تبدیل مبارزان به خادمان سرمایه دارران
 
چکیده:
روند تغییرات اقتصادی و اجتماعی پس از سقوط نظام سیاسی و اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در این سرزمین و کشورهای قاره اروپا نشان میدهد که در این جوامع گروههای معروف به سبز و به طور کلی چپ های اسبق و سابق این جوامع که زمانی ادعای مبارزه با امپریالیسم سرمایه داری و همبستگی با مردم محروم مستعمرات داشته اند.

تعداد کلمات:  1250کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: شاپور رواسانی

بررسی روند تغییرات اقتصادی و اجتماعی پس از سقوط نظام سیاسی و اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در این سرزمین و کشورهای قاره اروپا نشان میدهد که در این جوامع کمونیستها سوسیالیستها، سوسیال دمکراتها و گروههای معروف به سبز و به طور کلی چپ های اسبق و سابق این جوامع که زمانی ادعای مبارزه با امپریالیسم سرمایه داری و همبستگی با مردم محروم مستعمرات داشته اند، صرف نظر از پاره ای استثنائات محدود، یکجا و یک کاسه تبدیل به خادمان سرمایه داری شده اند و با استفاده از روابط و تجاربی که در طول سالیان «مبارزه با امپریالیسم سرمایه داری» اندوخته اند در صدد تحکیم هر چه بیشتر سلطه جوامع سرمایه داری استعماری بر مستعمراتند و برای این منظور و در جهت توسعه فرهنگ استعماری با همکاری روشنفکران استعمارزده قدم بر می دارند.
 
با توجه به آنچه امروزه در رسانه های گروهی جوامع اروپایی انتشار یافته و در دانشگاهها تدریس می شود، خوب می توان نشان داد که نه فقط عامه مردم کشورهای سرمایه داری استعماری، بلکه بخش وسیعی از روشنفکران جوامع سرمایه داری استعماری هنوز اسیر همان تحریفات، جعلیات و نادرستیهایی هستند که از دوره جنگهای صلیبی سازمانها و افراد وابسته به طبقات حاکم، درباره جوامع مستعمراتی، ترویج و تبلیغ می کردند (و میکنند).
 
بر اثر سلطه فرهنگ استعماری در جنبه داخلی آن در جوامع سرمایه داری استعماری، قاطبة مردم به این تضاد توجه ندارند و به علت رفاه مادی به حساب مردم مستعمرات نمی خواهند داشته باشند. فرد به جماعتی که ادعای جانبداری از آزادی، دمکراسی صیانت حقوق بشر و کمک به فقرای جهان را دارد نمی تواند در عین حال از غذا و پوشاک همان فقیر بدزدد و با کاربرد اسلحه به صورت مستقیم با حمایت مسلحانه از دزدان محلی در جوامع مستعمراتی، مانع دفاع محرومان جهان از حق حیاتشان گردد.

   بیشتر بخوانید :  کجا و چگونه سرمایه گذاری کنیم؟

تکیه بر نقش استعمار و فرهنگ استعماری در مستعمرات، بهانه ای برای انکار ضعفها و نارسایی های درونی جامعه مستعمراتی یا به گفته بعضی «بلاگردانی» و فرار از طرح مشکلات، تضادها، ضعفهای اجتماعی و فرهنگی درونی جوامع مستعمراتی نبوده و نیست، بلکه توجه دادن به این حقیقت تاریخی است که استعمارگران برای سلطه بر مستعمرات با همکاری همه جانبه طبقه وابسته به استعمار بر ضعفها، تضادها و نارساییهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود تکیه کرده و با استفاده از همه امکانات خود در تثبیت، تقویت و توسعه آنها کوشیده و می کوشند و در جهت اهداف خود آگاهانه نکات مثبت و سازنده در تاریخ و فرهنگ مستعمرات را انکار یا تضعیف و نابود کرده و می کنند. تاریخ نشان میدهد که استعمار سرمایه داری آگاهانه طبقات و اقشار ارتجاعی و استثمارگر داخلی جوامع مستعمراتی را نه فقط از نظر اقتصادی بلکه فرهنگی نیز به خدمت گرفته و در حفظ آنها کوشیده و می کوشد و این دو در برابر زحمتکشان تهیدست مستعمرات جبهه واحدی را می سازند. در دوران ما طبقات حاکم وابسته به استعمار در مستعمرات تنها با حمایت همه جانبه استعمار سرمایه داری قادر به حفظ موقعیت خود هستند و موقعیت طبقاتی این وابستگان بخشی از اقتصاد، سیاست و فرهنگ سرمایه داری استعماری است.
 بر اثر سلطه فرهنگ استعماری در جنبه داخلی آن در جوامع سرمایه داری استعماری، قاطبة مردم به این تضاد توجه ندارند و به علت رفاه مادی به حساب مردم مستعمرات نمی خواهند داشته باشند. فرد به جماعتی که ادعای جانبداری از آزادی، دمکراسی صیانت حقوق بشر و کمک به فقرای جهان را دارد نمی تواند در عین حال از غذا و پوشاک همان فقیر بدزدد و با کاربرد اسلحه به صورت مستقیم با حمایت مسلحانه از دزدان محلی در جوامع مستعمراتی، مانع دفاع محرومان جهان از حق حیاتشان گردد.
با توجه به این نکات و اینکه شیوه های نفوذ و سلطه فرهنگ استعماری در هر مستعمرة معین در دوره تاریخی معین، کیفیت و حالت خاصی دارد و این که با وجود تنوع در اشکال و شیوه های اجرا، استراتژی فرهنگ استعماری در همه مستعمرات یکسان است باید ضمن توضیح و تشریح این اصول مشترک تاریخچه نفوذ و شیوه های فرهنگ استعماری در هر مستعمره معین در دوره معین به طور مشخص تجزیه و تحلیل شود تا بتوان با شناخت آن بدیل قابل اجرایی ارائه کرد.
 
هدف فرهنگ استعماری در جوامع مستعمراتی تزریق و تثبیت عقده حقارت اجتماعی در میان اقشار، گروهها و طبقات مردم است به گونه ای که بخش عمده جامعه مستعمراتی، مرعوب و مجذوب جوامع سرمایه داری استعماری گردد. مرعوب بدین معنا که شخص، جامعه خود را بی قدرت و جوامع سرمایه داری استعماری را در همه امور قادر مطلق و شکست ناپذیر بداند و مجذوب بدین معنا که همه رفتارهای اجتماعی جوامع سرمایه داری استعماری را بالاترین ارزشها دانسته و از تمام امکانات برای تقلید از آنها استفاده کند. نتیجه مرعوب و مجذوب شدن فرهنگی بر اثر عقده حقارت اجتماعی که با وسایل و شیوه های مختلف از اسباب بازی بچه ها گرفته تا متون فلسفی و دروس دانشگاهی تبلیغ و تزریق می شود این است که روشنفکر در جامعه مستعمراتی از تفکر درباره جامعه خود و شناختن آن در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و دینی تشخیص ساختار طبقاتی و چگونگی شیوه تولید مسلط آن باز بماند و در همه امور و از جمله نظریات اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژی ها (چه نظریات سرمایه داری و چه سوسیالیستی و چه محافظه کارانه و چه انقلابی) واردات چی بشود. کسی و جامعه ای که مرعوب و مجذوب شود یک زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ترجمه ای دارد و قضاوت محافل فرهنگی و سیاسی جوامع سرمایه داری را مهمترین معیار برای اعمال و افکار خود می داند.
 
روشنفکر جامعه مستعمراتی که دچار عقده حقارت فرهنگی است، چه مرعوب و چه مجذوب فرهنگ، تاریخ و ساختار جامعه خود را براساس آنچه از محافل محافظه کار و ارتجاعی و یا مترقی و انقلابی جوامع سرمایه داری استعماری ترجمه کرده و می کند، می بیند و قادر نیست در داده های اجتماعی جوامع سرمایه داری استعماری و در جامعه خود نقاط ضعف یا قوت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را از هم تفکیک و رابطه و اثر متقابل این زمینه ها با یکدیگر را ترک کند.
 
چنین روشنفکری، حتی وقتی با ساختار جامعه خود برخوردی طبقاتی می کند، هویت اجتماعی و طبقاتیش را در تاریخ و ساختار یکی از طبقات جوامع سرمایه داری استعماری سرمایه دار یا پرولتاریا) میجوید و «می یابد و چون در هر دو حال شالودۀ تفکرات و نظریاتش و آنچه بدان نام فرهنگ یا ایدئولوژی میدهد بر ترجمه و اقتباس قرار دارد، ریشه و علل و موجبات همه خوبیها یا بدیها، پیشرفتها یا شکستهای اجتماعی - اقتصادی جامعه خود را در خارج از جامعه خود می بیند و می پندارد.
 
می توان در بستر شیوه تولید مستعمراتی همان نهادهای اجتماعی، سازمانهای سیاسی و فرهنگی را که طبقه سرمایه دار یا پرولتر در جوامع سرمایه داری کلاسیک به وجود آورده اند با همان محتوا، کیفیت و شکل به وجود آورد.
 
تحت نفود فرهنگ استعماری، روشنفکر جامعه مستعمراتی فقط آن بخش از تاریخ جامعه خود را بدون تحقیق و انتقاد می پذیرد و می شناسد که نظریه پردازان جوامع سرمایه داری چه ارتجاعی و چه مترقی در کارهای خود ارائه کرده اند و میکنند). روشنفکری که تحت نفود فرهنگ استعماری رشد کرده از عامه مردم جدا زندگی می کند، از فرهنگ و اعتقادات و نقاط ضعف و قوت تاریخ و جامعه خود بی اطلاع است و به این ترتیب قادر به فهم و ریشه یابی مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود نیست و بدون کوشش برای شناخت ساختار اجتماعی و شیوه تولید و فرهنگ مسلط و درک رابطه اقتصاد، فرهنگ و سیاست با یکدیگر، و وحدت درونی و تاریخی این زمینه ها با یکدیگر در ارائه راه حل به اقتباس می پردازد و در هر زمینه راه حلهایی پیشنهاد میکند که نه فقط در هماهنگی و رابطه تاریخی و اجتماعی با سایر زمینه ها نیست، بلکه در همان زمینه پیشنهاد شده هم شرایط مادی و معنوی اجرای آنها را ممکن و مقدور نمی سازد.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
 شرکتهای چندملیتی چه می‌خواهند؟
  آشنایی با آیات اقتصادی قرآن کریم
  شش ضرورت اجرای اقتصاد مقاومتی