كدام راه به سمت ايران ؟
كدام راه به سمت ايران ؟
گزينههاي استراتژي جديد آمريكا در قبال ايران
اين گزارش توسط شش تن از استراتژيستهاي وابسته به انستيتو بروكينگز تهيه شده است كه عبارتند از :
1- كنت ام پولاك
2- دانيل ال باي من
3- مارتين اينديك
4- سوزان مالوني
5- مايكل اي اُ هانلون
6- بوروس ريدل
آنچه در ذيل ميآيد ترجمه و تلخيص اين گزارش پژوهشي است.
مقدمه: انتخاب گزينههاي سياست آمريكا نسبت به ايران
- تنفر ايران از آمريكا همواره براي ناظران بيروني امري عجيب بوده است.
- اما آمريكا نميتواند از اهميت ايران چشم بپوشد.
- در عصر بوش، گرچه در ابتدا آمريكا سياستي عليه ايران نداشت، اما سپس از طريق فشار و تهديد و تحريم، سعي شد ايران را وادار به كنارگذاردن برنامهي هستهاي نموده و بدين روي ايجاد رابطهي ديپلماتيك نمايد.
- در انتهاي عصر بوش، قدرت ايران در منطقه ارتقا يافته و از سوي ديگر آمريكا در منطقه تضعيف شد.
- مراكز مطالعات استراتژيك آمريكا، در ابتداي عصر اُباما، به ناچار به مطالعات گسترده جهت يافتن راهحلي براي مسألهي ايران پرداختند. اما هرچه تلاش ميكنند، نميتوانند از اين حيرت و سردرگمي خارج شوند.
- اُباما، همزمان با استفاده از اهرم فشارهاي بينالمللي، در چارچوب استراتژي هويج و چماق، تلاش ميكند به ايران نزديك شده و دست دوستي بدهد. اما معلوم نيست كه اين سياست موفق گردد، لذا بهتر است انتخابهاي جايگزين و فوري براي آن انديشيده شود.
هدف خيلي سخت
- احمدينژاد به اين ايدئولوژي باور دارد.
- رابطه با آمريكا، ريل سوم راهآهن حركت ايران است.
- آيتالله خامنهاي نيز همچون امام خميني به آمريكا مشكوك است.
- پراگماتيستهاي ايران در 1986 - ايران كنترا - 1995 و 1998 و 1999 با آمريكا ارتباط مخفي داشتند، كه خيلي زود كشف و خنثي شد.
- جبههي سخت درون نظام – اصولگرايان - ، بيشتر به تقابل با آمريكا فكر ميكنند.
- رفتار ايران براي آمريكا عجيب و غيرقابل پيشبيني است.
- در مسألهي عدم رابطه ميان دو كشور، آمريكا نيز بيتقصير نيست، و به دليل رفتار نامناسب آمريكا، دولتمردان ايران نيز آمريكا را غيرقابل پيشبيني و غيرقابل اعتماد ميدانند.
- دولتمردان آمريكا از ايران نااميد شدهاند، نه زماني كه به دنبال رابطه بودند به نتيجهاي رسيدند، و نه در زمان مقابله و جنگ موفق به مهار ايران شدهاند.
- فشارهاي آمريكا به تهران، تاكنون هيچ تغييري در سياست خارجي اين كشور ايجاد نكرده است.
- در آمريكا، همواره سياست آن كشور در نسبت با ايران با ناكامي و شكست مواجه شده است.
- آمريكا با حمله به افغانستان و عراق، موقعيت خود را در منطقه تضعيف نمود و محبوبيت خود را از دست داده و اين به سود ايران شده است.
- در نبرد حزب الله و اسرائيل و نبرد حماس و اسرائيل نيز شكست اصلي از آن آمريكا و پيروز صحنه ايران بود.
- آمريكا در اثر اين تغيير صحنه شوكه شد و مجبور به اتخاذ روشهاي جدي براي بازيابي نقش خود در منطقه گرديد.
ساختن سياست بهتري در مورد ايران
- چينش مطالعات اين است كه تحديد (محدودسازي) ايران صورت گيرد يا مذاكره! هيچ حدوسطي ديده نميشود. راستها به تقابل و چپها به مذاكره ميانديشند.
- تمركز بر مسألهي هستهاي ايران، موجب شده است كه ديد كلاننگر منتفي شده و همهجانبهگري وجود نداشته باشد.
- هدف اصلي اين گزارش، ارائه مهمترين گزينههاي سياست آمريكا براي ساختن يك استراتژي جديد عليه ايران است.
- در مجموع 9 گزينه در مورد ايران شكل گرفته است
- اين 9 گزينه در چهار دسته، تفكيك شدهاند.
- بخش نخست اين گزارش در مورد دو گزينهي ديپلماتيك است.
- بخش دوم اين گزارش در مورد سه گزينهي نظامي است.
- بخش سوم اين گزارش در مورد سه گزينهي تغيير حكومت است، كه حمايت از انقلابات مردمي، يا شورشهاي قومي، و يا مساعدت در كودتاي نظامي را دربر دارد.
- بخش چهارم اين گزارش نيز در مورد بازدارندگي ايران از طريق تحديد است.
نُه گزينهي بد
- بهترين استراتژي آمريكا بدون شك اين خواهد بود كه چند گزينه از 9 رويكرد مزبور را به صورت يكپارچه بهكار گيرد.
ابتدا استراتژي سپس تاكتيك
صحنهسازي
ديدگاه تهران
- ايران خود را همزمان خيلي موفق و قوي، و خيلي ناموفق و ضعيف ميداند.
- رهبران ايران در رابطه با آمريكا، تصميمهاي تاكتيكي گرفتهاند نه استراتژيكي.
- بايد دانست كه واژهي بازار يك كلمهي ايراني است و بازار همواره باز است.
- رفرميستها به دنبال رابطه و اصولگرايان كمتر مايل به رابطه با آمريكا هستند.
- آيت الله خامنهاي به آمريكا مشكوك است و به اصولگراها نزديكتر است، اما واقعيتهاي اقتصادي را قبول دارد.
- سياست ايران مبتني بر قوانين اينرسي حركتي عمل ميكند، لذا شانس آمريكا براي موفقيت بسيار كم است.
صحنهي بينالملل
ساعت در حال تيكتيك
- ايران تا 2010 يا حداكثر 2015 به سلاح هستهاي دست مييابد و در آنصورت گزينهي نظامي بسيار دشوار ميشود.
- اما همچنان گزينهي تغيير حكومت باقي ميماند.
- لذا اُباما آخرين فرصت براي طرح يك استراتژي جديد است كه آيا آمريكا ميتواند با يك ايران هستهاي همزيستي داشته باشد؟!
بخش يك: تحذير تهران
گزينههاي ديپلماتيك
- جنگ هشت ساله در افغانستان و شش ساله در عراق، آمريكا را از ورود به يك ميدان نبرد جديد برحذر ميدارد.
- پرسشهاي سهگانه:
1- آيا تهديدها و تحريمهاي اقتصادي و ديپلماتيك ميتواند منجر به تغيير سياستهاي ايران در نسبت با جامعهي غربي شود؟ چه نوع تحريمهايي بيشترين امكان موفقيت را دارد؟ و چگونه آمريكا ميتواند ديگر قدرتهاي بزرگ را قانع كند كه با آمريكا بر عليه ايران همكاري كنند؟
2- آيا مشوقها - هويجها - با چماق يا بدون چماق ميتواند تهران را به تغيير رفتار مجاب كند؟ ذات اين هويجها بايد چه باشد؟ و چگونه آمريكا ميتواند اين مشوقها را به ايران بدهد كه ضعف او تلقي نشده و اصولگرايان را گستاخ نكند.
3- واشنگتن از كجا بداند كه ايران دربارهي مناسبات ديپلماتيك جدي است يا اينكه با طولاني كردن مذاكرات در حال خريدن زمان است براي هستهاي شدن؟
- پاسخها به اين سه پرسش، منجر به دو رويكرد متضاد شده است:
1- نسخهي بازسازي شدهي استراتژي هويج و چماق بوش.
2- روش حذف چماق و فربه كردن هويج. زيرا تهديد همواره موجب تقويت ايران ميشود. هضم ايران در اقتصاد جهان مي-تواند نمونهاي از آن باشد.
فصل يك: پيشنهادي كه ايران نبايد رد كند
اقناع
- اين سياست اگر بهينه شود، ميتواند در دولت اُباما موثر واقع شود.
- اُباما پس از انتخاب خود، بلافاصله اين سياست را اعلام نمود كه داراي چندوجه است.
- مهمترين مانع اين سياست، باقيماندههاي اقدامات بوش در اعمال اين سياست است.
- ضعف اقدام بوش در اين بود كه سياست هويج و چماق را توأم با تغيير حكومت جلو ميبرد.
- جمهوري اسلامي بايد سياستهاي داخلي خود را تغيير دهد.
- سياست متقاعدسازي به تعهد و مشاركت بينالمللي در خصوص تحريمهاي قوي بر ضد ايران نياز دارد تا بتواند ايران را تنبيه كند، اما بسياري از كشورها، ايران را به عنوان تهديد نميشناسند و مخالفت ميكنند. ايران به ستيزهجويي عليه فشار خارجي عادت دارد كه اين موجب سختتر شدن كارها ميشود.
هدف
- اين سياست با پيام نوروزي اوباما آغاز شد كه: «ما از ايران ميخواهيم كه در جايگاه درستي در ارتباطات بينالملل خود قرار گيرد.» و در واقع او رژيم ايران را قبول كرد در صورتي كه به خواستههاي آمريكا و جوامع بينالمللي احترام بگذارد.
- اگر آمريكا سياست خود را بر برنامهي اتمي ايران متمركز كند، همراهي بينالمللي بيشتري مييابد، اما اين همهي رفتار ايران را تغيير نميدهد. اين كافي نيست كه ايران برنامهي هستهاي خود را منتفي كند.
چارچوب زماني
سختي گزينهي هويج و چماق اين است كه زمان شكست آن مشخص نيست.
نگاهي كلان به اين سياست
- اين گزينه را آمريكا نميتواند به تنهايي انجام دهد و حتماً نيازمند همكاريهاي بينالمللي است. اهرم اصلي اين سياست، بايد شوراي امنيت سازمان ملل باشد.
- ايران همچنان سرگرم غنيسازي اورانيوم است و به تهديدهاي آمريكا بيتوجهي ميكند.
- آنچه آمريكا به عنوان مشوق به ايران ميدهد بايد حكم هويج بزرگتر را داشته باشد.
1- تكنولوژي هستهاي و رآكتورهاي آب سبك. پرسش اين است كه بايد اجازه داد ايران در خاك خود غنيسازي كند؟!
2- اقتصادي: ورود ايران به WTO، و آزاد نمودن داراييهاي اين كشور در آمريكا، و همچنين رفع تحريمها.
3- ضمانتهاي امنيتي.
- آمريكا چگونه ميتواند با وجود اين همه نيرو در اطراف ايران، اعلام كند كه براي ايران تهديد نيست؟
امتيازات سياسي
- تا مذاكره انجام نشود، مشخص نميگردد كه ايران چه امتيازي ميخواهد، اما آمريكا تحت هيچ شرايطي نبايد بپذيرد كه ايران كشور برتر منطقه باشد.
تعامل
- قبل از اينكه بستهي مشوقها به ايران اعلام شود، بايد دانست ايران چه ميخواهد.
- آمريكا بايد ضمانت مجازاتهاي خود را عليه ايران اعلام كند.
- آمريكا ايران را در شرايطي ميپذيرد كه سه مسأله رفع شده باشد:
1- برنامهي هستهاي منتفي شود.
2- حمايت از حزبالله و حماس منتفي شود.
3- تغيير نقشهي وضع موجود منطقه از سوي ايران كنار گذاشته شود.
- تعامل ابتدا تاكتيك است و اگر ايران رفتار خود را تغيير بدهد، آنگاه تبديل به استراتژي خواهد شد.
آماده سازي شرايط براي فرود آمدن چكش
تحريمهاي نفت و گاز
- قيمت نفت نوسان شديدي دارد، و تحريم نفت و گاز ايران موجب بالا رفتن ناگهاني قيمت نفت در جهان ميگردد.
محركهاي مشخص شده
مقصد، نه وسيله
شنل و شمشير
- آمريكا نبايد اجازه دهد روند سياست هويج و چماق طولاني شود.
الزامات
- آمريكا بايد به كشورهايي چون روسيه و چين و ديگران امتياز بدهد تا آنها از سياست هويج و چماق عليه ايران حمايت كنند.
محاسن
- با توجه به بحران اقتصادي موجود در غرب، اين سياست، هزينههاي آمريكا را پايين ميآورد و ضمناً مراودهي تجاري با ايران به اقتصاد آمريكا كمك ميكند.
- اگر آمريكا به ايران در سياست هويج و چماق امتيازي داد كه ايران نپذيرفت، در آن صورت نتيجهي طبيعي، موضوع «تحديد» ايران خواهد بود.
معايب
- ايرانيان عموماً پاسخ صريح آري يا نه نميدهند و با اين كار زمان ميخرند.
- ايران با طولاني كردن پاسخ، موجب كم اثر شدن گزينههاي بعدي يعني حملهي نظامي و تغيير حكومت ميشود.
- آمريكا مجبور ميشود با اعمال سياست هويج و چماق، از حمايت دموكراسي و حقوق بشر در ايران دست بردارد و اين اجتناب ناپذير است.
- سياست هويج و چماق به دليل پيچيدگي دروني سياست در ايران ميتواند شكست بخورد، زيرا در 30 سال گذشته ايران با تعريف متفاوت منافع ملي، توانسته است سياستهاي خارجي عليه خود را ناكام بگذارد.
فصل دو: وسوسه كردن تهران
گزينهي تعامل
- تهديد موجب ميشود كه ايرانيان از حيث مليگرايي منسجم گردند.
هدف
- اما چون ضمانت اقدام ندارد، نياز به مدت زيادي براي اثر بخشي دارد.
- در اين گزينه، هيچ تضميني براي ممانعت از دستيابي هستهاي ايران، يا عدم حمايت از گروههاي فلسطيني و لبناني از سوي ايران وجود ندارد.
- اما اين رويكرد موفقيت گستردهاي در دراز مدت دارد و تغيير حكومت را نيز در بر خواهد داشت.
- از نتايج مفيد آن، ايجاد رابطه و تعامل با ايران تاثير گذاري و تغيير رفتار آن است.
- چنين رابطهي ميان آمريكا با ايران، مانند رابطهي كنوني انگليس با ايران است.
- همچنين، الگوي اين رابطه، همان رابطهي آمريكا با چين است كه به مرور موجب ليبراليزه شدن اقتصاد آن كشور و پيدايش يك طبقهي متوسط در چين شده است.
چهار چوب زماني
- حضور نظامي آمريكا در اطراف ايران، براي اين كشور تهديد است، هر چند كه آمريكا از موضع تعامل با ايران مواجه شود.
- دشمني آمريكا با ايران، و ايران با آمريكا، يك گزارهي بنيادين در سياست ايران است.
- هيچ محدودهي زماني براي تحقق اين استراتژي وجود ندارد و نميتوان با هيچ مكانيزمي آن را تسريع بخشيد.
ديد كلان به اين سياست
- در اين سناريو، تعامل يك كنش استراتژيكي است نه تاكتيكي.
الويت تعامل
- گزينهي تعامل، موجب ليبراليزه شدن فضاي داخلي ايران ميشود.
- تعامل با دو رويكرد الف) گام به گام ب) معاملهي بزرگ و حجيم و گسترده، ميتواند صورت پذيرد.
اقناع
- مشوقها بايد شامل سه حوزهي هستهاي، استراتژيك و اقتصادي باشد، كه اكنون تنها تمركز بر حوزهي برنامهي هستهاي ايران است.
- مشوقها بايد متوجه حاميان تغيير باشد، مثلاً مشوقهاي اقتصادي بايد طيف ثروتمندان طبقهي متوسط به بالا را در نظر بگيرد.
زمانبندي
شريك نا مطمئن
- فضاي عمومي ايران اكنون توأم با اعتماد به نفس و غرور است، كه موجب ماجراجويي آنها ميشود.
- آيتالله خامنهاي معتقد است كه حق را بايد گرفت و اگر به دشمن تمكين شود، او ديگر كوتاه نميآيد.
- دوران احمدينژاد تمام نشده است. در ادامهي برنامهي تعامل، بايد يا احمدينژاد را دور زد، يا او را به درون ميدان برنامه كشاند.
- عصر رفرميستهاي ايران نشان داد كه رقابت ميان جناحها جدي است.
- امروز در ميان همهي جناحها يك نظر واحد وجود دارد و آن هم اين نكته است كه همه از ضرورت مذاكره با آمريكا سخن گفتهاند.
- در طول بيست سال، هاشمي رفسنجاني سعي كرد رابطهي ايران با آمريكا را بهبود ببخشد. اما تاكتيكهاي پشت پردهي او خيلي موثر نبوده است.
معايب
- اصولگرايان، روي كرد آمريكا به تعامل را حاصل ضعف آمريكا ميانگارند.
- چون چارچوب زماني مشخصي براي سياست تعامل مدنظر نيست، در نتيجه ممكن است ايران به همهي خواستههاي خود برسد، اما آمريكا به هيچ يك از خواستههايش نرسد.
- تا كنون هيچ پيام محكمي از سوي رهبر ايران براي مذاكره با آمريكا شنيده نشده است.
- اسراييل در معادلات تعامل همچون يك كارت وحشي و برگهي غير قابل مهار عمل ميكند.
بخش دو: راهكار نظامي
خلع سلاح تهران
- در واقع هيچ يك از گزينههاي ديپلماتيك، تضميني براي موفقيت ندارند.
- بخشي از آمريكاييها معتقدند ايران قابل اعتماد نيست. آنان حتي روسيه و چين را نيز قابل اعتماد نميدانند، لذا ميگويند كه به دليل عدم باور اين كشورها، محدوديتهاي سياسي و تحريمهاي اقتصادي همواره شكست ميخورد.
- به اين دلايل، هر گزينهاي كه نياز به همكاري ايران يا كشورهاي متحد آمريكا بر عليه ايران را داشته باشد، منتفي است.
- تنها عامل زور است كه به طور يك جانبه از سوي آمريكا امكان به كارگيري دارد و نياز به همكاري ايران يا متحدان ندارد.
- اگر ايران به سلاح هستهاي مجهز شود، در آن صورت گزينهي نظامي آمريكا عليه آن كشور نيز دشوار خواهد شد.
- مشكلاتي كه ارتش آمريكا در عراق و افغانستان پيدا كرده است، امكان موفقيت نظامي بر عليه ايران را با ترديد مواجهه ساخته است.
- با اين شرايط، بخش دوم اين گزارش، به بررسي گزينهي نظامي پرداخته است.
- اُباما نيز گزينهي نظامي را رد نكرده است.
- اين نگراني وجود دارد كه اسراييل به طور يك جانبه به تهاجم عليه ايران اقدام كند.
- گزينه اين خواهد بود كه همچون عراق و افغانستان، اقدام نظامي به اشغال ايران و تغيير حكومت منجر شود.
- سناريوي حملهي هوايي به تأسيسات هستهاي ايران بالاترين ضريب امكان تحقق را دارد.
- برخي از آمريكاييها معتقدند هزينهي حمله به ايران بسيار زياد است و اين موضوع موجب ترديد در اقدام نظامي عليه ايران شده، اما اميدوارند كه اسراييل چنين اقدامي را به جاي آنها انجام دهد.
فصل سوم: يك راه را تا انتها رفتن
تهاجم
- به دليل پراكنده شدن نيروها، آمريكا بايد براي تهاجم به ايران، نيروهاي ذخيره را فراخوان كند.
- پس از سي سال وجود مشكلات ميان آمريكا و ايران، هيچ استراتژي همچون تهاجم نظامي، نميتواند قاطعانه مشكلات مزبور را مرتفع نمايد.
- شكستهاي آمريكا در عراق و افغانستان، نشان داد كه پرسش اساسي كه آمريكا بايد پاسخ دهد اين است كه در صورت تهاجم به ايران، آيا ميتواند در ايران يك دولت آمريكايي با ثبات و امن پديد آورد!
- مشكلات عراق و افغانستان درسهاي زيادي به آمريكا داده است، اما هنوز ايدهاي كه درسهاي مزبور را به ايران، يعني كشوري با سه برابر جمعيت و چند برابر وسعت نسبت به عراق، تعميم دهد، وجود ندارد.
هدف
- آمريكا بايد بتواند پس از حمله، يك حكومت با ثبات و آمريكايي در آن پديد آورد.
- مانند افغانستان و عراق، بازسازي ايران پس از اشغال بسيار دشوار و پر هزينه خواهد بود.
چهار چوب زماني
- گرچه تهاجم نظامي از گزينهي تعامل يا گزينهي تغيير حكومت، سريعتر امكان پذير است، اما زمان آن ميتواند تا سالها طول بكشد كه شامل التيماتوم به ايران، اخذ مجوز قانوني از سازمان ملل، اقدامات لجستيكي انتقال نيرو به منطقه، و سپس اقدام نظامي ميشود.
- گزينهي نظامي نيازمند گرفتن بهانه از ايران، براي حمله به آن كشور است. البته اگر اراده بر حمله به ايران وجود داشته باشد، آمريكا ميتواند كاري كند كه ايران را تحريك نمايد تا پاسخي بدهد كه همان بهانهي مورد نياز باشد.
- بازسازي پس از جنگ در ايران، طولانيترين و خونينترين بازسازي خواهد بود.
نگاهي كلان يه اين سياست
- چون ممكن است كشورهاي همسايه، اجازهي استفاده از خاك خود را براي حمله به ايران ندهند، لذا بايد سپاه تفنگداران دريايي، بندري را در ايران تصرف، و از آنجا عمليات لجستيكي براي هجوم به درون ايران صورت گيرد.
الزامات
- ديپلماتيك. اگر ايران اقدام تحريكآميز نكند، امكان اجماع بينالمللي ناممكن است.
- نظامي. عمليات نظامي بايد سنگين باشد، اما الزام كليدي، مسايل پس از اشغال است. آمريكا براي اشغال عراق 200 هزار نفر نيرو وارد كرد. ايران كشوري با سرزمين پهناور كوهستاني و بياباني است كه در جنگ چريكي بسيار توانايي دارد و ميتواند مخاطره آميز باشد. الزامات لجستيكي تهاجم به ايران بسيار سختتر از عراق است. در تهاجم به ايران، نيروي ويژه و سربازان آمريكايي فارسي زبان الزامي است كه آمريكا در اين خصوص بسيار ضعيف است.
- اشغال. براي عمليات عليه منازعات كمشدت و ضد شورش دورهي اشغال، نيروي متخصصي در حد 2% جمعيت ايران – يعني حدود 4/1 ميليون نفر- براي ايجاد امنيت و ثبات در آن كشور نياز است.
- سياسي. حمايت اكثريت مردم آمريكا در اين تهاجم الزامي است، زيرا تهاجم به ايران سختتر از عراق خواهد بود. كشور آمريكا بايد تحمل تلفات زياد را داشته باشد زيرا تنفر مردم ايران از آمريكا به استمرار جنگ چريكي خواهد انجاميد.
محاسن
- همهي اقدامات تحت كنترل آمريكا خواهد بود و نيازمند همكاري بينالمللي نيست.
- اين گزينه، از مهمترين و مطمئنترين منبع قدرت آمريكا، يعني ارتش آن كشور بهره ميبرد.
معايب
- هزينهي تلفات، صدها و يا شايد هزاران آمريكايي در تهاجم.
- واكنش نظامي تهران كه حجم و استعداد آن قابل برآورد نيست، به ويژه در حوزهي عمليات چريكي، يا بستن تنگهي هرمز.
- مردم ايران آرام نيستند، و امكان بروز منازعات قومي در ايران ميتواند به همسايگان آن كشور كشيده شود، و در نتيجه نا امني آن، وضعيت صدور انرژي از منطقه را مختل خواهد نمود.
- اعتبار آمريكا در اثر حمله به ايران مخدوش ميشود، و در قضاياي كره شمالي و دارفور و... قدرت چانهزني آمريكا كاهش مييابد.
- نقش آمريكا در ايجاد نظم جهاني مخدوش شده و از آمريكا يك چهرهي مهاجم ارائه ميگردد.
فصل چهارم: گزينه اُسيراك
- در تشديد افقي منازعه، ميتواند پس از بمباران تأسيسات هستهاي، به بمباران سيستم فرماندهي و كنترل، و ساير پايگاههاي نظامي ايران پرداخت.
- تهاجم هوايي به برنامهي هستهاي ايران ميتواند موجب تعويق برنامهي هستهاي ايران شود.
هدف
چهار چوب زماني
نگاه كلي به اين سياست
- حملات هوايي نيازمند اطلاعات دقيق است.
- ايران روشهاي حملهي هوايي آمريكا و اسراييل در عراق و بالكان و... را ميشناسد، لذا تدابير هوشمندانهاي از جمله انتقال تأسيسات به زيرزمين را اتخاذ نموده و آنها را پراكنده كرده است.
رويارويي با واكنش ايران
- شايد ايران پاسخ دهد و مثلاً تنگهي هرمز را ببندد.
- شايد ايران اهداف آمريكايي و اسراييل را با موشك بالستيك مورد هجوم قرار دهد.
- شايد ايران واكنش چريكي به اهداف آمريكايي نشان دهد.
اقدامات پس از حملهي هوايي
- لذا بايد هر چند سال يكبار به تأسيسات هستهاي ايران حمله كرد.
الزامات
- ديپلماتيك. آمريكا بايد بيشترين حمايت را به ويژه از سوي همسايگان ايران جلب كند. همچنين اين حمله، موجب مخدوش شدن وجههي آمريكا در منطقه نشود. آمريكا نيازمند رفتار تحريكآميز ايران است و براي اينكار ميتواند به اقدامات تغيير حكومت بپردازد تا ايران واكنش نشان داده و رفتار تحريكآميز ارائه كند و به آمريكا بهانه بدهد.
- قانوني. اين گزينه وجاهت قانوني ندارد و قطعنامههاي شوراي امنيت نيز مجوز حمله را صادر نكرده است.
محاسن
- امكان نابودي برنامه هستهايران وجود دارد.
- تلفات آمريكا در اين گزينه بسيار ناچيز خواهد بود.
- اين گزينه كمتر نيازمند حمايت ساير كشورهاست.
- اين گزينه موجب تعويق چند سالهي برنامهي هستهاي ايران ميشود.
معايب
- حكومت ايران قويتر ميشود و انسجام آن به دليل حمايت مردم بيشتر ميگردد.
- احتمالاً تعويق برنامهي هستهاي تنها در حد يك يا دو سال باشد.
- ممكن است حزبالله لبنان پاسخ سنگيني دهد.
- ممكن است خلبانان آمريكايي كه سقوط ميكنند به عنوان گروگان مورد معاملهي ايران قرار گيرند.
- سياست ايران نسبت به اكنون راديكاليزهتر شود.
- ايران در افغانستان و عراق به دخالت ميپردازد.
- امكان تكرار گزينهي حملهي هوايي را محدود ميكند.
- تنفر جهاني در مورد آمريكا را گسترش ميدهد.
فصل پنجم: واگذاري به بنيامين نتانياهو
تشويق اسراييل به حملهي نظامي
هدف
- ممكن است آمريكا اسراييل را تشويق و حتي كمك كند تا اين حمله انجام شود.
چارچوب زماني
- واكنش ايران به اسراييل يا آمريكا مشخص نيست. لذا چهار چوب زماني اين اقدام كاملآ نامشخص است.
نگرش كلي به اين سياست
- اسراييل مجهز به بمب افكنهاي استراتژيك شبيه B1، B2، B52 نيست.
- اسراييل براي حمله به ايران در چند موج بايد اقدام كند، در حالي كه تنها در يك موج ميتواند عمليات كند.
- فاصلهي اهداف در ايران از خاك فلسطين اشغالي زياد است و كار هواپيماي F15 و F16 اسراييل براي رسيدن به آن اهداف بسيار دشوار است.
- اين سناريو، به هر شكلي موجب ميشود كه پاي آمريكا به درگيري كشيده شود.
گزينههاي آمريكا
- آمريكا هيچ چراغي به اسراييل ندهد ،و اسراييل خود به انتخاب خود عمل كند. ندادن چراغ نيز همچون چراغ سبز ارزيابي ميشود.
الزامات
- آمريكا ميتواند به جاي اسراييل واكنش نشان دهد، يا اسراييل را به عضويت ناتو در آورد.
محاسن
- اسراييل مسئول حمله شناخته ميشود نه آمريكا.
معايب
- ميزان تخريب حملهي اسراييل كمتر از آمريكا خواهد بود و اين به معني عدم موفقعيت چنين تهاجمي است.
بخش سوم: فرو ريختن تهران
تغيير حكومت
- جنبش رفرميستي- اصلاح طلبان- تنها راه تغيير حكومت نيست، بلكه از راه هايي چون شعلهور كردن مسايل قوميتي و يا كودتا نيز ميتوان به تغيير حكومت دست زد.
فصل ششم:انقلاب مخملي
- اين گزينهي سياسي بهترين راه حل مشكلات آمريكا با ايران است كه كمترين هزينه را در بر دارد.
هدف
- تعامل با اپوزيسيون داخلي جمهوري اسلامي، برگ برندهاي در دست آمريكاست كه از طريق آن به ايران فشار وارد ساخته و رفتار حكومت ايران را تغيير دهد.
چهار چوب زماني
نگرش كلي به اين سياست
- گفته ميشود كه مخالفان جمهوري اسلامي، علاقهمند به آمريكا هستند، لذا ميتوانند انقلابي را رقم زنند كه به منافع آمريكا كمك كند.
- ممكن است برخي رهبران پراگماتيست درون جمهوري اسلامي، متوجه اصلاح دروني سيستم شوند و اتفاقي مشابه پرسترويكا و گلاسنوست شوروي در ايران پديد آيد كه طي آن ابعاد رفرم با مباني آن حكومت در تعارض قرار گيرد و موجب فروپاشي و تحقق انقلاب مخملي شود.
- هم چنين ممكن است آشوبهاي خياباني مانند آنچه در عصر چائوشسكو در روماني و فرديناند ماركوس در فيليپين، جمهوري اسلامي را متزلزل ساخته و فرو بپاشاند.
- آمريكا بايد چند نقش متفاوت را در تحقق انقلاب مخملي در ايران ايفا كند، از جمله واگذاري كمكهاي مالي، و حمايت از رهبران محلي انقلاب مخملي.
ريموندتانتر از كميته سياست ايران ميگويد كه ما بايد از دانشجويان و ساير گروهها، براي انقلاب مخملي حمايت مخفي كنيم: اينانپول، فكس، اينترنت، و حمايت نياز دارند.
- آمريكا از طريق رسانههايي كه تحت حمايت او هستند مانند VOA و راديو فردا، بايد افراد منتقد كمتر شناخته شده را به جامعهي ايران معرفي كند.
- لايحهي حمايت از ايران آزاد كه در سال 2006 تصويب شد به حمايت مالي و سياسي از انجمنهاي جامعه مدني و حقوق بشري مطبوعات ضد حكومت ميپردازد.
- دولت آمريكا برنامههايي تصويب نموده كه از طرحهاي تغيير حكومت در ايران حمايت ميكند.
الزامات
- آمريكا بايد از رهبران محلي اپوزيسيون حمايت كند.
- بايد دستگاههاي امنيتي ايران كه توانمندي خود را اثبات كردهاند، در مقابله با انقلاب مخملي يا نخواهند يا نتوانند برخورد كنند.
- از الزامات جدي انقلاب مخملي، نيازمندي به اطلاعات بينظير و دقيق و همچنين پول قابل توجه است.
رهبران
- طيفشناسي عناصر اپوزيسيون كه ميتوانند انقلاب مخملي را براي آمريكا توليد كنند:
1- اصلاح طلبان. شواهد نشان ميدهد كه رفرميستها در صدد ايجاد يك حكومت سكولار در ايران هستند.
2- روشنفكران. اين روشنفكران در دورهي پرزيدنت خاتمي مشروعيت ديني نظام ايران را زير سوال ميبردند و اكنون نيز ميبرند، اما با سانسور روبرو شدهاند.
3- سازمانهاي دانشجويي،كارگري و جامعه مدني. دانشجويان و كارگران پياده نظام انقلاب مخملي هستند، كه در واقعه 18 تير 1378 در حمايت از خاتمي به صحنه آمدند. دفتر تحكيم وحدت، اكنون خود بر سر اتخاذ استراتژي، درگير كشمكشهاي دروني است.
4- رضا پهلوي. وي به عنوان فرزند شاه سابق، خود را كاتاليزوري ميشناسد كه سلطنت مشروطه را در تقابل با جمهوري اسلامي دنبال ميكند، اما هواداري در ايران ندارد.
- بسياري از رهبران اپوزيسيون بر ضد يكديگر عمل ميكنند. اكبر گنجي از ژورناليستهاي اپوزيسيون ميگويد كه اپوزيسيون سازمان يافته نيست و ما رهبر نداريم.
- تا كنون رهبر كاريزماتيكي براي اپوزيسيون ايران پيدا نشده است.
پول
- آمريكا بايد واقعيت فساد مالي در اپوزيسيون، و هدر رفت بخشي از اين پولها را بپذيرد.
اطلاعات عالي
- آمريكا بايد از رهبراني در انقلاب مخملي حمايت كند كه توانمند باشند و توسط دستگاه امنيتي ايران خريداري نشوند.
- متاسفانه ما (آمريكا) در ايران سفارتخانه نداريم و امكان سازماندهي رهبران و اپوزيسيون را نداشته و ائتلافهاي درون ايران را متوجه نميشويم.
- جامعهي اطلاعاتي آمريكا (شامل 16 سازمان اطلاعاتي) بايد براي كسب اطلاعات از درون ايران به جستجوي خود شتاب دهد.
مداخلهي نظامي
- بعيد به نظر ميرسد كه حكومت ايران توانايي برخورد قهرآميز با انقلاب مخملي را نداشته باشد.
- اگر تجمعاتي در ايران صورت گيرد و ارتش و سپاه پاسداران و بسيج و پليس، آن گونه تضعيف نشده باشند كه كنار بنشينند، در آن صورت آمريكا بايد براي مداخلهي نظامي و دفاع از آن تجمع كنندهها آماده شود.
محاسن
- اگر انقلاب مخملي موفق شود، آمريكا يكي از دشمنان اصلي خود را از سر راه برداشته و هزينهي آن بسيار ارزانتر از يك تهاجم تمام عيار بوده است.
- حتي اگر تحقق انقلاب مخملي امكانپذير نباشد، اما حمايت از كساني كه به چنين اقدامي دست ميزنند از سوي آمريكا، مي-تواند موجب تضعيف حكومت ايران و تغيير رفتار آن شود.
- قويتر كردن نفوذ اطلاعاتي آمريكا در ايران، در مجموع به نفع آمريكاست، حتي اگر به تحقق كامل انقلاب مخملي نيانجامد.
- با انتخاب گزينهي تغيير حكومت در ايران، آمريكا تعهد خود را به ايدهآلهاي آمريكايي از جمله دموكراسي نشان ميدهد و از اين سرزنش كه در خاورميانه در جستجوي دموكراسي نيست، رهايي مييابد.
معايب
- نتايج رژيم چنج و تغيير حكومت مشخص نيست، از كجا معلوم كه حكومت جايگزين، به نفع آمريكا كار كند. اميدواري در اين است كه ميزان تنفر كمتر از دورهي جمهوري اسلامي باشد.
- حمايت آمريكا، موجب نفرت بيشتر ايرانيان ميشود و از آن به «بوسهي مرگ» ياد ميگردد. دكتر عباس ميلاني ميگويد كه حتي اصلاح طلبان نيز از آمريكا ميخواهند كه كمتر به آنها پول بدهد، زيرا در چشم مردم بد ميشوند.
- نظام جمهوري اسلامي در برابر انقلاب مخملي، حاضر است به خاطر ايدئولوژي خود مقاومت كند.
فصل هفتم: الهام بخشيدن به شورش
حمايت از اقليتها و گروههاي اپوزيسيون
- آمريكا ميتواند به گروههاي اپوزيسيون خارج از ايران كمك مالي و نظامي كند تا به شورش گران حرفهاي تبديل شوند. براي نمونه ميتواند به گروه مجاهدين خلق كمك كند و آنها را از تحريم خارج ساخته و بر عليه ايران تجهيز نمايد.
هدف
- هدف نخست براندازي حكومت است.
- هدف دوم ايجاد فشار بر روي حكومت، به ويژه به عنوان اهرم فشار در هنگام مذاكرهي آمريكا با ايران است.
- چون آمريكا احتمال براندازي را از طريق شورش قوميتها و گروههاي اپوزيسيون ضعيف ميداند در نتيجه هدف اصلي حمايت آن كشور، به خاطر داشتن برگ برنده هنگام مذاكره است.
چهار چوب زماني
نگاهي كلان به اين سياست
- آمريكا كمك ميكند تا اين گروهها در كشور همسايهي ايران به ايجاد پايگاه دست بزنند و كشور ميزبان را قانع به همكاري ميكند، و آنها را ياري ميدهد تا زير ساختهاي خود را براي عمليات عليه ايران توسعه دهند.
- پرسش كليدي كه آمريكا بايد پاسخ دهد اين است كه چقدر بايد به اين گروهها كمك نظامي كند!
- سازمان CIA ميتواند مسئامات تجهيز و آموزش اين گروهها را عهده دار شود، همانگونه كه در چند دههي اخير در سرتاسر جهان عمل كرده است.
- اما واشنگتن بايد تصميم بگيرد كه آيا حمايت مستقيم نظامي هم از اين گروهها صورت بدهد يا نه! اين انتخاب مبتني بر سه سناريو زير انجام ميشود:
1- حمايت عمومي كه احتمال موفقيت اين گروهها را تسريع و تقويت كند، مانند حمايت آمريكا از نيروهاي ائتلاف شمال در افغانستان.
2- جلوگيري از كشته شدن شورش گران مسلح. مانند واقعهي خليج خوكها در كوبا.
3- سناريو حمايت از كشورهاي همسايهي ايران كه به گروههاي شورشي پناه دادهاند. زيرا ممكن است ايران به كشورهاي همسايه براي اخراج آن گروهها فشار آورد، مانند پناه بردن ويت كنگهاي ويتنام جنوبي به ويتنام شمالي.
الزامات
- حمايت ازشورش هزينه دارد اما از هزينههاي يك جنگ منظم براي اشغال بسيار كمتر است.
يافتن گروه پراكسي
يافتن كشور پناهگاه
محاسن
- اين گزينه، بسيار كمهزينه است.
- در اين مورد، آمريكا بسيار با تجربه است و در جهان نمونههاي مشابه متعددي داشته است.
- چون حمايتها مخفي است، كمتر موجب خدشه دار شدن موضع آمريكا ميشود.
معايب
- يك شورش قومي موفق به اهداف محدودتري منتج ميشود، مانند جدايي يك منطقه از ايران.
- واكنش ايران به دليل قوت نيروهاي عمليات نامتقارن آن ميتواند خطرناك باشد.
- تنها گروه غير قومي كه سازمان يافته است، گروه مجاهدين خلق است كه مقبامات مردمي ندارد.
فصل هشتم: كودتا
حمايت از تحركات نظامي عليه ايران
- با علم به احتمال كودتاي نظامي، مهندسي نيروهاي نظامي در ايران به گونه اي صورت گرفته كه شانس اين اقدام را به حداقل ميرساند. دو نيروي نظامي كامل در ايران وجود دارد: ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كه هر دو براي برآوردن منويات رژيم با هم رقابت دارند و براي مراقبت از يكديگر و ايجاد تعادل مورد استفاده قرار ميگيرند.
- به علاوه ايران داراي دستگاه اطلاعاتي و امنيتي فراگيري است كه مراقب هر گونه خيانت يا تماس خارجي نيروهاي نظامي خويش است.
هدف
چارچوب زماني
- اگر اين مشكل مرتفع گردد، سنجش اينكه كودتا در چه زماني اتفاق بيافتد كار مشكلي خواهد بود.
نگرشي به اين سياست
- سرعت عمل، كنترل نيروهاي تحت امر و سركوب مخالفين از ديگر اجزاي اين طرح هستند.
- يك نمونهي تاريخي برجسته از كودتاهاي خارجي در ايران عمليات آژاكس در سال 1953 است كه منجر به سرنگوني دولت مصدق گرديد.
- امروزه براي مهندسي كودتا، ايالات متحده ميتواند نقش چندگانهاي را ايفا كند.
- يك مسئله مهم اين است كه واشنگتن ميبايست نسبت به مداخلهي نظامي براي كمك به كودتاگران قبل از شروع كودتا، به تصميم برسد. هر چند آمادهسازي نيروها براي اينكار در اطراف ايران، ممكن است ايران را حساس كند و منجر به افشاي طرح كودتا گردد. از طرفي حمايت نظامي ميتواند مشروعيت طراحان كودتا را خدشهدار كند. از همه مهمتر، مداخلهي مستقيم نظامي در صورت شكست كودتا منجر به جنگ ميان ايالات متحده و ايران خواهد شد.
الزامات
محاسن
- اگر طراحان كودتا موفق گردند، آنها از حمايتهاي آمريكا ممنون خواهند شد و به همين دليل روابط خوبي را با آمريكا خواهند داشت.
بخش چهارم: بازدارندگي تهران
تحديد (محدودسازي)
- به دليل شكست واشنگتن در گزينههاي ديگر، ميتوان گفت تحديد پيشفرض سياست آمريكا در قبال ايران در سي سال گذشته بوده است.
- عنصر اصلي اين سياست، تحريمهاي اجرا شده از سوي آمريكاست. و علاوه بر آن آمريكا سعي نموده ساير كشورها را از تجارت و سرمايهگذاري در ايران و فروش اسلحه به ايران دلسرد نمايد.
- غير از موارد معدودي كه نيت آمريكا تعامل با ايران بوده است، آمريكا به صورت كلي سعي نموده تا ايران را از جنبههاي ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي و هر راه امكانپذير ديگري در جهان ايزوله كند.
- موفقيت سياست تحديد در ايندوره متغير بودن آن است. امروزه به نظر ميرسد كه ايران يك نيروي قويتر در معادلات خاورميانه نسبت به تمامي زمانهاي پس از انقلاب است. فلذا به دليل اين نتيجهي برعكس، سياست تحديد نيز شكست خورده است.
فصل نهم: پذيرش غير قابل قبولها
تحديد
- اگر واشنگتن نتواند تهران را از برنامههاي هستهاي، و رفتارهاي مسألهساز آن منصرف سازد، و نتواند و يا نخواهد كه رژيم را سرنگون كند، ونتواند و يا نخواهد تهاجم كرده ويا از حملهي هوايي استفاده كند و يا از حملهي هوايي اسرائيل بر عليه ايران اتمي سود ببرد، تنها راه انتخاب تحديد خواهد بود.
هدف
- از نظر نظامي، هدف، ممانعت از رفتار تهاجمي ايران است.
- از نظر ديپلماتيك، هدف ممانعت از بهدست آوردن همپيمان توسط ايران است.
- از نظر اقتصادي، هدف ضعيف نمودن ايران است.
- احتمال اين وجود دارد كه تحديد، بتواند ايران را از دستيابي به سلاح هستهاي منصرف كرده و يا حتي به سرنگوني حكومت آن دست يازد.
چارچوب زماني
نگاه كلان به اين سياست
- مانند تحديد عليه شوروي، تحديد عليه ايران به دنبال تضعيف آن است و توقع ميرود ناكارآمدي نظام باعث نابودي خودش شود.
تحريمها
- ليست تحريمهاي ممكن:
1- منع فروشهاي نظامي به ايران.
2- منع فروش تكنولوژيهاي سطح بالا به ايران.
3- تحريم سرمايهگذاري و تجارت با ايران.
4- محدود كردن سفرهاي كارمندان ايراني.
5- محدود كردن انتقال پول نقد به ايران.
6- محدوديت خريد و فروش نفت و گاز ايران.
- با توجه به اينكه آمريكا تمامي اين تحريمها را تاكنون به اجرا درآورده است، مشكل اصلي قبولاندن اين تحريمها عليه ايران به كشورهاي ديگر همچون اروپا، روسيه، چين، آسياي شرقي و هند است.
الزامات ديپلماتيك
الزامات ضد چريكي
الزامات سياسي
نتيجه
مهندسي سياست يكپارچهي ايران: تجميع گزينهها
- به بيان ديگر، كليهي سياستها، پتانسيل بالايي در نقشآفريني با يكديگر را دارند.
- در واقع، مشكل ايران به قدري بزرگ است كه، هر سياست واقعمدارانه در قبال ايران حداقل بايد از دو گزينه يا بيشتر تشكيل شده باشد.
- حكومت اُباما متوجه اين واقعيت شده است.
- از اين گذشته، تمامي اين سناريوها ميتواند به عنوان تهديدات ضمني در رويكرد اقناعي مطرح باشد، كه در اين صورت از بهكارگيري هركدامشان بهتر خواهد بود. به بيان ديگر، ايالات متحده ميتواند عدم تمايل ايران بر سر مذاكرات را به عنوان سخت-تر شدن گزينههاي خود اعلام كند، كه در آن صورت گزينهي نظامي مقبوليتي بيش از آنچه اكنون دارد پيدا خواهد كرد. استنباط بر اين است كه اگر تهران تمايل به سازش ندارد، پس خودش را در جنگي قرار دادهاست كه تمايلش را ندارد. اين تهديدات قابليت اين را دارند كه به عنوان جايگزين در سياست ايالات متحده در قبال عدم پذيرش سازش از سوي ايران مطرح شده، همچنانكه اُباما مرتباً عدم دور كردن گزينهي نظامي در تصميمگيري را تكرار ميكند.
- در صورت رد مذاكرات ايران در سياست اقناعي، تمامي رويكردهاي تغيير رژيم همچنان، به عنوان روشهاي جذابتر مطرح خواهند بود. و مطمئناً روشهاي تغيير رژيم، تبعات ديپلماتيك كمتري از سوي منطقه و دولتهاي اروپايي عليه آمريكا خواهد داشت.
تغيير رژيم
- تاجاييكه امكان بهرهگيري از هر سه روش تغيير رژيم - انقلاب مخملين، شورش و كودتا - وجود دارد، دولت آمريكا پيگيري هر سه مورد با هم را در دستوركار خود قرار ميدهد، تا شانس موفقيت بيشتر از پيگيري هر مورد به تنهايي باشد. انتخاب هر سه روش به دليل اثر همافزايي و سينرژي نيز بهتر خواهد بود. به علاوه، اين فشار چند جانبه بر تهران، سبب خستهشدن تواناييهاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم در روند تصميمگيري شده، و احتمال انجام خطا را بيشتر كرده تا ساير روشها موفق شوند.
- سياست براندازندهي حكومت ايران بايد شامل طرح تهاجم تمام عيار باشد تا بتواند در صورت بروز اتفاقات افراطي مورد استفاده قرار گيرد. مطمئناً در صورت شكست حمايتهاي آشكار و پنهان، در سياست تغيير رژيم، رئيسجمهور بايد آماده تنها راه حل باقيمانده يعني تهاجم باشد.
- در نهايت بايد اذعان داشت كه كليهي راههاي تغيير رژيم نيازمند موافقت دولت آمريكا هستند به جهت آنكه در صورت مقابله به مثل ايران، بتوانند از پشيباني نظامي (حداقل به صورت حملهي هوايي) برخوردار باشند. انقلابات مردمي تنها زماني به نتيجه ميرسند كه دولتها نخواهند و يا نتوانند از نيروهاي نظامي خود عليه مردم استفاده كنند، دفع شورشها نيز نياز به مداخلهي نظامي مستقيم دارد، چه در هنگام رخداد يك فاجعه، مانند آنچه در خليج خوكها رخ داد، و چه در هنگام نزديك شدن به پيروزي نهايي، مانند افغانستان در سال 2001. كودتا نيز در اغلب اوقات نياز به خنثي كردن واحدها و تأسيسات ويژهاي دارند كه به آنها اجازه ميدهد تا گسترش يابند.
- بهعلاوه، تغيير رژيم نيازمند پيگيري همزمان با گزينهي تحديد ميباشد. در صورتيكه آمريكا اقدام به براندازي حكومت ايران كند، شرارت ايران در خارج سبب گسترده شدن منازعه به بحران اقتصادي، سياسي و نظامي ميشود. ايالات متحده ميخواهد با انكار ايران، به تهديد عليه همسايگاني دست بزند كه به گروههاي مخالف و شورشها كمك ميكنند. جريمه، بازدارندگي نظامي، انزوا و مبارزهي اقتصادي عناصر كليدي تحديد را به تصوير ميكشند، تا به اين عنوان بتوان، به سياست تغيير رژيم كمك كنند.
- همانطور كه در بخشهاي قبلي بيان شد، دليل بسيار مهم يكپارچه كردن سياستهاي متفاوت در قبال ايران، همان است كه بتوان تغييرات را در صورت شكست يك يا چند گزينه پيش برد. توجه به پيامدهاي غيرمنتظره سياست جديد، بسيار حائز اهميت است چرا كه طبيعت چندگانه و ديناميك خاورميانه مستعد پيآمدهاي غيرمنتظره و تصادفي است. پيچيدگي و تناوب سياست در قبال ايران، نتيجهي بازهي وسيع تغييرات و حساسيت بالاي آنهاست.
- ظهور يك رهبر كاريزماتيك اپوزيسيون در ايران ميتواند تمامي معادلات آمريكا در خصوص ايران را چينش مجدد كند. اما اگر ايران شكست خورده و يك نفر سربربياورد و محبوبيت عامه يافته و برتري جويد، آنگاه تفكر آمريكايي با ظهور يك ماندلا، هاول، بوليوار و يا يك لخ والساي ايران - كسي كه بتواند وحدت اپوزيسيون ايراني و اجماع توده را به وجود آورد، -تغيير شكل مييابد. اولا ظهور اين مرد يا زن، ميتواند گزينهي تغيير رژيم را محتملتر از زمان حال كند. (وما پشتيباني آمريكا از انقلاب مردمي را در بروز حتمي يك رهبر رد نخواهيم كرد.) و دوم آنكه براي ايالات متحده خوشايند نخواهد بود كه به شخصي خيانت كند كه توانسته است يك اپوزيسيون دموكراتيك را از طريق گالوانيزه كردن مردم سازماندهي كند. ممكن است دولت آمريكا متقاعد گردد با پشتياني از شورشها و حمله هوايي، ايران را تحت فشار قرار دهد تا از كشتن و زنداني كردن آن رهبر كاريزمايتك توسط ايران ممانعت بهعمل آورد. و اگر ايران دست به چنين كاري بزند، آنگاه حمايت سياسي داخلي آمريكا و حمايت ديپلماتيك بينالمللي، براي سياستهاي بيشتر تهاجمي آمريكا از جمله تهاجم زميني فراهم ميشود. و اگر اين رهبر از ايالات متحده درخواست عدم تحريك قوميتها و عدم حملهي نظامي را بنمايد تا اينكه تلاشهايش خراب نشود، آنگاه آمريكا قطعاً گزينههاي تهاجمي را كنار خواهد گذاشت.
- آخرين نكته، برجستگي سياستهاي ايران در ميان كليهي مسائل پيشروي آمريكاست. واضحترين موضوع اين است كه دولت اوباما در شرايطي بايد تصميم خود مبني بر اولويتبندي در سياست ايران را بگيرد كه در ميانهي بدترين بحران اقتصادي در 80 سال اخير قرار گرفته است. در اين شرايط رقابتي بر سر مهمتر بودن، بين سياستهاي مطرح شده در قبال ايران و نيازهاي اقتصادي آمريكا صورت ميگيرد.
كدام راه به سوي ايران؟
- ناديده انگاشتن ايران ديگر مانند گذشته يك راه واقعگرايانه نيست. ايران در يك بازهي وسيع عمل ميكند و موجبات نگراني آمريكا را فراهم ميكند و در اين ميان اهميتي به سردرگمي آمريكا نميدهد.
- و ما به دنبال زماني هستيم كه نه تنها ايران براي آمريكا سمي در خاورميانه محسوب نشود كه حتي دوست او باشد.
منبع: خبرگزاری فارس
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}