احمدشاه مسعود (2) آغاز مبارزه تا پایان کار شوروی

تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون



فعاليت و مبارزه ي سياسي

احمدشاه مسعود در دوره ي ليسه با افکار و جريانات سياسي جامعه و کشور آشنا شد. آن زمان (سالهاي دهه ي چهل هجري شمسي) محيط مکاتب و دانشگاه کابل پر از تب و تاب جريانات سياسي با انديشه و اعتقادات گوناگون بود. در آن سالها احزاب سياسي چپ با انديشه هاي کمونيستي در محيط آموزشي و تحصيلي، به ويژه در دانشگاه کابل بيشتر از همه حضور و جاذبه داشتند. اما مسعود در ميان اين جريانات و گروه ها از همان آغاز به سوي جريان اسلامي تمايل نشان داد. او در يک خانواده ي مسلمان و متدين تولد يافته بود. والدينش از همان اویل کودکي به تعليمات ديني اش توجه ويژه مبذول مي داشتند. آنها به اخلاقيات و فضايل ديني فرزندشان توجه نشان مي دادند. اولين گام آنها براي آموزش و فراگيري خواندن و نوشتن مسعود، فرستادن مدوام او براي تعليم قرآن کريم نزد امام مسجد بود. پدرش به اين امر مداومت داشت. چه در پنجشير، چه در هرات و چه در کابل. احمدشاه مسعود نيز از اهتمام والدينش به تعليمات ديني بهره ي زيادي برد. از اویل کودکي با اخلاقيات و فضايل ديني رشد کرد و در برابراحکام و اعتقادات اسلامي مطيع بود. علاوه براين، پدر در محيط خانواده هميشه از اوضاع و جريانات سياسي کشور سخن مي گفت. از دخالت شوروي در افغانستان و از نفوذ احزاب کمونيستي اظهار نگراني مي کرد. اين مباحث در محيط خانواده از جانب پدر مايه ي تأمل و تفکر مسعود به سوي مسايل سياسي مي شد و او را در پيوستن به جريان اسلامي محيط مکتب و دانشگاه انگيزه مي داد. از همين رو او به سوي جريان سياسي معتقد به اسلام در محيط مکتب و دانشگاه متمايل شد. برخورد توهين آميز افراد و عناصر وابسته به جريانات چپ کمونيستي در برابر دين و اعتقادات ديني در محيط آموزشي بيش از پيش احمدشاه مسعود را به طرف جريان اسلامي کشاند. او در نخستين سال تحصيل در پلی تکنيک کابل از طريق دوست خود صبور با مهندس حبيب الرحمن از رهبران دانشجويي جريان اسلامي در دانشگاه کابل آشنا شد. حبيب الرحمن نيز محصل پلی تکنيک بود که درميان تشکل جريان اسلامي مسووليت جلب و جذب افسران ارتش را به اين جريان به عهده داشت. برنامه ي تنظيم و جلب و جذب صاحب منصبان ارتش غرض تصاحب قدرت سياسي از راه کودتا از سوي تمام جريانات سياسي چپ و راست تعقيب مي شد. جريان اسلامي که خود را جوانان مسلمان مي خواندند در محيط دانشگاه و بيرون از آن به اخواني ها شهرت داشتند. آشنايي مسعود با حبيب الرحمن تحول عمده اي در زندگي او محسوب مي شد. او شديداً تحت تأثير شخصيت حبيب الرحمن قرار گرفت. آنگونه که بعداً در سالهاي جهاد و مقاومت از حبيب الرحمن با احترام و نيکويي ياد مي کرد و او را انسان آگاه، مسلمان معتدل و وطندوست مي خواند.
احمدشاه مسعود هرچند در دوسال نخست تحصيلش در پلی تکنيک روابط بسيارنزديک با حبيب الرحمن داشت و درکنار او به فعاليت هاي سياسي مي پرداخت اما بعد از کودتاي سردار محمد داود در 1352 عميقاً وارد عرصه ي سياست و مبارزات سياسي گرديد. وي در اين وقت اقدام به جلب و جذب افسران ارتش به نهضت اسلامي کرد. چون جگرن (سرگرد) محمد غوث شوهر خواهرش از افسران مسلمان ارتش و شخص مناسبي براي جذب بيشتر افسران ديگر به جريان اسلامي شمرده مي شد. اما حکومت محمدداود که در آن عناصر چپي نفوذ و قدرت داشتند و به فعاليت نهضت اسلامي يا اخوانيها نظارت مي کردند، به سرکوبي جريان اسلامي متوسل شد. و جريان اسلامي در دانشگاه و بيرون از آن زير ضربات دولت محمدداود قرار گرفت.

دوران اختفاء

احمدشاه مسعود در ليست افراد مورد تعقيب و دستگيري ازسوي دستگاه پليس و امنيت حکومت محمدداود قرارداشت. اما او قبل از آنکه دستگير و به زندان کشانده شود دست به اختفاء زد. وي نخست روزها يي را در کابل در خانه ي دوستان خويش پنهان شد و سپس روانه ي زادگاهش پنجشير گرديد. هرچند او در پنجشير همچنان در خفا و پنهان از انظار عامه زندگي کرد اما شور و علاقه به فعاليت سياسي و مبارزه مانع فرو رفتن وي درسکوت و گوشه نشيني مي شد. دستگيري مهندس حبيب الرحمن و جمعي از دوستان و ياران او توسط حکومت محمدداود از يکسو مايه ي تأثر و ناراحتي اش گرديد و ازسوي ديگر اراده و عزم او را در دوام مبارزه تقويت کرد. وي از پنجشير پيوسته به برقراري ارتباط ميان دوستان و ياران خود چه در زندان و چه بيرون از آن مي پرداخت. و براي تأمين چنين روابط و تبادل افکار با دوستان وهمفکران خويش چند بار به مناطق مختلف شمالي و شمال کابل سفرکرد. او باري در زمستان 1353 مخفيانه به شهر کابل رفت و براي آخرين بار با مادرش که دربستر بيماري بود، ملاقات نمود. در همين ايام مهندس حبيب الرحمن از سوي حکومت محمدداود اعدام گرديد و خبر اعدام او احمدشاه مسعود را بيشتر از پيش مصمم ساخت تا همچنان در مسير مبارزه ي خود استوار و ثابت قدم باقي بماند.
مسعود در اواخر سال 1353 به صورت مخفيانه به راهنمايي و همکاري مهندس جان محمد به پاکستان رفت. قبل از او تعدادي انگشت شماري از رهبران و فعالان جريان اسلامي محيط دانشگاه به شمول برهان الدين رباني و گلبدين حکمتيار که مورد تعقيب حکومت داودخان قرارگرفته بودند به پاکستان پناه بره بودند. جان محمد که احمدشاه مسعود را در رفتن به پاکستان همکاري کرد نيز ازفعالان نهضت اسلامي پناهنده در پیشاور بود. او گاهي مخفيانه به کابل مي آمد و روابط اعضاي داخل نهضت را با رهبران و فعالان در پیشاور تأمين مي کرد. دولت پاکستان که بر سر خط ديورند با محمدداود روابط پرتشنج داشت اين پناهندگان سياسي جريان اسلامي را در پیشاور اقامت داد. در ميان آنان گلبدين حکمتيار که بعد از دستگيري حبيب الرحمن وظيفه ي او را درجلب و جذب و تنظيم افسران ارتش به جريان اسلامي عهده دار شده بود بيش از بيش روابط نزديک با اسلام آباد به خصوص با ارتش وسازمان استخبارات آن (آي اس آي) برقرارکرد. حکمتيار در حالي به جاي حبيب الرحمن مسووليت کارهاي نظامي نهضت اسلامي را به دست گرفت که حبيب الرحمن قبل از دستگيري اش از تندروي و خشونت حکمتيار در مبارزه و فعاليت نهضت اسلامي ناخشنود و نگران بود.
گلبدين حکمتيار از پیشاور به جذب و جلب افسران ارتش در کابل پرداخت و برنامه ي کودتا و قيام مسلحانه را براي سرنگوني دولت محمدداود و تصاحب قدرت سياسي در دست گرفت. در اين طرح و برنامه، دولت پاکستان به خصوص استخبارات نظامي ارتش (آي اس آي) حکمتيار را مورد حمايت و تشويق قرار مي داد تا محمدداود تحت فشار قرار بگيرد و بر سر ديورند با پاکستان وارد معامله شود. احمدشاه مسعود در پیشاور با رهبران و فعالان نهضت اسلامي راه هاي مبارزه و مقاومت عليه حکومت محمدداود را که به سرکوبي نهضت مذکور کمر بسته بود مورد بحث و ارزيابي قرارداد. در حاليکه حکمتيار از کودتاي نظامي و شورش مسلحانه ي اعضاي نهضت اسلامي حمايت مي کرد، مسعود زمينه را براي قيام نظامي نامساعد مي دانست و به پيروزي کودتا بي باور بود. اما حکمتيار از مؤفقيت کودتا اطمينان داشت و از نتايج مثبت کار خود در ميان ارتش سخن مي گفت.

فرماندهي در نخستين قيام مسلحانه

در اواخر زمستان 1353 که احمد شاه مسعود به پیشاور رفت، تعدادي از اعضاي فعال نهضت اسلامي معروف به اخوانيها که به بيش از چهل نفر مي رسيدند به قصد فراگيري تعليمات نظامي به پاکستان آمدند. مسعود در اين تعليمات کوتاه نظامي مشارکت داشت. هدف از اين تعليمات نظامي، آمادگي براي انجام قيام مسلحانه در برخي ولايات و اطراف کشور در همآهنگي با کودتاي نظامي اي بود که در کابل به وقوع مي پيوست. گلبدين حکمتيار که مسووليت امور نظامي نهضت اسلامي را به دوش داشت از موفقيت برنامه ي کودتا به همه اعضاي نهضت اطمينان داده بود. تدارک براي کودتا و قيام تا فصل تابستان اتخاذ شد و احمدشاه مسعود به حيث فرمانده قيام در دره ي پنجشير تعيين گرديد. اما او علي الرغم بي باوري به پيروزي کودتا و تشخيص زمينه ي نامساعد براي قيام، ناگزير به اطاعت از اقدامي شد که در آن جمعي از فعالان نهضت اسلامي مشارکت داشتند. در اين قيام دکتر محمد عمر در ولايت بدخشان، جان محمد در ولايت کنرها، مولوي حبيب الرحمن در ولايت لغمان و عبدالخالق در ولايت پکتيا فرماندهي عمليات را عهده دار شدند. احمد شاه مسعود که بيشتر از همه در مورد قيام و کودتاي مذکور شک و ترديد داشت به تدابير و راه هایي انديشيد که در صورت ناکامي قيام مي بايد به آن متوسل مي شد. اساسي ترين انديشه و برنامه ي او در صورت ناکامي قيام و کودتاي نظامي، تداوم مبارزه بود. از اين رو قبل از ورود به پنجشير و آغاز قيام مهندس محمد اسحاق و برادرش کفايت الله دوتن از همرزمان خود را که از مرکز ولسوالي پنجشير (رخه) بودند به پنجشير فرستاد تا تمام دره هاي جانبي اطراف رخه را ببينند و موقعیت اراضي آن را به دقت مطالعه نمايند.
احمدشاه مسعود در تیر ماه 1354 به پنجشير آمد. تعدادي از محصلين دانشگاه کابل و ساير مؤسسات عالي آموزشي عضو نهضت اسلامي را که قبلاً براي شرکت در قيام مسلحانه تشخيص شده بودند در اواخر تیر ماه در پنجشير جابجا کرد. او اين برنامه را به دور از آگاهي سازمان امنيت دولت و پليس با دقت عملي نمود. براي افرادي که مورد پرسش همسفران شان به سوي پنجشير و هرکسي ديگر قرارمي گرفتند، سپري نمودن روزهاي تعطيلات تابستاني نزد صنفي ها و دوستان شان ظاهراً دليل موجه و قانع کننده بود.
احمدشاه مسعود در اين اولين فرماندهي قيام مسلحانه عليه دولت 21 سال داشت. او درشب اول اسد (مرداد) 1354 افراد تحت فرمان خود را براي تصرف ولسوالي (شهرستان) تنظيم و سازماندهي کرد. آنها در چهار دسته تقسيم شدند. يکدسته براي قطع راه اصلي ورود به وادي پنجشير، مدخل دره، فرستاده شد. و سه دسته ي ديگر براي تصرف مراکز اداري حکومت در رخه مرکز ولسوالي (شهرستان) موظف شدند. اين افراد با سلاح هایي که خود حين ورود به پنجشير مخفيانه آورده بودند مسلح شدند. مسعود عمليات را در سحر گاه اول اسد(مرداد) پس ازطلوع آفتاب آغاز کرد و به سرعت، بدون تلفات و خون ريزي مرکز ولسوالي را به دست آورد. آنگاه به راديوي دولتي که از کابل پخش مي گرديد گوش فراداد تا خبر پيروزي کودتا را بشنود. گلبدين حکمتيار پيش از قيام اسد(مرداد) گفته بود کودتا توسط جنرال عبدالکريم مستغني رييس ستاد مشترک ارتش دولت به راه مي افتد و قيام کنندگان در اطراف، پيروزي کودتا را از راديو مي شنوند. احمدشاه مسعود چندساعت بعد از تصرف مرکز ولسوالي به جاي شنيدن خبر کودتا از راديو، خبر ورود نيروهاي دولتي را به پنجشير شنيد. هنوز نيروهاي دولتي به محل شورش مسلحانه در رخه نرسيده بودند که مردم محل به شورشگران حمله بردند. تلاش مسعود و قيام کنندگان براي قانع ساختن مردم که آنها را پاکستاني و تخريبکار مي خواندند بي نتيجه ماند. احمدشاه مسعود با ورود نيروهاي دولتي از بيرون پنجشير، فرمان عقب نشيني را به همرزمان خود صادر کرد. هرچند او با جمعي از يارانش به سختي موفق گرديد تا زنده و سلامت از اين قيام مسلحانه بيرون شود اما 12 تن آنها در اين واقعه کشته و يا اسير نيروهاي دولت شدند. اين قيام نافرجام، نخستين تجربه ي نظامي و فرماندهي احمدشاه مسعود بود که در شکل گيري مبارزه و مقاومت آينده و مسير کار و عمل او اثرات عمده و تعيين کننده اي به جا گذاشت.

نجات از نخستين توطئه ي قتل

احمدشاه مسعود بعد از ناکامي قيام مسلحانه در پنجشير روزگار دشواري را گذراند. زندگي سخت در اختفاء توأم با تغيير مداوم مکان ، چه در پنجشير و داخل کشور و چه در پیشاور و نقاط مرزي از يکسو، منازعه با گلبدين حکمتيار در مورد قيام ناکام مسلحانه ي اسد(مرداد) 1354 و برسرنحوه ي تداوم مبارزه و چگونگي سرنوشت آينده ي نهضت اسلامي ورهبري آن از سوي ديگر دشواريها و معضلات جدي مسعود در آن روزگاران بود.
قيام نافرجام مسلحانه ي 1354 ضربه ي سختي را به جريان اسلامي وارد آورد. سرنوشت قيام در مناطق ديگر و سرنوشت فرماندهان آن ناگوارتر از قيام پنجشير بود. در لغمان مولوي حبيب الرحمن فرمانده قيام به قتل رسيد. در بدخشان دکتر محمدعمر پس از مدتي بدون وقوع قيام اسير نيروهاي دولتي گرديد. در پکتيا فرمانده آن دست به قيامي نزد. و در کنرها مهندس جان محمد بعد از يک جنگ کوتاه و عقب نشيني، دوباره به پاکستان برگشت. صدمات و ضربات دولت به ساير اعضاي نهضت اسلامي پس از اين قيام بيشتر از ضربات و تلفاتي بود که نهضت مذکور در محل و زمان شورش مسلحانه 1354 متحمل شد. ده ها نفر از اعضا و هواداران جريان اسلامي از مکاتب و دانشگاه مرکز و ولايات توسط دستگاه امنيت و پليس دولت دستگير و زنداني گرديدند. بسياري از اين افراد که تعدادشان به بيش از صد نفر مي رسيد در جوزا(خرداد) 1358 در حکومت تره کي و امين به رغم اتمام دوره ي حبس شان در کشتارگاه پلچرخي تير باران و يا زنده به گور شدند. و ده ها تن ديگر با ترک تحصيل و محيط کار خود به زندگي مخفيانه روي آوردند و يا به پاکستان و ايران فرارکردند.
احمد شاه مسعود که بعد از مدتي به پیشاور برگشت به انتقاد شديد از گلبدين حکمتيار پرداخت. او طرح کودتا و برنامه ي خشونتبار و نظامي حکمتيار را در مبارزه عليه دولت محمدداود نادرست و غلط خواند و او را عامل تلفات خونين نهضت اسلامي و سرکوبي اعضاي آن تلقي کرد. همچنان او حکمتيار را متهم ساخت که در کودتا و قيام نظامي عليه حکومت محمدداود بدون در نظرداشت زمينه و شرايط قيام به خواست و تمايل دولت پاکستان و استخبارات نظامي آن عمل نموده است. وي خواستار برکناري حکمتيار از رهبري امور نظامي شد. از نظريات احمدشاه مسعود جمعي ديگر از پناهندگان تبعيدي نهضت اسلامي از جمله مهندس جان محمد فرمانده قيام 1354 در کنرها حمايت مي کردند. اما گلبدين حکمتيار آنها را اخلالگر و جاسوس حکومت محمدداود مي خواند. با اوج گيري اختلاف و منازعه در ميان آنها، جان محمد اولين قرباني اقدام حکمتيار شد. او را حکمتيار به نام جاسوس داودخان در زندان آي اس آي به بندکشيد و سپس به سايرين، از اعتراف وی به جاسوسي و همراهي احمدشاه مسعود سخن گفت. احمدشاه مسعود خواستار ملاقات با جان محمد شد تا کذب ادعاي حکمتيار را به اثبات برساند. او ظاهراً براي شنيدن اعترافات جان محمد به دفتر آي اس آي برده شد. اما در آنجا با گلبدين حکمتيار روبرو گرديد که براي گرفتاري اش از قبل صحنه سازي کرده بود. مسعود که به سرعت توطئه در برابر خود را درک کرد با استفاده ازاسلحه خود و نشانه گرفتن به سوي حکمتيار، از اتاق خارج شد. وي را (مسعود) در اين لحظه مهندس محمدايوب که بعداً در دوران جهاد عليه تجاوز شوروي رياست کميته ي نظامي جمعيت را به دوش داشت همراهي مي کرد. در حاليکه احمدشاه مسعود از توطئه ي دستگيري و قتل خود توسط حکمتيار نجات يافت، روزهاي بعد مهندس جان محمد در زندان به قتل رسيد. پس از آن احمدشاه مسعود بيشتر وقت خود را در مناطق مرزي و داخل افغانستان مي گذراند و در رفت و آمد به پیشاور با احتياط عمل مي کرد. اختلاف ميان پناهندگان نهضت اسلامي به نقطه ي غير قابل بازگشت رسيد. آنها به دو دسته ي جداگانه تقسیم شدند: عناصر تند رو، احساساتي و افراطي که فقط فکر کودتا و جنگ را عليه حکومت محمدداود در سرداشتند به طرفداري از گلبدين حکمتيار قرارگرفتند. احمدشاه مسعود با افراد معتدل و عملگرا که از مشي مبارزه ي آرام و مسالمت آميز و حتي مذاکره با حکومت محمدداود جانبداري مي کردند با جمعيت اسلامي افغانستان در کنار استاد برهان الدين رباني باقي ماندند. اما کودتاي ثور (اردیبهشت) 1357 و حاکميت حزب دمکراتيک خلق راه را به روي مبارزات مسالمت آميز بست و احمدشاه مسعود براي بار دوم در وادي پنجشير فرماندهي قيام مسلحانه را به دوش گرفت.

کودتاي ثور (اردیبهشت) و آغاز مرحله ي جديد مقاومت

احمدشاه مسعود پس از کودتاي 7 ثور(اردیبهشت) 1357 حزب دمکراتيک خلق که موجب سرنگوني حکومت محمدداود و حاکميت حزب مذبورشد، وارد مرحله ي جديدي از زندگي سياسي و مبارزاتي خود گرديد. او در بهار 1358 (1979) با بيش از سي تن همفکران و همرزمانش که همه از اعضاي جريان اسلامي متعلق به جمعيت اسلامي بودند وارد پنجشير شد. او اين بار فرماندهي قيام و مقاومت مسلحانه را عليه رژيم کمونيستي حزب دمکراتيک خلق نه تنها در پنجشير بلکه در سراسر ولايت پروان ـ کاپيسا و ولايات شمال کشور به دوش داشت. مرحله ي جديد فرماندهي در مبارزه و مقاومت مسلحانه ي مسعود از مرحله ي پيشين سال 1354 متفاوت بود. در اين مرحله، مقاومت و مبارزه ي مسلحانه ي مسعود حمايت و همراهي مردم را با خود داشت. چون حزب دمکراتيک خلق از حيث يک حزب کمونيستي وابسته به شوروي به اشتباهات فزاينده، باعملکرد شتابزده و غيرعقلاني و با ارتکاب جنايات وحشتناکي در حبس و کشتار، مخالفت و تنفر مردم را در برابر خود برانگيخته بود. از اين رو زمينه ي عيني و ذهني مبارزه ي مسلحانه عليه حکومت حزب مذکور بر خلاف حکومت محمدداود بسيار مساعد به نظر مي آمد.
احمدشاه مسعود در مرحله ي جديد رهبري و فرماندهي مبارزه ي مسلحانه در وضعيت بهتر از گذشته قرارداشت. او در سالهاي زندگي مخفيانه در پنجشير مطالعات زيادي را هم در مورد مردم و جامعه و هم در مورد موقعيت جغرافيايي و ساختمان اراضي وادي پنجشير و اطراف آن انجام داده بود. بنا بر اين بدون فوت وقت دست به کار شد و در اولين گام ده تن از همراهانش را به شمال هندوکش در ولسوالي( شهرستان) اندراب غرض شروع مبارزه ي مسلحانه فرستاد و خود در پنجشير به صورت نيمه علني کار دعوت مردم را به مقاومت آغاز کرد. گام بعدي او جمع آوري افراد داو طلب و يا سرباز گيري براي عمليات نظامي جهت تصرف مراکز دولتي در وادي پنجشير بود. او در چند روز محدود، رخه مرکز ولسوالي( شهرستان) و دو مرکز علاقه داري هاي حصه ي اول و دوم پنجشير را تصرف کرد و سراسر وادي را از سلطه ي حکومت حزب دمکراتيک خلق بيرون کرد ( فکر می کنم مرکز علاقه داری به معنی مرکز بخش باشد). او سپس بزرگراه سالنگ که شمال کشور را به پايتخت و جنوب وصل مي نمود مسدود ساخت و با نيروي هاي دولتي به نبرد ادامه داد. احمدشاه مسعود در اين جنگ بعد از شش هفته از ناحيه ي ران پا زخم برداشت و نيرو هاي دولتي موفق به تصرف دوباره ي وادي پنجشير شدند. مسعود در اين نبرد شکست خورد و با تعدادي کمي از همراهانش به پريان آخرين روستاي پنجشير به سوي ارتفاعات شمال وادي عقب نشست.
ادامه ي نبرد به صورت جبهه اي در شش هفته نخستين، اشتباه در شروع اين مرحله از مقاومت بود که مسعود اندوخته و تجارب فراواني از آن گرفت. او با اراده ي قوي، هرچند با دشواريهاي زيادي، مقاومت را دوباره آغاز کرد. به تشکيل دسته هاي منظم چريکي پرداخت و قبل از شروع مجدد عمليات به تعليم و تربيت نظامي و سياسي آنها مبادرت ورزيد. احمدشاه مسعود بعد از اين، جنگ پارتيزاني و چريکي را به شيوه ي علمي گام به گام در کليه مراحل مبارزه و جهاد مسلحانه تعقيب کرد. او بنيانگذار جنگ پارتيزاني به گونه ي علمي در افغانستان شد. و به تجارب علم جنگ پارتيزاني در جهان معاصر با راهکارها و راهبرد هاي خويش در طول دوران جهاد و مقاومت مسلحانه افزود. تدوين و تنظيم انديشه و عمل مسعود در عرصه ي جنگ پارتيزاني در دوره ي جهاد مسلحانه يکي از منابع مطمئن علمي اين جنگ محسوب مي شود که مردم افغانستان و مردم هرجامعه و کشور ديگري درهردوره اي ازحيات شان مي توانند براي دفاع از وطن و آزادي شان در برابر بيداد و تجاوز از آن استفاده نموده و الهام بگيرند.
احمد شاه مسعود در مرحله اي بعد از شکست فوق الذکر که به سرباز گيري مجدد و تنظيم قطعات منظم مجاهدين براي نبردهاي بعدي پرداخت، عمليات جنگي را از نو آغاز کرد. او دوباره مراکز اداري و نظامي دولت حزب دمکراتيک خلق را به جز از رخه مرکز ولسوالي در سراسر وادي پنجشير تسخير نمود و با تجاوز قواي شوروي وارد دوره اي جديد مبارزه ي مسلحانه گرديد که مشخصه ي آن، جهاد و قيام سرتاسري ملي در برابر تجاوز نظامي قواي اشغالگر شوروي بود.

دوران جهاد در سالهاي تجاوز شوروي

جوان دلیر قصه های خوب سرزمین افغانستان، سالیان بسیار را در کنار مردم توفان زده اش سپری می کند، دست از همه ی آسودگی ها می شوید و با سینه ی سپر کرده ی فولادین و با بازوان توانای آهنین و با اندیشه ی تابناک و زرین و با دمی استوار می رزمد. او بنای جنگ چریکی را می گذارد. جنگی که دشمن را به نابودی می کشاند و نبوغ و ابتکار نظامی احمد شاه مسعود را در تمام جهان پخش می کند.
احمد شاه مسعود در سالهاي تجاوز و اشغال توسط ارتش سرخ شوروي، فرمانده استثنايي و منحصر به فرد در جهاد و مبارزه ي مسلحانه ي افغانستان بود. او در اين سالها ميان مردم و مجاهدين به آمرصاحب معروف گرديد و در وادي پنجشير و بيرون از آن به ويژه در دوسوي هندوکش به رهبر دوست داشتني و با نفوذ مبدل شد. او در اين دوران، جهاد و مقاومت ملي و مردمي را عليه اشغال شوروي و حاکميت محصول اشغال در مناطق تحت فرمان و نفوذ خود به جنگ منظم چريکي و سازمان يافته تبديل کرد. او انديشه و اندوخته هاي بسياري را در عرصه اين جنگ به کار بست و به عنوان تجارب ارزشمند مقاومت و دفاع در برابر استبداد و تجاوز برای نسل هاي آينده ي جامعه ي انساني به ميراث گذاشت. آنگونه که خود از تئوري و عمل گذشتگان علم جنگ به ويژه نبرد آزاديبخش گوريلايي دردوران جهاد و مقاومت بهره برد. رويکرد و منابع انديشه ها و اندوخته هاي او در جنگ، مطالعه ي تئوري و تجارب رهبران و شخصيت هاي مختلف انقلابي و نظامي جهان و تجارب خود و ياران همرزم وهمسنگرش بود. او هيچگاه در طول عمر خويش در مدرسه ي نظامي (به استثناي شرکت در يک دوره کوتاه تعليمات نظامي در زمستان 1353 باجمعي از اعضاي جريان اسلامي در پاکستان) داخل و خارج کشور آموزش نظامي نياموخت و در جنگي بيرون از وطن خود مشارکت نورزيد.
احمدشاه مسعود با آغاز دو باره ي جنگ بعد از شکست و جراحات خودش در تابستان 1358 که با تجاوز قواي شوروي در زمستان اين سال وارد مرحله ي جديد جهاد مسلحانه شد، کار را با انتخاب داوطلبانه ي افراد جوان و تعليمات نظامي آنها براي تداوم نبرد آغاز کرد. او در انتخاب نيروي رزمي و يا سرباز گيري که آن نيروها به مجاهدين شهرت يافتند معيار هاي معيني را در نظر مي گرفت. به تجرد افراد ارجحيت داده مي شد. توجه به عمل مي آمد تا مجاهد يگانه فرزند پسر خانواده نباشد. اعتقاد ديني و اخلاقيات اسلامي افراد از موضوعات ديگر مورد توجه در انتخاب نيرو هاي مجاهد بود. بعد از سرباز گيري و انتخاب مجاهدين، آموزش و تعليمات نظامي و سياسي ـ اعتقادي براي آنها اجباري محسوب مي شد. احمد شاه مسعود در دوران جهاد، نيروهاي مجاهدين را در سه گونه قطعات و دسته هاي نظامي تقسيم بندي کرد:
1 ـ قطعات محلي
2 ـ قطعات متحرک
3 ـ قطعات مرکزي
در حاليکه هرسه قطعه مذکور تحت تعليمات نظامي و سياسي ـ اعتقادي قرار مي گرفتند، اما زمان و محتواي تعليمات براي اين قطعات متفاوت بود. تعليمات سياسي ـ اعتقادي شامل تربيت و تعليم اسلامي و فهم انگيزه ها و عوامل جهاد و مقاومت بود که مجاهد به صورت آگاهانه به سوي معرکه ي نبرد برود. قطعات متحرک و مرکزي بيشتر از قطعات محلي تحت تعليم و تربيت قرار مي گرفتند و نيروي هاي اصلي رزمي را در جنگ و عمليات جنگی تشکيل مي دادند. قطعات در جريان تعليم وعمليات نظامي مکلف به پوشيدن لباس نظامي متشکل از دريشي خاکستري يا سبز رنگ و کلاه پکول بودند.
احمدشاه مسعود در تمام دوره هاي جهاد و مقاومت به مشارکت همگاني و بسيج عمومي مردم وارائه ي خدمات اجتماعي توجه جدي مبذول داشت. او در مشارکت مردم به جهاد تنها به انتخاب مجاهدين و تشکيل قطعات بسنده نکرد. يکي از توانايي ها و ابتکارات شگفت انگيز او در رهبري و فرماندهي جهاد، بسيج همگاني در کنار جهاد و مبارزه ي مسلحانه بود. او به اقشار و طبقات مختلف اجتماعي زمينه ي کار و فعاليت مساعد مي کرد و آنها را در اداره ي محل و منطقه ي خود و کمک به جهاد سهيم مي ساخت. بدين منظور شوراهاي مختلفي چون شوراي علماء، شوراي ريش سفيدان، کميته هاي مختلف کاري در عرصه هاي گوناگون حيات اجتماعي تشکيل داد. و درعقب جبهه ي نبرد ارائه خدمات اجتماعي به مردم همچون اعمار و تأسيس مدارس، کلينيک هاي سلامتی، جاده سازي و ترميم جاده ها و پل ها، انجام امور فرهنگي، اداره ي منطقه و تأمين امنيت را هرگز فراموش نکرد.
احمد شاه مسعود در دوره ي اشغال شوروي ده حمله ي نيروهاي مشترک شوروي و حکومت حزب دمکراتيک خلق را در وادي پنجشير دفع کرد. قواي اشغالگر شوروي و نيروهاي رژيم دست نشانده ي شان اولين بار در حمل 1359 به پنجشير هجوم آوردند. حملات بعدي آنها به ترتيب در: شهریور 1359، آذر 1359، مرداد 1360، اردیبهشت 1361، تیرماه 1361، فروردين 1363، شهریور 1363، آبان 1363 و تير 1364 به وقوع پيوست. اين حملات که هربار براي تسخير پنجشير و نابودي مسعود و نيروهايش برنامه ريزي شد، برخلاف نتیجه مورد انتظار، در اثر مقاومت منظم با رهبري و فرماندهي مبتکرانه و دقيق مسعود به تقويت و شهرت او انجاميد. در حاليکه شوروي ها و رژيم حزب دمکراتيک خلق هزاران نيروي خود را براي نابودي مسعود و مجاهدانش از دست دادند اما هرگز به چنين آرزويي دست نيافتند.
شوروي ها بعد از حمله ي ششم در تیر 1361 به احمدشاه مسعود پيشنهاد مذاکره ي آتش بس کردند. مسعود بعد از بررسي و مشورت هاي لازم و مذاکرات متعدد با نمايندگان شوروي که در آن نقشي به حکومت حزب دمکراتيک خلق قايل نشد، معاهده ي آتش بس را با ژنرال های شوروي امضاء کرد. اعتبار معاهده ي آتش بس بعد از يکسال تمديد که شامل سراسر وادي پنجشير و شهرستان اندراب در شمال مي گرديد تا کمتر از دوسال ادامه يافت. احمدشاه مسعود در اين مدت به اهداف مهم ايجاد تشکل هماهنگ سازي مجاهدين در داخل کشور و گسترش پايگاه جنگ و مقاومت که در به وسیله آن معاهده ي آتش بس را امضاء کرده بود، دست يافت. او در حاليکه به جنگ عليه قواي شوروي همچنان در مناطق بيرون از پنجشير و خارج از محدوده ي آتش بس ادامه داد، "شوراي نظار" را به مثابه ي يک تشکل واحد فراقومي و فراگروهي مجاهدين به وجود آورد تا جهاد مسلحانه و مقاومت ملي را در برابر اشغال شوروي به نتيجه و کمال مطلوب برساند. وي در اولين گام فرماندهان و مسوولان جمعيت اسلامي ولايات پروان، کاپيسا، کابل، بغلان، کندز، بدخشان و تخار را به تاريخ پانزدهم آذر 1362 در منطقه ي شرشر اشکمش ولايت تخار گرد هم آورد و اساس تشکل نظامي ـ سياسي شوراي نظار را گذاشت. در اين اجلاس تأسيس و گسترش مناطق پايگاهي مورد تصويب قرار گرفت و پس از آن چهار پايگاه منظم عملياتي و نظامي را در شهرستان های خوست و فرنگ بغلان، فرخار و اشکمش تخار و کشم بدخشان ايجاد کرد. با ايجاد اين پايگاه ها به کميت و کيفيت نيروهاي خود افزود و قواي شوروي را همچون وادي پنجشير در يک منطقه ي وسيع کوهستاني درگير جنگ ساخت.
احمدشاه مسعود بعد از اولين اجلاس فرماندهان جهاد و تأسيس شوراي نظار به جلسات رسمي شوراي مذکور ادامه داد و مبناي کار و فعاليت خود را در تمام عرصه ها بر سيستم شورا و مشورت ميان فرماندهان و مسوولان بنا نهاد. او تا سقوط رژيم حزب دمکراتيک خلق در ارديبهشت، 1371 پنج بار ديگر جلسات رسمي اعضاي شوراي نظار متشکل از زبده ترين فرماندهان و مسئولان ولايات را داير کرد. در اين اجلاس تصاميم مختلفي در مورد گسترش و توسعه ي مناطق پايگاهي، گسترش قلمرو شوراي نظار به ولايت شرقي، تصرف مراکز نظامي رژيم در مناطق کوهستاني اطراف شهرها و موضوعات ديگري گرفته شد.
يکي از شگفتي هاي استعداد و ابتکار احمدشاه مسعود در دوران جهاد تخليه ي وادي پنجشير از مردم و عقب نشيني نيروهاي او در فروردين 1363 قبل از هجوم هفتم قواي شوروي از اين وادي بود. ترک داوطلبانه ي مردم از خانه و زادگاه شان ميزان نفوذ و محبوبيت مسعود را نزد مردم به نمايش گذاشت. احمد شاه مسعود با اين تدبير، هم مردم را از ضربات و تلفات سنگين و مهلک و هم نيروهاي خود را از سرکوبي و نابودي يورش هفتم قواي شوروي به پنجشير که با دقت و مهارت در مسکو طرح شده بود، نجات داد. حمله ي هفتم شوروي ها درحمل 1363 از بزرگترين حملات قواي شوروي در پنجشير و همچنان از بزرگترين حملات آنها در طول اشغال به يکي از مناطق کشور بود. عقب نشيني قبل از اين حمله تا آخرين فرصت به گونه اي برنامه ريزي گرديد که ارتش سرخ وکي جي بي نتوانستند از آن آگاه شوند. در نتيجه ي آن يورش هزاران نيروي ارتش سرخ و قواي حکومت مورد حمايت شان در کابل به وادي پنجشير بعد از بمباران ده ها فروند هواپيماي استراتژيکTU 16 از مراکز نظامي شوروي در آسياي ميانه، به هدر رفت. قواي شوروي و حکومت حزب دمکراتيک خلق با اين حمله بعد از ويراني خانه هاي بدون ساکنانش که در نتيجه ي مين گذاري هاي مجاهدين تلفات زيادي را متحمل مي شدند به برپايي قرارگاه ها و مراکز نظامي پرداختند. اما با بازگشت مجاهدين و شروع عمليات نظامي در تابستان همان سال به تدريج تا سالهاي ديگرآن مراکز نظامي به تصرف مجاهدين درآمد.
پس ازحمله ي هفتم از شدت و گستردگي حملات قواي شوروي در پنجشير کاسته شد. از يکسو فشار و سنگيني آتش جنگ ارتش سرخ که تا قبل از آن در پنجشير متمرکز گرديده بود به پايگاه هاي جديد و مناطق بيرون از آن تقسيم شد و از جانب ديگر تاکتيک آنها در نحوه ي حمله و يورش که به شکل کلاسيک با بمباران شديد هوايي وآتش سنگين قواي راکت و توپخانه و سپس پيشروي قواي پياده و زرهي صورت مي گرفت، تغيير يافت. حملات جديد شوروي ها به صورت ناگهاني و با فرود نيروهاي پياده به وسيله ي ده ها و صدها چرخبال (هليکوپتر) انجام مي يافت. نيروهاي شوروي و رژيم مورد حمايت شان در کابل چندبار خواستند تا با اينگونه يورشهاي ناگهاني اقدام به دستگيري و يا نابودي احمدشاه مسعود نمايند، اما هر بار تلاش شان به نتيجه نرسيد. مسعود بعد ازحمله ي هفتم اکثراً در پايگاه هاي جديد در شمال کشور به سربرد و در تقويت و گسترش پايگاه ها و هماهنگي بيشتر مجاهدين ساير ولايات از طريق شوراي نظار تلاش ورزيد. او بعد از جلسه ي سوم شوراي نظار در بهمن 1364 که در آن به تصرف مراکز نظامي رژيم در اطراف شهرها توافق به عمل آمد به عمليات هاي منظم و مهمي در ولايات شمال شرقي کشور پرداخت. وي با تصرف گارنيزيون فرخار در مرداد 1365، گارنيزيون نهرين در آبان 1365، گارنيزيون کلفگان در تير 1366 گارنيزيون کران و منجان در آبان 1366 و گارنيزيون بورکه در آذر 1366 يک منطقه ي وسيع و به هم پيوسته ي کوهستاني را در شمال شرق به دست آورد. او با تسلط به اين مناطق ابتکار نظامي را از دشمن گرفت و براي واردشدن به مرحله ي مهم تعرض استراتژيک در جنگ چريکي جهت تصرف شهرها، طرح ايجاد ارتش منظم را با گسترش و توسعه ي قطعات مرکزي متشکل از مجاهدين ولايات مختلف ريخت.

سازماندهی نظامی احمدشاه مسعود

با وجود حملات همیشگی ارتش سرخ و ارتش افغانستان مسعود قادر بود قدرت نظامی اش را گسترش دهد.
در بهار ۱۹۸۰ مسعود ۱۰۰۰ چریک که تسلیحات ضعیفی داشتند با نیروهای دولتی و ارتش سرخ می‌جنگید. نیروهای وی تا سال ۱۹۸۴ به ۵۰۰۰ هزار نفر رسید. بعد از گسترش نفوذش به دیگر مناطق در سال ۱۹۸۹ وی دارای ۱۳۰۰۰ هزار جنگجو بود. این نیروها به سه یگان تقسیم می‌شدند: ۱-گروههای محلی
۲-گروههای ضربت
۳-گروههای متحرک
گروه متحرک کماندوهایی با تجهیزات سبک بودند که در گروههایی ۳۳ نفره به عملیات جریکی دست می‌زدند. اینها سربازهای حرفه‌ای بودند که به خوبی آموزش دیده بودند. کماندوهای گروه متحرک دارای یونیفرم بودند که کلاهای پکول نماد نیروی منظم آنها بود.
تشکیلات نظامی مسعود ترکیب کارآمدی از روشهای سنتی رزمی افغانها و قواعد مدرن جنگ چریکی بود که وی از مائو و چه گوارا آموخته بود. روشهای نظامی مسعود به عنوان موثرترین قواعد جنگ چریکی در بین همهء نیروهای مقاومت شناخته شده‌است.
در سال ۱۹۸۳ مسعود شورای نظار را بنیاد گذاری نمود. یک شورای نظامی که عملیاتهای ۱۳۰ فرمانده نظامی مجاهدین را در هفت ولایت شمالی افغانستان هماهنگ می‌نمود. این شورا خارج از حلقه احزاب پیشاور بود.
احزابی که در رقابت و همشچمی و جنگ و منازعه با یگدیگر قرار داشتند. به خاطر شکافهای قومی و سیاسی شورای نظار اختلاف بین گروههای مقاومت را از بین برد.
کپی و استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منابع اصلی و نقل از راسخون بلا مانع است.

منابع سلسله مقالات احمد شاه مسعود:

با تشکر فراوان از عوامل سایت احمد شاه مسعود
www.ahmadshahmassoud.com
www.fa.wikipedia.org
www.massoudhero.com
www.irdiplomacy.ir
www.azmoone-melli.com
www.ebtekarnews.com
کتاب احمد شاه مسعود شهيد راه صلح و آزادي، مجيب الرحمن رحيمي،بنياد شهيد مسعود، 1۳۸۲