عصر غیبت (21) فلسفه غیبت
عصر غیبت (21) فلسفه غیبت
3 - فلسفه غيبت
در ميان مسلمانان اين باور كه مهدى موعود (عج الله تعالى فرجه الشريف ) منجى بشريت است و در آينده ظهور و قيام خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد مى نمايد، از زمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله رواج يافت و جزء اعتقادات اسلامى قرار گرفت . اصل اعتقاد به ((مهدى موعود))با ويژگى هايى ؛ مانند اين كه ، مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) از اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و از فرزندان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام است ، (646) به جهت فراوانى و تواتر روايات ، مورد قبول تمامى مذاهب شيعه و سنى است . با اين تفاوت كه عموم اهل سنت مى گويند: ((مهدى موعود))متعلق به آخرالزمان است و هنوز متولد نشده است . ولى شيعه اماميه مى گويد: ((مهدى موعود))متولد شده است و به دلايل و حكمتى چند در پس پرده غيبت قرار دارد. اين غيبت امام عليه السلام با آمادگى و انتظار مردم از((مهدى موعود))گره خورده است . به همين جهت آمادگى و انتظار از ظهور مهدى موعود (عج الله تعالى فرجه الشريف ) يكى از اعمال با فضيلت شيعيان در عصر غيبت به شمار مى آيد.(647)
از بهترين دلايلى كه مى توان بر حقانيت و اصالت مبانى مذهب حقه شيعه اماميه (اثناعشرى ) اقامه كرد، اين است كه امامان پيشين عليهم السلام در طول سالهاى متمادى غيبت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را پيشگويى كردند و در برابر ((وقفيه ))كه با تمامى توان به تضعيف روايات و جرح روايان مربوط به غيبت مى پرداختند و بسيارى از آن روايات را مجعول و ساخته آن گروه مى خواندند، مبارزه نمودند و سرانجام گردش ايام صحت و درستى آن احاديث شريف و پيشگويى امامان اطهار عليهم السلام را بر آنان اثبات نمود و غيبت امام دوازدهم (عج الله تعالى فرجه الشريف ) با همان ويژگيهايى كه از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و يكايك امامان پيشين بيان شده بود، به وقوع پيوست ، تا كسى در آينده نتواند ادعا كند كه شيعيان اثناعشرى براى صحت مدعاى خود درباره غيبت امام دوازدهم عليه السلام احاديثى جعل كرده اند.
مى توان گفت : اين خود خواست و لطف و عنايت خداوند است كه بر اين عده ارزانى داشته است . (648)
اما غيبت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) چه حكمت و فلسفه اى دارد؟ چرا حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مانند ديگر امامان در ميان مردم آشكار زندگى نكرد؟
در پاسخ به اين پرسش مى گوييم : اگر از نظر رخدادها و حوادث طبيعى و عادى به اين حادثه نظر نماييم و به دنبال توجيه و چرايى اين امر حركت كنيم ، به اين نتيجه مى رسيم كه با فشارهاى روز افزون ((عباسيان ))بر ((طالبيان ))(649) به ويژه بر بنى فاطمه و امامان معصوم عليهم السلام ، غيبت و اختفاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) امرى سنجيده و حساب شده ، و بازتابى از آن سياست روبه فزونى دشمنى با امامان عليهم السلام است .
به عبارت روشن تر: امامان عليهم السلام در برابر اين سياست ((عباسيان ))از تاكتيك اختفا و غيبت يارى گرفته بودند تا وجود مقدم امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، از گزند حوادث زمان مصون و محفوظ بماند و در فرصت مناسب به ميان مردم آيد و مردم از وجود مقدس آن حضرت بهره مند گردند. فشارهاى سياسى كه از زمان امام جواد عليه السلام بر امامان معصوم عليهم السلام وارد مى شد، مرتبا افزايش مى يافت ؛ اين فشارهاى روبه افزايش موجب شد كه فعاليت هاى امام يازدهم عليه السلام به حداقل برسد، تا جايى كه زمينه مساعد براى رهبرى هاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به كمتر از حد نصاب خود رسيد، در اين هنگام خواست و مشيت خداوند به غيبت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) تعلق گرفت .
دكتر ((جاسم حسين ))در اين باره مى نويسد:
((مقامات حكومت عباسى خواستار ايجاد محدوديت در فعاليت هاى ائمه عليهم السلام بودند، از اين رو، آنان را به دربار خود مى بردند و تحت نظر مى گرفتند، تا آنجا كه ديگر نتوانند فعاليت هاى خود را در ميان پيروان خويش انجام دهند.
محدوديت هايى كه از زمان حضرت رضا عليه السلام بر ائمه عليهم السلام تحميل شد، تا زمان امام يازدهم ، حضرت عسكرى عليه السلام ادامه يافت . در نتيجه ائمه عليهم السلام نيز سياستى اتخاذ كردند تا آخرين وصى خود را از شرايط مشابه مصون دارند.
امامان عليهم السلام به اين نتيجه رسيدند كه پسر امام يازدهم عليه السلام از چشمان ((عباسيان ))پنهان شود تا بتواند فعاليت هاى خود را ناشناخته به انجام رساند، تا اينجا احاديثى كه وجود امامى را پيش بينى مى كند كه از نظرها پنهان باشد و سياست هاى خود را در خفا، در ميان پيروان خويش به مورد اجرا خواهد گذاشت را ترويج و نقل مى كردند. اين امام ، دوازدهمين امام است . چنين اقداماتى از پيش صورت مى گرفت ، تا ((اماميه ))را به قبول سفيران به عنوان واسطه هاى ائمه عليهم السلام آماده سازد.))(650)
همين تفسير و فلسفه غيبت كه از زبان ((جاسم حسين ))بيان شد، در روايات اسلامى نيز به گونه اى ديگر بيان شده است . و امامان معصوم عليهم السلام در موارد گوناگون بر آن تأكيد كرده اند.
اينك به روايات اسلامى كه در اين باره وارد شده است نظرى مى اندازيم تا بنگريم كه از زبان اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله ، غيبت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) چه حكمتى دارد.
سرى از اسرار الهى
يا جابر! ان هذا الامر من امر الله و سر من سر الله . مطوى عن عباده (651)
اى جابر! اين امر الهى و سرى از اسرار خداوندى است كه بر بندگان پوشيده است
امام صادق عليه السلام فرمود:
ان لصاحب هذالامر غيبة لابد منها يرتاب فيها كل مبطل ، فقلت : و لم جعلت فداك ؟ قال : لامر لم يؤ ذن لنا فى كشفه لكم ، قال : فما وجه الحكمة فى غيبته ؟ قال : وجه الحكمة فى غيبته وجه الحكمة فى غيبات من تقدمه من حجج الله - تعالى ذكره - ان وجه الحكمة فى ذلك لا ينكشف الا بعد ظهوره كما لم ينكشف وجه الحكمة فيما اتاه الخضر عليه السلام من خرق السفينة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسى عليه السلام الى وقت افتراقهما. (652)
همانا براى ((صاحب الامر))غيبتى است تخلف ناپذير. هر جوينده باطلى در آن به شك مى افتد و اجازه داريم علت آن را بيان كنيم . حكمت غيبت او همان حكمتى است كه در غيبت هاى پيشين وجود داشت و پس از ظهور، روشن خواهد شد. همانند حكمت كارهاى خضر عليه السلام از كشتن پسر بچه و برپاداشتن ديوار شكسته ، اين ها وقتى براى موسى عليه السلام روشن شد كه آن دو، از هم جدا شدند. غيبت امرى از امور الهى و سرى از اسرار او است .
آزمايش و غربال انسانهاى صالح
اميرمؤ منان على بن ابى طالب عليه السلام فرمود:
اما و الله لا قتلن انا و ابناى هذان وليبعثن الله رجلا من ولدى فى آخر الزمان يطالب بدمائنا، وليغيبن عنهم تمييزا لاهل الضلالة حتى يقول الجاهل : مالله فى آل محمد من حاجة . (653)
به خدا قسم من و اين دو فرزندم (حسن و حسين ) شهيد خواهيم شد، خداوند در آخرالزمان مردى از فرزندانم را به خون خواهى ما برخواهد انگيخت و او مدتى غايب خواهد شد تا مردم آزمايش شوند و گمراهان جدا گردند، تا جايى كه افراد نادان مى گويند: خداوند ديگر به آل محمد كارى ندارد.
امام حسين عليه السلام فرمود:
له غيبة يرتد فيها اقوام و يثبت على الدين فيها آخرون فيودون و يقال لهم متى هذا الوعدان كنتم صادقين . اما ان الصابر فى غيبته على الاذى و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه و آله . (654)
براى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) غيبتى است . در اين غيبت برخى از دين برمى گردند و برخى ثابت قدم مى مانند هر كه در اين غيبت صبر كند و بر مشكلاتى كه از سوى دشمنان ايجاد مى شود استقامت نمايد به قدرى از اجر خداوند بهره مند مى گردد كه انگار در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله با شمشير بر دشمنان جنگيده است .
امام پنجم عليه السلام در پاسخ به اين سوال كه فرج شما كى خواهد بود، فرمود:
هيهات هيهات لايكون فرجنا حتى تغربلوا، ثم تغربلوا، ثم تغربلوا . (655)
فرج و ظهور شما حضرت اتفاق نمى افتد، مگر آن كه شيعيان به شدت در امتحان الهى شركت كنند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
غير ان الله - عزوجل - يحب ان يمتحن الشيعة . (656)
غيبت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) امتحان شيعه است .
امام هفتم ، موسى بن جعفر عليه السلام نيز در اين باره مى فرمايد:
انما هى محنة من الله - عزوجل - امتحن بها خلقه . (657)
اين غيبت خود مايه امتحان بندگان خداوند بزرگ است .
ستم پيشه بودن انسان ها
واعلموا ان الارض لاتخلو من حجة الله - عزوجل - و لكن الله سيعمى خلقه عنها بظلمهم و جورهم و اسرافهم على انفسهم ... (658)
زمين از حجت اليه خالى نمى ماند، ولى خداوند به دليل ستم پيشه بودن و زياده روى انسان ها، آنان را از وجود ((حجت ))خود محروم مى سازد.
آمادگى جهانى
آزادى از يوغ بيعت با طاغوت هاى زمان
امام حسن مجتبى عليه السلام در اين باره فرمود:
ما منا احد الا و يقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه الا القائم الذى يصلى روح الله عيسى بن مريم خلفه فان الله - عزوجل - يخفى ولادته و يغيب شخصه لئلا يكون لاحد فى عنقه بيعة اذا خرج ذاك التاسع من ولد اخى الحسين ... (659)
هر كدام از ما (امامان اهل بيت عليهم السلام ) در زمان خود بيعت حاكمان و طاغوت هاى زمان را از روى تقيه به عهده گرفته ايم ، مگر امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) كه ((عيسى بن مريم ))به امامت آن حضرت نماز مى گزارد. خداوند ولادت او را مخفى نگه داشت و براى او غيبتى در نظر گرفت تا زمانى كه قيام مى كند بر گردنش بيعت حاكمى نباشد.
روايات ديگرى نيز از ديگر امامان معصوم عليه السلام رسيده است ؛ مانند روايتى از امام سجاد عليه السلام كه فرمود: ((و ليس لاحد فى عنقه بيعة )) (660) و يا سخن امام هشتم عليه السلام در اين باره كه فرمود: لئلا يكون لاحد فى عنقه بيعة اذا قام بالسيف . (661)
همچنين توقيعى از ناحيه مقدسه براى ((اسحاق بن يعقوب )) ، توسط ((محمد بن عثان عمرى ))صادر شد، حضرت در اين توقيع فرمود:
و اما علة ما وقع من الغيبة فان الله - عزوجل - يقول : ((يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤ كم )) . انه لم يكن لاحد من آبائى - عليهم السلام - الا و قد وضعت فى عنقه بيعة لطاغية زمانه و اين اخرج حين اخرج و لا بيعة لاحد من الطواغيت فى عنقى . (662)
اما اين كه چرا ((غيبت ))واقع شده است ، خداوند - عزوجل - فرمود: ((اى مومنان ! از چيزهايى كه اگر پاسخش را بدانيد، خوشايند شما نيست ، پرسش نكنيد)) . همه پدران من تقيه نمودند و با طاغوتيان زمان بيعت نمودند، ولى من در پس پرده ((غيبت ))قرار گرفته ام تا بيعت طاغوتيان بر گردنم نباشد و در هنگام خروج آزادانه قيام نمايم .
حفظ جان مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )
در اين باره روايات فراوانى از امامان اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده است .
امام پنجم عليه السلام فرمود:
ان للقائم غيبة قبل ان يقوم ، قال : قلت : ولم ، قال : يخاف .
براى قائم ما (امام مهدى ((عج ))) قبل از آن كه به پا خيزد غيبتى است . راوى پرسيد: براى چه ؟ حضرت فرمود: چون ترس از كشته شدن او وجود دارد.
((شيخ طوسى ))بعد از بيان رواياتى چند درباره ((فلسفه غيبت )) مى نويسد:
((آن چه از اخبار درباره حكمت و فلسفه غيبت آمده است ؛ مانند امتحان شيعه ، صعوبة الامر عليهم و ((اختيارهم للصبر عليه ))، اينها به عنوان حكمت و فلسفه غيبت نيست ، بلكه به عنوان اثر و نتيجه غيبت براى شيعيان است . سبب و فلسفه غيبت همان ترس از كشته شدن امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به وسيله دشمنان است .))(663)
... ادامه دارد.
پي نوشت :
646- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق - ج 1، ص 256 - 285.
647- الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 337.
648- اقتباس از: در فرايند تكامل ، ص 125 - 126.
649- مراد از طالبيون آنانى هستند كه از نسل حضرت ابوطالب ، پدر گرامى على عليه السلام مى باشند.
650- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 215.
651- بحارالانوار، ج 51، ص 73.
652- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 482؛ منتخب الاثر، لطف الله صافى ، ص 266 -267؛ بحارالانوار، ج 5، ص 91.
653- الغيبة ، نعمانى ، تحقيق على اكبر غفارى ، ص 141.
654- بحارالانوار، ج 51، ص 133.
655- بحارالانوار، ج 52، ص 133.
656- الكافى ، كلينى ، ج 1، ص 337.
657- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 204؛ الكافى ، ج 1، ص 336.
658- الغيبة ، نعمانى ، ص 141.
659- بحارالانوار، ج 51، ص 132.
660- بحارالانوار، ج 51، ص 135.
661- كمال الدين و تمام النعمة ، ج 2، ص 480.
662- الاحتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 471.
663- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 203؛ درباره فلسفه غيبت ر. ك : مجله حوزه ، ش 71 - 70، ويژه بقية الله العظم ، ص 353 - 382؛ سيره پيشوايان ، مهدى پيشوايى ، ص 669 - 672.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}