اوقاف

نويسنده: علي اکبر شهابي

مقدمه‏

در قرون وسطي که سراسر دنياي مغرب زمين را تاريکي جهالت و توحش و خودپرستي فراگرفته بود و هنوز هيچ يک از مظاهر تمدن و سازمانهاي اجتماعي امروز و دستگاههاي فرهنگي، بهداشتي، شهرداري و مؤسسات خيريه دولتي در ايران و ساير کشورهاي جهان وجود نداشت در ميان ملل اسلامي خاصه در ايران سرمايه‏ي فناناپذير و پرسود و برکتي بود که از حقيقت و ايمان سرچشمه مي‏گرفت و با ساده‏ترين وضع و بهترين ترتيب و نظمي کارهايي را که امروز دستگاه‏هاي عظيم و دولتي و مؤسسات بزرگ ملي با آن همه سرمايه و افراد و تشريفات و مقررات انجام مي‏دهند انجام مي‏داد.
در همگي شهرهاي بزرگ و کوچک و قصبه‏ها و دهستانهاي کشورهاي وسيع اسلامي مکاتب، مدارس، بيمارستانها، تيمارستانها، حمامها، خانه‏ها خانقاه‏ها، کاروانسرها و پلها بوسيله‏ي مردمان نيک انديش و نوع‏دوست فراهم شده بود و گروه بسياري از مردم به رايگان از آن سازمانهاي اجتماعي بهره‏مند مي‏شدند و از درآمدهاي املاکي که مخارج آن‏ها اختصاص به آن مؤسسات داشت ساليان دراز چرخ اين سازمانها در گردش بود و همواره بوسيله‏ي مردمان خير و نيکومنش بر شماره‏ي آنها افزوده مي‏شد.
اين سرمايه‏ي ملي و عام‏المنفعه عبارت است از: «اوقاف يا خيرات و صدقات جاريه» که هنوز آثار و ثمرات آنها در همه جا ديده مي‏شود و مردم امرزو نيز به پيروي از آداب و سنن ديني و اخلاقي املاک خود را متناسب با احتياجات روز بر امور فرهنگي و بهداشتي و خيرات و مبرات عمومي وقف مي‏کنند.
بدرستي مي‏توان ادعا کرد که يکي از مظاهر عاليه‏ي تمدن و بشر دوستي و منابع تعليم و تربيت و بهداشت عمومي در ايران و ساير ممالک اسلامي «اوقاف و صدقات جاريه» بوده است که متجاوز از هزار سال از درآمد آنها بهترين دانشگاهها و بيمارستانها و ساير مؤسسات خيريه‏ي اجتماعي در سراسر کشورهاي اسلامي رواج داشته و هزاران دانشمند و فيلسوف و شاعر و نويسنده و پزشک از ميان آنها برخاسته‏اند.
جاي تأسف است که تاکنون درباره‏ي اين مظهر تمدن و انسانيت است که تاکنون درباره اين مظهر تمدن و انسانيت که بيقين يکي از مفاخر و مآثر بزرگ نياکان خيرانديش و بشر دوست ما بوده است غير از کتب فقهي در جاي ديگر بحثي بعمل نيامده و در پيرامون تاريخچه و سير تکاملي آن مخصوصا پس از پيدايش مشروطيت و وضع قوانين و مقررات خاص و ايجاد سازمان مستقلي براي اوقاف کشور کتاب و رساله‏يي نوشته نشده است.
لذا براي تهيه‏ي تاريخچه‏ي اوقاف و مخصوصا تاريخ آن در ايران و اوضاع فعلي از آقاي دکتر علي اکبر شهابي مدير کل اوقاف خواهش شد که با مآخذ و منابعي که در دسترس دارند مطالبي درين باب فراهم
سازند که از هر جهت متقن و مستند باشد و محل استفاده‏ي عموم قرار گيرد.

وقف در اسلام

اگر چه تاريخ پيدايش اوقاف و نذورات و چگونگي آن در ميان ملل و اقوام قديمه بخوبي روشن نيست ولي از قرائن و شواهد تاريخي مي‏توان استنباط کرد که از آغاز پيدايش اديان آسماني و ظهور کاهنان و بعثت انبياء و ساختمان معبدها و کنيسه‏ها و آتشکده‏ها و قربان‏گاهها صدقات جاريه و نذورات مستمره بي‏مانند «اوقاف» وجود داشته که بمصارف خيريه و عمران و آبادي آن معابد مي‏رسيده و کاهنان و موبدان و هيربدان و کشيشان و کاتبان از درآمد آنها امرار معاش مي‏کرده‏اند.
از ميان ملل قديم، اقوام آريايي نژاد خاصه ايرانيان که از زمانهاي بسيار قديم به پيروي از آيين و کيش خود به کارهاي نيک و آباداني و دستگيري از درماندگان و بينوايان توجه بسيار مي‏داشتند بيقين داراي موقوفات و نذورات بسياري براي نگهداري معابد و آتشکده‏هاي خود بوده‏اند که پاره‏يي از آنها در بعضي از شهرستانهاي ايران از قبيل يزيد و کرمان هنوز در نزد زرتشتيان باقي و داير است. از روي قرائن مي‏توان حدس زد که آتشکده‏ي معروف آذرگشسب در بلخ موقوفات و نذور بسيار داشته ولي چنان که اشاره رفت چگونگي وقف در دوره‏هاي قبل از اسلام و تعريف و مشخصات و احکام آن بخوبي روشن نيست.
اما از هنگام ظهور اسلام و پيدايش علم وسيع فقه و تأسيس حقوق متين اسلامي تاريخچه‏ي وقف و تعريف و احکام آن کاملا معلوم و در کتب گوناگون فقهيه و اخبار و روايات مدون است. پس از انقلاب مشروطه‏ي ايران، در قانون مدني ايران نيز که مقتبس از فقه اسلامي است از «وقف» بحث مخصوص شده و مواد قانوني و آيين‏نامه‏ها و مقرراتي براي آن تنظيم گرديده است.

تعريف وقف

فقها در کتب فقه عمل وقف را چنين تعريف کرده‏اند: وقف عبارت است از اين که عين ملک و مالي از طرف مالک آن حبس گردد بطريقي که هرگز فروخته و يا گرو گذارده نشود و سود و بهره‏ي آن در راه خدا موافق نظر واقف بمصارف خير برسد. از وقف گاهي به «صدقه‏ي جاريه» نيز نام برده شده است. اگر مدت و زماني براي ملک موقوفه معين نگردد بنام «وقف» و اگر مدت معين باشد بنام «حبس» خوانده ميشود.

اصطلاحات مخصوص وقف

واقف: کسي است که خود در زمان حيات ملکي را وقف کند و يا وصيت نمايد که بعد از مرگش ديگري ملکي از وي را وقف کند.
وقفنامه: سندي است که حکايت از وقفيت دارد و در آن نام ملک يا املاک موقوفه و نام واقف و محل و خصوصيات رقبات و چگونگي مصارف آنها و نام متولي و ترتيب تعيين متوليان بعد از متولي اول بيان مي‏گردد.
متولي و توليت: متولي کسي است که بر حسب صفات و مشخصاتي که واقف در وقفنامه ذکر کرده است در هر عصر و زماني به اداره‏ي امور وقف موافق نظر واقف مي‏پردازد. معمولا حق الزحمه‏يي در وقفنامه براي متولي معين مي‏شود که در اغلب وقفنامه‏ها يکي عشر از درآمد موقوفه است. عمل و سمت متولي در اداره‏ي موقوفه بنام «توليت» خوانده مي‏شود. معموملا واقفان تا خود زنده هستند متولي موقوفه نيز مي‏باشند. در اکثر وقفنامه‏ها توليت در اعقاب و فرزندان واقف نسلي پيش از نسل ديگر معين مي‏گردد. در پاره‏يي از وقفنامه‏ها نيز از همان آغاز امر بواسطه‏ي اين که واقف اولا نداشته و يا از فرزندان خود ناراضي بوده است توليت در غير اولاد و خاندان واقف قرار داده شده است. در بعضي ديگر از موقوفات مهم نيز براي اين که کساني نتوانند بملک موقوفه تجاوز کنند توليت بسلطان وقت تفويض شده است از قبيل قسمت اعظم موقوفات آستان قدس رضوي و موقوفات مدرسه‏ي سپهسالار ناصري در تهران.
متولي منصوص: کسي است که در وقفنامه نام او برده شده و يا صفات و مشخصاتي براي متولي ذکر شده که با فرد معيني منطبق گردد از قبيل: ارشد، اکبر، اعلم، اتقي و اورع اولاد يا اعلم علماي محل و يا پيشنماز مسجد جامع و نظاير آنها.
متولي منصوب و يا متصدي: اگر وقفنامه از ميان رفته باشد و يا موافق صفاتي که در وقفنامه براي متولي ذکر شده کسي پيدا نشود در اين صورت موقوفه «مجهول التوليه» خوانده مي‏شود و کسي که قبل از وضع قانون اوقاف از طرف حاکم شرع معين مي‏شد و در زمان قانون از طرف وزارت اوقاف براي اداره‏ي موقوفه انتخاب مي‏گردد بنام متولي منصوب يا متصدي خوانده مي‏شود.
موقوف عليهم: درآمد هر موقوفه‏يي موافق نظر واقف بايد به مصرف اشخاصي از قبيل: فقرا، ايتام، اولاد واقف، زوار، طالبان علم و غيره يا مؤسسات و اماکني مانند: مدارس، مساجد، حمامها پلها، آب انبارها، قنوات و نظاير اينها برسد. هر فرد از موارد مصرف را «موقوف عليه» مي‏گويند.
وقف عام - وقف خاص - اگر مصارف موقوفه مخصوص دسته و طبقه‏ي معيني نباشد آن را وقف عام گويند مانند: وقف بر فقرا و بر طلاب و بر مدارس و مساجد. و اگر مصرف وقف مختص دسته‏يي معين و خاص باشد آن را وقف خاص مي‏گويند مانند: وقف بر
اولاد يا بر افراد و طبقه‏ي مخصوصي از مردم.
ناظر استصوابي و ناظر اطلاعي: غالبا در وقفنامه‏ها غير از متولي کس ديگري نيز براي مراقبت کارهاي متولي بنام «ناظر» معين مي‏شود، اگر واقف کارهاي متولي را در موقوفه منوط بتصويب و امضاي ناظر کرده باشد اين گونه ناظر را «ناظر استصوابي» مي‏گويند و اگر متولي را ملزم کرده باشند که امور وقف را بنظر و اطلاع ناظر برساند اين ناظر را «ناظر اطلاعي» مي‏نامند.
رقبات موقوفه: هر فرد واحدي از املاک و مستغلات وقف بنام «رقبه» خوانده مي‏شود و جمع آن را «رقبات» مي‏گويند.
ضم امين، منع مداخله، لغو تصدي: اگر خيانتي از طرف متولي نسبت به موقوفه اثبات شود در اين صورت از طرف محکمه کسي که مورد اعتماد باشد براي امور موقوفه ضميمه‏ي متولي مي‏شود که همه کارهاي وقف را با نظر وي انجام دهد. اين عمل را «ضم امين» مي‏گويند. اگر متولي از مقررات اوقافي تمکين نکند اداره‏ي تحقيق اوقاف بر حسب تقاضاي اوقاف او را موقة از دخالت در امور موقوفه ممنوع مي‏کند و در اين هنگام متولي را «ممنوع المداخله» مي‏گويند. در مدت ممنوع بودن متولي اداره‏ي امور موقوفه موافق قانون بعهده‏ي اداره‏ي اوقاف است بمحض اين که متولي به مقررات تمکين کند از وي رفع ممنوعيت مي‏شود و دوباره اداره‏ي امور موقوفه به عهده‏ي خود وي موکول مي‏گردد. متصديان موقوفاتي که به حکم وزارت اوقاف عهده‏دار امر موقوفات باشند هر گاه مقتضي باشد تصدي آنان لغو مي‏شود و ادارات اوقاف مستقيما آن موقوفات را اداره مي‏کنند.
تبديل باحسن: اگر عين موقوفه‏يي خراب و باير شود بطوري که ديگر از آن انتفاعي موافق غرض اولي واقف حاصل نشود با تشريفاتي وزارت اوقاف با فروش آن موافقت مي‏کند. وجهي که از فروش اين گونه موقوفات عايد شود بايد به مصرف خريد رقبه‏ي ديگري برسد و بر مصارفي که در موقوفه‏ي فروخته شده، واقف معين کرده بوده است وقف گردد. اين عمل را «تبديل به احسن» مي‏گويند.
غبطه‏ي وقف: متوليان و ادارات اوقاف موظف هستند که همواره نسبت به موقوفات چنان عمل کنند که عمران و آبادي و ازدياد درآمد آنها مقدم بر هر چيزي باشد؛ اين منظور را «غبطه‏ي وقف» مي‏گويند.
الاوقاف حسب ما اوقفها اهلها: اين عبارت و اصل کلي از کتب فقه اسلامي گرفته شده و در متن «قانون اوقاف» يکي مصوب 1328 هجري قمري و ديگري مصوب 1313 ش. نيز آورده شده است. عبارات ديگري نيز با مختصر تغييري بهمين معني در کتب فقه ديده مي‏شود مانند: «الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها» مقوصد ازين عبارت اين است که متوليان و متصديان موقوفات و ادارات اوقاف ملزم هستند که درآمد موقوفات معلوم المصرف را موافق نظر واقفان و مفاد وقفنامه‏ها به مصرف برسانند و لاغير.
نکته‏يي که از مفهوم اين عبارت روشن مي‏شود احترام و اهميتي است که بنيان گذار بزرگوار اسلام براي مالکيت و حققو مالک قائل شده است تا آنجا که اختيارات و عقايد او نسبت به ملک خود حتي پس از مرگش محترم و نافذ شمرده شده است.
غالبا در آخر وقفنامه‏ها براي انذار و اخطار به متوليان و عموم مردم که نسبت به مندرجات وقفنامه و نيت واقفان تغيير و تبديلي ندهند به اين آيه‏ي شريفه‏ي قرآن کريم تثمل و تمسک مي‏شود: «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه (کساني که پس از شنيدن در آن تبديل و تغييري دهند گناه آن به گردن آنان خواهد بود).

نخستين وقف در اسلام

در کتاب صحيح بخاري (1) آورده شده است که پيغمبر اکرم (ص) زميني را وقف کرد و منافع آن را براي ابن‏سبيل صدقه قرار داد.
فريد وجدي در دايرة المعارف آنجا که از وقف نام برده حديثي به اين مضمون نقل کرده است که حضرت نبي اکرم (ص) هنگامي که عمر آهنگ آن داشت که زميني از آن خود را (که به نام تمغ بود) صدقه دهد فرمود: «اصل آن را براي صدقه قرار بده چنان که فروخته نشود و به ارث نرسد و بخشيده نگردد» (2)
در کتب شيعه نيز از املاکي که حضرت فاطمه‏ي زهرا (ع) بانوي بزرگ اسلام و حضرت علي مرتضي (ع) نخستين امام شيعيان و همچنين ساير امامان بزرگوار آنها را وقف کرده‏اند به تفصيل سخن رانده شده است. بقراري که مشهور است باغهائي که هم اکنون در محله‏ي «نخاوله‏ي» مدينه (محله‏ي شيعه نشين) به نام «باغ صبا» و «باغ مرجان» وجود دارد از موقوفات حضرت امام حسن مجتبي (ع) يا حضرت علي بن الحسين (ع) است.
در کتب شيعه و سني اين خبر نبوي که در تحريص بوقف کردن و صدقه جاريست بتواتر نقل شده است و همه آن را محترم مي‏دانند: «هر گاه پسر آدم بميرد عمل او قطع مي‏شود مگر از سه چيز: صدقه‏ي جاريه يا دانشي که از آن سود برد يا فرزند صالحي که براي او بخير دعا کند..» (3)

سير و تطور و توسعه‏ي اوقاف در اسلام

از زمان پيغمبر بزرگوار اسلام هنوز چند قرني سپري نشده بود که سطح موقوفات نيز مانند ساير شئون تمدن اسلامي بوضع شگفت انگيزي رو به توسعه گذارد و املاک و مستغلات بزرگ و بر درآمد يکي پس از ديگري براي خيرات و مبرات عمومي وقف شد و مدارس و مساجد و بيمارستانها و تيمارستانها و جذامي خانه‏ها و پلها و رباطها و کاروانسراها و حمامها و بازارها و آب انبارها و نظاير اينها از جانب مردم نيکومنش و خير انديش براي استفاده‏ي عموم خاصه فقرا و مستحقان در شهرستانها و قصبه‏ها و دهستانها وقف گرديد.
در دوره‏ي خلفاي عباسي که به عصر طلائي تمدن اسلامي شهرت دارد رقبات موقوفات و درآمد آنها در تمام کشورهاي اسلامي رو به ازدياد گذارد و مردمان خيرانديش و امرا و وزرا و بزرگان و تجار موقوفات بسياري براي امور عام المنفعه از خود به يادگار گذاردند چنان که از مصارف موقوفات همه گونه وسايل زندگي طبقات بي‏بضاعت و فقير به خوبي فراهم بود.
در همين عصر که پايه‏ي خلافت طولاني و پهناور آن بدست و نيروي ايرانيان بنا نهاده شده بود همانطور که در تمام شئون علمي و ادبي و کشور داري، ايرانيان مسلمان نسبت به ساير مسلمانان ممتاز و پيشرو بودند، درين کار خير نيز پيشقدم شدند و ابتکاراتي در مصارف وقف از خود نشان دادند که هنوز قسمتي از آثار و ثمرات نيک آن باقي است. در همين عصر هنگام پادشاهي آل بويه که از خاندانهاي ايراني الاصل بودند و در شهرهاي بزرگ ايران و عراق از قبيل اصفهان و شيراز و ري و بغداد املاک بسياري بر امور فرهنگي، بهداشتي و ديني به وسيله‏ي شاهان و شاهزادگان و وزراي دانشمند آن طايفه وقف گرديد. عضدالدوله ديلمي در سال 358 هجري بيمارستان معروف «عضدي» را در بغداد ساخت و به پيروي از
آن شاه دورانديش دانش‏پرور در شهرهاي ديگر نيز بيمارستانهايي ساخته شد که در کتب تاريخ عربي بنام فارسي «مارستان» و «مارستانات» نام برده شده است.
«مارستان عضدي» داراي 24 پزشک بوده و در آنجا تمام وسايل دارو و لوازم پزشکي و جراحي و کحالي و شکسته‏بندي و فصادي وجود داشته. پيشرفت مسلمانان در احداث و تأسيس مؤسسات خيريه‏ي فرهنگي و بهداشتي چنان سريع بود که به زودي بيمارستانهاي سيار نيز در ميان مسلمانان رواج يافت. در لشکر سلطان محمود سلجوقي بيمارستان سياري بود که آن را چهل شتر مي‏کشيد.
باز در همين عصر، زماني که سلجوقيان در ايران پادشاهي مي‏کردند به وسيله‏ي وزراي داشمند ايراني مانند خواجه نظام الملک که بيش از نيم قرن با اقتدار و تدبير وزارت کرد، دانشگاههاي بزرگي بنيان گذارده شد و صدقات و موقوفات بسياري براي دانشمندان و مدرسان و دانشجويان مدارس و پارسايان و فقراي خانقاه‏ها وقف گرديد.
جرجي زيدان در «تاريخ تمدن اسلامي» جمع درآمد اين موقوفات را بالغ بر 600،000 دينار نوشته و جمع درآمد موقوفات مدرسه‏ي نظاميه‏ي بغداد را 60،000 دينار ذکر کرده است که البته مبتني بر مستندات تاريخي است.
اين پيشرفت و توسعه‏ي روز افزون موقوفات در ايران و در کشورهاي اسلامي هم چنان رو به ازدياد مي‏رفت تا اينکه در زمان تيموريه (شاهرخ، سلطان حسين بايقرا، امير علي شير نوائي) در خراسان و عراق و فارس و پس از آنها در دوره‏ي صفويه در ايران به منتها درجه‏ي وسعت رسيد، چنان که بسياري از موقوفات بزرگ و مهم در اصفهان و خراسان و اردبيل و تبريز و شيراز از قبيل مدارس و مساجد معظم و حمامها و کاروانسرها و رباطها و بازارهايي که ساختمان آنها در دوره‏ي صفويه آغاز شده هنوز کم و بيش داير و آباد و مورد استفاده است و قمست مهمي از املاک وسيع موقوفه‏ي آستان قدس رضوي از موقوفات پادشاهان صفوي است.
در اين دوره به پيروي از پادشاهان اغلب خاندان سلطنتي از زن و مرد و امرا و بزرگان کشوري و لشکري از خود موقوفات بسياري به يادگار گذاردند و چنان در انجام اين کار خير اجتماعي به رقابت افتادند و بر يکديگر سبقت مي‏گرفتند که بنابر مشهور در اواخر اين دوره در نواحي و اطراف شهر بزرگ اصفهان
ديگر زمين و ملک غير وقفي باقي نمانده بود از اين رو بعض از افراد خاندان سلطنت که قصد وقف داشتند ناگريز نيت خير خود را در شهرها و آباديهاي ديگر از قبيل يزد و کاشان عملي مي‏کردند.
از نظر نوع مصارف موقوفات و ساختمانهاي وقفي نيز در دوره‏ي صفويه تحولي پيدا شد. ساختمان رباطها، کاروانسرها، تکيه‏ها، لنگرها، امامزاده‏ها و آب انبارها رو به توسعه گذارد چنان که در شاهراههاي عمومي براي آسايش مسافران و کاروانيان کاروانسرها و رباطهاي مجهز به حجرات و اصطبلها و مطبخها ساخته شد. هنوز کاروانسراهاي معروف به «شاه عباسي» که با دست و هنر معماران و بناهاي لايق و با بهترين و محکمترين ابراز و مصالح ساخته شده است در گوشه و کنار ايران به چشم مي‏خورد و با اينکه ساليان دراز است که کسي به مرمت و تعمير آنها نپرداخته باز برخي از آنها در برابر گزند حوداث و باد و باران همچنان استوار بر جاي مانده و از تمدن عالي و بشر دوستي بنيان گذاران آنها حکايت مي‏کنند.
موقوفاتي که مصرف آنها تشکيل مجالس روضه خواني و تعزيه‏داري خاندان رسول و اطعام در ايام و ليالي متبر که است نيز از اين دوره رو به توسعه گذارد و تا زمان ما ادامه داشته و دارد.

اوقاف و تعليم و تربيت عمومي و امور عام النفعه

پايه‏ي موقوفات و صدقات جاريه بر روي امور خير و اجتماعي گذارد شده است، تمام کارهاي وابسته به تعليم و تربيت و بهداشت و امور اجتماعي و عام المنفعه (Foundations) که امروز در کشورهاي مترقي بودجه‏ها و اعتبارات سنگين براي آنها پادار و ادارات و سازمان‏هاي گوناگوني براي اداره‏ي آنها درست شده است در کشورهاي اسلامي و در ايران در آن دوره‏ها که هنوز خبري از آن مؤسسات در دنياي مغرب زمين نبود از درآمد و مصارف موقوفات انجام مي‏شده است.
براي شئون مختلف تمدن و امور اجتماعي واقفان خيرانديش دراوقاف خود مصارفي اختصاص داده بودند، چنان که براي امور علمي و تعليمات عمومي موقوفاتي در شهرهاي بزرگ و کوچک و در دهستانها وجود داشت که از درآمد آنها مخارج آموزگار و مدرس و دانشجو و نوآموز تأمين مي‏شد و براي محل تعليم و تربيت نيز مدارس مجهز و زيبايي وجود داشت که وقف بر طلبان علم بود و از درآمد موقوفات مخصوص خود همواره آباد و داير نگاهداري مي‏شد.
همچنين براي امور بهداشتي، بيمارستانها، تيمارستانها، جذامي‏خانه‏ها و حتي حمامهاي وقفي در همه‏ي نقاط کشور وجود داشت که مردم به رايگان از آنها استفاده مي‏کردند.
براي امور اجتماعي و آسايش و رفاه عمومي نيز کاروانسرها، پلها، بازارها، رباطها و آب انبارهاي وقفي در همه جا دائر و رقباتي براي تعمير و مخارج جاري آنها وقف شده بود.
مدارس عاليه و مجهز «نظاميه» در نيشابور و هرات و بغداد و «ربع رشيدي» و در تبريز و «بيمارستان عضدي» در بغداد و خانقاه‏ها و کاروان سراها و رباطها در همه‏ي شهرها نمونه‏ي کاملي از مؤسسات فرهنگي و بهداشتي و امور رفاهي و اجتماعي بوده است.
اينک در اينجا براي نمونه و مثال برخي از انواع مصارفي را که به انديشه‏ي وافقان خيرانديش بشر دوست در راه خدمت به عالم انسانيت و رفاه و آسايش بشر رسيده و ساليان دراز در کشورهاي اسلامي رواج داشته و اکنون نير کم و بيش دنباله‏ي آنها ادامه دارد ياد مي‏کنيم.
ابن‏بطوطه که از سياحان بنام اسلامي است و در سال 725 ه. از قسمت مغرب کشورهاي اسلامي (طنجه) مسافرت تاريخي خود را آغاز و شهرهاي معظم آسياي مرکزي و شرقي و مشرق و دور را سياحت کرده است در سفرنامه‏ي نفيس خود بنام «تحفة النظار فر غرائب الامصار و عجائب الاسفار» شرح بسيار سودمندي از مؤسسات خيريه و عام‏المنفعه از قبيل: مدارس، مساجد، بيمارستانها و خانقاهها که در آن عصر همه شهرهاي اسلامي بدانها آراسته بوده است
ذکر مي‏کند. درباره‏ي خانقاه‏ها و بيمارستانهاي مصر چنين نوشته است:
«... بيمارستاني که نزديک مقبره‏ي قلاوون است از بسياري وسايل و اسباب آسايش و فراواني غذا و دارو قابل وصف نيست. هر روز هزار دينار صرف مخارج جاري آنها ميشود... زوايا که آنها را خانقاه (4) مي‏گويند در مصر بسيار است و هر يک از امرا و بزرگان در ساختمان زوايه‏ها با هم رقابت مي‏کنند. هر زوايه مخصوص گروه و دسته‏يي از فقرا و درويشان است. بيشتر ساکنان اين زوايه‏ها از مردم عجم هستند که داراي ادب و تربيت شايسته و معرفت و درايت بسزايي در تصوف مي‏باشند. براي هر زوايه شيخ و نگهبان خاصي است... هر روز خادم خانقاه نزد هر يک از فقرا مي‏آيد و براي هر کدام غذايي را که ميل دارد معين مي‏کند. هنگامي که بر سر خوان جمع مي‏شوند براي هر يک گرده‏ي نان و ظرف غذاي جداگانه مي‏گذارد چنانچه هيچ کدام با ديگري در ظرف غذا مشترک نيست. غذاي آنان در هر روز دوبار است. براي هر کدام جامه‏ي زمستاني و جامه‏ي تابستاني جداگانه داده مي‏شود. هر کدام مقرري ماهانه از بيست تا سي درهم دارد. شبهاي جمعه به هر کدام مقداري شيريني داده مي‏شود. همچنين در ماه هر کدام چند عدد صابون براي شستن جامه‏ها و مزد رفتن به گرمابه و پول روغن زيت براي چراغ مقرري دارد. جايگاه مردان بي‏زن از جاي زن داران جدا است. از شرايط سکناي در اين زوايه‏ها حاضر شدن در نمازهاي پنجگانه و خوابيدن در زاويه و شرکت در اجتماعات زير قبه است... و از عادات و سنن آنان با کسي که بر آنان وارد مي‏شود آن است که وارد شونده بر در زاويه مي‏ايستد پس دربان خادم آنجا را از قدوم وي آگاه مي‏کند. خادم بسوي او مي‏آيد و از او مي‏پرسد که از کدام کشور آمده و در چه زوايه‏هايي فرود آمد است و به چه شيخي ارادت مي‏ورزد. چون درستي گفتار او بر خادم روشن مي‏گردد او را داخل زاويه مي‏کند و در جاي مناسبي فرش او را مي‏گستراند...».
در دنبال شرحي که درباره‏ي اوقاف دمشق نوشته است مؤلف کتاب موضوعي را که خود شاهد آن بوده بر سبيل حکايت نقل مي‏کند:
«روزي از کوچه‏يي در دمشق مي‏گذشتم غلام بچه‏يي را ديدم که از دست او قدحي چيني بر زمين افتاده و شکسته بود و مردم بگرد او جمع شده بودند. يکي از آن ميان به پسرک گفت خرده‏هاي قدح را برگير و نزد «متولي اوقاف ظروف» ببر - غلام بچه پاره‏هاي شکسته را جمع کرد و با آن مرد نزد متولي رفت. و آن خرده‏ها را به وي نشان داد و او از درآمد موقوفه‏ي مخصوص اين کار پولي برابر بهاي قدح بر آن پسر داد تا قدحي مانند قدح شکسته خريد و از مضروب شدن و دشنام شنيدن از خواجه و بانوي خود رهايي يافت...»
همچنين همان نويسنده درباره‏ي يکي از خانقاه‏هاي
اصفهان که خود چند روز در آنجا اقامت کرده چنين نوشته است:
«... در اصفهان به زاويه‏ي منسوب به شيخ علي بن سهل شاگرد جنيد وارد شدم. اين خانقاه بزرگي است که مردم از همه سوي بدانجا روي مي‏آورند و بزيارت قبر شيخ تبرک مي‏جويند. در آنجا براي هر وارد و صادري طعام مهياست و داراي گرمابه‏ي باشکوهي است که کف آن از سنگ رخام فرش شده و ديوارهايش با آجر کاشي تزيين گرديده است. اين حمام وقف است براي عموم مردم که هر کس مي‏تواند بي‏پرداخت مزد داخل گرمابه شود...» در ذکر مشاهد شيراز نوشته است:
«.... از آن جمله است احمد بن موسي برادر حضرت علي بن موسي الرضا (5) و آن مشهدي است بزرگ که اهل شيراز بدان توسل و تبرک مي‏جويند. تاش خواتون مادر سلطان ابواسحق در آنجا مدرسه‏ي بزرگ و خانقاهي ساخته که براي هر وارد و صادري طعام آماده است و هر شب دوشنبه به زيارت آرامگاه مي‏رود و در آن شب قاضيان و فقيهان و سرداران در آنجا جمع مي‏شوند... از ثقات شنيدم شماره‏ي بزرگاني که در آنجا داراي راتبه و مقرري هستند به هزار و چهارصد و اندي از کوچک و بزرگ بالغ مي‏شود. چون اين گروه در مشهد مبارک جمع مي‏شوند شروع به خواندن قرآن کريم مي‏کنند و قاريان با آهنگي موزون و صوتي حسن به تلاوت قرآن مي‏پردازند و آنگاه طعام و ميوه و شيريني در مجلس مي‏آورند و پس از صرف آنها واعظ آغاز وعظ مي‏کنند... در تمام اين مراسم و آيين، خاتون در غرفه‏يي که مشرف به مسجد است مي‏نشيند. چون مراسم پايان مي‏يابد طبلها و نقاره‏ها و بوقها بر در آرامگاه به صدا در مي‏آيد چنان که بر در پادشاهان...».
در جاي ديگر مي‏نويسد: «... روزي از يکي از بازارهاي شيراز مي‏گذشتم - در آنجا مسجدي ديدم که داراي بنايي استوار و فرشهايي نيکو بود و در ميان مسجد قرآن‏هايي در جلد حرير به روي کرسي ديده مي‏شد... در آنجا پيري نيکو منظر و خوش لباس نشسته مشغول تلاوت قرآن بود. بر او سلام کردم و نزديکش نشستم... گفت اين مسجد را من ساخته‏ام و موقوفات بسياري براي قاريان و غير آنان وقف کرده‏ام....»
آنچه ابن‏بطوطه گفته است نمونه‏ي بسيار کمي است از انواع و اقسام مصارف موقوفات که همه در شهرهاي کوچک و بزرگ و قصبه‏ها و دهستانهاي کشورهاي اسلام از جمله ايران به فراواني وجود داشته است، انديشه‏ي مردمان خير و بشر دوست چنان در کارهاي خير و امور عام‏المنفعه پيشرفت کرده بود که واقفان باوقف کردن املاک و باقي گذاردن صدقات جاريه وسايل و موجباتي براي رفاه و آسايش بشر فراهم ساخته‏اند.
گاهي يکي از افراد نيکوکار به گوشه و نقطه‏يي از زندگاني اجتماعي توجه پيدا مي‏کرد که جز انديشه‏ي محض بشر دوستي چيز ديگري انسان را به آن نقطه‏هاي دور و نکته‏هاي دقيق رهبري نمي‏کند.
در يکي از شهرهاي خراسان (شايد طبس) واقف خيرانديشي قسمتي از مصارف موقوفه‏يي را اختصاص داده است براي خريدن گوشتي که گربه خورده است! در موقوفه‏ي ديگري براي ظرفي که از دست خادم بيفتد و بشکند مصرفي معين شده که از آن محل بجاي ظرف شکسته ظرف ديگري خريداري گردد! در سبزوار در يکي از موقوفات مصرفي براي مخارج شکايت از اعمال ديوان و مأموران دولت تعين شده است!!!
در پايان اين قسمت نمونه‏يي از نوع مصارف يکي از وقفنامه‏ها که وقف آن در سالهاي اخير انجام يافته از نظر تنوعي که به مقتضاي زمان در مصارف پيدا شده است ذکر مي‏شود:
حاج شفيع ابريشمي اهل زنجان در سال 1328 ق. ده پارچه قراء ملکي خود واقع در زنجان را وقف و موافق وقفنامه مصرف درآمد آن را پس از عمران و آبادي عين رقبات چنين معين نموده است:
1 - علاوه بر قنوات موجود در شهر زنجان يک رشته قنات براي مصرف شهر احداث نمايند....و آب آن را لوله کشي... تسبيل و تقسيم نمايند.
2 - در هر نقطه‏يي از شهر زنجان که صلاح بدانند مريضخانه‏يي بگنجايش ده تختخواب بنا.... و کليه‏ي مخارج ساختمان و وسايل جراحي و طبيب و قابله و دوا و غير آن را از هر جهت و به اسلوب روز تأمين و تکميل نمايند و پيوسته از ده نفر مرضاي فقير و بي‏بضاعت در آنجا پذيرائي و مداوا کنند.
3 - در دهات موقوفه‏ي مذکور... دبستاني تأسيس نمايند که اطفال مشغول تحصيل دورس ابتدائي و قرآن بشوند.
4 - در قريه‏ي زرزر که به عنوان عمل به وقف شروع به ساختمان حمام نموده‏ام... آن را تکميل نمايند.
5 - بر رودخانه‏ي ده دولجين که معبر عمومي است پلي بسازند.
6 - در هر سال در ليالي نوزدهم و بيست و يکم ماه رمضان و نهم و دهم محرم همه ساله در کليه‏ي املاک موقوفه... اطعام نمايند. بزرگ و کوچک و زن و مرد... بايد کلا اطعام بشوند.
7 - هر سال نزديک عيد نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه تهيه نمايند که در شب عيد نوروز هر سال به يک صد نفر پسر و دختر يتيم و بي‏بضاعت بدهند و لباس بايد از هر حيث تکميل حتي داراي کفش و جوراب نيز باشد.
8 - هر سال در شب چهارشنبه‏ي آخر سال به يکصد خانواده از اهالي مستحق و آبرومند زنجان به هر خانواده هر گاه از طبقه‏ي علما و طلاب علوم ديني باشد هر سال پانصد ريال و هر گاه از طبقات ديگر باشد به هر خانواده سيصد ريال همه ساله تقسيم نمايند. در تقسيم بايستي جديت نمايند که به محستحقين آبرومند و غير قادر بسؤال همه ساله تقسيم شود.
واقف ديگري بنام محمد تقي امير شاهي اهل شاهي حق المياه ملکي خود را از قنات جاري وقف کرده است: «... براي مصارفي که در اساسنامه و نظامنامه‏هاي جمعيت شير و خورشيد سرخ مرکزي ايران تعيين شده است...».

نخستين سازمان و قانون اوقاف

آغاز تشکيلات فعلي اوقاف در ايران بطور قطع پس از استقرار مشروطيت در ايران و وضع قانون تشکيلات «وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» است ولي از قراين و شواهدي که جسته و گريخته در ضمن کتب تاريخ و اسناد تاريخي ديده مي‏شود معلوم مي‏گردد که شالوده‏ي تشکيلات اداري اوقاف از زمان صفويان که بنيان گذاران استقلال ايران شيعي مذهب بوده‏اند آغاز شده است. در آن دوره که براي هر يک از مقامات کشوري و لشکري، وزراء و مستوفيان، مسئولان خاص معين شده بودند اداره‏ي امور اوقاف ايران نيز به يکي از بزرگان که هم جنبه‏ي روحاني و هم جنبه‏ي ديواني و اداري داشت واگذار شده بود. متصدي اين مقام بنام صدرالصدور و وزير اوقاف و مستوفي موقوفات خوانده مي‏شد.
در کتاب تذکرة الملوک (6) که درباره‏ي تشکيلات و سازمان اداري و مشاغل و مناصب دوره‏ي صفويه نوشته شده است در چند مورد مطالبي درباره‏ي کيفيت اداره‏ي امور اوقاف دارد. در فصل دوم از باب اول چنين مي‏نويسد: «... در بيان شغل صدارت خاصه و عامه - مجملا لازمه‏ي منصب مطلق صدارت تعيين حکام شرع و مباشرين اوقاف تفويضي... و متوليان
و حفاظ و ساير خدمه‏ي مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخير و وزاري اوقاف و نظار و مستوفيان و ساير عمله‏ي سرکار موقوفات... با اوست».
در جاي ديگر از همان کتاب (فصل دوم از باب پنجم) چنين مي‏نويسد: «در بيان تفصيل شغل مستوفي موقوفات ممالک محروسه: شغل مشاراليه آنست که وزراء و مستوفيان و متصديان و متوليان و مباشرين موقوفات خاصه و ممالک همگي محاسبه‏ي خود را به دفتر موقوفات رسانيده مستوفي مزبور محاسبات را خط گذاشته اسناد خرج را نسخه کشيده مفاصا حساب و طوامير نسق به هر يک داده که از آن قرار داد و ستد نمايند و ارقام و امثله‏ي دفتري که صادر مي‏شود به مسوده‏ي دفتر موقوفات محرران ارقام و مثال نويسان مثال مي‏نوشته‏اند...»
پس از انقلاب و استقرار مشروطيت در ايران و اجراي قانون تشکيلات معارف در ماده‏ي اول از فصل اول قانون اداري مصوب 28 شعبان المعظم 1328 ه. ق. ادارات وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه بدين ترتيب نام برده شده است: 1 - دايره وزارت. 2 - مدير کل. 3 - اداره‏ي تعليم عمومي. 4 - اداره‏ي معارف. 5 - اداره‏ي اوقاف. 6 - دايره‏ي تحقيقات 7 و 8 و 9 - ساير دواير و شعب ذکر شده است.
در ماده 6 و 7 از فصل دوم همان قانون وظايف اداره‏ي اوقاف و تحقيق بدين گونه بيان شده است:

ماده‏ي ششم - وظايف اداره‏ي اوقاف.

1 - تحصيل صورت صحيح از وقفنامه‏ها و وظايف اداره‏ي موقوفات مرکزي و ايالتي و ولايتي و بلوکات در کل ممالک ايران.
2 - نظارت کليه بر اعمال متوليان و نظار و تفتيش در وصول و ايصال عايدات اوقاف و ممانعت از حيف و ميل اولياء و مباشرين وقف نسبت باعيان و منافع موقوفات و تدارک موجبات آبادي آنها.
3 - اداره کردن موقوفاتي که توليت آنها مستقيما راجع به شخص سلطان عصر يا دولت است (7)
4 - مراقبت در صرف عايدات اوقاف بمصارف مخصوصه‏ي خودش حسب ما اوقفها اهلها.
5 - اهتمام در صرف منافع موقوفاتي که مصرف معين ندارد و بايد در مطلق بريات صرف شود در مصارف تعليمات و فوائد عموميه.
6- اداره کردن موقوفاتي که متولي مخصوص ندارد به موجب اذن از طرف يکي از حکام شرع.

ماده‏ي هفتم - وظايف دايره تحقيقات:

1 - تسويه‏ي اختلافات بين متولي و نظار اوقاف و رجوع به عدليه در صورت لزوم.
2 - تحقيق جمع و خرج و عايدي اوقاف مختلفه.
3 - تحقيق و تميز املاک موقوفه از املاک شخصي.
مواد قانون اوقاف بطريقي که ذکر شد تا سال 1313 شمسي مورد عمل بود؛ در تاريخ سوم ديماه 1313 شمسي قانون ديگري مشتمل بر 10 ماده و 7 تبصره به تصويب مجلس شوراي ملي ايران رسيده و به مرحله‏ي عمل و اجرا گذارده شد. اکنون همين قانون و نظامنامه‏ي آن که به استناد ماده‏ي دهم قانون در جلسه 13 ارديبهشت ماه 1314 به تصويب هيأت دولت رسيده و مشتمل بر شش فصل و 76 ماده است مورد عمل اداره‏ي کل اوقاف در مرکز و ادارات اوقاف در شهرستانها مي‏باشد.
موادي از قانون مدني ايران نيز که ارتباط به وقف دارد مورد عمل و استناد در امور مربوط به وقف قرار مي‏گيرد. مواد ده گانه‏ي قانون مصوب سوم دي‏ماه 1313 که اکنون بدان عمل مي‏شود بدين قرار است:
ماده‏ي اول - اداره کردن موقوفاتي که متولي ندارد و يا مجهول التوليه است با وزارت معارف و اوقاف است و در صورتي که متصدي داشته باشد ممکن است وزارت مزبوره در دست او ابقاء نمايد.
تبصره - مقصود از مجهول التوليه آنست که متولي شخص معين يا اشخاص معين و يا بر حسب اوصاف که بالاخره منطبق با شخص معيني مي‏شود معلوم نباشد.
ماده‏ي دوم - نسبت به موقوفات عامه که متولي مخصوص دارد وزارت معارف و اوقاف نظارت کامل داشته و بر طبق مواد 6 و 7 قانون وزارت معارف و اوقاف مصوب شعبان 1328 و ضميمه‏ي آن رفتار خواهد نمود.
تبصره 1 - عمران و آبادي رقبات موقوفات بر هر مصرفي مقدم است.
تبصره 2 - موقوفاتي که توليت آن با سلطان عصر است مشمول اين قانون نخواهد بود.
ماده‏ي سوم - اموال غيرمنقول که بر حسب نذر يا وصيت و يا به حبس منافع آن بطور دائم يا در مدتي که کمتر از 18 سال نباشد براي مصارف عامه تخصيص داده شده مشمول مواد 1 و2 اين قانون خواهد بود.
تبصره - نظارت وزارت اوقاف در جمع و خرج مؤسسات خيريه و همچنين نظارت در آبهائي که وقف برشهرها است مجاني خواهد بود.
ماده‏ي چهارم - وزارت معارف و اوقاف در موقوفات خاصه باستثناي موارد ماده 7 مداخله ندارد.
ماده‏ي پنجم - در موقوفات عامه که اداره‏ي آن مستقيما با وزارت معارف و اوقاف است از حيث تقاضاي ثبت و اعتراض بر ثبت و اقامه‏ي دعوي و طرفيت در دعوي و غيره وزارت مزبوره مانند متولي منصوص خواهد بود و در موقوفات عامه که نظارت آن با اداره‏ي اوقاف است حق تقاضاي ثبت و اعتراض بر آن و اقامه‏ي دعوي دارد و اگر متولي طرف دعوي واقع شده باشد مي‏تواند به عنوان ثالث داخل در محاکمه شده و در صورت محکوم شدن متولي بر حکم اعتراض نمايد.
تبصره - در موقوفات خاصه هر گاه تقاضاي ثبت به عنوان ملکيت شده وزارت اوقاف مکلف است اعتراض دهد.
ماده‏ي ششم - در موارد مذکوره در ماده‏ي قبل وزارت معارف و اوقاف از پرداخت مخارج محاکمه معاف خواهد بود. چنانچه ملک عايدي داشته باشد و در تصرف وزارت اوقاف باشد يا بموجب حکم قطعي بتصرف وزارت مزبوره درآيد بايد بعدا مخارج محاکمه را بپردازد.
ماده‏ي هفتم - بيع وقف و تبديل آن در موردي که مطابق مواد 89 - 88 قانون مدني (8) باشد جايز است.
بايد به اطلاع و تصويب وزارت معارف و اوقاف و با رعايت ماده 90 قانون مزبور (9) واقع شود و همچنين است اجاره‏ي موقوفات خاصه که بيش از ده سال باشد.
ماده‏ي هشتم - در مواردي که اداره‏ي تحقيق اوقاف خائن بودن متولي را احراز نمود موقة ناظري بر او خواهد گماشت و اداره‏ي اوقاف در محاکم صالحه اقامه‏ي دعوي نموده پس از اثبات خيانت متولي براي ضم امين به اداره‏ي مدعي عمومي مرجاه مي‏نمايد که مطابق مقررات اقدام شود و ممکن است در اين صورت خود اداره‏ي اوقاف به عنوان امين منضم معين گردد.
ماده‏ي نهم - حق التوليه موقوفاتي که مستقلا وزارت اوقاف اداره مي‏نمايد مطابق وقفنامه خواهد بود و در صورت عدم وقفنامه يک عشر از عايدات خالص را دريافت مي‏دارد و براي نظارت در ساير موقوفات عامه وزارت اوقاف نيم عشر از عوايد خالص دريافت مي‏دارد.
تبصره 1 - نسبت به موقوفات مريضخانه و مدارس وزارت اوقاف صدي سه حق التوليه و صدي دو حق النظاره دريافت خواهد نمود.
تبصره 2 - وزارت معارف و اوقاف عوايد حاصله از حق النظاره را بعد را وضع مخارج وصول که نبايد از صدي ده کل عايدات مزبور تجاوز کند بمصرف ساختمان و تعميرات ابنيه‏ي تاريخي و مرمت مدارس قديمه و اماکن و آثار مقدسه‏ي ملي خواهد رسانيد، در صورتي که موارد مصرف در حوزه‏ي وقف باشد حق تقدم خواهد داشت.
ماده‏ي دهم - نظامنامه‏ي راجع بطرز اداره‏ي موقوفاتي که اداره‏ي آن با وزارت معارف و اوقاف و طرز اجراي نظارت در موقوفاتي که وزارت مزبوره نظارت دارد و نظامنامه‏ي تعيين مصارف موقوفاتي که مجهول المصرف و يا مصرف آن مطلق مبرات و يا صرف منافع آن در مصرفي که واقف قرار داده متعذر است و همچنين نظامنامه‏ي اجراي مواد اين قانون بايد وزارت اوقاف تنظيم کرده و پس از تصويب هيأت دولت به موقع اجرا گذارد.
اين قانون که مشتمل بر ده ماده است در جلسه‏ي سوم ديماه 1313 شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

سازمان اداري اوقاف

چنان که از اين پيش ذکر شد و در قانون اساسي وزارت معارف و اوقاف، اداره‏ي کل اوقاف يکي از ادارات وزارت نامبرده و جزء تشکيلات داخلي آن وزارتخانه است. در عمل هم تا سال 1328 ادارات اوقاف در مرکز و شهرستانها از فرهنگ جدا نشده بود به طوري که در مرکز يکي از ادارات داخل وزارتخانه، اداره‏ي کل اوقاف بود و در شهرستانها نيز رياست فرهنگ و اوقاف به عهده‏ي يک تن بود و کارهاي فرهنگ و اوقاف در يک اداره و با يک سازمان اداره مي‏شد. چون به تدريج دامنه‏ي کارهاي اختصاصي فرهنگ و اوقاف هر دو رو به ازدياد گذارد و اجراي کارهاي هر دو قسمت بوسيله‏ي يک تن در عمل مواجه با اشکال گرديد از سال 1328 ادارات اوقاف در مرکز و شهرستانها از ادارات فرهنگ جدا گرديد و براي کارهاي اوقاف مسئولان جداگانه تعيين شدند. البته اين عمل يکباره و در همه جا در يک زمان انجام نيافت بلکه اول در مراکز استانها و شهرهاي بزرگ عملي گرديد و سپس در شهرهاي کوچک و بخشها و دهات. مدتي بعد از جدايي اوقاف از فرهنگ باز کارهاي اوقاف به عهده‏ي رؤسا و نمايندگان فرهنگ بود چنان چه هم اکنون در بعضي از شهرهاي کوچک و بخشها که موقوفات زيادي در آنجا نيست کارهاي اوقاف بعهده‏ي نمايندگان فرهنگ و رؤساي آموزشگاهها است.

سازمان اداره‏ي کل اوقاف در مرکز

مدير کل. معاون. اداره‏ي دفتر و بايگاني. اداره‏ي اوقاف تهران. اداره‏ي اوقاف شهرستانها. اداره‏ي امور قضائي. اداره‏ي حسابداري. اداره‏ي کارگزيني. اداره‏ي
مساجد و مدارس قديمه. اداره‏ي آمار و عمران. اداره‏ي امور ثبتي و اجرا. اداره‏ي کارشناسي و نظارت. اداره‏ي تحقيق اوقاف.
جمع کارمندان و کارکنان اوقاف در مرکز و شهرستانها در حدود 500 تن. جمع مشاوران قضائي در حدود 50 تن. جمع محققان در حدود 20 تن.
سازمان اداري مرکز استانها و شهرستانهاي درجه‏ي 1 و 2 نيز به تناسب وسعت حوزه‏ي کار داراي رؤسا و معاونان و کارمندان و مشاوران قضائي و خدمتگزاران مي‏باشد.
غير از اداره‏ي تحقيق مرکز در پنج مرکز استان (مشهد، تبريز، شيراز، اصفهان، کرمان) نيز ادارات تحقيق داير است و در همه‏ي شهرستانها کميسيون رسيدگي به صورت حسابهاي موقوفات متصرفي و غير متصرفي مرکب از سه محقق که غالبا از دبيران و رؤساي فرهنگ انتخاب مي‏شوند وجود دارد.

آمار

چنان که در سازمان اداري ملاحظه شد اداره‏يي در مرکز بنام «اداره‏ي آمار اوقاف» وجود دارد و آماري از شماره‏ي رقبات و چگونگي و مشخصات آنها بوسيله‏ي اداره‏ي مذکور تهيه شده است که در اينجا آورده مي‏شود ولي ياد آوري اين نکته در اينجا لازم است که آمار فعلي نماينده‏ي تعداد حقيقي رقبات موقوفات و درآمد آنها در تمام ايران نيست زيرا بسياري از موقوفات هنوز در گوشه و کنار ايران وجود دارد که در ادارات اوقاف سابقه‏يي ندارند و پاره‏يي از موقوفات نيز به نام ملک غير وقفي به ثبت داده شده است.
اينک در فهرست ذيل آنچه در دفاتر ادارات اوقاف ثبت و ضبط شده است نوشته مي‏شود:

آمار رقبات و اماکن

1 - مجموع رقبات زراعتي 38519 رقبه
2 مجموع رقبات مستغلات 15881 رقبه
3 - مجموع امامزاده‏ها و مساجد و مدارس 7015 رقبه‏
4 - مجموع نخلستانها 418 رقبه‏
5 - مجموع مراتع 524 رقبه‏
6 - مجموع آب و قنات 7609 رقبه‏
7 - مجموع معادن (از قبيل: گچ سرب، سنگهاي ساختماني - و غيرها) 15 رقبه
8 - مجموع رقبات مختلف و اشجار 3713 رقبه‏
جمع کل 73694 رقبه‏
درآمد رقبات
1 - مجموع درآمد متصرفي در سال1339 ، 34654419 ريال
2 - مجموع درآمد غير متصرفي در سال1339 ، 240803943 ريال
جمع کل 275458362 ريال
مدارس قديمه
1 - مجموع مدارس و مساجد قديمه که طلاب علوم ديني در آنجا درس مي‏خوانند 214 باب
2 - مجموع طلاب و مدرسان مدارس قديمه 13016 تن
3 - مجموع وظيفه و مقرري ماهانه که در سال بطلاب و مدرسان از موقوفات داده مي‏شود 11000000 ريال
ميزان وصولي اداره‏ي کل اوقاف در سال
1 - حق التوليه 1338 و 1339 طبق بودجه‏ي عمومي 8020204 ريال
2 - حق النظاره 1338 و 1339 طبق بودجه‏ي عمومي 28910575 ريال
(بودجه‏ي سالانه‏ي اوقاف از اين دو رقم فراهم مي‏شود.)
مساعدتهايي که از عوايد بعضي رقبات به مؤسسات مختلف شده است
1 - دبستانهايي که از طرف اوقاف در چند سال اخير ساخته شده است 93 باب
2 - زمينهايي که در سالهاي اخير براي ساختمان دبستان و دبيرستان به فرهنگ واگذار شده 110 قطعه
4 - مساعدت سالانه به دانشسراي تعليمات ديني 330000 ريال
4 - بابت تعمير و ساختمان مدارس قديمه در هر يک از سالهاي اخير 2128646 ريال
5 - مساعدت بدارالايتام مظفري و جعفري در هر يک از سالهاي اخير 240000 ريال
6 - هزينه‏ي تحصيلي به دانش آموزان بي‏بضاعت از عوايد موقوفات متصرفي و غير متصرفي سالانه 489810 ريال
7 - اعتبار براي تعمير آثار تاريخي و باستاني سالانه 1400000 ريال
8 - مساعدت به انجمن شير و خورشيد سرخ سالانه 490000 ريال
9 - مساعدت بدارو و درمان فقرا و بعض بيمارستانها سالانه 6610935 ريال
10 - اعتباري که براي راهسازي يا پل سازي تعميرات حمام و غيرها از محل 5% درآمد رقبات طبق قانون عمران دهات بمصرف مي‏رسد 24000000 ريال
11 - خريداري و چاپ کتابهاي ديني و علمي 427495 ريال

کمکهاي علمي و فني

براي مساعدت به مؤلفان و ناشران تاکنون از کتب و رسالات علمي و ديني و ادبي بالغ بر 90 کتاب و رساله بوسيله‏ي اداره‏ي کل اوقاف از محل بودجه‏ي عمومي خريداري شده و ميان دانشمندان و فضلا توزيع گرديده و هم اکنون نيز مقداري از کتب نامبرده در اداره‏ي کل اوقاف موجود است.
کتبي که بوسيله‏ي اداره‏ي کل اوقاف مستقيما به چاپ رسيده و يا در زير چاپ است بدين قرار مي‏باشد:
1 - چهار مجلد کتابهاي تعليمات ديني (از کتاب اول تا کتاب پنجم) که بوسيله‏ي استادان دانشگاه تهران آقايان: محمود شهابي، راشد و مشکوة تأليف يافته است.
2 - چهار مجلد کتاب «سرمايه‏ي سخن» که بوسيله‏ي آقايان سبزواري و آيتي، استاد و معلم دانشگاه تهران تأليف يافته است.
3 - چهار مجلد تفسير نفيس محمد بن شيخ علي شريف لاهيجي.
هم اکنون نير اداره‏ي کل اوقاف بوسيله‏ي آگهي در روزنامه‏ها تأليف کتابي ساده و سودمند را براي استفاده‏ي سالمندان ميان دانشمندان به مسابقه گذارده است. به نويسنده‏ي بهترين کتاب بيست هزار ريال جايزه داده خواهد شد و پس از تعيين بهترين کتاب اداره‏ي کل اوقاف نسخه‏هاي بسياري از آن چاپ خواهد کرد و به رايگان در دسترس سالمنداني که توانايي خواندن دارند قرار خواهد داد تا از اين راه تشويقي از آنان به عمل آيد و از خواندن کتاب راه و رسم زندگي را فراگيرند.
اقدام ديگري که در سال جاري اداره‏ي کل اوقاف براي تشويق سالمندان و مساعدت به آنان انجام داده است اين است که به عموم ادارات اوقاف شهرستانها دستور داده که لوازم تحصيلي سالمندان را به رايگان از عوايد موقوفات بلا مانع در اختيار آنان بگذارند.

پي نوشت :

1- «صحيح بخاري» يکي از کتب ششگانه‏ي (صحاح سته) است که اخبار آنها در نزد اهل سنت مورد اعتماد است، مؤلف اين کتاب ابوعبدالله محمد بن اسماعيل يکي از ايرانياني است که اصلا از مردم بخارا بوده و به امام بخاري شهرت دارد، وفاتش در 253 يا 256 در بخارا اتفاق افتاده و آرامگاهش در همانجاست.
2- دائرة المعارف فريد وجدي. .
3- نص حديث - اذامات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث: صدقة جارية او علم ينتفع به او ولد صالح يدعو له بخير. .
4- اين کلمه نيز که فارسي است مانند کلمه‏ي «مارستان» و بسياري از کلمات ديگر فارسي در تمام کشورهاي عربي اسلامي رواج داشته و دارد و اين خود قرينه‏ايست که معني و مسماي اين کلمات ابتدا از سرزمين ايران به آن کشورها رفته است.
5- اين زياتگاه به «شاهچراغ» معروف است.
6- اين کتاب در سال 1943 هجري بوسيله‏ي مستشرق نامي مينورسکي در کمبريج بچاپ عکسي رسيده و ترجمه آن با حواشي و تعليقاتي بزبان انگليسي بوسيله‏ي ناشر بر آن اضافه شده است، متن فارسي آن در سال 1332 بکوشش آقاي دبير سياقي در تهران چاپ شده است.
7- در متمم قانون اداري وزارت معارف و اوقاف مصوب 29 جمادي الاخري 1329 قمري اين ماده به اين طريق اصلاح گرديده است: «ماده‏ي دوازدهم - اداره کردن وزارت معارف و اوقاف موقوفاتي را که توليت آنها مستقيما راجع به شخص سلطان عصر است با اجازه‏ي سلطان عصر خواهد بود». .
8- ماده‏ي 88 قانون مدني - بيع وقف در صورتي که خراب شود يا خوف آن باشد که منجر به خرابي گردد به طوري که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتي جايز است که عمران آن متعذر باشد يا کسي براي عمران آن حاضر نشود.
ماده‏ي 89 قانون مدني - هر گاه بعض موقوفه خراب يا مشرف به خرابي گردد به طوري که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته مي‏شود مگر اين که خرابي بعض سبب سلب انتفاع قسمتي که باقيمانده است بشود در اين صورت تمام فروخته مي‏شود.
9- ماده‏ي 90 قانون مدني: عين موقوفه در مورد جواز بيع با قرب بغرض واقف تبديل مي‏شود.



معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله