عصر غیبت (23) معرفی نواب اربعه
عصر غیبت (23) معرفی نواب اربعه
6 - نواب اربعه (673)
1 - ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى
2 - ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعيد عمرى
3 - ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى
4 - ابوالحسن ، على بن محمد سمرى
اماميه بيشترين اطلاعات خود را درباره زندگى و فعاليت هاى اين 4 سفير و نائب خاص حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، از كتاب ((الغيبة ))اثر ((شيخ طوسى ))نقل مى كنند. او نيز عمدتا به دو اثر قديمى استناد نموده است ؛ يكى كتاب ((فى اخبار ابى عمرو ابى جعفر عمريون ))اثر ((هبة الله بن احمد بن محمد كاتب )) ، معروف به ((ابن برينه )) ، پسر ((ام كلثوم ))دختر ((محمد بن عثمان سعيد عمرى )) (پسر نوه دخترى سفير دوم )، و ديگر، كتاب ((اخبارالوكلاء الاربعه )) نوشته ((احمد بن نوح )) ؛ اين دو كتاب بر اثر بى توجهى و يا دشمنى ها از بين رفت و ما مستقيما به مطالب اين دو كتاب دسترسى نداريم . متاسفانه ((شيخ طوسى ))و ديگران درباره زندگى اين 4 سفير عالى مقام ، مطالب كمى نقل كرده اند. (674)
از اين رو، نمى توان درباره زندگينامه اين 4 سفير ويژه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به قدر كافى اطلاعاتى به دست آورد. با اين وجود تا اندازه اى كه مدارك و مستندات تاريخى اجازه مى دهد در اين باره مطالبى را در 4 عنوان ذيل بيان مى داريم .
الف : نواب اربعه
ب : ملاك نصب نواب اربعه
ج : كيفيت ارتباط نواب اربعه با شيعيان
د: وظايف و مسئوليت هاى نواب اربعه
الف : معرفى اجمالى نواب اربعه
ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى
او به ((اسدى ))معروف است ، چون از قبيله ((بنى اسد))است .
او را به ((عمرى ))گويند، چون جد مادرش ((عمرى ))بود (675) افزون بر آن ، در اين باره گفته شده است كه امام عسكرى عليه السلام فرمود: به جاى ابو عمرو، او را ((عمرى ))بگوييد، به همين جهت او به ((عمرى )) مشهور شد.(676)
به او ((عسكرى ))نيز مى گويند چون كه در ((عسكر))يا ((سامرا)) سكونت داشت .
ديگر اين كه به او ((زيات ))و يا ((سمان ))(::روغن فروش ) مى گويند، به اين جهت كه به منظور استتار در فعاليت هاى سياسى - مذهبى ، روغن فروشى مى كرد و در قالب روغن فروشى ، امولى را كه شيعيان به وى مى دادند تا به امامشان برساند. در ظرفهاى روغن مخفى مى كرد و به محضر امام عسكرى عليه السلام مى رساند. (677)
((كشى ))نام او را ((حفص بن عمر عمرى ))ذكر مى كند كه ممكن است نام مستعار وى در ديدارهاى پنهانى با ساير وكلا باشد.(678)
((شيخ طوسى ))در كتاب ((رجال ))خود، ((عثمان بن سعيد))را، هم از اصحاب امام هادى عليه السلام بر شمرده است و هم از اصحاب امام عسكرى عليه السلام .
((كشى ))درباره سابقه خدمت ((عثمان بن سعيد))در بيت امامت مى نويسد: ((او از يازده سالگى به خدمتگزارى نزد امام هادى عليه السلام مشغول بود.))
برخى هم نوشته اند: وى از سن يازده سالگى خدمتگزار ابى جعفر امام جواد عليه السلام بود.(679)
در هر حال آنچه روشن و قطعى است اين است كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))از همان دوره جوانى و يا نوجوانى در بيت عصمت و امامت ، افتخار خدمت داشت . او خدمتگزار چند امام بود، و وكيل امام هادى عليه السلام ، نيز در ده سال آخر زندگى امام هادى عليه السلام ، رهبرى سازمان زيرزمينى وكالت را به عهده داشت . (680) او رئيس وكلاى امام عسكرى عليه السلام بود و تمامى وجوهاتى كه پيروان امام عسكرى عليه السلام توسط وكلا مى فرستادند، به ((عثمان ))تحويل داده مى شد و وى به نوبت آنها را به خدمت امام مى برد.(681) و سپس وكيل ويژه و نائب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) شد.
((شيخ طوسى ))در اين باره مى نويسد: ((احمد بن اسحاق بن سعد قمى ))(682) مى گويد:
((روزى به محضر امام هادى ، ابى الحسن ، على بن محمد عليه السلام رسيدم و عرض كردم : من گاهى غايب و گاهى حاضرم (يعنى گاهى در اينجا هستم و گاهى در نقطه دوردستى هستم ) و نمى توانم مسايل شرعى خود را از شما بپرسم . و وقتى هم كه حاضرم هميشه نمى توانم به حضور شما برسم . سخن چه كسى را بپذيرم و از چه كسى فرمان ببرم ؟
امام فرمود: ((اين ابوعمرو (عثمان بن سعيد عمرى ) فردى موثق و امين است ، او مورد اعتماد و اطمينان من است ، آنچه به شما مى گويد، از جانب من مى گويد و آنچه به شما مى رساند از طرف من مى رساند.))
بعد از آن كه امام هادى عليه السلام رحلت نمود، در يكى از روزها به نزد فرزندش امام حسن عسكرى عليه السلام شرفياب شدم و همان سوال را كه نزد امام هادى عليه السلام بيان داشته بودم ، از امام عسكرى عليه السلام پرسيدم . حضرت همان پاسخ امام هادى عليه السلام را تكرار نمود و فرمود: ((اين ابوعمر و (عثمان بن سعيد عمرى ) مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين و نيز مورد اطمينان من در زندگى و پس از مرگ من است . آنچه به شما بگويد از جانب من مى گويد و آنچه به شما برساند از جانب من مى رساند.)) (683)
اين سخن حضرت درباره ((عثمان بن سعيد عمرى ))در ميان شيعيان شايع شد و شيعيان او را با عظمت يافتند.
((عبدالله بن جعفر))(684) مى گويد:
بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام در يكى از سالها براى زيارت خانه خدا به مكه مشرف شديم و با ((احمد بن اسحاق ))برخورد كرده و ديديم كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))همراه با ((احمد بن اسحاق )) است . به ((عثمان بن سعيد عمرى ))رو كرديم و گفتيم : ((احمد بن اسحاق ))در نزد ما بزرگوار و مورد اعتماد است . ايشان درباره مقدم و منزلت شما از امام هادى و نيز از امام عسكرى عليه السلام چنين و چنان گزارش داده اند. آن دو روايت را برايش ذكر كردم .
هنگامى كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))اين سخنان امام هادى و امام عسكرى عليه السلام را درباره خود شنيد براى قدردانى از لطف خدا كه اين چنين مورد عنايت امام قرار گرفته است ، به خاك افتاد و خدا را به شكرانه اين نعمت سجده كرد. با مشاهده اين حالت از ((عثمان بن سعيد عمرى )) ، ((احمد بن اسحاق )) و همه آنانى كه در مجلس بودند، با ديدن اين صحنه گريستند.
((عبدالله بن جعفر))مى گويد: سپس از او پرسيدم : اكنون كه تو مورد اعتماد همه شيعيان هستى و دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام از وثاقت و اعتماد تو خبر داده اند، تو را به خدا و اين دو امام سوگند مى دهم ، آيا امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را با چشم خود ديده اى ؟
در اين هنگام به ناگاه اشك بر چشمانش حلقه زد و گريست ، سپس گفت : بله من آن حضرت را مشاهده كرده ام و ويژگى هايش اين چنين است . اما مادام كه من زنده ام اين خبر را از من به ديگران نقل نكن . (685)
((شيخ طوسى ))مى نويسد: ((عثمان بن سعيد عمرى )) ، به دستور حضرت عسكرى عليه السلام اموالى را كه جمعى از شيعيان ((يمن )) آورده بودند، از آنان تحويل گرفت .
امام عسكرى عليه السلام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اين كه با اين اقدام ، آنان بيشتر ((عثمان بن سعيد عمرى ))را مورد اعتماد مى دانند و احترام وى افزايش يافته است ، فرمود: ((بله ، گواه باشيد كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))وكيل من است و پسرش ((محمد))نيز وكيل پسرم ((مهدى ))خواهد بود.)) (686)
بنا به روايت ديگرى ، امام عسكرى عليه السلام جانشين خود را به 40 نفر از شيعيان مورد اعتماد؛ نظير ((حسين بن ايوب )) ، ((على بن بلال )) ، ((احمد بن هلال ))و ((عثمان بن سعيد))معرفى كرد. آن حضرت به اين گروه 40 نفره فرمود: ديگر قادر به رويت او نيستند. آنگاه دستور داد تا در طول غيبت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) از((عثمان )) ، نماينده او، اطاعت كنند.(687)
پس از رحلت امام حسن عسكرى عليه السلام ، همين ((عثمان بن سعيد عمرى ))بود كه مراسم تغسيل ، تكفين و تدفين آن حضرت را عهده دار شد؛ اين خود بر مقام والاى ((عثمان بن سعيد))دلالت مى كند. توقيعات امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نيز توسط او به دست شيعيان مى رسيد.
پس از رحلت امام حسن عسكرى عليه السلام ، همين ((عثمان بن سعيد عمرى ))بود كه مراسم تغسيل ، تكفين و تدفين آن حضرت را عهده دار شد؛ اين خود بر مقام والاى ((عثمان بن سعيد))دلالت مى كند. توقيعات امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نيز توسط او به دست شيعيان مى رسيد.
پس از رحلت امام عسكرى عليه السلام گروهى از شيعيان ((قم ))و ديگر نقاط ((ايران ))اموالى را براى امام يازدهم ، به ((سامرا))آوردند؛ وقتى به ((سامرا))رسيدند، گفتند: امام عسكرى عليه السلام رحلت نموده است . گروهى ((جعفر))را جانشين امام عسكرى عليه السلام معرفى كردند، ((جعفر))از آنان خواست تا اموال را به او تحويل دهند، ولى هيئت قمى ها تحويل اموال را مشروط به پاسخ گويى سوالات قرار دادند، و او نتوانست پاسخ پرسشها را بدهد تا اموال را دريافت كند. بنابراين ، بدون اين كه اموال را به ((جعفر))تحويل دهند از ((سامرا))برگشتند، در بيرون از شهر پيك سرى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) آنان را به حضرت راهنمايى كرد و امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) يكايك خصوصيات و نشانه هاى اموال را بيان فرمود و آنان مال ها را تحويل امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) دادند. آنگاه امام عليه السلام فرمود: ديگر اموال را به ((سامرا))نياوريد، از اين به بعد آنها را به وكيل و نماينده من (عثمان بن سعيد) در ((بغداد))بدهيد.(688)
((عثمان بن سعيد))بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام از ((سامرا))به ((بغداد))رفت و در منطقه ((كرخ ))(محل سكونت شيعيان ) ساكن شد و در آنجا تا پايان زندگى ، امور دفتر نيابت را سرپرستى مى كرد. او به شيوه دوران امامت امام عسكرى عليه السلام نامه ها و اموالى را كه شيعيان براى ((ناحيه مقدسه ))ارسال مى داشتند، دريافت مى نمود.(689)
((شيخ طوسى ))در اين باره مى نويسد:
توقيعات صاحب الامر عليه السلام ، توسط او و فرزندش ((محمد))به شيعيان و خواص پدرش مى رسيد. اين توقيعات شامل اوامر و منهيات امام و پاسخ مسائل شيعيان بود. دست خط توقيعات عينا مشابه دست خط نامه هاى امام حسن عسكرى عليه السلام بود. شيعيان بر عدالت هر دو نفر اتفاق نظر دارند.
پس از درگذشت ((عثمان بن سعيد))(690) ، فرزندش ((محمد))او را غسل داد و در قسمت غرب ((مدينة السلام ))در خيابان ميدان در جهت قبله ((مسجدالذرب )) ، دفن نمود. ... و ما آشكارا از هنگام ورود به ((بغداد))در سال (480 ه -) تا (430 ه -) او را زيارت مى كرديم ، سپس آنجا را ((ابومنصور بن فرج ))بازسازى كرد و قبر به صورت نيكويى درآمد، بر بالاى آن ضريحى در زير سقفى قرار دارد، همسايگان محل به زيارت او مى آيند و از وى تبرك مى جويند. گويند كه او مردى صالح بوده و نيز مشهور است كه برادر رضاعى امام حسين عليه السلام است و از حقيقت امر خبر ندارند و آن همين طور است تاكنون كه سال (444 ه -) است . (691)
دلايل سفارت عثمان بن سعيد عمرى
ثانيا: امر تكفين ، تغسيل ، تدفين و نماز بر پيكر مطهر امام عسكرى عليه السلام را بر عهده داشت ، در حاليكه به اعتقاد شيعيان امام بايد امام را تجهيز كند و چون امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اختفا به سر مى برد، نايبش به نمايندگى از آن حضرت اين مسؤ وليت را عهده دار شد.
ثالثا: امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز امام عسكرى عليه السلام نيابت ((عثمان ))را به گروهى ابراز داشتند.
رابعا: توقيعات حضرت توسط ((عثمان بن سعيد)) ، عرضه مى شد.
خامسا: در برخى موارد به نمايندگى از حضرت ، كراماتى از او ظاهر مى شد.
تاريخ رحلت عثمان بن سعيد
((هاشم معروف الحسنى ))مى نويسد: ((سفارت عثمان بن سعيد تا سال (265 ه -) ادامه داشت .)) ، ولى هيچ مأخذى را ذكر نمى كند.
((جواد على )) مى نويسد: ((20 سال پس از غيبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نخستين سفير در سال (280 ه -) در گذشت )) .(692)
برخى گفته اند: درگذشت ((ابوعمر، عثمان بن سعيد عمرى )) ، بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام و قبل از سال (267 ه -) روى داد، زيرا ((احمدبن هلال ))كه يكى از مدعيان دروغين نيابت است ، در زمان ((محمد بن عثمان ))(كه بعد از سفير اول به مقام سفارت نايل شد،) با او مخالفت كرد، و نيابت او را نپذيرفت . ((احمد بن هلال ))در سال (267 ه -) فوت كرد. پس قطعا ((عثمان بن سعيد عمرى ))قبل از اين تاريخ درگذشته بود.(693)
محمد بن عثمان بن سعيد عمرى
((محمد بن عثمان ))نيز همانند پدر، از بزرگان شيعه و از نظر تقوا، عدالت و موقعيت اجتماعى ، مورد قبول و احترام خاص شيعيان و از ياران مورد اعتماد امام عسكرى عليه السلام بود. همانگونه كه در شرح حال پدرش بيان شد، امام عسكرى عليه السلام در پاسخ ((احمد بن اسحاق اشعرى قمى ))كه پرسيد: به چه كسى مراجعه كند، فرمود:
((عمرى و پسرش هر دو امين و مورد اعتماد من هستند، آنچه به تو برسانند از جانب من مى رسانند و آنچه به تو بگويند از طرف من مى گويند، سخنان آنان را بشنو و از آنان پيروى كن ؛ زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين من هستند.))(694)
قرائن و دلايل سفارت محمد بن عثمان عمرى
1 - از سويى از زمان امام عسكرى عليه السلام ، ستايش آن امام را درباره خود داشت ، آن حضرت فرمود:
((محمد بن عثمان مورد اعتماد من است (العمرى وابنه ثقتان ...).(695)
2 - از سوى ديگر امام عسكرى عليه السلام افزون بر وثاقت ((محمد بن عثمان ))به وكالت او از طرف فرزندش امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) از پيش اشاره نموده بود (واشهدوا على ان عثمان بن سعيد العمرى وكيلى و ان ابنه محمدا وكيل ابنى مهديكم ).(696)
3 - سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) وصيت نمود و فرمود: بعد از من پسرم ((محمد))نايب ويژه ناحيه مقدسه است و شما به او رجوع كنيد.
4 - و ديگر اين كه سفير اول وصيت مى كند و بر طبق آن ((محمد)) غسل ، كفن و دفن سفير اول را بر عهده مى گيرد. اين خود شاهد گويايى در نزد اماميه است كه امام بايد بدن امام را تجهيز نمايد. پدرش به نيابت از امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) تجهيز بدن مطهر امام عسكرى عليه السلام را عهده دار شد، و خودش مسؤ وليت تجهيز جنازه پدر را برعهده گرفت .
5 - و از همه مهمتر اينكه ، سفير دوم از ناحيه مقدسه توقيعاتى را در اختيار مردم قرار داد و اين توقيعات با همان خط و خصوصيات گذشته بود. وكلا مى توانستند از طريق اين خط به صداقت ارتباط بين ((محمد بن عثمان )) با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) پى ببرند.
6 - گاهى نيز ملاقات برخى از وكلا با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را ترتيب داده و امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به آنان فرمود: ((محمد بن عثمان ))سفير من است .
((شيخ صدوق ))در كتاب ((الغيبة ))بعد از بيان اين امور مى نويسد: اين امور در نزد شيعه دلالت خوبى دارد كه ((محمد بن عثمان ))بعد از پدرش به عنوان سفير حضرت شناخته شود.(697)
همو با سندى معتبر گزارش مى دهد كه ((عبدالله بن جعفر حميرى )) مى گويد: از ((محمد بن عثمان عمرى - رضى الله عنه - پرسيدم : آيا امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را ديده اى ؟ گفت : بلى ! آخرين بارى كه حضرت را زيارت كردم در ((مكه ))نزد خانه خدا، ((كعبه ))بود و مى گفت : اللهم انجزلى ما وعدتنى و نيز ((محمد بن عثمان )) - رضى الله عنه - گفت : ديدم كه آن حضرت در ((مستجار))به پرده هاى ((كعبه ))چسبيده و مى گويد: اللهم انتقم لى من اعدائك (698)
((ابونصر، هبة الله ))(699) مى گويد: ((ابوجعفر، محمد بن عثمان )) كتاب هايى در ((وقفه ))تصنيف نمود، او همه مطالب آن را از امام عسكرى و امام زمان عليه السلام و پدرش ((عثمان بن سعيد))كه او نيز از امام هادى و عسكرى عليه السلام اخذ كرده بود جمع آورى و تدوين نمود، اين كتاب بر طبق وصيت ((محمد)) ، به ((حسين بن روح )) ، سومين سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، تحويل داده شد و بعد از او به دست ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) ، چهارمين سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، افتاد.(700)
((محمد بن عثمان ))حدود چهل سال وكيل و نايب خاص امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بود، او توانست در زمان خود كه ادعاى دروغين نيابت شايع شده بود، مدعيان را مغلوب نمايد و سرانجام بعد از آن همه فعاليت هاى خالصانه براى پيشبرد مكتب اماميه در آخر ماه جمادى الاولى در سال (305 ه -) رحلت نمود.
او به مدت 2 ماه قبل از مرگش با راهنمايى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) زمان مرگ خود را يادآور شد. از اين رو، براى خود قبرى حفر كرد و در روز موعود چشم از دنيا فروبست . (701)
بر طبق وصيت او و با دستور حضرت ((حجت )) ، ((ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى ))به عنوان سومين وكيل و نايب خاص ناحيه مقدسه معرفى شد.(702)
ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى (703)
((حسين بن روح نوبختى ))بعد از درگذشت ((محمد بن عثمان ))در آخر جمادى الاولى سال (305 ه -) مسؤ وليت امر نيابت را بر عهده گرفت .
تاريخ ولادت اين سفير نيز مانند دو سفير پيشين روشن نيست و در كتاب هاى تاريخى و تراجم از آن يادى به ميان نيامده است ؛ ليكن برخى نوشته اند كه ((حسين بن روح ))از اصحاب امام عسكرى عليه السلام بود.(704)
اگر اين سخن درست باشد، مى توان گفت : او در نيمه اول قرن سوم متولد شده بود و هنگامى كه سفارت و نيابت خاص از حضرت به او رسيد سال (305 ه -) بيش از 60 سال از عمر شريفش مى گذشت . اين فاصله زمانى چندان زياد نيست تا از نظر عادى و طبيعى ، مستبعد به نظر برسد و برخى بگويند: چون بين زمان سفارت ((حسين بن روح ))با زمان امام عسكرى عليه السلام حدود پنجاه سال فاصله است . بنابراين بعيد است كه وى از اصحاب امام يازدهم عليه السلام بوده باشد.(705)
او در زمان حيات سفير دوم امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، (محمد بن عثمان ) يكى از كارگزاران وى بود و در چند سال آخر از سوى ((محمد بن عثمان )) ، به عنوان سروكيل ، واسطه بين او و ديگر وكيلان و نيز ناظر بر اموال وى منصوب شد.(706)
((حسين بن روح )) در ميان شيعيان ((بغداد))از موقعيت اجتماعى خوبى بهره مند بود و حتى نفوذ و احترام قابل ملاحظه اى نزد مقامات بالاى مملكتى داشت و از سوى آنان كمك هاى مالى به وى مى شد.
((ام كلثوم )) ، دختر ((محمد بن عثمان عمرى ))مى گويد: ((حسين بن روح ))سال هاى طولانى وكيل (( محمد بن عثمان ))و ناظر املاك او بود اسرار او را به رؤ ساى شيعه مى رساند و از نزديكان خاص وى بود به طورى كه به واسطه نزديكى و معاشرتى كه با هم داشتند، اسرار خانه اش را براى او نقل مى كرد. پدرم ماهانه 30 دينار به عنوان حقوق به وى مى داد و اين مبلغ غير از وجوهى بود كه از طرف وزرا و رؤ ساى شيعه ؛ مانند ((آل فرات ))و ديگران به علت مقام و احترام و جلالتى كه نزد آنها داشت ، به او مى رسيد. بدين جهت ، ((حسين بن روح ))در قلوب شيعيان جايگاه بزرگى پيدا كرد؛ زيرا آنها مى دانستند كه او از نزديكان پدرم است و نزد شيعيان از وى توثيق نموده بود و فضل و امانتش همه جا منتشر شده بود.
مقدمات كار او در زمان پدرم آماده شده بود، تا آن كه پدرم به دستور حضرت ولى عصر (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مأمور شد كه او را به جانشينى خود برگزيند، و از هيچ كس جز آنان كه از روز نخست پدرم را نمى شناختند، در خصوص نيابت وى اختلافى پديد نيامد و كسى ترديد ننمود، و من يك نفر از شيعه را نمى شناسم كه درباره وكالت او شك داشته باشد.))(707)
((شيخ صدوق ))از ((محمد بن على اسود))روايت مى كند كه گفت :
من اموالى از موقوفات را كه در اختيار داشتم ، پيش ((محمد بن عثمان )) مى بردم و او هم از من مى گرفت . در يكى از روزهاى آخر زندگى ((محمد بن عثمان )) ، مقدارى از اين اموال را به نزدش بردم ، ولى او دستور داد تا آن را به ((حسين بن روح ))تحويل دهم . من آنها را به ((ابن روح )) تحويل دادم و رسيد آن را از او درخواست نمودم ؛ ((حسين بن روح )) بابت اين تقاضا به ((محمد بن عثمان ))شكايت كرد و او هم دستور داد كه از او رسيد مطالبه نكنم و سپس فرمود: آنچه به دست ((حسين بن روح )) مى رسد مانند اين است كه به دست من مى رسد. بعد از اين هر وقت اموالى را به نزدش مى بردم ، رسيدى مطالبه نمى كردم .(708)
در واقع ((محمد بن عثمان بن سعيد عمرى ))با اين كار سفارت آينده ((حسين بن روح ))را براى وكلا و مردم بيان نمود؛ چرا كه اموالى را كه مردم به وكيل مى دادند قبض دريافت مى كردند، ولى سفيران به آنان قبض نمى دادند.
او در روزگارى كه با ((محمد بن عثمان ))همكارى مى كرد، به جهت موقعيت خوبى كه داشت به دستگيرى از مستمندان شيعه مى پرداخت ، به عنوان نمونه ، ((شيخ صدوق ))مى نويسد:
((يكى از علويان به نام ((عقيقى ))به جهت رفع مشكل مادى با وزير، ((على بن عيساى جراح )) ، ديدارى داشت ، ولى وزير به خواسته او پاسخ مثبتى نداد. اين خبر به ((حسين بن روح ))رسيد و او پيامى فرستاد و مشكل وى را حل كرد.))(709)
((جعفر بن محمد بن متيل ))مى گويد: من هنگام احتضار ((محمد بن عثمان عمرى ))حاضر بودم . در اين هنگام ((محمد بن عثمان ))گفت : بعد از من ((حسين بن روح ))متصدى منصب نمايندگى امام مهدى است . (710)
با تمهيداتى كه ((محمد بن عثمان ))به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) براى سفارت ((حسين بن روح ))به وجود آورده بود، او از سوى شيعيان ، و به ويژه از سوى وكلا و كارگزاران ((سازمان وكالت ))با مشكلى روبه رو نشد. تنها مشكلى كه در اين زمينه نقل شده است ، اين گزارشى است كه ((شيخ طوسى ))نوشته است :
((ابوعبدالله حسن وجنا))يكى از 10 وكيل ((بغداد))فعاليتهاى خود را در ((نصيبين ))و ((موصل ))انجام مى داد. او در سال (307 ه -) با شخصى به نام ((محمد بن فضل موصلى )) ديدار كرد و دانست كه او سفارت ((حسين بن روح )) را منكر است .
((حسن بن وجنا))كوشيد تا او را متقاعد سازد كه ((حسين بن روح نوبختى ))وكيل و نايب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) است ؛ ولى ((محمد بن فضل موصلى ))آن را نپذيرفت و براى پذيرش آن خواهان كرامتى شد، همانند كرامات سفير اول و دوم .
((حسن بن وجنا))او را به ((بغداد))آورد و در آنجا با چشمان خود كرامتى را از ((ابن روح ))مشاهده كرد و فورا او را به رسميت شناخت و از برخورد خود پشيمان شد و معذرت خواهى نمود.(711)
((حسين بن روح ))بعد از وفات ((محمد بن عثمان ))رسما كار سفارت را شروع كرد و امور ((سازمان وكالت )) را در دست گرفت .
در همين آغاز كار ((ذكاء)) خادم ((ابوجعفر، محمد بن عثمان عمرى )) به نزدش آمد و امانت هايى از قبيل عصا و كليد صندوقچه ((ابوجعفر))را به ((حسين بن روح ))تحويل داد و گفت : ((ابوجعفر))به من فرمود: اين اشيا را بعد از خاكسپارى من به ((ابوالقاسم ، حسين بن روح )) ، جانشين من تحويل بده . در اين صندوقچه مهرها و خانم هاى امامان عليهم السلام است . (712)
موقعيت مناسب
تنها موردى كه در تاريخ آمده است اين است كه ، در سال (311 ه -) ((قرامطه ))كه شيعه معرفى شده بودند، به كاروان حجاج حمله كردند. اين حمله موجب شد تا در ((بغداد))جوى بر ضد شيعيان به وجود آيد، و ((ابن فرات ))و فرزندش را دستگير و سپس اعدام نمايند. در همين سال ((حسين بن روح ))در اختفا به سر مى برد و در سال بعد دستگير و به مدت 5 سال زندانى شد و سپس در سال (317 ه -) آزاد گرديد و دوباره موقعيت گذشته خود را بازيافت .
((حسين بن روح ))از سال (305 ه -) تا سال (326 ه -) به مدت 21 سال منصب سفارت از ناحيه مقدسه را بر عهده داشت و در تاريخ هيجدهم شعبان همين سال چشم از دنيا فروبست . پيكر اين سفير گرامى حضرت را در ((بغداد))در ((سوق الشورجه ))به خاك سپردند و مقبره اش زيارتگاه شيعيان است و مردم به زيارت او تبرك مى جويند.(713)
بنا به وصيت وى و به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مقام نيابت خاص بعد از او، به ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) رسيد. (714)
ابوالحسن على بن محمد سمرى (715)
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))شوهر خواهر وزير عباسيان ، ((جعفر بن محمد)) ، بود. اين رابطه او را قادر ساخت تا سمت مهمى در دستگاه عباسيان به دست آورد.(716)
او از خاندانى متدين و شيعه بود كه در سازمان وكالت اماميه به حسن خدمتگزارى شهرت داشت . همين گذشته نيكوى وى و حسن اعتماد و امانتدارى او، موجب شد تا در پذيرش امر سفارت خود از سوى شيعيان و به ويژه از سوى كاگزاران در ((سازمان وكالت ))با مشكلى روبه رو نشود. وكلا و خواص شيعه او را به عنوان سفير راستين امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به رسميت شناختند. و وجوهات شرعى خود را به وى تحويل مى دادند تا او آن را به ناحيه مقدسه برساند.(717) بنا به نقل ((شيخ حر عاملى )) ، بسيارى از اعضاى خاندان ((سمرى )) ؛ مانند ((حسن ))و ((محمد)) ، فرزندان ((اسماعيل بن صالح ))و ((على بن زياد))در ((بصره ))املاك زيادى داشتند. آنان نيمى از درآمد آن را توقف امام عسكرى عليه السلام نمودند و هر ساله درآمد آن را به آن امام بزرگوار ارسال مى نمودند.(718)
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))فرصت زيادى براى فعاليت نداشت ، هم به جهت كوتاه بودن مدت نيابت و هم به جهت وضعيت خاص سياسى ، او نتوانست فعاليت هاى گسترده اى انجام دهد و يا اگر هم موفق به فعاليت هاى گسترده اى شده بود، به جهت شدت رعايت تقيه ، و احتياط و استتار، آن فعاليت ها براى آيندگان نقل نشده است .
آخرين توقيع
بسم الله الرحمن الرحيم ، يا على بن محمدالسمرى اعظم الله اجر اخوانك فيك فانك ميت ما بينك و بين ستة ايام فاجمع امرك و لا توص الى احد يقوم مقامك بعد وفاتك ، فقد وقعت الغيبة (التامة ) فلا ظهور الا بعد اذن الله - عزوجل - و ذلك بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلأ الارض جورا و سيأتى شيعتى من يدعى المشاهدة الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى و الصيحة فهو كاذب مفتر، و لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم . (719)
به نام خداوند بخشنده مهربان . اى على بن محمد سمرى ! خداوند پاداش برادران دينى تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد. تا 6 روز ديگر خواهى مرد، پس امر حساب و كتاب خود را مرتب كن و درباره جانشينى اين مقام نيابت ، به هيچ كس وصيت مكن تا به جاى تو بنشيند؛ زيرا غيبت دومى (غيبت كامل يا غيبت كبرى ) فرارسيده است ، تا آن روزى كه خداوند - عزوجل - بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود كه دل ها را سختى و قساوت فراگيرد و زمين از ستم و بيداد پرگردد. به زودى كسانى براى شيعيان من ادعاى مشاهده خواهند نمود.(720) بدان هركسى كه پيش از خروج سفيانى و بر آمدن صيحه اى (بانگى ) از آسمان ، ادعاى ديدن من را نمايد، دروغگو است . قدرت و توانمندى از آن خداوند بلند مرتبت است .
((شيخ صدوق ))به نقل از ((ابومحمد، حسن بن احمد مكتب )) مى نويسد:
((ما در سال درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))در ((مدينة السلام بغداد))بوديم ، چند روز قبل از درگذشت او به حضورش رسيديم ، او اين توقيع حضرت را به ما نشان داد و ما از روى آن نوشتيم و نسخه بردارى نموديم و از نردش خارج شديم و چون روز ششم ، روز موعود فرارسيد، به نزد ((سمرى ))رسيديم و او را در حالت احتضار مشاهده كرديم ؛ ديديم كه در حال جان دادن است . به وى گفتند كه وصى و جانشين تو چه كسى است ؟ بعد از تو چه شخصى نايب امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) است ؟ او در پاسخ گفت : خدا را مشيتى است كه خود انجام خواهد داد (يعنى : دوره غيبت صغرى به پايان رسيده است و كسى در دوره غيبت كبرى نائب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) نيست و اين خود از مشيت الهى است .) اين مطلب را گفت و آنگاه جان به جان آفرين تسليم نمود. اين آخرين سخنى بود كه از او شنيده شد.))(721)
از اين تاريخ به بعد ارتباط بين نواب خاص با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به پايان رسيد و دوره ((غيبت كبرى ))آغاز شد.
مشهور است كه تاريخ رحلت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) پانزدهم شعبان سال (339 ه -) اتفاق افتاد، ولى ((شيخ صدوق ))رحلت اين نائب بزرگوار امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را پانزدهم شعبان سال -328 ه -) ذكر نموده است . (722)
نكاتى چند در آخرين توقيع ناحيه مقدسه
2 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به ((ابوالحسن سمرى )) دستور داد تا كسى را در امر نيابت ، جانشين خود قرار ندهد. اين جمله به روشنى تمام ، دلالت دارد كه راه ارتباط مستقيم بين امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نواب خاص به پايان رسيد و از اين تاريخ به بعد مردم نمى توانند با واسطه آنان پرسش هاى خود را با آن امام در ميان بگذارند.
3 - در اين توقيع زمان پايانى ((غيبت صغرى ))و آغاز ((غيبت كبرى )) بيان شده است .
4 - ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به اذن خداوند است و بر ما معلوم نيست كه در چه تاريخى ظاهر خواهد شد.
5 - در اين توقيع دو نشانه و علامت براى ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) ذكر شده است ؛ يكى قيام ((سفيانى ))و ديگرى ((صيحه آسمانى )) .
... ادامه دارد.
پي نوشت :
673- در بين شيعيان اين 4 تن ؛ يعنى عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان ، حسين بن روح و على بن محمد سمرى را با عناوينى ؛ مانند نواب خاص امام زمان عليه السلام و سفراى آن حضرت ، ((وكلاى خاص )) ، ((نواب اربعه ))و يا ((سفراى اربعه ))مى خوانند.
674- اقتباس از: تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى .
675- شيخ طوسى در كتاب الغيبة ، ص 214 مى نويسد: و انما سمى العمرى لما رواه ابونصر هبة الله بن محمد بن احمد الكاتب ، ابن بنت ابى جعفر العمرى - رحمة الله - قال ابونصر: كان اسديا فنسب الى جده فقيل العمرى به نوشته ((جواد على )) ، پدر بزرگ عثمان ، عمرو بن حريث صيرفى كوفى بود (تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 141).
676- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 214.
677- همان ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 344.
678- اختيار معرفة الرجال ، (معروف به رجال كشى )، ص 523؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 149.
679- علامه حلى در ((خلاصه ))مى نويسد: عثمان بن سعيد بفتح السين ، العمرى بفتح العين يكنى اباعمرو السمان ، يقال له الزيات الاسدى من اصحاب ابى جعفر محمد بن على الثانى عليه السلام ، خدمه و له احدى عشرة سنة و له اليه عهد معروف ، و هو ثقة جليل القدر وكيل ابى محمد عليه السلام
ابن شهرآشوب هم در ((مناقب ))درباره وى مى نويسد: ان عثمان بن سعيد العمرى كان بابا لابى جعفر محمد بن على النقى عليه السلام .
بين سخن علامه حلى و ابن شهرآشوب از يك سو و از سوى ديگر كلام شيخ طوسى در اين باره تنافى دارد. چون يكى مى گويد: عثمان بن باب امام جواد عليه السلام و از 11 سالگى نزد آن حضرت خدمت مى كرد و ديگرى مى گويد: از 11 سالگى خادم امام هادى عليه السلام بود. مرحوم خويى در كتاب گرانسنگ ((معجم رجال الحديث ))بعد از ذكر اين تعارض مى نويسد:
اقول : ان ما ذكره ابن شهرآشوب و العلامة لا يجمع ما ذكره الشيخ من ان عثمان بن سعيد خدم الامام الهادى عليه السلام و له احدى عشرة سنة ، والله العالم بحقيقة الامر، (جلد 11، صفحه 113). و نيز تنقيح المقال درباره عثمان بن سعيد، بحث تحقيقى خوبى دارد. ر. ك : ذيل ترجمه عثمان بن سعيد.
680- رجال كشى ، (اختيار معرفة الرجال )، شيخ طوسى ، ص 526
681- همان ، 580؛ تاريخ سياسى امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 149.
682- احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى قمى ، از بزرگان شيعه است . از امام جواد عليه السلام و نيز از امام هادى عليه السلام روايت نقل كرده است . شيخ طوسى درباره عظمت اين عالم جليل القدر مى نويسد:
احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعرى ، ابوعلى : كبيرالقدر، و كان من خواص ابى محمد عليه السلام و رأى صاحب الزمان عليه السلام و هو شيخ القميين . (معجم رجال الحديث ، خويى ، ج 2، ص 47).
683- اختيار معرفة الرجال ، ص 215؛ منتخب الاثر، لطف الله صافى ، ص 392 - 393.
684- عبدالله بن جعفر بن حسن بن مالك بن جامع حميرى ، ابوالعباس قمى ، شيخ و بزرگ قمى ها از علماى بزرگ شيعه است كه كتاب هاى زيادى نوشته است . شيخ طوسى در كتاب رجالش او را از اصحاب امام هشتم ، نهم ، دهم و يازدهم شمرده است . (معجم رجال الحديث ، ج 10، ص 139 - 140).ض
685- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 215؛ بحارالانوار، ج 51، ص 345.
686- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216؛ منتخب الاثر، صافى ، ص 394.
687- كمال الدين ، شيخ صدوق ، و تمام النعمة ، ج 2، ص 435؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 142 و 143.
688- كمال الدين و تمام النعمة ، ج 2 ص 478.
689- مكتب در فرآيند تكامل ، مدرسى طباطبائى ، ص 129 - 130.
690- سال در گذشت عثمان بن ابوسعيد را به دست نياورديم .
691- اعيان الشيعه ، علامه سيد محسن امينى ، جزء مربوط به امام مهدى (عليه السلام ).
692- اقتباس از تاريخ سياسى امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 155.
693- تاريخ سياسى امام دوازدهم عليه السلام ، جاسم حسين ، ص 156؛ رجال نجاشى ، ج 1، ص 218.
694- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 219؛ الكافى ، ج 1، ص 330.
695- الكافى ، ج 1، ص 330.
696- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 216.
697- همان .
698- همان ، ص 221 - 222.
699- ابونصر هبة الله بن احمد بن محمد كاتب ، مادربزرگ مادرى او، ام كلثوم دختر سفير دوم امام مهدى عليه السلام ، ابى جعفر محمد بن عثمان عمرى است كه از وى روايات زيادى نقل شده است . ر. ك : معجم رجال الحديث ، خويى ، ج 19، ص 251 - 252.
700- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 221.
701- تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 170.
702- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 226؛ كمال الدين و تمام النعمة ، شيخ صدوق ، ج 2، ص 503.
703- حسين بن روح نوبختى ، از طايفه بنو نوبخت قم بود، او در زمان نخستين نايب و سفير خاص حضرت حجت عليه السلام به بغداد مهاجرت كرد. و در آنجا تحت سرپرستى محمد بن على بن بلال رشد كرد. (تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 192).
704- مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 423، تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 192.
705- تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 192.
706- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 227.
707- بحارالانوار، ج 51، ص 355؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 227.
708- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 501 - 502؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 225 - 226.
709- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 505 - 506.
710- همان ، ص 503.
711- اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ، محمد بن حسن بن حر عاملى ، ج 3، ص 692، ح 107؛ تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، جاسم حسين ، ص 197.
712- حياة الامام محمد المهدى عليه السلام ، باقر شريف القرشى ، ص 130.
713- تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، همان ، ص 195؛ سير اعلام النبلاء، شمس الدين ذهبى ، ج 15، ص 222.
714- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 517.
715- سمرى منوسب به ((سمر))يكى از قراء بصره ، واقع در بين بصره و واسط است . ر. ك : معجم البلدان ، ج 3، ص 264.
716- اثبات الوصية ، مسعودى ، ج 3، ص 266 - 267؛ تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 210.
717- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 517.
718- اثبات الوصية ، همان ، ص 216 - 217.
719- كمال الدين و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 516؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 242 - 243؛ بحارالانوار، مجلسى ، ج 51، ص 361.
720- براى روشن شدن معناى مشاهده به مجله حوزه ، ش 71 - 70، ص 72 - 122 مراجعه نماييد.
721- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 516.
722- همان ، ص 503.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}