در جستجوی نیمکتنشینان ردیف آخر
این همه بکن، نکن فقط برای بچهها نیست. یک عالمه حرف هم برای بزرگترها هست، برای مدیرها و معلمها و کسانی که مدرسه میسازند. یک عالمه حرف و بکن، نکن هم برای سازندههای نیمکت و میز است. برای ساخت نیمکتها هم باید اصولی را رعایت کرد...
همهی چیزهایی که برای نشستن بر روی نیمکت ضروری است
پای صحبت یک دانشآموز نیمکت نشین
پای صحبت یک دانشآموز نیمکت نشین
روز اولی که وارد کلاس شدم، چشمم افتاد به نیمکت سوم و در یک نگاه ازش خوشم آمد. کلاس ما دو ردیف چهارتایی نیمکت داشت. نیمکت سوم در ردیف دوم و کنار پنجره و سمت مخالف میز معلم بود. من روز اول مدرسه به نیمکت سوم در ردیف دوم تعلق گرفتم. زود دویدم و روی نیمکت نشستم تا کس دیگری جایم را نگیرد. آنقدر کنار پنجره بودن و دور از معلم نشستن برایم مهم بود که توجه نکردم نور گاهی آن چنان روی تخته میافتد که نوشتهها دیده نمیشوند؛ و گاهی باید دستم را سایهبان چشمم کنم تا بهتر ببینم. دلم برای بغل دستیام میسوزد. ریزه میزه، کوتاه قد و عینکی است. وقتهایی که نور روی تخته نیفتاده و خودم میتوانم به خوبی تخته را بخوانم برایش نوشتههای روی تخته را میخوانم، چون نیمکت جلوییمان قدش خیلی بلندتر از بغل دستیام است. باید یک روز از او بپرسم آیا او هم به خاطر پنجره نیمکت سوم، ردیف دوم را انتخاب کرد یا دلیل دیگری داشته.
نیمکت ما یک شیب ملایم دارد که گاهی وقتی حوصلهام از درس سر میرود، مدادهایم را روی شیب رها میکنم. بعد دستم را انتهای میز میگیرم تا روی زمین نیفتد. گاهی همین شیب باعث دردسر میشود و موقع امتحان یادم میرود که مداد و خودکارم را توی جامدادی یا محل مخصوصش قرار دهم و قل میخورند زیر میز و حالا بگرد و پیدا کن.
پای صحبت معلم یک کلاس پر از نیمکت
دیگر حقهی آخر کلاس نشستن برای دیده نشدن قدیمی شده و کلاس طوری اداره میشود که هم نیمکتنشین اول، خوب درس را بفهمد و هم نیمکت آخرنشین؛ اما باز هم رقابت بر سر اول یا آخر کلاس نشستن برقرار است و هرکدام طرفدارهای خاص خودشان را دارند. آخرین باری که یک دعوای نیمکتی در کلاس راه افتاده بود، نه به خاطر نیمکت آخر یا اول بود و نه به خاطر اول یا دوم نشستن توی نیمکت، دعوای یک دست راستی با یک دست چپی که بر روی یک نیمکت مینشستند بود. طفلکیها موقع نوشتن دستهایشان به هم میخورد یا وسایلشان مزاحم یکدیگر میشد. از همان موقع حواسم جمع است که به بچهها یادآوری کنم تا دست چپیها با هم توی یک نیمکت و دست راستیها هم با هم بنشینند. گاهی هم یک دست چپی با یک دست راستی خیلی دوست است و با هم به توافق میرسند و اگر سر کلاس حواسشان خوب به درس باشد، خیلی خوب است که دوتا دوست کنار هم بنشینند و با هم درس بخوانند.
گاهی که میبینم دانشآموزی سرش را روی میز گذاشته یا پلکهایش در حال افتادن است به همه میگویم بایستند، دستهایشان را بالا ببرند و به راست، چپ، بالا و پایین بکشند. اگر مزاحم کلاسهای دیگر نمیشدیم هم به یک خندهی بلند دسته جمعی دعوتشان میکردم. انجام حرکات کششی و یک خنده و نفس عمیق به سرحالی و کارایی بدن و مغز کمک میکند.
بچهها به من میگویند دوربین مخفی، چون هیچ چیز توی کلاس از چشمم پنهان نمیماند. تقلب، پچپچ و حرف زدن در هنگام درس دادن، نامه نگاری و از همه بدتر خم شدن و چشمها را وقت نوشتن یا خواندن به دفتر یا کتاب چسباندن! اگر ببینم دانشآموزی خیلی زیاد روی دفتر یا کتابش خم میشود و از فاصلهی نزدیک میخواند، به او تذکر میدهم، چون امکان دارد چشمهایش ضعیف شود یا به خاطر ضعیف شدن چشمهایش مجبور است زیاد خم شود و باید به چشمپزشک مراجعه کند.
پای صحبت دکتر دانشآموزان نیمکت نشین
دانشآموز بودن خیلی لذت بخش است؛ گاهی دلم برای روزهای مدرسه تنگ میشود. وقتی میخواهم نسخهای برای بیماری بنویسم، ناخوداگاه یاد مشقهایی که تند و بد خط مینوشتم تا به بازی برسم میافتم. هرچند که حالا برای رسیدن به بازی یا شروع برنامهی فوتبال تند و بد خط نمینویسم، به خاطر بیماری که وقت گرانبهایی دارد و باید زود داروهایش را تهیه کند سعی میکنم بادقت؛ اما سریعتر کار کنم. کمر دردم میگوید دیگر سنی از من گذشته، وگرنه وقتی که از کوچه رد میشوم دلم میخواهد بروم قاطی فوتبال بچهها؛ اما فقط میایستم و به دروازهای که با دوتا سنگ علامتگذاری شده نگاه میکنم. بعله! دکترها هم کمردرد میشوند؛ اما من میخواهم بچههایی که بزرگ میشوند در بزرگی کمرشان درد نگیرد. برای همین به آنها میگویم حسابی ورزش کنند. از زنگهای تفریح برای دویدن، نفس کشیدن، ورزش کردن و تغذیه مناسب استفاده کنند. به آنها میگویم کمرشان را صاف کنند و روی دفتر و کتاب نخوابند! بچهها زمان زیادی را در مدرسه هستند و باید خیلی مواظب خودشان باشند. در هر کلاس دانشآموزان زیادی درس میخوانند و اکسیژن کمتر از فضای بیرون است و تنفس سطحی است. نشستن عضلات بدن را شل میکند و همه چیز برای شکلگیری ستون مهرهها فراهم است. اگر خوب بنشینیم، خوب شکل میگیرد و اگر بد بنشینیم مثل من در بزرگی کمردرد میگیرید و نمیتوان با بچهها فوتبال کوچهای بازی کرد.
یک ضربدر پشت دستتان بزنید، هر وقت پشتتان خم شد و چشمهایتان به کتابتان چسبید، سریع صاف بنشینید. آنطور که دوست دارید برای همیشه بنشینید. آنطور که ستون مهرههایتان بیشتر دوست دارد
این همه بکن، نکن فقط برای بچهها نیست. یک عالمه حرف هم برای بزرگترها هست، برای مدیرها و معلمها و کسانی که مدرسه میسازند. یک عالمه حرف و بکن، نکن هم برای سازندههای نیمکت و میز است. تا به حال اسم ارگونومی را شنیدهاید؟ ارگونومی یک علم است. علمی که میگوید چطور وسایل را بسازیم تا از آنها بهتر و سالمتر بشود استفاده کرد. برای ساخت نیمکتها هم باید اصولی را رعایت کرد، مثلا زاویهی شیب میز و نیمکت باید استاندارد باشد. اندازهی نیمکت باید متناسب با جثهی کسی که رویش مینشیند باشد. جایی که نیمکت را میگذارند باید دید خوبی داشته باشد، هم برای دانشآموز و هم برای معلم. چون دانشآموز باید از تمام وقت کلاس استفاده کند و معلم هم به همهی کلاس توجه کند.
بعله! اینطوریهاست. افراد زیادی برای برقراری یک زندگی سالم تلاش میکنند. دانشآموزان با یادگیری و عمل، معلمها با آموزش دادن، مهندسین و کارخانهها با تولید محصولات استاندارد، مجلات و کتابها با یادآوری و آموزش. یک ضربدر پشت دستتان بزنید، هر وقت پشتتان خم شد و چشمهایتان به کتابتان چسبید، سریع صاف بنشینید. آنطور که دوست دارید برای همیشه بنشینید. آنطور که ستون مهرههایتان بیشتر دوست دارد؛ باشد! قول میدهید با بدنتان مهربان باشید تا او هم سالهای سال سالم و سرحال خوب کار کند؟
نویسنده: افروز ارزهگر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}