در پیرامون گردهمایی باستانشناسی ایران
 
چکیده:
نخست گستردگی و پهناوری زمینه کار را در این رشته مهم علمی در سراسر خاک میهن مقدس ما نشان میدهد. در هر نقطه از این کشور بزرگ می توان به کندوکاو باستانشناسی پرداخت و در هر کجای آن گنجینه هایی غنی و سرشار یافت.

تعداد کلمات: 1567کلمه / تخمین زمان مطالعه:7 دقیقه

نویسنده: کتایون مزداپور
 
در یزد معروف است که کسی از ده بمبیز پایین دخترش را در بمبیز بالا شوهر داده بود؛ در بازگشت از خانه نوعروس، در تعریف از درازی راه و شگفتی عظمت آفرینش خداوند می گفت: «بمبیز پایین! بمبیز بالا! ملکی خدا! اوه!» وسعت دنیای خدا و نادانستگی و حیرت ما را در برابر آن، مردم شهر ما این طور مثل میزنند. امروزه دهکده جهانی این ابعاد را نظرة تسخیر کرده است و نه تنها گستره جغرافیایی شگرف، بلکه تنوع فرهنگی اقوام کره خاکی را با این ابزارهای جادویی علم جدید می توان به چشم دید.
 
باستانشناسی اما در بعد شگفت دیگری کار میکند: لایه های اسکانهای پیاپی و فرهنگها و شهرها که یکی دیگری را می جود، قومها و هزاره ها، یکی در پی آن دیگری؛ زندگانی پشت زندگانی و مرگ پس از مرگ در نسلهای متوالی؛ شگفتی این حکایت از ماجرای بمبیز پایین تا بمبیز بالا حیرت افزاتر است: زمان خدا، از کی و کجا تا حالا!
 
باستانشناسی دانش حیرتها است. وحشت مرگ را کنجکاوی و شادی کشفی نوین از کهنه‌های غبارآگین به هیجانی پرشور بدل می گرداند و خاطره های مرده را به داستانسرایی پرشکوهی می کشاند که در آن نه تنها دانش ملموس و روشن از اشیایی عینی و دیدنی برای اذهان جوینده می آید، بلکه فوائد اقتصادی بسیار و سود مادی نیز بر آن مترتب است. این قصه را پژوهندگان گرامی ما، در میراث فرهنگی، بهتر از هر کسی نقش می زنند و بازگو می کنند. و در این دومین گردهمایی باستانشناسی ایران (۲۷ لغایت ۲۰ آبان ماه ۱۳۷۶) که در گنجینه موزه ملی ایران (تهران) برگزار شد، دستاورد سی وسه پژوهش گروهی (در مجموعه خلاصه مقالات، مختصر نودوپنج پژوهش به چاپ رسیده است از این کوشندگان سرسخت و کاوندگان دل خاک و ژرفای منازل کهنسال آدمیان، به استادان فن و دانشجویان و شیفتگان آثار باستانی عرضه گشت و یابندگان نیک اقبال از سر بزرگواری تازه ترین دسترنجهای کار سنگین و هیجان انگیز خویش را در اختیار دیگران نهادند. این عرضه یافته های تازه و تازه ترین یافته ها بود و فرصتی بود بس مغتنم برای کسانی که بنا بر علاقه و رشته تخصصی خویش مشتاق اند که بتوانند از کار دشوار این سختکوشان بهره بر گیرند.

تصویری که در کل از این یافته ها و گزارشهای مربوط به آنها به دست می آید، نخست گستردگی و پهناوری زمینه کار را در این رشته مهم علمی در سراسر خاک میهن مقدس ما نشان میدهد. در هر نقطه از این کشور بزرگ می توان به کندوکاو باستانشناسی پرداخت و در هر کجای آن گنجینه هایی غنی و سرشار یافت: از قلعه عسکر (گیلان) دماوند با محوطه ای از دوران سنگ گرفته تا قره تپه قمرود با آثاری که قدمت آنها از هزاره ششم پیش از میلاد آغاز می شود، و قلعه هرمز در هرمزگان، چاهان کهنوج که دهی است از دهستان رمشک کرمان، و بندیان درگز و نیز البته قلب شهر همدان که نمونه هایی چند اند از بسیارهای بسیار. برخی از اینها، مانند محوطه های نویافته پیش از تاریخ در استان سمنان، تازه کشف شده اند و برخی دیگر، مانند زیویه، سالها است که از شناختگی و شهرت آنها می گذرد.

اوصاف و اشیایی که در این گردهمایی عرضه شد، همراه با نمایشگاهی از گزیده آثار بدست آمده در سالهای اخیر، جهانی از اطلاع و آگاهی را به نمایش در می آورد. در اینجا دومین نکته و برداشت در ذهن پدید می آید و آن اشتیاقی همگانی است برای آگاهانیدن تکاتک مردم از ارزش این کاوشگریها و پژوهندگیهای اداره باستانشناسی و دستاوردهای درخشان آن. کاوشی که با این همه دلسوزی و زحمت و در تنگدستی و غوغاهای مبهم و رنجوری محیط انجام میگیرد و بارآوری و غنای آن چشم را خیره می کند، می تواند سراسر خاک این کشور بزرگ را بصورت منابع سرشاری برای درآمد مردم تهیدست و محروم در نقاط دور و نزدیک درآورد. پس درست و سودمند و خردمندانه خواهد بود که مدیران کارآمد و لایق با دلسوزی و قدرت در ایجاد شغل و فراهم ساختن شرایط نیکو برای دیدارکنندگان و گردشگران و جهانگردان دستی تازه برآورند و به جای وضع اسفبار کنونی در محوطه های باستانی و بیکار و بیحاصل افتادن آنها و آفریدن ویرانه های نو بر فراز این یادگارهای گرانقدر و بهامند، بهره شایسته از آنها برگیرند تا ثابت شود که ما نیز لایق آنیم که فرزندان آن سازندگان قویدست باشیم. به بیان دیگر، اینک حفاظت و عرضه همگانی این آثار دارای ضرورتی است برتر از کاوش، و کاوش و ثبت محوطه های باستانی سخت ضرورت دارد، نخست به منظور پیشگیری از دستبردهای غارتگران.

  بیشتربخوانید : معنویت در هنر خوشنویسی

سوم آن که کمبودها متأسفانه به هیچ روی تنها منحصر به آماده سازی و عرضه آثار باستانی و حفاظت آنها، چه در موزه و چه در محوطههای کاوش نیست. در این باره هیجان اندوهبار پژوهندگان و دلسوزان واقعة تأثیرانگیز بود. مثلا پاسخ آزمایشگاهی که تعیین کند آیا حدس باستانشناس گرامی و از دست رفته، شادروان عنایت الله امیرلو، در مورد قدمت آثار دوران کهن سنگی در گیلان دماوند درست است یا خیر، سکوت است و به همین دلیل به تاریخگذاری نظری آن عزیز (۱۸ تا ۱۳ هزار سال پیش) ناچار باید قناعت شود. یا این که یافته های یگانه و روشنگر در حاجی آباد فارس، در میان حیرت و اندوه و حسرت سخت، بخشی ناپدید گشته است. این گونه نبودن تسهیلات را حتى نقص در نمایش تصاویر بهنگام سخنرانیها متأسفانه تأکید و همراهی می کرد و ضرورت جدیت و دلسوزی برای رفع این نقائص هرچه بیشتر به چشم می خورد. دریغ است که موانعی چنین ناچیز کارهایی چنین سترگ و ارزنده را ناسودمندگرداند یا انجام گرفتن و سودآوری آنها را مانع شود. اقدام و ابرام در درمان چنین دردهایی حق تکلیف ملی و میهنی ما است.
 باستانشناسی دانش حیرتها است. وحشت مرگ را کنجکاوی و شادی کشفی نوین از کهنه‌های غبارآگین به هیجانی پرشور بدل می گرداند و خاطره های مرده را به داستانسرایی پرشکوهی می کشاند که در آن نه تنها دانش ملموس و روشن از اشیایی عینی و دیدنی برای اذهان جوینده می آید، بلکه فوائد اقتصادی بسیار و سود مادی نیز بر آن مترتب است. این قصه را پژوهندگان گرامی ما، در میراث فرهنگی، بهتر از هر کسی نقش می زنند و بازگو می کنند. و در این دومین گردهمایی باستانشناسی ایران که در گنجینه موزه ملی ایران (تهران) برگزار شد، دستاورد سی وسه پژوهش گروهی در مجموعه خلاصه مقالات، مختصر نودوپنج پژوهش به چاپ رسیده است از این کوشندگان سرسخت و کاوندگان دل خاک و ژرفای منازل کهنسال آدمیان
این نقصانها را، که امید می رود هرچه زودتر و بهتر از میان برخیزد، کوشندگی سخت کاوشگران و جویندگان عاشق در این راه می پوشانید و جبران میکرد؛ مثلا آنجا که بلندای قامت رشید و دیرینه سال آنوبنینی، شهریار فاتح قوم لولوبی، در شهر سر پل ذهاب بر دیوار صخرهای مدرسه بنت الهدی قد برافراشته است: گرچه آثار خمپاره های جنگ اخیر ایران و عراق به این دو سرزمین منازع که از هزاران سال پیش تاکنون پیوسته خون یکدیگر را ریخته اند به آن را آسیب زده است، کاری تازه که در دیدن مجدد نقوش این نخستین نقش برجسته ایرانی که کتیبه دارد (۲۵۰۰ ق م) انجام گرفته است، شوق می آورد. بانوی پژوهشگر قول دخترکی را از شاگردان مدرسه بنت الهدی نقل می کرد که پرسیده بود: «خانم! وقتی من کلاس اول بودم، شما به مدرسه ما می آمدید؛ وقتی کلاس دوم بودم، باز هم می آمدید؛ وقتی حالا کلاس سوم هستم هم می آیید؛ آیا بعدا هم خواهید آمد؟»
 
شرکت پژوهندگان اداره باستانشناسی شاغل در نقاطی جز تهران، و نیز شرکت زنان باستانشناس در این دومین گردهمایی باستانشناسی ایران، از جمله درخشندگیهایی بود که وجودشان به چشم میخورد. همراه با آرزوی بالندگی و استواری و شکوفایی هرچه بیشتر برای کار پژوهندگان گرانقدر باستانشناس، باید اذعان داشت که آموزندگی سخنرانیها و دستاوردهای آنان در این گردهمایی براستی چشمگیر بود. چشم اندازهایی تازه که در پرتو روشنگریهای آنان در تاریخ و فرهنگ رفتگان ما و خفتگان دیرینه در این سرزمین پدیدار می آید و دامن میگسترد، نظرگاهی شوق انگیز است که بسا از تفاسیر یافته های کاوشگران پیشین و صاحب نظرانی با اقتدار جهانی را به چالش می خواند. این گامی است بلند و استوار برای دانشمندان میهن ما. نیز این که وارثان راستین و صادق سازندگان این فرهنگ پرتنوع و دیرینه سال با قداستی پرشکوه بر کار خویش می نگرند و این امید را زنده میدارند که باشد که اشیایی چنین ملموس و هستمند، با وجود قابل لمس و بسودنی، چه در موزه و چه در محوطه اصلی خویش، هرچه بهتر با درستی و دقت تفسیر شوند؛ هرچه خوبتر و عزیزتر نگاهداری و حفاظت گردند، دور از دست بریده غارتگران؛ هرچه بیشتر بر جای بمانند و دور از هر واقعه خشم انگیز و طاقت فرسای پیرامون خود را چون معبدی بیارایند که ستایندگان شگرفی آفرینش خداوندی و بزرگی انسان در آن با عشق قدم نهند و از دیدار آنها نظرگاهی فلسفی و روشنتر یابند در نگریستن بر هستی و مردم در این شرح دلکش و داستان گشت وگذاری که باستانشناس از اعصار دیرین، سده های پیشین و هزاران سالی میگوید که بر مردم و فرهنگهای این خطه و هر خطه دگر رفته است، در تاریکی و کشف و پندار، بر صحنه روشی تنگ، واقعه های حانی زادن و زیستن و مرگ را آزمودن، با همه تنوع و طرحهای رنگارنگ، جهانی جادویی می آفریند. شاید تنها دانش پزشکی این چنین مسأله مرگ و حیات را تنگاتنگ با یکدیگر مطرح کند. چنین به نظر میرسد که طلسم باستانشناسان جادو شدگان را تا مرز این تخیل شگرف بکشاند که شاید اگر چگونگی زندگانی در گذشته های رنگارنگ و فرهنگهای رنگین روشن گردد و آثار زندگی پس از واقعه مرگ در صحنه دیدار نمایان آید، این پاسخ جانخراش و گدازان نیز صورت بندد که اینان چرا زادند و چرا زیستند و چگونه مرگ را آزمودند؟! چنین طلسمی عمارت باوقار و سنگین را، در راه بسته و خلوت گنجینه ملی ایران موزه ایران باستان در دل سنگی و غرق در غلغله تهران، در این دومین گردهمایی باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی تسخیر کرده بود.
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی ساخت گرا
  تحول انسان شناسی در قرن بیستم
  انسان شناسی و فرهنگ گرایی
  کتابشناسی انسان شناسی عمومی