منافق کیست ؟




یكی از خطراتی كه همواره اسلام را در طول دوران 23 ساله پیامبر اعظم(ص) مورد تهدید قرار می‌داد, مساله نفاق بود. منافقین با قدرت یافتن اسلام, بر قدرت خویش افزودند و با شكل‌گیری اولین حكومت اسلامی در مدینه النبی, به عنوان مهمترین تهدید داخلی در برابر اسلام قد علم كردند. مروری بر آخرین سوره‌های نازل شده بر قلب مبارك پیامبر اكرم(ص) نشان از حجم بالای آیاتی دارد كه به معرفی و تبیین ابعاد مختلف این خط انحرافی اختصاص یافته است.
انقلاب اسلامی نیز امروز بطور جدی از ناحیه "خط نفاق" دچار تهدید شده است, و قضایای اتفاق افتاده بعد از انتخابات 22 خرداد, نشان از اقدامات جدی این خط نفاق در جامعه دارد.
آنچه در این مقال ارائه می‌گردد, خلاصه گفتاری است از قرآن‌پژوهش گرانقدر جناب "استاد محمد عینی‌زاده موحد" كه به تازگی ایراد گردیده و می‌تواند در شناخت این خط نفاق جدید راهگشا باشد.

توجه ویژه قرآن به خطر نفاق

شما با اصطلاح منافق در قرآن كریم آشنا هستید و می‌دانید كه در قرآن به كرات از منافقین سخن به میان آمده و درباره آن‌ها صحبت شده است. در سوره‌ بقره از همان اوایل سوره كه شما معمولاً قرآن را می‌خوانید بعد از این كه بحث متقین را بیان می‌كند كه قرآن برای متقین هدایت است، بعد درباره كفار صحبت می‌كند «ان‌ الذین كفروا سواءُ علیهم... »(بقره:6) بلافاصله بعد آیه 8 می‌فرمایند: «و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ماهم بمومنین» یعنی بعضی از مردم هم هستند كه می‌گویند ما به خدا و قیامت ایمان آورده‌ایم ولی این‌ها مؤمن نیستند. «یخادعون الله» این‌ها دارند با خدا نیرنگ می‌كنند «و الذین امنوا» و با مؤمنین دارند نیرنگ می‌كنند «و ما یخدعون الا انفسهم» البته در حقیقت غیر از خودشان با هیچ‌كس نیزنگ نمی‌كنند، یعنی در واقع سرخودشان را كلاه می‌گذارند. «و ما یشعرون» ولی حالیشون نیست. «فی‌قلوبهم مرض» این‌ها در دل‌شان مرض وجود دارد، یعنی سالم نیستند، نرمال نیستند. اگر دل این‌ها سالم بود به سمت حقیقت متمایل می‌شد. «فزادهم الله مرضا» خدا مرضشان را زیاد می‌كند. یا این كه حالت دعایی باشد و بگوید كه خدا مرضشان را زیاد كند. «و لهم عذاب الیه بما كانوا یكذبون» و به خاطر همین دروغی كه می‌گویند عذاب دردناكی در انتظارشان است.
در سوره بقره درباره متقین یكی دو آیه اول بیشتر نیست. راجع به كفار هم در همین اول سوره بقره دو آیه هست «ان الذین كفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون، ختم‌الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشوه و لهم عذاب عظیم.» تمام. منتها از آیه 8 دیگر بحث نفاق شروع می‌شود و همین طور ادامه پیدا می‌كند و چندین آیه درباره نفاق همین‌طور ادامه دارد حداقل آن تا آیه 20 در همین موضوع صحبت كرده باشد. می‌خواهم بگویم قرآن كریم از همان ابتدا بحث نفاق را خیلی جدی مطرح می‌كند. از همان اول قرآن می‌بینیم كه این بحث جدی است و سوره‌هایی كه در اواخر عمر پیامبر نازل شده، یعنی هم در مكه سوره‌هایی كه نازل شده‌اند، بحث از نفاق دارند و هم آخرین سوره‌هایی كه بر پیامبر نازل شده بطور جدی بحث نفاق را دنبال كرده است.
سوره‌ مائده، توبه و احزاب، كه این‌ها جزو آخرین سوره‌ها هستند و خیلی جدی بحث نفاق در این‌ها مطرح است، به ویژه در سوره توبه كه بسیاری از بحث‌های مهم اجتماعی و سیاسی كه آدم وقتی توجه می‌كند، می‌بیند كه چقدر این بحث‌ها كه متناسب با زمان ما است، در این سوره‌ جمع شده است.

ریشه كلمه منافق

منافق در همان اول سوره بقره به عنوان كسی كه به زبان چیزی را می‌گوید كه در دل اعتقاد به آن ندارد، می‌گوید ما ایمان داریم به خدا و قیامت «و ما هم بمومنین» در حالی كه ایمان ندارد، برای همین منافق تعریفی كه در عرف پیدا كرده است به انسان "دو چهره" و "دو رو" یا به انسانی كه زبانش با دلش یك‌سو نباشد گفته شده است. اما كمتر توجه شده كه چرا كلمه منافق، یعنی ریشه منافق چه بوده كه به انسان دو رو منافق گفته شده است؟
"دو رو" در عرب می‌شود «ذو وجهین»، ولی به منافق اصطلاح ذووجهین گفته نشده و قرآن از كلمه منافق استفاده كرده است. شما این ریشه را در جای دیگر هم می‌بینید، مثلا نفقه یا انفاق. اینها معانی مثبت است، یعنی پرداخت كردن مال. نفقه برای خرجی است، انفاق برای صدقه و در راه خدا به دیگران كسی پولی بدهد، خرجی بكند. آن وقت به منافق هم از این ریشه گفته می‌شود منافق.
"نفق" به معنی شكاف است. نفقه و انفاق عاملی است كه شكاف‌های موجود در جامعه شكاف‌های اقتصادی را تلاش می‌كند كه پر كند، به همین جهت به آن می‌گویند انفاق. یعنی كسی كه انفاق می‌كند در راه خدا، می‌خواهد آن فاصله‌های طبقاتی و شكاف‌هایی كه به وجود آمده و یك عده فقیر هستند و دستشان از مال دنیا كوتاه است، یك مقداری وضع مالی‌شان بهتر بشود.

منافق، اصطلاحی سیاسی - اجتماعی

"منافق" به عكس است و بیشتر در مسایل سیاسی و اجتماعی است. یعنی كسی است كه در جامعه شكاف ایجاد می‌كند! بنابراین منافق به صرف "دو رو" بودنش به او منافق گفته نمی‌شود، یعنی اگر كسی واقعاً در دل باور نداشته باشد ولی بر زبان بیاید با بقیه هم‌سو بشود، بگوید من هم قبول دارم، باور دارم، خوب این دو رو است و ظاهرش با باطنش یكی نیست و علی‌القاعده باید به او منافق گفته بشود، ولی منافق نیست.
در همین آیات سوره بقره كه خواندم ویژگی‌ منافق این است كه در دلش مرض است، ویژگی‌اش این است كه «یخادعون الله و الذین امنوا» است. یعنی اهل نیرنگ است.
ویژگی‌ دیگرش كه در همین آیات سوره بقره شما اگر ادامه‌اش را بخوانید این است كه می‌آیند در جامعه خودشان را اهل اصلاح نشان می‌دهند، می‌گویند ما مصلحیم «و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی‌الارض»((بقره:11) وقتی به آن‌ها می‌گویند آقا جامعه را به تلاطم نیندازید، شكاف ایجاد نكنید، فاصله ایجاد نكنید، می‌گویند: «انما نحن مصلحون» می‌گویند نه ما داریم اصلاح می‌كنیم! بنابراین به صرف این كه كسی در دل چیزی داشته باشد ولی در زبان چیز دیگری بیان كند، یعنی دو رو باشد، به صرف این منافق نمی‌شود. منافق زمانی منافق می‌شود كه در صدد ایجاد شكاف در جامعه باشد، یعنی بخواهد در جامعه تزلزل ایجاد كند، بخواهد آن انسجامی كه در جامعه باید وجود داشته باشد را برهم بزند. این جا است كه عنوان منافق بر او بار می‌شود. بنابراین اصطلاح منافق یك اصطلاح كاملاً سیاسی و اجتماعی است نه یك اصطلاح شخصی و عبادی و آن چه كه از قرآن بدست می‌آید این است كه منافق كافر است.
البته حضرت امام(ره) فرمودند كه منافقین بدتر از كفارند! چون در قرآن داریم كه «ان المنافقین فی الدرك الاسفل‌من النار»(نساء:145) یعنی اگر جهنم طبقه‌بندی شده باشد، منافق در پایین‌ترین طبقه جهنم است. به همین جهت است كه حضرت امام(ره) فرمودند منافقین بدتر از كفارند. این برگرفته از قرآن است.

منافقین، كافرند!

خود قرآن كریم در موارد متعددی به ویژه در سوره توبه منافق را به عنوان كافر معرفی كرده است. منافقین كه در زمان پیغمبر بودند یكی از نق‌هایی كه می‌‍‌زدند در مسایل اقتصادی بود. وقتی كه به این ها هم می‌گفتند شما هم كمك كنید، انفاق كنید خیلی سختشان بود «قل انفقوا طوعا اوكرها... »(توبه:53) قرآن به پیامبر می‌فرماید كه به این‌ها بگو كه شما انفاق كنید، چه دل‌بخواهی، چه از روی اجبار و اكراه. یعنی چه دلتان بخواهد، چه نخواهد، «لن یتقبل منكم» از شما اصلاً خدا قبول نمی‌كند! «انكم كنتم قوماً فاسقین» چرا شما از راه حق جدا شده‌اید؟! "فسق" یعنی "خروج از حق". شما از راه حق خارج شده‌اید، بنابراین اگر شما انفاق بكنید، چه این انفاقتان‌ از روی رضایت باشد چه از روی اكراه باشد، خدا نمی‌پذیرد! «و ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتم...»(توبه:54) هیچ چیزی مانع پذیرش انفاق این‌ها نیست «الا انهم كفروا بالله و بالرسوله» مگر این كه این‌ها به خدا و رسول كافر شدند! یعنی در میان مسلمانان هستند، انفاق دارند می‌كنند اما قرآن می‌فرماید این‌ها كافرند «كفروا بالله و برسوله» و «ان یومن بالصلاه الا و هم كسالی» نماز هم كه می‌آیند با تنبلی و با اكراه می‌آیند. «ولاینفقون الا و هم كارهون» انفاقشان هم از روی اكراه و ناخوشایندی است.
«فلاتعجبك اموالهم و لا اولادهم انما یریدالله لیعذبهم بها فی‌الحیاه الدنیا و تزهق انفسهم و هم‌كافرون»(توبه:55) می‌گوید اصلاً هم از این كه این‌ها مال دارند و فرزندان دارند یعنی قدرت دارند (چون فرزند یكی از عوامل قدرت بود، چون جامعه، جامعه تا حدودی بدوی و قبیله‌ای و عشیره‌ای بود)، مكنت دارند، خیلی خوشت نیاید از قدرت و مكنت این‌ها! فكر نكن كه خدا این‌ها را دوست دارد كه به آن‌ها قدرت و مكنت داده است، نه! خدا می‌خواهد با همین مال و با همین قدرتی كه این‌ها دارند، با همین ها حالشان را بگیرد! در همین دنیا «فی الحیاه الدنیا»! موقعی كه دارند جان می‌دهند كافر از دنیا بروند. یعنی با بغض خدا كه چرا این مال و قدرت و مكنتی كه من دارم، داری از من می‌گیری!؟ یعنی با كفر از دنیا می‌روند!

منافقین و دوستی با بیگانگان

یكی از ویژگی‌های منافقین ارتباط و دوستی با دشمنان و بیگانگان است. این‌ها می‌روند با كسانی كه خارج از جرگه‌ اسلام هستند و با مؤمنین سرستیز دارند با این‌ها نرد دوستی می‌بازند، با این‌ها می‌روند دست می‌دهند، احوال‌پرسی می‌كنند، با آن‌ها بازی می‌كنند! بعد كه می‌آیند این جا به آن‌ها می‌گوییم آقا شما چرا با كسانی كه با ما در ستیز هستند، دشمن صریح ما هستند، با این‌ها چرا شما ارتباط دارید؟ «و لئن سألتهم لیقولن انما كنا نخوض نلعب...» (توبه:65) نه ما تفریحی داریم با آنها بازی می‌كنیم، ما كاری با این‌ها نداریم! ما زیر بیرق این‌ها نیستیم. «قل ابالله و آیاته و رسوله كنتم تستهزئون» شما دارید با خدا و رسول و آیات خدا بازی می‌كنید، دارید ما را مسخره می‌كنید! یعنی همین كه شما با آنها ارتباط دارید و با آنها خوش و بش می‌كنید، خود این یعنی این كه در خط آنها هستید، زیرا پرچم آنها هستید.
نمی‌شود یك مؤمنی كه با رهبر اسلام با پیامبر اسلام دست بیعت داده، خوش و بشش را برود با كسانی كه در برابر اسلام ایستاده‌اند داشته باشد. «لاتعتذروا» بی‌خود بهانه نیاورید كه نه ما به خاطر فلان بود، مصلحت چی بود. اصلاً بهانه نیاورید «لاتعتذروا قد كفرتم بعد ایمانكم... »(توبه:66) بله شما یك زمانی مومن بودید، در جرگه ما بودید، در جرگه اسلام بودید، اما حالا كافر شده‌اید «قد كفرتم بعد ایمانكم ان نعف عن طائفه منكم» اگر ما از طایفه‌ای و گروهی از شما بگذریم كه خیلی حالا در ماجرا نبودند و با جریان رفتند، اگر هم از این‌ها بگذریم «نعذب ‌طائفه» ولی از یك گروه دیگر نمی‌توانیم بگذریم، آنهایی كه عامدا" و با آگاهی كامل این خط را انتخاب كردند و در مسیر مقابل اسلام و رهبری اسلام ایستادند. از این‌ها دیگر نمی‌توانیم بگذریم، چرا «بانهم كانوا مجرمین» این‌ها مجرم هستند. «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض... »(توبه:67) فرقی هم نمی‌كند مرد باشید یا زن. «المنافقون و المنافقات» وقتی كه پای نفاق، ایجاد شكاف، ایجاد تزلزل در جامعه به میان آمد، چه مرد و چه زن منافق، این‌ها از همدیگر هستند، «یامرون بالمنكر» بیانیه‌اش، فرمانش، امرش همه برای منكر است.

منافقین به منكر دعوت می‌كنند

منكر یعنی آن چیزی كه مخالف شرع است و مخالف عقل است. این كه شنیدید امر به معروف، نهی از منكر، معروف یعنی "شناخته شده". منكر یعنی "ناشناخته". عرب وقتی می‌خواهد بگوید من فلانی را نمی‌شناسم می‌گوید "انكره". یعنی نمی‌شناسمش، نه این كه با او مخالفم. منكر یعنی ناشناخته. معروف، اسمش در فارسی هم معروف است می‌گوییم این معروف است، یعنی شناخته شده است، منتها در كجا شناخته شده و ناشناخته؟ در نزد شرع و عقل یعنی چیزی را كه عقل یا شرع می‌شناسد، تأییدش می‌كند، این می‌شود معروف. چیزی را كه عقل و شرع قبولش ندارد و نمی‌شناسد می‌شود منكر.
می‌گوید این‌ها به منكر فقط فرمان می‌دهند، یعنی آن چیزی كه شرع نمی‌پذیرد، عقل نمی‌پذیرد. یعنی برخلاف مسیر پیامبر اسلام و رهبری اسلام است، برخلاف آن امر می‌كنند. به همین جهت است كه این‌ها منافق هستند. «و ینهون عن المعروف» از آن چه كه خدا و پیامبر و عقل به عنوان معروف این را می‌شناسند یعنی درست است و تأیید می‌كنند از آن، نهی می‌كنند. «و یقبضون ایدیهم» دستشان را می‌بندند. «نسوالله فنسیهم» اینها خدا را فراموش كردند خدا هم فراموششان می‌كند. «ان المنافقین هم الفاسقون» فاسق یعنی كسی كه از راه حق خارج شده است. می‌خواهید بدانید چه كسی است؟ منافقین همان كسانی هستند كه از مسیر حق خارج شده‌اند.
«وعدالله المنافقین و المنافقات و الكفار»(توبه:68) نمی‌دانم چرا در این آیات خدا تأكید می‌كند به زن منافق، چون در صدر اسلام نوعاً منافقین مرد بودند، به جز یك دو سه‌تایی كه حالا اتفاقاً از زن‌های خود پیامبر هم بودند. ولی این جا تأكید می‌كند كه منافق چه مرد و چه زن منافق و كفار خدا به اینها وعده می‌دهد آتش جهنم را «نار جهنم خالدین فیها» آن هم آتشی ابدی «هی حسبهم» همین بسشان است «و لعنهم‌الله» خدا این جا عصبانی می‌شود به قول معروف از كوره در می‌رود! خدا لعنتشان بكند «و لهم عذاب مقیم» و برای اینها عذابی است كه این عذاب احاطه به اینها دارد، یعنی بر سرشان ایستاده و اینها نمی‌توانند از آن عذاب فرار كنند.

كلمه كفر، همین مخالفت با رهبری است!

«یا ایها‌النبی جاهد الكفار و المنافقین...» (توبه:73) با كفار و با منافقین جهاد كن «واغلظ علیهم» و بر اینها درشتی كن، خشونت به خرج بده «و ماواهم جهنم» جای اینها جهنم است «و بئس‌المصیر». «یحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا كلمه‌ الكفر...» (توبه:74) به خدا قسم می‌خورند كه ما نگفتیم، در حالی كه اینها كلمه كفر را به زبان آوردند، كلمه كفر همین مخالفت با رهبری است!
«و كفروا بعد اسلامهم» بله اینها مسلمان بودند، ما می‌پذیریم مسلمان بودند، اما بعد از این اسلام كافر شد «و هموا بما لم ینالوا» دنبال چیزی با شدت و حدت دارند می‌روند كه دستشان به آن نخواهد رسید، به هدف و مقصدشان نخواهند رسید.

منافقین چرا اهل نفاق شدند؟

حالا اینها مشكل‌شان چیست؟ چرا اینها منافق شدند؟ آیا اینها دست نشانده بیگانگان هستند؟ دست نشانده كفار هستند؟ «و ما نقموا الا ان اغناهم الله و رسوله» نه اینها دارند انتقام می‌گیرند، به خاطر این كه خدای تعالی و رسولش از فضل خودش مومنین را بی‌نیاز كرده است. «ام یحسدون‌ الناس بما آتاهم‌الله من فضله»(نساء:54) اینها حسادت می‌كنند به آن كسانی كه خدا به آنها فضیلتی داده است.
«فان یتوبوا یك خیراً لهم... »(توبه:74) اگر توبه كنند برایشان بهتر است «و ان یتولوا» اما اگر توبه نكنند «یعذبهم الله عذاباً الیماً فی الدنیا و الاخره» در دنیا و آخرت خدا عذاب دردناكی را نصیبشان خواهد كرد «و ما لهم فی الارض من ولی و لا نصیر» و در روی زمین هیچ یاور و كمكی پیدا نخواهند كرد.

خط نفاق در برابر رهبری جامعه اسلامی می‌ایستد

نوعاً خط نفاق خطی است كه در مقابل جریان رهبری اسلام ایستاده است، در صدر اسلام این طور بوده، یعنی كسی كه در مقابل پیامبر می‌ایستاد از مسلمان‌ها، از آن به عنوان منافق ذكر می‌شد. مثلاً در سوره نساء آیه 115 «و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی» بعد از آن كه رسول یعنی رهبری جهان اسلام آمد و مسائل را روشن كرد «و من یشافق الرسول» اگر كسی اینجا با رسول مخالفت كند، یعنی با رهبری جامعه مخالفت كند، «و یتبع غیر سبیل المومنین» و در برابر راهی كه سبیل مؤمنین است (این سبیل المؤمنین همان ما تبیین له‌الهدی است) یعنی آن راهی را كه رسول نشان داده، رهبر نشان داده، بایستد. «نوله ما تولی» این دو كلمه را خوب دقت كنید «نوله ما تولی» یعنی چه؟ این دو كلمه «نوله ما تولی» نشان می‌دهد چه اتفاقی افتاده است. چنین كسی خط ولایت خودش را تغییر داده، یعنی ولی‌ای غیر ولی‌ای كه خدا تعیین كرده برگزیده است! بعد قرآن و خدای تعالی می‌فرمایند چنین كسی كه «یشاقق ‌الرسول» در برابر رسول بایستد ما او را به همان ولی‌ای كه خودش برگزیده واگذارش می‌كنیم! «نوله به» معنی دارد، به معنی واگذار كردن است، یكی سرپرستی كردن، هر دو این جا جور درمی‌آید. یعنی این كه ما همان ولی‌ای كه خودش آن را به عنوان ولی انتخاب كرده ما همان را ولی او می‌كنیم، یا او را به همان ولی واگذار می‌كنیم. یعنی كسی كه در برابر رسول ایستاد، او خطش را از رسول جدا كرده و حالا كه جدا كرده ولی دیگری برگزیده است!

هیچ كسی بدون "ولی" نیست!

هیچ كسی بدون ولی نیست، ولی یا الله است و یا در طول الله می‌شود رسول(ص) و جانشینان ایشان، «انما ولیكم الله و رسول و الذین آمنوا الذین یقیمون ‌الصلاه و یؤتون الزكوه و هم راكعون»(مائده:55)
اگر كسی در این خط نبود، دقیقاً در "ولایت شیطان" است و كسانی هم كه در خط ولایت شیطان هستند در هر زمانی مشخص است چه كسانی هستند كه اینها در طول ولایت شیطان قرار دارند. «الله ولی‌الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین كفروا اولیائهم الطاغوت»(بقره:257)
نمی‌شود كسی بدون ولی باشد، ولی یا الله است یا طاغوت. اگر الله شد در سلسله مراتب ولایت الهی قرار می‌گیرد و اگر طاغوت شد در سلسله مراتب شیطان و طاغوت قرار می‌گیرد.
آنجا در سوره نساء می‌فرماید كسی كه در برابر رهبری در برابر پیامبر اسلام ایستاد، چنین كسی «نوله ما تولی»، او را به همان رهبری كه انتخاب كرده واگذارش می‌كنیم. اما این یعنی چه این یك جایزه و تشویق است؟ نه! «و نصله جهنم» یعنی آن ولایتی كه غیر از ولایت رسول باشد و این آدم‌ها انتخاب كرده‌اند، این ولایت مسیرش جهنم است. «نصله جهنم» یعنی می‌رسانیم او را به جهنم، «و سائت مصیرا» و این مسیر بسیار بسیار بد و خطرناكی است.

تبار شناسی منافقین

حالا بیاییم به سوره احزاب. «لئن لم ینته ‌المنافقون... »(احزاب:60) اگر منافقین از این كارهایی كه می‌كنند دست برندارند. تمام مفسرین در ذیل آیه شان نزولش را نوشته‌اند، منظور كسانی بودند كه علیه پیامبر اكرم در جامعه توطئه می‌كردند و شایعه‌پراكنی می‌كردند و تبلیغ می‌كردند كه این آیه نازل شد
بعد در ادامه می‌گوید « والذین قلوبهم مرض» دسته دوم كسانی كه در دلشان مرض است، در حالیكه در سوره بقره اگر یادتان باشد منافق كسی است كه در دلش مرض است. باز تأكید می‌كند «والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینه» و كسانی كه در مدینه اراجیف می گویند به زبان امروز یعنی كسانی كه شایعه‌پراكنی می‌كنند و بهتر بگوئیم كسانی كه صاحب رسانه و مطبوعات هستند و تبلیغات می كنند و بیانیه صادر می‌كنند! یعنی كسانی كه به كار تبلیغات و شایعات در جامعه می‌پردازند.
پس این 3 گروه در یك جبهه قرار می گیرند؛ یك عده سرانشان هستند كه می‌شوند منافقون. یك عده سمپاتهایشان یا پا به ركاب‌هایشان هستند كه می‌شود «و الذین فی قلوبهم مرض». یك عده تبلیغاتچی هستند كه می‌شود «و المرجفون فی‌المدینه»
پس در كل معنای آیه چنین می‌شود، اگر این سه گروه دست از فتنه انگیزی برندارند، در این صورت ما تو را علیه آنها بر خواهیم انگیخت؛ «لنغرینك بهم»! یعنی توی پیامبر و رهبر جامعه اسلامی، در برابرشان بایستد و «ثم لا یجاورونك فیها الا قلیلا» و اگر این اتفاق بیفتد كه تو بخواهی رو در روی اینها بایستی، دیگر جایی برای اینها نخواهد بود. «الا قلیلاً» یا به زمان اشاره دارد و می‌گوید یعنی مدت كوتاهی، یا افراد را می‌گوید یعنی عده كمی.
در آیه بعد می فرماید«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا»(احزاب:61) اینها از رحمت خدا به دور هستند، و هر جایی كه پیدا بشوند و گیر بیفتند با اینها باید جنگ بشود و جنگی بسیار شدید.
و فكر نكیند این مساله چیز جدیدی است «سنه الله فی‌الذین خلوا من قبل...» (احزاب:62) سنت الهی در ملت‌ها و جوامع گذشته بود «ولن تجد لسنه الله تبدیلاً» و هرگز در برابر سنت الهی تغییری نخواهی یافت.
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی