چرا طلاق از منفورترین حلال های خداست؟
1- مشکلات عاطفى
بدون شک مرد و زنى که سالها یا ماهها با یکدیگر زندگى کرده اند، سپس از هم جدا مى شوند، و از نظر عاطفى جریحهدار خواهند شد، و در ازدواج آینده خاطره ازدواج گذشته، دائما آنها را نگران مى دارد، و حتى به همسر آینده با یک نوع بدبینى و سوء ظن مى نگرند.
2- مشکلات اجتماعى
بسیارى از زنان بعد از طلاق شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه، ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدید مى شوند، و حتى مردان نیز بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود، مخصوصا اگر پاى فرزندانى در میان باشد.
3- مشکلات فرزندان
معضلات و مشکلات پیش آمده که از همه اینها مهمتر است، کمتر دیده شده است که نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند، و بتوانند خلاء عاطفى فرزندانى را که از آغوش پر مهر مادر بریده شده اند پر کنند، همانگونه که اگر زن سابق فرزند را با خود ببرد، در مورد ناپدرى نیز این صادق است، البته هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند، ولى مسلما تعداد آنها کم است، و به همین دلیل، فرزندان بعد از طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى شوند، و شاید غالب آنها، سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست مى دهند. و این ضایعه اى است نه تنها براى هر خانواده بلکه براى کل جامعه، چرا که چنین کودکانى که از مهر مادر یا پدر، محروم مى شوند گاه به صورت افرادى خطرناک درمى آیند، که بدون توجه تحت تاثیر روح انتقامجویى قرار گرفته و انتقام خود را از کل جامعه مى گیرند. اگر اسلام این همه در باره طلاق سختگیرى کرده، دلیلش همین آثار زیانبار آن در ابعاد مختلف است.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج24، صص 226-227 با تلخیص).
هیچ چیز نزد خدا منفورتر از خانه اى نیست که با طلاق خراب مى شود.
رسول خدا فرمود: کسى که در جدائى میان زن و همسرش بکوشد، خشم خدا بر اوست، و او را در دنیا و آخرت لعنت مى کند. و نیز فرمود: کسى که در راه جدائى انداختن میان زن و شوهر برود، هر چند موفق نگردد، در معرض سخط خدا و لعنت او در دنیا و آخرت است، و حضرت حق لطف خود را بر او حرام مى کند.حضرت صادق (ع) از قول رسول خدا روایت مى کند که آن حضرت فرمود: چیزى نزد خدا محبوبتر از خانه اى نیست که با ازدواج آباد مى شود، و هیچ چیز نزد خدا منفورتر از خانه اى نیست که با طلاق خراب مى شود. و نیز پیامبر فرمود: خداوند چیزى را حلال نفرمود که مبغوضتر از طلاق نزد او باشد. و نیز آن حضرت فرمود: منفورترین اشیاء نزد من طلاق و جدائى است. رسول خدا فرمود: کسى که در جدائى میان زن و همسرش بکوشد، خشم خدا بر اوست، و او را در دنیا و آخرت لعنت مى کند.
و نیز فرمود: کسى که در راه جدائى انداختن میان زن و شوهر برود، هر چند موفق نگردد، در معرض سخط خدا و لعنت او در دنیا و آخرت است، و حضرت حق لطف خود را بر او حرام مى کند.
نگاه اسلام درباره طلاق از روایات ذکر شده معلوم مى شود، و از این شدیدتر درباره بدى و زشتى و غیر انسانى بودن طلاق بى علت نمى توان بیانى رساتر بیان کرد: طلاق مورد نفرت خداست و سعی کننده براى جدائى زن و شوهر مورد سخط حق و لعنت اوست.
کتاب خدا به همه خانواده ها طرح مى دهد: زمانى که میان زن و شوهر اختلاف افتاد، ریش سپیدان دو خانواده نباید زن و شوهر را رها کنند، بلکه لازم است دادگاه و محکمه خانوادگى تشکیل و آنان را با هنرمندى، و یادآورى نیکى هاى زن و شوهر به یکدیگر، و فراهم آوردن ترس از قیامت و عذاب ستمکار به صلح و سازش و اجتناب از طلاق وادار نمایند.
قرآن در این رابطه مى فرماید: "وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما".[1] یعنی: [و چنانچه بیم آن دارید که نزاع سخت بین آنها پدید آید، از طرف کسان مرد و کسان زن داورى برگزینید، که اگر مقصود اصلاح داشته باشند خدا میان ایشان موافقت و سازگارى برقرار کند.] براى این که این امر منفور و مبغوض خدا کمتر اتفاق بیفتد، اسلام حضور دو عادل را که گواه بر وقوع طلاق باشند شرط لازم مى داند، و طبعا دو عادل هرگز بر کار ظالمانه و خلاف عدالت اگر طلاق بخواهد بى علت و ظالمانه انجام بگیرد شاهد و گواه نخواهند شد، به ویژه که احراز عدالت شهود امر آسانى نیست.(انصاریان، حسین، تفسیر حکیم،1393ش، ج6، صص 324-326 با تلخیص و اندکی تصرف).
اسلام مردانى را که مرتب زن مى گیرند و طلاق مى دهند و به اصطلاح «مِطلاق» مى باشند دشمن خدا مى داند.
رسول اکرم فرمود: خداوند دشمن مى دارد و لعنت مى کند مردى را که دلش مى خواهد مرتب زن عوض کند و زنى را که دلش مى خواهد مرتب شوهر عوض کند. اسلام با طلاق، سخت مخالف است. اسلام مى خواهد تا حدود امکان طلاق صورت نگیرد. اسلام طلاق را به عنوان یک چاره جویى در مواردى که چاره منحصر به جدایى است تجویز کرده است. اسلام مردانى را که مرتب زن مى گیرند و طلاق مى دهند و به اصطلاح «مِطلاق» مى باشند دشمن خدا مى داند.
در کافى مى نویسد: رسول خدا (ص) به مردى رسید و از او پرسید: با زنت چه کردى؟. گفت: او را طلاق دادم. فرمود: آیا کار بدى از او دیدى؟. گفت: نه، کار بدى هم از او ندیدم. قضیه گذشت و آن مرد بار دیگر ازدواج کرد. پیغمبر از او پرسید: زن دیگر گرفتى؟. گفت: بلى. پس از چندى که باز به او رسید پرسید: با این زن چه کردى؟. گفت: طلاقش دادم. فرمود: کار بدى از او دیدى؟. گفت: نه، کار بدى هم از او ندیدم. این قضیه نیز گذشت و آن مرد نوبت سوم ازدواج کرد. پیغمبر اکرم از او پرسید: باز زن گرفتى؟. گفت: بلى یا رسول اللَّه. مدتى گذشت و پیغمبر اکرم به او رسید و پرسید: با این زن چه کردى؟. گفت: این را هم طلاق دادم. فرمود: بدى از او دیدى؟. گفت: نه، بدى از او ندیدم. رسول اکرم فرمود: خداوند دشمن مى دارد و لعنت مى کند مردى را که دلش مى خواهد مرتب زن عوض کند و زنى را که دلش مى خواهد مرتب شوهر عوض کند. به پیغمبر اکرم خبر دادند که ابو ایوب انصارى تصمیم گرفته زن خود ام ایوب را طلاق دهد. پیغمبر که ام ایوب را مى شناخت و مى دانست طلاق ابو ایوب بر اساس یک دلیل صحیحى نیست، فرمود: «انَّ طَلاقَ امِّ ایّوبَ لَحوب» یعنى طلاق ام ایوب گناه بزرگ است. ایضا پیغمبر اکرم فرمود: جبرئیل آنقدر به من در باره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن جز در وقتى که مرتکب فحشاء قطعى شده باشد سزاوار نیست.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نظام حقوق زن در اسلام)، 1377ش، ج19، صص 253-254).
سکونت و اتفاق بین زن و شوهر نزد خداى رحمن مطلوب و نیکو است و جدایى بین آنها مبغوض است!.
سکونت و اتفاق بین زن و شوهر نزد خداى رحمن مطلوب و نیکو است و جدایى بین آنها مبغوض است، و شاید یکى از اسرارش این باشد که نظام عالم منوط بزوجیّت است.احداث مودت و دوستى بین زن و شوهر از جمله آیات الهى و فیض غیر متناهى او بشمار می رود قوله تعالى: "وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً" [2]. یعنی اینکه: از جمله آیات الهى این است که براى شما مردها خلق کرد از جنس خودتان زوجها براى آنکه با آنها سکونت نمائید (انس بگیرید) و قرارداد بین شما دوستى و رحمت. از اینجا توان پى برد که سکونت و اتفاق بین زن و شوهر نزد خداى رحمن مطلوب و نیکو است و جدایى بین آنها مبغوض است، و شاید یکى از اسرارش این باشد که نظام عالم منوط بزوجیّت است. و در جایى که بین زن و شوهر نزاع و کدورتى پدید گردد براى آنکه طلاق و جدایى بین آنان واقع نگردد دستور فرموده وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما. و نیز این توجیه را تأیید می نماید قوله تعالى در آیه "إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ"[3] که از استثناء چنین توان استفاده نمود که زنها را طلاق ندهید و از خانه هایشان بیرون نکنید مگر در جایى که فاحشه اى که ظاهرا مقصود از فاحشه زنا است از آنان ظاهر گردد. و اگر چه ظاهر آیه و احادیث در جایى که فاحشه ظاهرى از زن بروز ننموده حرمت طلاق را می رساند لکن چون اذن در طلاق رسیده و احکام و حدود آن را بیان نموده حمل بر کراهت می شود.(امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن،1361ش، ج13، صص 359-360با اندکی تلخیص و تصرف).
جبرئیل در باره زن سفارش مى کرد حتى من گمان کردم که طلاق زن جز به خاطر گناه آشکار سزاوار نیست.
حضرت فرمود: جبرئیل در باره زن سفارش مى کرد حتى من گمان کردم که طلاق زن جز به خاطر گناه آشکار سزاوار نیست. و فرمود: در دو ضعیف: زن و یتیم، از خداى بترسید. و فرمود: حق زن بر مرد این است که گرسنگى او را بر طرف کند و عورت او را بپوشاند و از او روى در هم نکشد وقتى چنین کرد به خداى قسم حق او را ادا نمود.(ابن فهد حلی، نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز(ترجمه عدة الداعی)، 1381ش، ج1، ص83).
خداوند دشمن مى دارد کسانى را که زود طلاق مى دهند و زود ازدواج مى کنند.
«خداوند خانه اى را که در آن ولیمه عروسى داده شود، دوست مى دارد و خانه اى را که در آن طلاق دهند، دشمن مى دارد و چیزى در نزد خدا مبغوضتر از طلاق نیست.» در کافى از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «چیزى نیست که خداوند حلال کرده باشد و به قدر طلاق در نزد او مبغوض باشد و خداوند دشمن مى دارد کسانى را که زود طلاق مى دهند و زود ازدواج مى کنند.» و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «خداوند خانه اى را که در آن ولیمه عروسى داده شود، دوست مى دارد و خانه اى را که در آن طلاق دهند، دشمن مى دارد و چیزى در نزد خدا مبغوضتر از طلاق نیست.» غزالى (ره) گوید: «اگر زن را پدرش مجبور کند، باید مرد او را طلاق دهد، زیرا حق پدر مقدم است. لیکن پدر در صورتى مى تواند او را مجبور به طلاق کند که هدف ناروایى نداشته باشد، امّا اگر زن شوهرش را بیازارد و به فامیل همسرش ناسزا گوید جنایتکار است همچنین وقتى که بدخو یا از نظر دینى فاسد باشد.»(فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، 1372ش، ج3، ص151).
پی نوشتها:
[1]. النساء: 35.
[2]. الروم: 20.
[3]. الطلاق: 1.
منابع:
1- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
2- انصاریان، حسین، تفسیر حکیم، ایران، قم، انتشارات دارالعرفان، چاپ اول، 1393ش.
3- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم،1377ش.
4- امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول،1361ش.
5- ابن فهد حلی، نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز(ترجمه عدة الداعی)، ایران، تهران، انتشارات کیا، چاپ اول، 1381ش.
6- فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، ایران، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول،1372ش.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}