عقده برتری در جوامع مستعمراتی
افراد و گروههایی که در جوامع مستعمراتی دچار عقده خود بزرگ بینی اند، و براساس فرضیه های نژادی، خود را متعلق به نژادی بالاتر و والاتر از اقوام خویشاند و همسایگان می پندارند و گذشته تاریخی جامعه خویش را دوران طلایی جامعه خود و جامعه جهانی میدانند و معتقدند که هنر نزد آنان است .
جوامع مستعمراتی زمینه اصلی ترویج فرضیه ای نژادیند
چکیده:
افراد و گروههایی که در جوامع مستعمراتی دچار عقده خود بزرگ بینی اند، و براساس فرضیه های نژادی، خود را متعلق به نژادی بالاتر و والاتر از اقوام خویشاند و همسایگان می پندارند و گذشته تاریخی جامعه خویش را دوران طلایی جامعه خود و جامعه جهانی میدانند و معتقدند که هنر نزد آنان است .
تعداد کلمات: 984 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
افراد و گروههایی که در جوامع مستعمراتی دچار عقده خود بزرگ بینی اند، و براساس فرضیه های نژادی، خود را متعلق به نژادی بالاتر و والاتر از اقوام خویشاند و همسایگان می پندارند و گذشته تاریخی جامعه خویش را دوران طلایی جامعه خود و جامعه جهانی میدانند و معتقدند که هنر نزد آنان است .
تعداد کلمات: 984 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
افراد و گروههایی که در جوامع مستعمراتی دچار عقده خود بزرگ بینی اند، و براساس فرضیه های نژادی، خود را متعلق به نژادی بالاتر و والاتر از اقوام خویشاند و همسایگان می پندارند و گذشته تاریخی جامعه خویش را دوران طلایی جامعه خود و جامعه جهانی میدانند و معتقدند که هنر نزد آنان است، چون نمی توانند منکر اوضاع ناهنجار اجتماعی و اقتصادی جامعه خود، وجود ستم طبقاتی، فقر اکثریت و فساد اقلیت وابسته به استعمار گردند، ناچار به گذشته پناه می برند. غارتگریهای سلاطین گذشته را «فتوحات»، جنایاتشان در مورد اقوام دیگر را «جهانگشایی» و در مورد جامعه خود «حفظ نظم»، و بنا کردن کاخها و جمع آوری گنجها را «تمدن» نام می نهند. این افراد و گروهها با تعمیم فرضیه های نژادی به زمینه های تاریخی و بررسیهای اجتماعی، علت اصلی فساد و ضعف اجتماعی، وجود فقر و ظلم در جامعه مستعمراتی را نتیجه هجوم «نژاد» یا «نژادهای دیگر» در قرون گذشته می دانند و به هیچ وجه حاضر نیستند وجود طبقات حاکم استثمارگر در جامعه خود را چه در گذشته و چه در حال حاضر بپذیرند. اما افراد و گروههای اجتماعی دیگری که دچار عقده خود بزرگ بینی اند و ظاهرا از قبول فرضیه های نژادی اجتناب می ورزند نیز مانند این گروه در گذشته زندگی میکنند و با به کار بردن الفاظ دهان پرکن و بیان شیوا همه جوامع انسانی را به پیروی و قبول راهنماییها و نصایح خود دعوت میکنند و درحالی که جامعه مستعمراتی از لحاظ اقتصادی کاملا وابسته به کشورها و انحصارات سرمایه داری استعماری است، از استقلال دم می زنند و در عالم خیال، پای بر سینه دشمن دارند. تبلیغ فرضیه های نژادی به عنوان مایه اصلی فرهنگ استعماری، در جوامع مستعمراتی هنوز هم برای کشورها و انحصارات سرمایه داری استعماری از جنبه های مختلف سودآور است.
بیشتر بخوانید : مختصات اقتصاد مقاومتی
در دوره ای که پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز گردیده، جوامع مستعمراتی زمینه اصلی ترویج فرضیه ای نژادیند، نه جوامع سرمایه داری استعماری؛ زیرا در جوامع سرمایه داری استعماری حرکت عمده اقتصادی - اجتماعی به سوی وحدت و تحکیم پایه های امپریالیسم جمعی است و دیگر کاربردی برای فرضیه های نژادی و ناسیونالیسم در درون جوامع خود ندارند، اما در جوامع مستعمراتی در اجرای اصل (تفرقه بینداز و حکومت کن) تبلیغ فرضیه های نژادی و ناسیونالیسم نژادی استراتژی عمومی دول و انحصارات سرمایه داری برای ادامه سلطه است که در هر جامعه مستعمراتی و هر منطقه معین به صورتی خاص و در هماهنگی با شرایط محلی بدان عمل می شود.
سلطه فرضیه های نژادی در یک جامعه مستعمراتی، نه فقط مانع رشد فکری در همان جامعه می شود و موجب می گردد که روشنفکران از بررسی و شناخت تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و به طور کلی ساختار طبقاتی و علل رویدادهای تاریخی و اجتماعی جامعه خود باز بمانند و نتوانند برای بسیج اراده آگاه طبقه زحمتکشان تهیدست و برای رهایی از مظالم اقتصادی و سیاسی طبقاتی استثمار و استعمار بدیل و راهنمایی ارائه کنند؛ بلکه ترویج و تبلیغ فرضیه های نژادی در مستعمرات جوامع خویشاوند را که به طور عمده با مرزهای اداری - نظامی ساخته و پرداخته استعمار سرمایه داری در قرون اخیر از یکدیگر جدا شده اند به خصومت و جنگهای برادر کشی میکشاند. با دامن زدن به اختلافات مصنوعی، سوءظن های بی پایه «نژادی» و بالأخره روشن کردن آتش جنگ در میان اقوام خویشاوند در سرزمینهای مستعمره، دول و انحصارات سرمایه داری استعماری نه فقط سلطة اقتصادی و نظامی خود را بر تک تک مستعمرات تحکیم می کنند، بلکه بازار بزرگ فروش اسلحه در منطقه نیز بر ایشان سودآور است؛ به علت این منازعات بخش بزرگی از درآمدهای ملی جوامع مستعمراتی از چرخه تولید و خدمات اجتماعی خارج، صرف خرید اسلحه می شود و فقر توده های محروم تشدید می گردد.
وجود ستم طبقاتی، فقر اکثریت و فساد اقلیت وابسته به استعمار گردند، ناچار به گذشته پناه می برند. غارتگریهای سلاطین گذشته را «فتوحات»، جنایاتشان در مورد اقوام دیگر را «جهانگشایی» و در مورد جامعه خود «حفظ نظم»، و بنا کردن کاخها و جمع آوری گنجها را «تمدن» نام می نهند. این افراد و گروهها با تعمیم فرضیه های نژادی به زمینه های تاریخی و بررسیهای اجتماعی، علت اصلی فساد و ضعف اجتماعی، وجود فقر و ظلم در جامعه مستعمراتی را نتیجه هجوم «نژاد» یا «نژادهای دیگر» در قرون گذشته می دانند و به هیچ وجه حاضر نیستند وجود طبقات حاکم استثمارگر در جامعه خود را چه در گذشته و چه در حال حاضر بپذیرند.
درباره آنچه آمد، احتیاج به ذکر مثال و مورد نیست؛ رویدادهای سیاسی و نظامی در جوامع و سرزمینهای مستعمراتی در آمریکای مرکزی و جنوبی افریقا و آسیا (به خصوص مناطق نفت خیز خاورمیانه) آسیای مرکزی، وجود یک بازار گرم استعماری را نشان میدهد.
تحریف تاریخ جوامع مستعمراتی براساس فرضیه های نژادی (چه درگذشته و چه در حال حاضر) با تشدید ناسیونالیسم نژادی در این جوامع یکی از عوامل مهم در ترکیب فرهنگ استعماری است.
فرهنگ استعماری در بخش بررسیهای تاریخی درباره نهضت اجتماعی و طبقاتی ضد ستم در جوامع مستعمراتی و اینکه مبارزه محرومان و استثمارشدگان با جباران و استثمارکنندگان در این جوامع دارای سابقه تاریخی است و به دوران باستان می رسد و در این نهضتها گروههای مختلف از سرزمینهای مختلف با یکدیگر علیه حکام ظالم و استثمارگر متحد شده و مبارزه کرده اند و این که درباره این مبارزات نظریات اجتماعی با ارزشی ارائه شده و مبارزات ضد استثماری و ضد استعماری در جوامع مستعمراتی کنونی ادامه همان جریانات اجتماعی در شرایط جدید است یا ساکت و کور است یا میکوشد به کمک پادوهای فرهنگی و با به کار بردن انواع اتهامات و لجن پراکنی ها، نهضتهای مردمی و نام رهبران آن را مخدوش و نظریات اجتماعی ابراز شده را منسوخ نماید.
سلب هویت فرهنگی تاریخی از مردم جوامع مستعمراتی، هدف اصلی و اساسی فرهنگ استعماری است، زیرا اگر این مردم هویت تاریخی فرهنگی خود را بازیابند، براساس وحدت فرهنگی و خویشاوندی قومی چند هزار ساله نه فقط براساس فرضیه های باطل و غیر علمی نژادی و در جهت منافع دول و انحصارات سرمایه داری استعماری و طبقات حاکم استثمارگر محلی با یکدیگر خصومتی نخواهند داشت، بلکه یکدیگر را بازخواهند یافت و سلطه استعماری پایان خواهد پذیرفت.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
سلطه فرضیه های نژادی در یک جامعه مستعمراتی، نه فقط مانع رشد فکری در همان جامعه می شود و موجب می گردد که روشنفکران از بررسی و شناخت تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و به طور کلی ساختار طبقاتی و علل رویدادهای تاریخی و اجتماعی جامعه خود باز بمانند و نتوانند برای بسیج اراده آگاه طبقه زحمتکشان تهیدست و برای رهایی از مظالم اقتصادی و سیاسی طبقاتی استثمار و استعمار بدیل و راهنمایی ارائه کنند؛ بلکه ترویج و تبلیغ فرضیه های نژادی در مستعمرات جوامع خویشاوند را که به طور عمده با مرزهای اداری - نظامی ساخته و پرداخته استعمار سرمایه داری در قرون اخیر از یکدیگر جدا شده اند به خصومت و جنگهای برادر کشی میکشاند. با دامن زدن به اختلافات مصنوعی، سوءظن های بی پایه «نژادی» و بالأخره روشن کردن آتش جنگ در میان اقوام خویشاوند در سرزمینهای مستعمره، دول و انحصارات سرمایه داری استعماری نه فقط سلطة اقتصادی و نظامی خود را بر تک تک مستعمرات تحکیم می کنند، بلکه بازار بزرگ فروش اسلحه در منطقه نیز بر ایشان سودآور است؛ به علت این منازعات بخش بزرگی از درآمدهای ملی جوامع مستعمراتی از چرخه تولید و خدمات اجتماعی خارج، صرف خرید اسلحه می شود و فقر توده های محروم تشدید می گردد.
وجود ستم طبقاتی، فقر اکثریت و فساد اقلیت وابسته به استعمار گردند، ناچار به گذشته پناه می برند. غارتگریهای سلاطین گذشته را «فتوحات»، جنایاتشان در مورد اقوام دیگر را «جهانگشایی» و در مورد جامعه خود «حفظ نظم»، و بنا کردن کاخها و جمع آوری گنجها را «تمدن» نام می نهند. این افراد و گروهها با تعمیم فرضیه های نژادی به زمینه های تاریخی و بررسیهای اجتماعی، علت اصلی فساد و ضعف اجتماعی، وجود فقر و ظلم در جامعه مستعمراتی را نتیجه هجوم «نژاد» یا «نژادهای دیگر» در قرون گذشته می دانند و به هیچ وجه حاضر نیستند وجود طبقات حاکم استثمارگر در جامعه خود را چه در گذشته و چه در حال حاضر بپذیرند.
درباره آنچه آمد، احتیاج به ذکر مثال و مورد نیست؛ رویدادهای سیاسی و نظامی در جوامع و سرزمینهای مستعمراتی در آمریکای مرکزی و جنوبی افریقا و آسیا (به خصوص مناطق نفت خیز خاورمیانه) آسیای مرکزی، وجود یک بازار گرم استعماری را نشان میدهد.
تحریف تاریخ جوامع مستعمراتی براساس فرضیه های نژادی (چه درگذشته و چه در حال حاضر) با تشدید ناسیونالیسم نژادی در این جوامع یکی از عوامل مهم در ترکیب فرهنگ استعماری است.
فرهنگ استعماری در بخش بررسیهای تاریخی درباره نهضت اجتماعی و طبقاتی ضد ستم در جوامع مستعمراتی و اینکه مبارزه محرومان و استثمارشدگان با جباران و استثمارکنندگان در این جوامع دارای سابقه تاریخی است و به دوران باستان می رسد و در این نهضتها گروههای مختلف از سرزمینهای مختلف با یکدیگر علیه حکام ظالم و استثمارگر متحد شده و مبارزه کرده اند و این که درباره این مبارزات نظریات اجتماعی با ارزشی ارائه شده و مبارزات ضد استثماری و ضد استعماری در جوامع مستعمراتی کنونی ادامه همان جریانات اجتماعی در شرایط جدید است یا ساکت و کور است یا میکوشد به کمک پادوهای فرهنگی و با به کار بردن انواع اتهامات و لجن پراکنی ها، نهضتهای مردمی و نام رهبران آن را مخدوش و نظریات اجتماعی ابراز شده را منسوخ نماید.
سلب هویت فرهنگی تاریخی از مردم جوامع مستعمراتی، هدف اصلی و اساسی فرهنگ استعماری است، زیرا اگر این مردم هویت تاریخی فرهنگی خود را بازیابند، براساس وحدت فرهنگی و خویشاوندی قومی چند هزار ساله نه فقط براساس فرضیه های باطل و غیر علمی نژادی و در جهت منافع دول و انحصارات سرمایه داری استعماری و طبقات حاکم استثمارگر محلی با یکدیگر خصومتی نخواهند داشت، بلکه یکدیگر را بازخواهند یافت و سلطه استعماری پایان خواهد پذیرفت.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
کار و ارزش
عدالت چیست؟
عدالت در جامعه بورژوازی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}