عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه
عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه
ب : ملاك هاى نصب نواب اربعه
در پاسخ به اين پرسش نخست بايد گفت : امامان معصوم عليهم السلام براساس حكمت ، رفتار مى كنند و قطعا در اين نصب ها يك سرى معيارها و ملاك هايى وجود دارد، خواه به اين ملاك ها دسترسى پيدا كنيم يا نه . از سويى مى دانيم كه اين ملاك ها در راستاى ملاك هاى ارزشى اسلام است .
ايمان ، علم تقوى و بندگى خداوند بزرگ در رأس همه ملاك ها قرار دارد، و هر كس به مقام وكالت امامان معصوم عليهم السلام مى رسيد وجود اين شرايط؛ يعنى ايمان و دانش لازم و تقويت و درايت ، در آنان طبيعى بود. اما نواب خاص و سفيران چهارگانه كه در عهد ((غيبت صغرى ))از ناحيه مقدس به اين مقام نايل شدند. همان شرايط مذكور را بايد در حد بالاترى دارا مى بودند.
در اين سمت با ارزش چند ملاك ، افزون بر شرايط و ملاك هاى ياد شده از اهميت ويژه اى برخوردار است .
1 - تقيه و رازدارى در حد بالا، به عنوان مثال : ((حسين بن روح نوبختى ))در حد بسيار بالايى از، قيه و رازدارى در آن شرايط سخت و دشوار استفاده مى كرد. به گونه اى كه علماى مذاهب اسلامى هر يك ((حسين بن روح ))را به خود منتسب مى كردند و اين نبود جز رعايت تقيه و رازدارى ، آن هم در حد بسيار بالايى .
او در راستاى رعايت و حفظ تقيه ، يكى از خدمتگزاران خود را تنها به اين دليل كه ((معاويه ))را لعن نمود عزل و اخراج كرد.(723)
((حسين بن روح ))در مجلسى به جهت تقيه ، نسبت به خلفاى راشدين به نيكى ياد مى كرد؛ اين سخن موجب شگفتى يكى از دوستانش شد و ناخواسته از اين سخن تبسمى كرد، ((ابن روح ))به اين دوست اخطار كرد كه چرا در مجلس خنديدى ! چه بسا اين گونه برخورد كردن روش رعايت كامل تقيه را به خطر اندازد.(724)
سفير اول امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، ((عثمان بن سعيد)) ، براى رعايت تقيه مى كوشيد تا خود را از بازرسى هاى رژيم عباسى دور نگه دارد. او بدين منظور در هيچ بحث و مجادله مذهبى و يا سياسى به صورت آشكار درگير نمى شد.(725)
2 - صبر و مقاومت بسيار عالى و ممتاز، از آنجا كه كار سفيران بسيار مهم بود و دشمن در جهت دستيابى به امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى كوشيد، هرگونه ضعف و سستى از سوى نايب و سفير خاص امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) موجب مى شد كه اين حركت واكنشى ، با بن بست روبه رو شود. بنابراين ، بايد سفيران امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) از ديگران مقاومتر و بردبارتر باشند.
عده اى از ((ابوسهل نوبختى ))پرسيدند: چرا تو نايب خاص حضرت نشدى و به جاى تو ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))از ناحيه مقدسه متصدى منصب سفارت شد، او در پاسخ گفت : آنان (::امامان عليهم السلام ) بهتر از همه مى دانند كه چه كسى لايق اين مقام است . من آدمى هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره مى كنم . اگر آنچه را كه ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))درباره امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى داند، من مى دانستم ، شايد در بحث هايم با دشمنان ، آنگاه كه جدال و لجاجت آنان را مى ديدم ، مى كوشيدم تا دلايل بنيادى را بر وجود امام ارائه دهم و در نتيجه محل اقامت او را بر ملا سازم . اما اگر ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))امام را زير عباى خود پنهان داشته باشد، اگر بدنش را با قيچى قطعه قطعه كنند تا امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را نشان دهد، هرگز عباى خود را كنار نمى زند و امام را نشان نمى دهد.))(726)
اين جمله ((ابوسهل نوبختى ))به خوبى نشان مى دهد كه ((حسين بن روح ))تا چه حد صابر و مقاوم بود.
3 - بايد نسبت به ديگران فهميده تر، عاقل تر و بادرايت تر باشد. ((شيخ طوسى ))در كتاب گرانسنگ خود، ((الغيبة )) ، رواياتى را نقل مى كند كه به خوبى دلالت دارد كه سفيران و نائبان خاص حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) تا چه حدى زيرك ، فهميده و با درايت بودند. به جهت رعايت اختصار از ذكر آن خوددارى مى كنيم .(727)
4 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در انتخاب نائبان خاص هود خود افرادى استفاده مى كرد كه در دستگاه ظالمان عباسى نسبت به آنها حساسيتى نباشد. چون نيابت خاص ، كارى است بسيار مخفى و مهم ، به تعبير ديگر: بالاتر از محرمانه ، سرى و يا فوق سرى ؛ مثلا اولين سفير حضرت ((ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى )) ، معروف به ((زيارت )) و ((سمان ))بود، ((ابوعمرو))با روغن فروشى كارهاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را انجام مى داد و اصلا حكومت به خيالش نمى آمد كه وى سفير خاص حضرت باشد. دومين سفير، ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))هم مانند پدرش ((سمان ))و روغن فروش بود و نايب سوم از خاندان ((بنى نوبخت ))بود و با دربار ارتباط داشت و از نفوذ خوبى بهره مند بود، آنان هرگز چنين تصورى نمى كردند كه وى با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در ارتباط باشد.
از اين رو است كه به قول ((سيد محمد صدر)) :
((مسأله سفارت در دوره ((غيبت صغرى ))به كلى از ((علويان )) بريده شد. و به ديگران واگذار گرديد. با اين كه در آن روز در بين ((علويان )) افراد برجسته اى از نظر علم و فقاهت و عبادت وجود داشت سر اين مطلب كاملا روشن است . به طورى كه تاريخ زندگانى ((علويان )) از زمان نهضت امام حسين عليه السلام تا عصر و زمانى كه درباره آن بحث مى كنيم ، مطلب را به خوبى روشن مى سازد، زيرا اين مدت تاريخ ، نهضت ها و سركشى بر ضد فساد و ظلم و طغيان به دست ((علويان ))افتاد. از اين رو، ديد كلى دولت نسبت به ((علويان ))اين بود كه آنان از يك سو طرفدار ائمه عليهم السلام هستند و از سوى ديگر پرچمداران مبارزه بر ضد ظلم و بيدادگرى . به ديگر سخن : حكومت مى دانست كه تنها ((علويان )) بى پروا در پى مبارزه بر ضد آنانند. وقتى گروهى و يا شخصى در نظر حكومت چنين وانمود كند، او دائم تحت مراقبت شديد دولتى قرار مى گيرد و نمى تواند كار مهمى ؛ همانند سفارت ناحيه مقدسه را به خوبى عهده دار شود.))(728)
ج : چگونگى ارتباط نواب اربعه با شيعيان
دو نوع ارتباط
ارتباط با واسطه و غير مستقيم
در اين ارتباط وكلا نقش واسطه را عهده دار بودند، مردم خواسته هاى خود را با وكلا در ميان مى گذاشتند و يا وجوهات شرعى خود را به آنان مى پرداختند. و وكلا آنها را به سفير و نائب امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) منتقل مى كردند و با واسطه سفير از ناحيه مقدسه پاسخ پرسشهاى خود را دريافت مى داشتند. در اين ارتباط سفير به منزله رأس هرم ، وكلا و خواص وسط و بدنه هرم ، و مردم به منزله قاعده هرم با هم در ارتباط بودند.
اين ارتباط هرمى در آغاز تقريبا در بين شيعيان ((بغداد))برقرار بود و سپس فراگير شد. ((ابى جعفر، محمد بن عثمان )) ، در ((بغداد))10 وكيل داشت كه از جمله آنان ((حسين بن روح ))بود، اين عده به ظاهر وكيل شخصى ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))در امور تجارتى بودند، ولى در واقع وكيل در اموال امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) بودند. و براى ((سازمان وكالت ))شيعى فعاليت مى كردند.
در آغاز كار حتى عالمان برجسته شهرستانها از جانشينى امام عسكرى عليه السلام اطلاعى نداشتند؛ مثلا بنا به روايت ((مجلسى ))در ((بحارالانوار)) و ((شيخ طوسى )) در كتاب ((الغيبة )) ، ((محمد بن ابراهيم مهزيار اهوازى ))بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام امام زمان ، حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را نمى شناخت ، او بعد از چند سال از رحلت امام يازدهم عليه السلام گذشته بود به منظور شناخت جانشين آن حضرت به عراق مسافرت نمود.(729)
در ((دينور))مردم بعد از گذشت يكى دو سال از رحلت امام عسكرى عليه السلام متحير بودند كه وجوهات شرعى را به چه كسى بدهند. به نزد ((احمد بن محمد دينورى ))رفتند، او گفت : ياقوم هذه حيرة و لا تعرف الباب فى هذاالوقت ، (اى مردم الان وضع معلوم نيست ، نمى دانيم سفير و نايب خاص حضرت در اين وقت چه كسى است .) (730)
ارتباط مستقيم و بى واسطه
كم كم شيعيان به صورت پنهانى نام و نشانى سفير را از وكلا و خواص گرفتند توانستند با آنان مستقيما تماس برقرار كنند. اين كار عمدتا از زمان سفارت دومين سفير شروع شد و ادامه يافت .
((شيخ طوسى ))درباره اين نوع ارتباط مى نويسد: عده اى از افراد مورد اعتماد پيش سفراى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى رفتند و با دادن نامه و يا بيان داشتن خواسته هاى خود پاسخ آن را از ناحيه مقدسه و توسط سفرا دريافت مى كردند.(731)
در اين ارتباط مستقيم گاهى پاسخ هايى كه دريافت مى كردند به صورت كتبى بود، نامه مى دادند و بعد از چند روز پاسخ آن را دريافت مى كردند.
در برخى از روايات چنين تعبير شده است : فلما كان بعد ثلاثة ايام قال لى صاحبى الا نعود الى ابى جعفر (732) (بعد از گذشت 3 روز رفيقم به من گفت : برويم نزد ابوجعفر محمد من عثمان تا جواب نامه را دريافت نماييم .)
و در تعبيرى ديگر آمده است : ثم اخبرنى بعد ذلك بثلاثة ايام (733) (بعد از 3 روز پاسخ نامه ام را داد.)
گاهى هم به صورت شفاهى پاسخ داده مى شد، چنان كه ((حسين بن روح ))به برخى از پرسش كنندگان گفت : شما ماموريت داريد؛ به ((حائر))برويد. (734)
د: وظايف و مسؤوليت هاى نواب اربعه
زدودن شك و حيرت مردم درباره وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )
با توجه به شرايط سياسى در آغاز ((غيبت صغرى ))شيعيان از وجود فرزند براى امام عسكرى عليه السلام بى خبر، و در حيرت بودند، چرا كه جو اختناق ، حاكم بود و اگر امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در خفا به سر نمى برد، در همان آغاز حضرت را مى كشتند، در سال (260 ه -) كه امام عسكرى عليه السلام رحلت نمود، تنها افراد خاصى از وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) باخبر بودند. مهم ترين وظيفه اى كه ((نواب اربعه ))به ويژه سفير اول ؛ يعنى ((عثمان بن سعيد عمرى )) برعهده داشت ، اين بود كه براى شيعيان ثابت كند، امام عسكرى عليه السلام فرزندى دارد كه اكنون امام است و او نايب خاص آن حضرت مى باشد.
((عثمان بن سعيد عمرى ))با اعتمادى كه از سوى دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام به دست آورده بود و بزرگان شيعه اماميه به صداقت و درستكارى وى اعتقاد داشتند، توانست در اين زمان حساس شك مردم را درباره وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) بزدايد و نيز براى آنان ثابت كند كه وى به درستى وكيل خاص از ((ناحيه مقدسه )) است . گاهى هم اين منزلت و درستكارى و اعتماد مردم به او، براى زدودن شك و حيرت كافى نبود، و از ((عثمان بن سعيد عمرى ))دلايل صدق ادعاى او مى خواستند، و از كرامت و شبه معجزه مطالبه مى كردند و ((عثمان ))نيز از ((ناحيه مقدسه ))دلايلى ارائه مى داد و آنان به وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز وكالت خاصه وى معتقد مى شدند.
((محمد بن يعقوب ))از ((سعد اشعرى قمى ))در اين رابطه روايتى بدين مضمون نقل مى كند:
((حسن بن نضر))كه در ميان شيعيان قم جايگاه ويژه اى داشت ، بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام در حيرت بود. او ((ابوصدام ))و عده اى ديگر تصميم گرفتند كه از امام بعدى جويا شوند. ((حسن بن نضر))به نزد ((ابو صدام ))رفت و گفت : امسال مى خواهم به حج بروم . ((ابوصدام ))از او خواست كه اين سفر را به تعويق انداز، ولى ((حسن بن نضر))گفت : نه ، من خوابى ديده ام و بيمناكم . بنابراين ، بايد بروم . قبل از حركت به ((احمد بن يعلى بن حماد))درباره اموال متعلق به امام عليه السلام وصيت كرد كه اين اموال را نگه دارد تا اين كه جانشين امام عسكرى عليه السلام مشخص شود. به ((بغداد))رفت و در آنجا از سوى ((ناحيه مقدسه ))توقيعى به دستش رسيد، و به امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز به وكالت خاصه ((عثمان بن سعيد عمرى ))مطمئن شد.))(735)
در دوره ((عثمان بن سعيد عمرى ))كه آغاز ((غيبت صغرى ))بود اين وظيفه بيشتر بر دوش وى سنگينى مى كرد؛ چرا كه در زمان نيابت ديگر سفرا مسأله امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيابت سفيران تا حدودى براى شيعيان ثابت شده بود.
در دوره نيابت ((محمد بن عثمان ))هم تا حدودى مسأله زدودن شك و حيرت از وجود امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) وجود داشت ، به همين جهت در اين باره از ((محمد بن عثمان ))نيز رواياتى نقل شده است . (736)
حفظ امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) از راه پنهان داشتن نام و مكان آنحضرت
آنان وظيفه داشتند كه در هر شرايطى از بيان نام و نشان امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) خوددارى كنند؛ چرا كه اگر فاش مى ساختند، جان امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در خطر بود.
امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در توقيعى به ((محمد بن عثمان بن سعيد عمرى ))بيان داشت كه از ذكر نام و نشان آن حضرت خوددارى كند و در جهت پنهان داشتن نام و مكان آن حضرت بكوشد.(737)
اين وظيفه به قدرى مهم بود كه مى توان گفت : اين يكى از معيارهاى مهم در گزينش سفير از ((ناحيه مقدسه ))بود. به ((ابوسهل نوبختى ))گفتند كه چرا تو به مقام سفارت انتخاب نشدى در حالى كه ((حسين بن روح )) سفير آن حضرت شده است ، او در پاسخ به همين نكته مهم اشاره كرد و گفت كه من نمى توانم ، مانند ((حسين بن روح ))سر نگهدار باشم . او به خوبى در جهت حفظ امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى كوشد. او اگر امام را زير عباى خود پنهان كند و او را تهديد كنند كه امام را به آنان نشان دهد، نشان نخواهد داد؛ حتى اگر بدنش را قطعه قطعه كنند. (738)
سازماندهى و سرپرستى سازمان وكالت
از طريق اين سازمان ؛ شيعيان پرسش ها و شبهات دينى خود را با وكلا در ميان مى گذاشتند و آنان با واسطه سفير از ((ناحيه مقدسه ))پاسخ را به شيعيان مى رساندند، و نيز وجوه شرعى خود را به وكلا مى دادند و وكلا آن را به مسؤ ول سازمان ، تحويل مى دادند.
آنان در اين مسؤ وليت بزرگ وظيفه داشتند كه ((سازمان وكالت ))را از نفوذ دشمن محفوظ بدارند تا دشمن نتواند با وارد شدن در سازمان ، وكلا و مسؤ ول سازمان (سفير) را شناسايى و اين راه ارتباطى بين امام و شيعيان را قطع نمايد. در اين هدف گاهى خود امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به كمك آنان مى شتافت ؛ مثلا: ((سازمان وكالت ))برآمده بود، خواست از طريق ارسال وجوه شرعى به يكى از وكلاى حضرت ، آنان را شناسايى كند. به دنبال اين توطئه ، از ((ناحيه مقدسه ))توقيعى صادر شد كه موقتا هيچ يك از وكلا از مدرم وجوهات نگيرند. ((ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعيدى عمرى ))اين فرمان امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را به وكلا رساند و بدين وسيله توطئه وزير نقش بر آب شد.(739)
پاسخگويى به پرسشهاى فقهى و مشكلات عقيدتى
آنان گاهى ناچار مى شدند براى اين منظور از ديدارهاى پنهانى خود با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) پرده بردارند. (740)
گاهى توقيعى از ((ناحيه مقدسه ))ارائه مى دادند تا شبهه اى مرتفع شود،(741) گاهى هم پرسش هاى فقهى و مسائل مستحدثه شيعيان را به عرض امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى رساندند و پاسخ آن را دريافت و به شيعيان ابلاغ مى كردند؛ مانند پرسش هاى ((اسحاق بن يعقوب ))(742) و نيز پرسش هاى مردم ((قم ))كه توسط ((محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى ))به چهارمين سفير و نايب خاص حضرت (ابوالقاسم ، على بن محمد سمرى ) تحويل داده شد و از ((ناحيه مقدسه ))پاسخ آن دريافت و ابلاغ شد.(743)
گاهى هم در مناظره ، استدلال مى كردند و محتواى استدلال را از امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) گرفته ، و ابلاغ مى كردند.(744)
اخذ و توزيع اموال متعلق به امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف )
امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در روز بعد از رحلت امام عسكرى عليه السلام و يا در همان روز، بعد از مراسم به خاكسپارى امام عسكرى عليه السلام به هيئت قمى ها دستور داد كه از اين به بعد، اموال متعلق به آن حضرت را به وكيلش در ((بغداد))(ابوعمر، عثمان بن سعيد عمرى ) تحويل دهند.(745)
مبارزه با ((غلات )) و مدعيان دروغين نيابت و بابيت ، و افشاى ادعاهاىباطل آنان
يكى از وظايف ((نواب اربعه )) مبارزه با ((غلات ))و مدعيان دروغين نيابت بابيت و وكالت ، و افشاى ماهيت آنان بود تا زمينه گمراهى مردم را از بين ببرند؛ چرا كه ((نواب اربعه ))، در مسير اهداف پيامبران و امامان حركت مى كردند و شالوده اهداف انبيا و امامان عليهم السلام هدايت و زدودن ضلالت و انحراف بود. سفيران ويژه امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) نيز در همين راستا با افرادى كه ادعاى نادرست نيابت و وكالت داشتند مبارزه كرده ، و ماهيت آنان را روشن مى كردند تا شيعيان اماميه ، دنباله رو افراد شياد و منحرف نگردند و با شناخت نائبان خاص از رهنمودهاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در دوره ((غيبت صغرى )) بهره مند شوند.
در راستاى همين وظيفه ، در اين دوره هفتاد ساله هركسى كه به دروغ ادعاى بابيت و وكالت نمود؛ مثل ((حسين بن منصور حلاج ))، ((محمد بن على شلمغانى ))، معروف به ((ابن عزاقر يا عزاقرى ))، ((ابوبكر، محمد بن احمد بن عثمان عمرى ))، معروف به ((بغدادى ))، ((محمد بن مظفر))، معروف به ((ابودلف كاتب ))، ((اسحاق احمر))، ((باقطانى ابومحمد شريعى ))، ((محمد بن نصير نميرى )) و ((احمد بن هلال كرخى )) با آنان به مبارزه برخاستند و از ((ناحيه مقدسه )) توقيعاتى با واسطه آنان صادر شد و با روشن شدن ماهيت آنان ، شيعيان اماميه از اين نوع انحرافات مصون ماندند و به وكالت و سفارت ((نواب اربعه ))بيشتر اعتماد كردند و مسايل شرعى خويش را از اين طريق با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در ميان مى گذاشتند و رهنمودهاى لازم را دريافت مى داشتند.
به عنوان نمونه به برخى از اين توقيعات اشاره مى كنيم :
- آنگاه كه ((احمد بن هلال كرخى ))منحرف شد و برخى از ضروريات دينى را انكار نمود و خود به جاى (( محمد بن عثمان عمرى ))ادعاى نيابت كرد، توقيعى از ((ناحيه مقدسه ))صادر شد، امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در اين توقيع خطاب به ((محمد بن عثمان عمرى )) فرمود:
و نحن نبرأ الى الله تعالى من ابن هلال - لا رحمة الله - و ممن لا يبرأ منه ، فاعلم الاسحاقى و اهل بلده مما اعلمناك من حال هذا الفاجر و جميع من كان سألك و يسألك عنه . (746)
((ما از ((ابن هلال )) و هركس كه از او دورى نكند، بيزاريم . خدا او را نيامرزد، تو به اسحاقى و هموطنان او آنچه را گفتيم ، اعلان كن ، و هركس از تو درباره ((ابن هلال )) پرسيده و يا مى پرسد، جريان را بگو.))
همچنين آنگاه كه انحراف ((ابومحمد، حسن شريعى )) كه در زمان نيابت ((محمد بن عثمان بن سعيد عمرى ))ادعاى نيابت نمود، روشن گرديد، توقيعى از ((ناحيه مقدسه ))صادر شد و ماهيت او براى شيعيان روشن گرديد.(747)
مبارزه با وكلاى خائن
آماده سازى مردم براى پذيرش غيبت كبرى
در ميان وظايف پيش گفته مى توان ادعا كرد كه تقريبا دو وظيفه ، جنبه اختصاصى داشت ؛ يكى زدودن شك و حيرت مردم درباره وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و اثبات و اقناع مردم در اين ارتباط كه امام عسكرى عليه السلام فرزندى دارد و او اكنون امام است . اين وظيفه بيش از همه بر دوش ((ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى ))سنگينى مى كرد. و بعد كه اين اعتقاد تثبيت شد، در زمان سه نايب ديگر چندان زحمتى در اين رابطه براى آنان وجود نداشت .
وظيفه ديگر، مربوط به آماده سازى مردم براى پذيرش ((غيبت كبرى )) بود كه اين وظيفه بيش از همه بر دوش ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))آخرين سفير ويژه امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) سنگينى داشت . بنابراين ، امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) از راه كرامت و اعجاز به ((ابوالحسن ، على بن سمرى ))كمك كرد و 6 روز قبل از مرگش توقيعى صادر نمود و زمان دقيق درگذشت وى را بيان داشت تا اين كه حجت بر همگان تمام شود و اذهان ، آماده پذيرش دوره ديگرى از غيبت آن حضرت باشد.
((سيد محمد صدر))دراين باره مى نويسد:
هدف اساسى از سفارت دو چيز است :
1 - آماده كردن اذهان و افكار براى ((غيبت كبرا)) ى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و عادت دادن گام به گام مردم بر مسأله دورى و محجوب بودن از امام و احساس ناراحتى نكردن از اين موضوع ؛ زيرا عدم آمادگى ممكن بود منجر به انكار مطلق امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) گردد.
از اين رو، مى بينيم كه چگونه عسكريين (امام هادى و امام عسكرى ) عليهماالسلام مسأله احتجاب را تدريجا آغاز كردند و امام عسكرى عليه السلام شخصا و به صورت رسمى خود را بيشتر، از مردم پوشيده مى داشت .
پس ، دوران سفارت نيز يكى از همان مراحل تدريجى براى آمادگى ذهنى مردم براى پذيرش ((غيبت كبرى ))به شمار مى آيد.
2 - قيام به مصالح اجتماعى و اركان اساسى طرفداران ائمه عليهم السلام ، مصالحى كه طبعا با دورى از امام و پنهان بودن ايشان از صحنه زندگى از دست مى رود؛ نه تنها در اينجا، بلكه در هر موردى با از ميان رفتن رهبر اجتماعى ، مصالح آن اجتماع به خطر مى افتد.
از اين رو، سفارت قرار داده شده است تا امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) گرچه شخصا و به صورت رسمى رهبرى را در دست ندارد، ولى با رهنمودها و فرمان خود، اجتماع را به صورت غيررسمى رهبرى نمايد. اين هدف را همه سفيران به نحواحسن انجام دادند، به طورى كه در حد امكان در آن جو پرتلاطم و كنترل شديد، براى حفظ مصالح اجتماعى ، قيام و اقدام نمودند. و از آن جو اختناق و فشار بيش از اين بازده ، نمى توان توقع داشت .(748)
... ادامه دارد.
پي نوشت :
723- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 237.
724- همان .
725- تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 149.
726- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 240؛ بحارالانوار، ج 51، ص 359.
727- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 236.
728- اقتباس از تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر.
729- بحارالانوار، ج 51، ص 310، الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 195؛ تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 91.
730- همان .
731- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 257.
732- همان ، ص 184.
733- همان ، ص 195.
734- همان ، ص 188.
735- الكافى ، ج ، 517 - 518.
736- الكافى ، ج 1، ص 329 - 331؛ كمال الدين و تمام النعمة ، شيخ صدوق ، ج 2، ص 425 و 340؛ تاريخ سياسى عصر غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، دكتر جاسم حسين ، ص 143 و 144؛ الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 221 - 222.
737- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 222.
738- همان ، ص 240.
739- الكافى ، ج 1، ص 525.
740- كمال الدين و تمام النعمة ، همان ، ص 440 - 441.
741- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 176 - 177.
742- اعلام الورى ، طبرسى ، ص 452 - 453.
743- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 229 - 236.
744- همان ، ص 197 - 199.
745- كمال الدين و تمام النعمة ، ص 478.
746- معجم رجال الحديث ، خوئى ، ج 2، ص 356؛ قاموس الرجال ، تسترى ، ج 1، ص 674؛ بحارالانوار، ج 50، ص 307 (و نقل از: ((الغيبة )) ، شيخ طوسى ، ص 227.)
747- الغيبة ، شيخ طوسى ، ص 244.
748- تاريخ الغيبة الصغرى ، سيد محمد صدر، ص 426.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}