن موقوفاتي که متولي مخصوص ندارد به موجب اذن از طرف يکي از حکام شرع.
مادهي هفتم - وظايف دايره تحقيقات:
2 - تحقيق جمع و خرج و عايدي اوقاف مختلفه.
3 - تحقيق و تميز املاک موقوفه از املاک شخصي.
مواد قانون اوقاف بطريقي که ذکر شد تا سال 1313 شمسي مورد عمل بود؛ در تاريخ سوم ديماه 1313 شمسي قانون ديگري مشتمل بر 10 ماده و 7 تبصره به تصويب مجلس شوراي ملي ايران رسيده و به مرحلهي عمل و اجرا گذارده شد. اکنون همين قانون و نظامنامهي آن که به استناد مادهي دهم قانون در جلسه 13 ارديبهشت ماه 1314 به تصويب هيأت دولت رسيده و مشتمل بر شش فصل و 76 ماده است مورد عمل ادارهي کل اوقاف در مرکز و ادارات اوقاف در شهرستانها ميباشد.
موادي از قانون مدني ايران نيز که ارتباط به وقف دارد مورد عمل و استناد در امور مربوط به وقف قرار ميگيرد. مواد ده گانهي قانون مصوب سوم ديماه 1313 که اکنون بدان عمل ميشود بدين قرار است:
مادهي اول - اداره کردن موقوفاتي که متولي ندارد و يا مجهول التوليه است با وزارت معارف و اوقاف است و در صورتي که متصدي داشته باشد ممکن است وزارت مزبوره در دست او ابقاء نمايد.
تبصره - مقصود از مجهول التوليه آنست که متولي شخص معين يا اشخاص معين و يا بر حسب اوصاف که بالاخره منطبق با شخص معيني ميشود معلوم نباشد.
مادهي دوم - نسبت به موقوفات عامه که متولي مخصوص دارد وزارت معارف و اوقاف نظارت کامل داشته و بر طبق مواد 6 و 7 قانون وزارت معارف و اوقاف مصوب شعبان 1328 و ضميمهي آن رفتار خواهد نمود.
تبصره 1 - عمران و آبادي رقبات موقوفات بر هر مصرفي مقدم است.
تبصره 2 - موقوفاتي که توليت آن با سلطان عصر است مشمول اين قانون نخواهد بود.
مادهي سوم - اموال غيرمنقول که بر حسب نذر يا وصيت و يا به حبس منافع آن بطور دائم يا در مدتي که کمتر از 18 سال نباشد براي مصارف عامه تخصيص داده شده مشمول مواد 1 و2 اين قانون خواهد بود.
تبصره - نظارت وزارت اوقاف در جمع و خرج مؤسسات خيريه و همچنين نظارت در آبهائي که وقف برشهرها است مجاني خواهد بود.
مادهي چهارم - وزارت معارف و اوقاف در موقوفات خاصه باستثناي موارد ماده 7 مداخله ندارد.
مادهي پنجم - در موقوفات عامه که ادارهي آن مستقيما با وزارت معارف و اوقاف است از حيث تقاضاي ثبت و اعتراض بر ثبت و اقامهي دعوي و طرفيت در دعوي و غيره وزارت مزبوره مانند متولي منصوص خواهد بود و در موقوفات عامه که نظارت آن با ادارهي اوقاف است حق تقاضاي ثبت و اعتراض بر آن و اقامهي دعوي دارد و اگر متولي طرف دعوي واقع شده باشد ميتواند به عنوان ثالث داخل در محاکمه شده و در صورت محکوم شدن متولي بر حکم اعتراض نمايد.
تبصره - در موقوفات خاصه هر گاه تقاضاي ثبت به عنوان ملکيت شده وزارت اوقاف مکلف است اعتراض دهد.
مادهي ششم - در موارد مذکوره در مادهي قبل وزارت معارف و اوقاف از پرداخت مخارج محاکمه معاف خواهد بود. چنانچه ملک عايدي داشته باشد و در تصرف وزارت اوقاف باشد يا بموجب حکم قطعي بتصرف وزارت مزبوره درآيد بايد بعدا مخارج محاکمه را بپردازد.
مادهي هفتم - بيع وقف و تبديل آن در موردي که مطابق مواد 89 - 88 قانون مدني (8) باشد جايز است.
بايد به اطلاع و تصويب وزارت معارف و اوقاف و با رعايت ماده 90 قانون مزبور (9) واقع شود و همچنين است اجارهي موقوفات خاصه که بيش از ده سال باشد.
مادهي هشتم - در مواردي که ادارهي تحقيق اوقاف خائن بودن متولي را احراز نمود موقة ناظري بر او خواهد گماشت و ادارهي اوقاف در محاکم صالحه اقامهي دعوي نموده پس از اثبات خيانت متولي براي ضم امين به ادارهي مدعي عمومي مرجاه مينمايد که مطابق مقررات اقدام شود و ممکن است در اين صورت خود ادارهي اوقاف به عنوان امين منضم معين گردد.
مادهي نهم - حق التوليه موقوفاتي که مستقلا وزارت اوقاف اداره مينمايد مطابق وقفنامه خواهد بود و در صورت عدم وقفنامه يک عشر از عايدات خالص را دريافت ميدارد و براي نظارت در ساير موقوفات عامه وزارت اوقاف نيم عشر از عوايد خالص دريافت ميدارد.
تبصره 1 - نسبت به موقوفات مريضخانه و مدارس وزارت اوقاف صدي سه حق التوليه و صدي دو حق النظاره دريافت خواهد نمود.
تبصره 2 - وزارت معارف و اوقاف عوايد حاصله از حق النظاره را بعد را وضع مخارج وصول که نبايد از صدي ده کل عايدات مزبور تجاوز کند بمصرف ساختمان و تعميرات ابنيهي تاريخي و مرمت مدارس قديمه و اماکن و آثار مقدسهي ملي خواهد رسانيد، در صورتي که موارد مصرف در حوزهي وقف باشد حق تقدم خواهد داشت.
مادهي دهم - نظامنامهي راجع بطرز ادارهي موقوفاتي که ادارهي آن با وزارت معارف و اوقاف و طرز اجراي نظارت در موقوفاتي که وزارت مزبوره نظارت دارد و نظامنامهي تعيين مصارف موقوفاتي که مجهول المصرف و يا مصرف آن مطلق مبرات و يا صرف منافع آن در مصرفي که واقف قرار داده متعذر است و همچنين نظامنامهي اجراي مواد اين قانون بايد وزارت اوقاف تنظيم کرده و پس از تصويب هيأت دولت به موقع اجرا گذارد.
اين قانون که مشتمل بر ده ماده است در جلسهي سوم ديماه 1313 شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.
سازمان اداري اوقاف
سازمان ادارهي کل اوقاف در مرکز
مساجد و مدارس قديمه. ادارهي آمار و عمران. ادارهي امور ثبتي و اجرا. ادارهي کارشناسي و نظارت. ادارهي تحقيق اوقاف.
جمع کارمندان و کارکنان اوقاف در مرکز و شهرستانها در حدود 500 تن. جمع مشاوران قضائي در حدود 50 تن. جمع محققان در حدود 20 تن.
سازمان اداري مرکز استانها و شهرستانهاي درجهي 1 و 2 نيز به تناسب وسعت حوزهي کار داراي رؤسا و معاونان و کارمندان و مشاوران قضائي و خدمتگزاران ميباشد.
غير از ادارهي تحقيق مرکز در پنج مرکز استان (مشهد، تبريز، شيراز، اصفهان، کرمان) نيز ادارات تحقيق داير است و در همهي شهرستانها کميسيون رسيدگي به صورت حسابهاي موقوفات متصرفي و غير متصرفي مرکب از سه محقق که غالبا از دبيران و رؤساي فرهنگ انتخاب ميشوند وجود دارد.
آمار
اينک در فهرست ذيل آنچه در دفاتر ادارات اوقاف ثبت و ضبط شده است نوشته ميشود:
آمار رقبات و اماکن
2 مجموع رقبات مستغلات 15881 رقبه
3 - مجموع امامزادهها و مساجد و مدارس 7015 رقبه
4 - مجموع نخلستانها 418 رقبه
5 - مجموع مراتع 524 رقبه
6 - مجموع آب و قنات 7609 رقبه
7 - مجموع معادن (از قبيل: گچ سرب، سنگهاي ساختماني - و غيرها) 15 رقبه
8 - مجموع رقبات مختلف و اشجار 3713 رقبه
جمع کل 73694 رقبه
درآمد رقبات
1 - مجموع درآمد متصرفي در سال1339 ، 34654419 ريال
2 - مجموع درآمد غير متصرفي در سال1339 ، 240803943 ريال
جمع کل 275458362 ريال
مدارس قديمه
1 - مجموع مدارس و مساجد قديمه که طلاب علوم ديني در آنجا درس ميخوانند 214 باب
2 - مجموع طلاب و مدرسان مدارس قديمه 13016 تن
3 - مجموع وظيفه و مقرري ماهانه که در سال بطلاب و مدرسان از موقوفات داده ميشود 11000000 ريال
ميزان وصولي ادارهي کل اوقاف در سال
1 - حق التوليه 1338 و 1339 طبق بودجهي عمومي 8020204 ريال
2 - حق النظاره 1338 و 1339 طبق بودجهي عمومي 28910575 ريال
(بودجهي سالانهي اوقاف از اين دو رقم فراهم ميشود.)
مساعدتهايي که از عوايد بعضي رقبات به مؤسسات مختلف شده است
1 - دبستانهايي که از طرف اوقاف در چند سال اخير ساخته شده است 93 باب
2 - زمينهايي که در سالهاي اخير براي ساختمان دبستان و دبيرستان به فرهنگ واگذار شده 110 قطعه
4 - مساعدت سالانه به دانشسراي تعليمات ديني 330000 ريال
4 - بابت تعمير و ساختمان مدارس قديمه در هر يک از سالهاي اخير 2128646 ريال
5 - مساعدت بدارالايتام مظفري و جعفري در هر يک از سالهاي اخير 240000 ريال
6 - هزينهي تحصيلي به دانش آموزان بيبضاعت از عوايد موقوفات متصرفي و غير متصرفي سالانه 489810 ريال
7 - اعتبار براي تعمير آثار تاريخي و باستاني سالانه 1400000 ريال
8 - مساعدت به انجمن شير و خورشيد سرخ سالانه 490000 ريال
9 - مساعدت بدارو و درمان فقرا و بعض بيمارستانها سالانه 6610935 ريال
10 - اعتباري که براي راهسازي يا پل سازي تعميرات حمام و غيرها از محل 5% درآمد رقبات طبق قانون عمران دهات بمصرف ميرسد 24000000 ريال
11 - خريداري و چاپ کتابهاي ديني و علمي 427495 ريال
کمکهاي علمي و فني
کتبي که بوسيلهي ادارهي کل اوقاف مستقيما به چاپ رسيده و يا در زير چاپ است بدين قرار ميباشد:
1 - چهار مجلد کتابهاي تعليمات ديني (از کتاب اول تا کتاب پنجم) که بوسيلهي استادان دانشگاه تهران آقايان: محمود شهابي، راشد و مشکوة تأليف يافته است.
2 - چهار مجلد کتاب «سرمايهي سخن» که بوسيلهي آقايان سبزواري و آيتي، استاد و معلم دانشگاه تهران تأليف يافته است.
3 - چهار مجلد تفسير نفيس محمد بن شيخ علي شريف لاهيجي.
هم اکنون نير ادارهي کل اوقاف بوسيلهي آگهي در روزنامهها تأليف کتابي ساده و سودمند را براي استفادهي سالمندان ميان دانشمندان به مسابقه گذارده است. به نويسندهي بهترين کتاب بيست هزار ريال جايزه داده خواهد شد و پس از تعيين بهترين کتاب ادارهي کل اوقاف نسخههاي بسياري از آن چاپ خواهد کرد و به رايگان در دسترس سالمنداني که توانايي خواندن دارند قرار خواهد داد تا از اين راه تشويقي از آنان به عمل آيد و از خواندن کتاب راه و رسم زندگي را فراگيرند.
اقدام ديگري که در سال جاري ادارهي کل اوقاف براي تشويق سالمندان و مساعدت به آنان انجام داده است اين است که به عموم ادارات اوقاف شهرستانها دستور داده که لوازم تحصيلي سالمندان را به رايگان از عوايد موقوفات بلا مانع در اختيار آنان بگذارند.
پي نوشت :
1- «صحيح بخاري» يکي از کتب ششگانهي (صحاح سته) است که اخبار آنها در نزد اهل سنت مورد اعتماد است، مؤلف اين کتاب ابوعبدالله محمد بن اسماعيل يکي از ايرانياني است که اصلا از مردم بخارا بوده و به امام بخاري شهرت دارد، وفاتش در 253 يا 256 در بخارا اتفاق افتاده و آرامگاهش در همانجاست.
2- دائرة المعارف فريد وجدي. .
3- نص حديث - اذامات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث: صدقة جارية او علم ينتفع به او ولد صالح يدعو له بخير. .
4- اين کلمه نيز که فارسي است مانند کلمهي «مارستان» و بسياري از کلمات ديگر فارسي در تمام کشورهاي عربي اسلامي رواج داشته و دارد و اين خود قرينهايست که معني و مسماي اين کلمات ابتدا از سرزمين ايران به آن کشورها رفته است.
5- اين زياتگاه به «شاهچراغ» معروف است.
6- اين کتاب در سال 1943 هجري بوسيلهي مستشرق نامي مينورسکي در کمبريج بچاپ عکسي رسيده و ترجمه آن با حواشي و تعليقاتي بزبان انگليسي بوسيلهي ناشر بر آن اضافه شده است، متن فارسي آن در سال 1332 بکوشش آقاي دبير سياقي در تهران چاپ شده است.
7- در متمم قانون اداري وزارت معارف و اوقاف مصوب 29 جمادي الاخري 1329 قمري اين ماده به اين طريق اصلاح گرديده است: «مادهي دوازدهم - اداره کردن وزارت معارف و اوقاف موقوفاتي را که توليت آنها مستقيما راجع به شخص سلطان عصر است با اجازهي سلطان عصر خواهد بود». .
8- مادهي 88 قانون مدني - بيع وقف در صورتي که خراب شود يا خوف آن باشد که منجر به خرابي گردد به طوري که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتي جايز است که عمران آن متعذر باشد يا کسي براي عمران آن حاضر نشود.
مادهي 89 قانون مدني - هر گاه بعض موقوفه خراب يا مشرف به خرابي گردد به طوري که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته ميشود مگر اين که خرابي بعض سبب سلب انتفاع قسمتي که باقيمانده است بشود در اين صورت تمام فروخته ميشود.
9- مادهي 90 قانون مدني: عين موقوفه در مورد جواز بيع با قرب بغرض واقف تبديل ميشود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}