تبلور انديشه هاي کلامي امام رضا (ع) در مناظرات
تبلور انديشه هاي کلامي امام رضا (عليه السلام) در مناظرات
تبلور انديشه هاي کلامي امام رضا (ع) در مناظرات
گفت و گو با حجت الاسلام محمدهادي يوسفي غروي
حجه الاسلام و المسلمين يوسفي غروي، مدير گروه تاريخ مدرسه عالي امام خميني (ره)، به سؤالهاي خبرنگار قدس در اين رابطه پاسخ گفته است که در پي مي آيد.
- روايت شده است که آن حضرت با گروهي از علماي اهل کتاب از يهود و نصارا و ستاره پرستان مناظره کردند، اما شرکت امام رضا (عليه السّلام) در اين مناظره ها به اين معنا نبود که آن حضرت در اين امر پيشقدم باشند و خود آن بزرگوار باني برگزاري اين جلسات شده باشند.
همان طور که مرحوم شيخ صدوق در کتاب عيون «اخبارالرضا» که از قديمي ترين و معتبرترين مدارک حديثي در باب امام هشتم (عليه السّلام) است، نقل مي کند، اين مناظره بنا بر مسايل سياسي و اقتضاي سياست آن روز در شهر «مرو» انجام مي گرفت. از سويي ديگر، در تمامي اخبار رسيده مشخص است که مأمون بنيانگذار اين مراسم بوده و علت نسبت دادن اين مجالس به امام هشتم (عليه السّلام) مسلما با مسامحه تعبير بوده است.
از سويي ديگر، از امام علي (عليه السّلام) روايت شده است که هفتمين ملوک عباسي، دانشمندترين آنهاست که منطبق با خلافت مأمون عباسي است، و مسلم است شخصيتي مانند مأمون که عنوان دانشمندترين خلفاي عباسي را يدک مي کشد، طبعا طالب آن است که چنين مجالسي را برپا کند تا خود را خليفه اي طرفدار مجالس فکري و علمي و مسايل فرهنگي معرفي نمايد و به خصوص در آن زمان بهترين مکان مجالس علمي است که با حضور بزرگان اديان و نخبگان و سران اديان الهي برگزار شود.
به خصوص که اين افراد هر کدام از دين و مذهبي خاص و از شهر و دياري هستند و قطعا هر کدام از اين بزرگان تنها نخواهند بود و با عده اي از اصحاب به اين مجالس مي آيند، که نتيجه آن انعکاس و انتشار اهداف مأمون است که خود را فردي طرفدار فکر و انديشه و عقيده به خصوص طرفدار مناظرات ديني و مذهبي و گفتگوي اديان نشان دهد. مأمون از اين موضوع و از برگزاري اين مراسم بهره فراوان مي برد، ولي حالا اگر کسي بگويد مأمون در جهت اظهار فضل و علم حضرت رضا (عليه السّلام) و با نيت قربت الي ا... اين مجالس مناظره را تشکيل داده، کاملا ساده انگاري کرده است و اگر فردي طبيعت مسايل سياسي و سياسيون و به خصوص خلفا را ديده و شناخته باشد و در رفتارهاي اين افراد تأمل کرده باشد، قطعا چنين احتمالي را نخواهد داد. بنابراين، احتمال اخلاص در نيت مأمون وجود ندارد. در فرهنگ شيعه، مأمون متهم است که مي خواست با يک تير دو هدف را بزند، بدين ترتيب که برخلاف آنچه شيعه اعتقاد دارد که امامان علم وراثتي از جد بزرگوارشان رسول اکرم (ص) دارند و در برابر هيچ سؤالي فروگذار نخواهد شد و حضرت رضا (عليه السّلام) در چنين مجالسي و در برابر مناظره و سؤال افراد مکثي يا تأملي و يا تفکري نمايند و يا فرضا مهلتي بخواهند تا پاسخگو باشند، اين قصد مأمون را برآورده مي کند. قصد مأمون نيز خدشه وارد کردن بر اعتقادات شيعه است حتي اگر حضرت کل سؤالها را پاسخگو باشند. لازم به توضيح است، در هيچ کجا نداريم که عالمي از علماي مرتبط با حضرت رضا (عليه السّلام) سؤالها و شبهات مطرح شده را به ايشان منتقل کرده باشد و يا قبل از مناظره به ايشان گفته باشد.
در اين حال، چهره مأمون به شکل يک خليفه اهل علم و فضل و کمال و آزادي انديشه و آزادي مناظرات فرهنگي مطرح مي شود که ولي عهدي مانند امام رضا (عليه السّلام) دارد. از سويي ديگر، مراعات مسايل علمي را مي کند و اهل تعصب نيست وانگهي ظل ا... است و خداپناه. بنابراين، مأمون عباسي با يک تير دو نشان و دو هدف را زده است، زيرا اگر مناظره ها به نفع امام تمام شود به نفع مأمون هم هست و اگر به ضرر امام تمام شود، مأمون مي تواند اعتقادات علويان و شيعيان امام را خدشه دار کند.
پس برگزاري چنين مجالسي از سوي مأمون جاي شگفتي ندارد. مأمون همان طور که مجالس مناظره با سران اديان الهي را ترتيب مي داد، به اختلاف عقيده ميان فرقه هاي اسلامي نيز علاقه داشت و حضرت رضا (عليه السّلام) در اين مجالس با بزرگان فرقه هاي اسلامي نيز مناظره و گفتگو مي کردند. اين موضوعات و مجالس، عرصه نبرد عقيدتي ميان معتزله به صورت اخص و ديگر فقها و محدثان به صورت اعم بود.
- چنانکه ذکر شد، مجالس مناظره و گفتگو، مجالس بسته و محدودي نبود و هيچ مانعي براي استماع و حضور ديگران و مردم عادي وجود نداشت؛ اما طرفهاي مناظره افرادي عامي نبودند و گهگاه از مدعيان فرهنگ و علم و سواد و معرفت بودند. اين افراد معمولا به دو گروه تقسيم مي شدند؛ عده اي که در جلسات منعقد شده از طرف مأمون عباسي حضور داشتند و عده اي که مانند ساير اصحاب بزرگوار حضرت رضا (عليه السّلام) در هر مکاني و به هر مناسبتي به صورت انفرادي و يا گروهي ائمه اطهار (عليهم السّلام) را ملاقات مي کردند و اگر احيانا سؤال و شبهه اي داشتند مطرح مي کردند و ائمه اطهار (عليهم السّلام) پاسخگوي آنها بودند و رفع ابهام مي کردند. اين گفتگوها و رفع شبهات با افرادي از جمله ملحدان يا زنديقان (ماديگرايان) منحصر به حضرت رضا (ع) نبود و در کتاب احتجاج مرحوم شيخ طبرسي، مجموعه اخبار مناظره هاي امامان معصوم (علیهم السلام) در اصول اعتقادي اسلام و مذهب و يا در فروع اعتقادات اسلامي و تشيع در دو جلد کتاب «احتجاج» از زمان رسول گرامي اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا اخباري که از حضرت مهدي (عج) رسيده، جمع آوري شده است.
به هر حال، يکي از شبهات رايج در دوران امام رضا (علیه السلام) بحث جبر و تشبيه بوده است، «تشبيه» به اين معناست که خداوند را به مخلوقاتش شبيه مي کنند و جبر بدين معنا که خداوند مردم را بر اعمالشان مجبور کرده است و در عين حال روز قيامت آنها را بازخواست مي کند. در برخي از روايات آمده است که شخصي به نام حسين بن خالد به خدمت امام (عليه السّلام) رسيد و گفت: اي فرزند رسول خدا، مردم بنا به رواياتي که از پدران شما نقل مي کنند، اين نسبت را مي دهند که شما قائل به تشبيه و جبر هستيد و به طبع شما و پدران بزرگوار شما و ما شيعيان هم قائل به جبر و تشبيه هستيم.
امام رضا (عليه السّلام) مي فرمايند: «اي فرزند خالد، به من بگو آيا اخباري که از پدرانم در مورد جبر و اختيار روايت شده است بيشتر است يا آنچه از پيامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است؟ » حسين بن خالد مي گويد: آنچه از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است بيشتر است. حضرت رضا (عليه السّلام) مي فرمايند: «پس آنها بايد بگويند که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قايل به جبر و تشبيه است. » عرض کردم: آنها مي گويند که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اين مورد چيزي نگفته است و تنها از ائمه اطهار (عليهم السّلام) نقل شده است و روايت کرده اند. امام هشتم (عليه السّلام) پاسخ دادند: «پس بايد بگويند که پدرانمان در اين مورد چيزي بيان نکرده اند، چنانکه جدمان رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بيان نکرده است.
امام رضا (عليه السّلام) در ادامه مي فرمايند: «آن کس که به جبر و تشبيه قايل باشد، در نظر ما کافر و مشرک است و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم، اي فرزند خالد! اخبار اعتقاد پدرانمان به جبر و تشبيه را افراطيون که عظمت خود را به اندک گرفته اند از سوي ما جعل کرده اند و مي خواستند ادعاي کرده باشند و هرکس دوستدار آنها باشد، ما را به خشم آورده و هرکس از آنها برائت جويد ما را شاد کرده و ما را گرامي داشته است. » و به اين ترتيب امام نسبت به افراطيون و شيوه هايشان، پيروان و شيعيان را بر حذر داشت و همچنين از حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السّلام) در مورد جبر و اختيار نقل شده است که خداوند متعال با اکراه اطاعت نمي شود و با زور هم معصيت نمي گردد و بندگان خود را به حال خود رها نکرده و نمي کند، او مالک تواناييهاي بندگان و مالک و توانا بر قدرتي است که به آنها بخشيده است و اگر به بندگان فرمان دهد که از معصيتي دور باشند، او آنها را از آن معصيت دور مي کند، ولي اگر بندگان آن معصيت را انجام دهند، اين خداوند نيست که مرتکب آن گناه شده است و خداوند نيست که آنها را به گناه آلوده کرده است. امام (عليه السّلام) در ادامه مي فرمايند: «اگر هر کس حدود و مرز اين سخن را کشف کند، مخالف خود را هميشه مجاب مي کند. » اين جمله امام رضا (عليه السّلام) بدين معناست که شنوندگان را تشويق مي کند اين معاني را از نظر اعتقادي اصول عقيدتي خود بدانند و در برابر شبهه کنندگان و ابهام آفرينان، به اين سلاح مسلح شوند.
- در کتاب «احتجاج» مرحوم شيخ طبرسي، به نقل از يزيد بن شافعي آمده است که در مرو خدمت امام رسيد و به آن حضرت عرض کرد: اي فرزند رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از امام صادق (عليه السّلام) روايت شده است که نه جبر است و نه اختيار، بلکه مسأله ميان اين دو است. امام (عليه السّلام) در جواب او مي فرمايند: «هر کس مدعي شود که خداوند افعال ما را انجام مي دهد - معتقد به جبر باشد - و بعد به واسطه آن اعمال ما را عذاب مي کند، او قائل به جبر است و هر کس که مدعي شود که خداوند کار خلق را به دست حجتهاي خود سپرده - به عنوان مثال به دست امامان - او قائل به تفويض است و قائل به جبر کافر و قائل به تفويض مشرک است، زيرا ائمه را شريک کار خداوند قرار داده است. »
يزيد بن شافعي مي گويد: اي فرزند رسول خدا پس ميان اين دو امر يعني چه؟ و امام مي فرمايند: «به اين معناست آنچه را که به آن خداوند فرمان داده است، انجام دهند و آنچه را از آن نهي کرده است، انجام دهند و آنچه را از آن نهي کرده است، انجام ندهند. » يزيد بن شافعي مي گويد: عرض کردم، خداوند در اين کار مشيت و اراده اي دارد؟ امام فرمودند: در مورد طاعات، اراده و مشيت خداوند بر آن است که به آنها فرمان دهد و بندگان را به انجام آن ياري و توفيق دهد و ارده و مشيت خداوند در معصيتها نفي و نهي از آنهاست و به خشم آمدن از انجام آنها و مجازات در قيامت براي ارتکاب آنها.
«يزيد بن شافعي» مي گويد: بنابراين، خداوند نيز در مورد آنها قضاي خود را دارد - اين بار او شبهه قضا و قدر را به ميان مي آورد - و حضرت مي فرمايند: «آري، هر کاري که بندگان اعم از خير و يا شر انجام دهند قضاي الهي در آن است. » راوي مي گويد: عرض کردم معناي اين قضا چيست؟ حضرت فرمودند: «حکم بر آنها، ثواب و پاداش يا مجازات در دنيا و آخرت است که سزاوار آن عمل است. »
و در اينجا باز هم حضرت رضا (عليه السّلام) در جواب تأکيد مي کنند که اين قضا هم به معني جبر نيست.
- بله - در اينجا، متذکر روايتي مي شوم مبني بر تجسيم پروردگار به اين معني که آيا پروردگار تجسم مي شود يا خير؟ اين موضوع مبحثي بوده که در آن زمان نيز مطرح بوده است، برخي راويان به نقل از «ابراهيم ابن ابي محمود» روايت کرده اند که به امام عرض کردم: اي فرزند رسول خدا، درباره اين حديث که نقل است از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مي فرمايند «خداوند هر شب به آسمان اين دنيا مي آيد» چه مي گويي؟ امام فرمودند: «خدا لعنت کند آنها را که سخن را از جاي خود منحرف مي کنند. به خدا سوگند پيغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنين سخن نگفته است. بلکه فرموده است خداوند در ثلث آخر هر شب به خصوص شبهاي جمعه فرشته اي را به آسمان دنيا فرود مي آورد نه آنکه خود به آسمان دنيا بيايد که در ادامه حضرت رضا (علیه السلام) مي فرمايند که در شب جمعه و در آغاز شب فرشته اي به آسمان دنيا مي آيد و از سوي پروردگار ندا مي دهد که نيازمند کيست تا نيازش را برطرف کنم، توبه کننده کيست تا توبه اش را بپذيرم طلب کننده کيست تا او را بيامرزم، او همچنان تا طلوع سپيده ندا سر مي دهد و هنگامي که سپيده طلوع کرد، به جاي خود در ملکوت آسمانها باز مي گردد. » توجه داشته باشيد چه شبهات و تحريفاتي در ميان مسلمانان آن زمان رايج بوده است که البته ريشه اين شبهات هنوز زنده است و ادامه دارد و جوابها و پاسخهاي حضرت رضا (عليه السّلام) نيز براي رد اين شبهات زنده و جاودانه است.
در نمونه اي ديگر همان شخص، «حسين بن خالد» در جهت نفي تجسيم روايت کرده است: در خدمت امام (عليه السّلام) به ايشان گفتم: گروهي از مردم مي گويند که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: خداوند آدم ابوالبشر را به صورت خود آفريد! امام (عليه السّلام) مي فرمايند: «خدا آنها را لعنت کند، آنها بخش نخست حديث را تحريف کرده اند، رسول خدا بر دو مردي گذر کردند که آن دو يکديگر را دشنام مي دادند، يکي مي گفت خداوند چهره تو و چهره هر که شبيه توست را زشت گرداند. رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن مرد مي فرمايند: اين سخن را به برادر مسلمانت نگو که خداوند آدم را به صورت او آفريده است و يا برعکس صورت آن مرد را بر صورت آدم ابوالبشر آفريده است. منظور حديث پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اين است، نه آنکه خداوند آدم را به صورت خودش يعني به صورت پروردگار آفريده باشد، زيرا چون بندگان خدا هم از فرزندان آدم (عليه السّلام) هستند لذا به صورت آدم آفريده شده اند. » در ادامه، امام (عليه السّلام) مي فرمايد: «رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ايمان به من نياورد آن کس که سخنم را تفسير به رأي کند، البته اين حديث از احاديث قدسي است که خداوند مي فرمايند: کسي که سخن مرا (قرآن کريم) را به رأي خودش تفسير کند، او به من ايمان نياورده است و هرکس که مرا به آفريده هايم شبيه ببيند مرا نشناخته و هر کس در دينم راه قياس در پيش گيرد، بر دين من نيست و هر کس متشابهات قرآن را به محکمش ارجاع دهد، به راه راست هدايت شده است. حضرت رضا (عليه السّلام) در ادامه مي فرمايد: «اگر کسي بگويد حتي در روز قيامت ما به خداوند و صورت خداوند و به جسم خداوند نظر خواهيم کرد، در واقع خداوند را به مخلوقاتش تشبيه نموده است و تجسيم کرده و او مشرک است و هرکس نسبت آنچه او کرده است به او بدهد، کافر است. » و نمونه هاي ديگري نيز هست که در روايت آخر که در مورد نفي تشبيه و تجسيم است آمده است که مأمون عباسي از حضرت رضا (عليه السّلام) در مورد آياتي که مي توان از آنها چنين برداشتي کرد، پرسيد.
مأمون از حضرت سؤال کرد که خداوند به ابليس مي گويد: ما منئک انت السجد لما خلقت بيدي منظور چيست؟ امام (عليه السّلام) مي فرمايد: «کلمه يد در عربي به دو معناست؛ يکي به معني دست و دوم آنچه با دست انجام مي گيرد؛ يعني کنايه از قدرت و معني آيه اين است که آنچه را با قدرتم آفريدم يعني نوعي تشبيه معنوي است. »
چون مخاطب آيات قرآن کريم بشر است و چون بشر کارش را با دستانش انجام مي دهد، مظهر قدرت و قوتشان دستانشان خواهد بود؛ لذا خداوند اينجا اين گونه تعبير کرده است. ولي به جز اين مورد، در عربي شواهد بسياري داريم که «يد» را به معني قدرت استفاده کرده است و همچنين آيه «يدا... فوق ايديهم» بدين معنا نيست که دست خدا بر روي دستهاست، بلکه معناي آن اين است که قدرت خداوند فوق همه قدرتهاست، نه آنکه خداوند دست داشته باشد، و از اين گونه آياتي که شبهه تشبيه و تجسيم را القا مي کند، به اين معنا هستند و لذا امام (عليه السّلام) در پاسخ مأمون همه اين شبهات را رد مي کند و پاسخ در خور و شايسته به مأمون مي دهند. البته چنين پاسخهاي بجا و شايسته اي از اهل بيت (عليهم السّلام) بويژه حضرت امام رضا (عليه السّلام) در مواجهه با حل شبهات، جاي شگفتي و تازگي ندارد.
تنها مسأله اين است، رواياتي که به توصيف مجالس مناظره مأمون و امام (عليه السّلام) پرداخته اند، از جهت سند چندان اسناد تامه و بي نقصي نخواهند بود، ولي از آنجا که با اصول مذهب و روايات صحيحي که خداوند را از هرگونه تشبيه و تجسيم منزه دارد کاملا سازگار است، با اصول اعتقادي و فروع اعتقادي و معارف اعتقادي ائمه اهل بيت (علیهم السلام) سازگار خواهد بود و لذا دليلي ندارد که به معنا و مفهوم آنها اعتماد نداشته باشيم؛ به اين صورت که اگر از نظر سند مورد شک باشد، از نظر محتوا هيچ جاي شک و ترديدي ندارد.
در «عيون اخبارالرضا» شيخ صدوق آمده که مأمون در محضر امام حاضر بود و به ايشان گفت: اي فرزند رسول خدا، آيا مگر شما نمي گوييد که پيامبران معصوم هستند. امام فرمود: آري، مأمون گفت: پس معناي اين آيه چيست. و عصي آدم ربه مگر اين آيه نمي گويد که حضرت آدم بر پروردگارش عصيان کرد؟ حضرت فرمود: «خداوند به حضرت آدم (عليه السّلام) فرمود: تو و همسرت در بهشت مسکن بگير و به فراواني هرچه مي خواهيد بخوريد، ولي به اين درخت نزديک نشويد و اگر چنين کنيد، از ستمگران خواهيد بود. آنها نيز فرمان خداوند را اطاعت کرده و به آن درخت نزديک نشدند، ولي آنها پس از وسوسه ابليس از ميوه آن درخت خوردند و اين نافرماني قبل از رسالت آدم (عليه السّلام) بود و در ثاني از نوع گناهان کبيره نبود و گناهي بوده که امکان عمل به اين گناه قبل از نزول وحي براي انبيا وجود داشت، ولي وقتي خداوند او را برگزيد معصوم بوده و هيچ گناهي اعم از صغيره و کبيره از وي سر نزد و خداوند در سوره مبارکه طه آيات 121 و 122 به اين موضوع اشاره کرده است.
مأمون بعد از حضرت آدم شبهه اي در مورد حضرت ابراهيم مطرح کرد و حضرت مي فرمايند: ابراهيم ترديدي در وجود خداوند نداشت، ولي او در محيطي زندگي مي کرد که مردم ستاره و ماه و خورشيد را مي پرستيدند، ولي ابراهيم اين ترديد را به اين دليل مطرح کردکه آنهايي که اين مخلوقات را مي پرستيدند، نادرستي، فساد و فناپذيري معبودشان را نشان دهد؛ زيرا طلوع و غروب و تغيير از صفات و ويژگيهاي پديداري است که در هستي خود نيازمند به علت و سبب است و ابراهيم خليل ا... مي خواست با اين روش عيني و ملموس، با ايشان در واقع بحث کرده باشد تا آنها را به طور ملموس قانع کند که در فراسوي اين ستاره ها کسي است که به حرکتشان در مي آورد که همانا آفريدگار همه هستي است.
اين مسأله در قرآن کريم سوره انعام آيه 83 آمده است.
- يکي از احاديث که از ائمه (عليهم السّلام) بسيار نقل شده، حديثي از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که ايشان مي فرمايند: «يا علي، تو تقسيم کننده بهشت و دوزخ خواهي بود. » لذا مأمون عباسي که اين را داراي اشکال مي ديد، از يک سو شبهه اي مطرح مي کرد که خداوند تقسيم کننده بهشت و دوزخ است و از سويي ديگر بعد از پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امام علي (عليه السّلام) اشرف مخلوقات است و پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رتبه اش مقدم و برتر از امام علي (عليه السّلام) است، ولي نقل شده است که مأمون از امام پرسيد: بگو جدت علي بن ابيطالب (عليه السّلام) چگونه بهشت و دوزخ را تقسيم مي کند؟ و امام هشتم (عليه السّلام) مي فرمايند: «اي مأمون، آيا پدرت از پدرانش نقل مي کند که عبدا... بن عباس از رسول خدا شنيده است که فرمود عشق و دوستي علي (عليه السّلام) ايمان است و کينه و عداوت با او کفر. » مأمون اصالت اين حديث را تأييد کرد. در اينجا، امام مشکل و توطئه نظري مأمون را با ذکر حديثي رسيده از عباسيان که پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل مي کردند، خنثي مي کند.
بنابراين، تقسيم بهشت و دوزخ با توجه به اين حديث رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قابل درک است. آخرين روايت جنبه برائت دارد که امام رضا (عليه السّلام) گرچه اهل تقيه بودند، ولي مسايل غصب مقام خلافت را در مقابل مأمون مطرح مي کردند. روايت مي کنند که مأمون روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به دادخواهي مي نشست و او امام را وادار مي کرد که در کنارش بنشيند. در همين روزها خبر مي آورند که فردي صوفي از اهالي کوفه دزدي کرده است. مأمون، آن مرد صوفي را احضار کرد و به او گفت: چرا به اين عمل دست زدي؟ آن مرد گفت: من اين کار را از سرناچاري کرده ام و مضطر بودم. در ثاني من از خمس و غنايم نيز محروم هستم.
مأمون گفت: تو چه حقي و حقوقي از خمس و غنايم داري؟
صوفي گفت: تو حق مرا که ابن سبيل و حامل قرآن نيز بودم که سالانه 200 دينار است، از من دريغ کردي . مأمون گفت: به خاطر اين افسانه پردازي ها، حدي از حدود خدا و حکمي از حکمهاي خدا را در مورد تو فرو نمي گذارم.
صوفي گفت: ابتدا بايد از خود شروع کني و نفس خويش را پاک گرداني و بعد به ديگران بپردازي.
مأمون رو به امام (عليه السّلام) کرد و به حضرت گفت: اي ابوالحسن، اين مرد چه مي گويد؟
امام هشتم مي فرمايند: «او مي گويد اول خود دزديده شده و بعد دست به دزدي زده است. »
مأمون به صوفي مي گويد: بر تو حد جاري مي کنم و صوفي مي گويد: حد را بر من جاري مي کني در حالي که به حکم شرع بنده مني. مأمون گفت: واي بر تو! چه مي گويي؟ صوفي در جواب مي گويد: آيا مگر مادر تو را از اموال غنيمتي نخريده اند؟ بنابراين، تو بنده تمام مسلمانان هستي که در آن غنايم سهيم هستند، تا آنکه تو را آزاد کنند و من هم يکي از ايشان هستم، ولي من آزادت نمي کنم و ديگر آنکه نجس چيز نجس را پاک نمي کند و کسي که حد بر او جاري است، نمي تواند حدود الهي را بر ديگران جاري نمايد. مأمون به امام رضا (عليه السّلام) فرمود: اي فرزند رسول خدا، تو چه مي گويي؟
امام رضا (عليه السّلام) گفت: خداوند مي فرمايد «فاا... حجه البالغه» و همين حجت است که به جاهل هم مي رسد و او در عين ناداني متوجه آن مي شود، همچنان که عالم با علم خود آن را در مي يابد و دنيا و آخرت با حجت و دليل پابرجاست و اين مرد هم حجت آورده است و اگر راست مي گويي، حجت او را رد کن. »
مأمون مرد صوفي را آزاد کرد و بر امام رضا (عليه السّلام) خشم گرفت و سرانجام آنچه را در دل داشت، با شهادت امام هشتم آشکار نمود.
منبع: مجله هشت آسماني /س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}