نوجوان و حيات عاطفي

نويسنده:محمد رضا شرفي




خصوصيات عاطفي نوجواني

نوجواني، دوره اي است که حيات انفعالي (عاطفي)ميدان وسيعتري براي عمل مي يابد و نوجوان از اين حيث آماده ي بروز عکس العملهاي هيجاني و عاطفي شديد است؛ به عبارت ديگر بين ضربه ي هيجان و عکس العملي که از آن ضربه در نوجوان به وجود مي آيد، تناسب چنداني وجود ندارد و عکس العملها معمولاً قويتر و حادتر از ضريه هاي هيجاني است.
به زبان ساده تر، در اين دوره، «حساسيت»ها، به «خودگرفتن»ها و «زودرنجي»ها بيش از هر دوره ديگري شخصيت نوجوان را تحت تأثير قرار مي دهند و اين جنبه از شخصيت او نمايانتر و مشخصتر جلوه مي کند. اين حساسيتها در نوجوانان، هيچگاه خود را در يک محيط محصور نمي نمايند، بلکه به راحتي گسترش مي يابند.

بي ثباتي عاطفي

نوسانهاي عاطفي، يکي از بزرگترين مشخصه هاي اين دوره است. به همين علت، اگر نوجوانان در اثر بي اعتمادي و عدم اطمينان نسبت به انتقاد ديگران حساس مي شوند، جاي تعجب نيست.متأسفانه غالباً بي ثباتي عاطفي و هيجاني، ناگزير آنها را مواجه با انتقاد مي سازد؛ مثلاًَ گاهي با وجود داشتن دوستان متعدد علاقمند است که اوقات خود را در تنهايي بگذراند.
مع الاسف در برخي موارد، وقتي بي ثباتي عاطفي نوجوانان با برخوردهاي نامناسب بزرگسالان در هم مي آميزد، به نوعي پريشاني عاطفي منجر مي گردد؛ به گونه اي که نوجوانان احساس مي کنند که دارند فرو مي ريزند و تکيه گاهي براي سروسامان بخشيدن به وضعيت عاطفي خود ندارند.

خواهشهاي متضاد

بي ثباتي عاطفي، امکان انتخاب قطعي و صحيح و مشخص را براي نوجوان محدود مي سازد؛ به گونه اي که تقريباً مي توان گفت نوجوان در برخوردهايش فاقد قاطعيت هميشگي و پايدار است.اين دوران را برخي از روان شناسان (1)دوره ي «خواهشهاي متضاد» نام نهاده اند. گهگاه از او «احساسات ظريف»و گاه «احساسات خشن»، سر مي زند. (2) کنجکاوي او در اين دوران، شديداً تحريک مي شود و تمايل زيادي به «حل مسايل»پيدا مي کند.البته گاهي اوقات نيز نسبت به اين مسايل «بي اعتنا»ست.
«هال»اين تظاهرات ضد و نقيض را از جمله ي خصيصه هاي مهم دوران بلوغ مي داند آن را در چهارچوب مفهوم «طوفان و فشار» بيان مي کند. (3)

افراط در احساسات

نوجوانان در دوران بلوغ «زودانگيخت» بوده و به اصطلاح «سريع التأثر» مي باشند؛ به گونه اي که واکنش آنها در برابر مسايل، غالباً از کودکان بيشتر و پرهيجانتر است. فوران احساسات در آنها نيز به حدي است که با يک کلمه، يک کنايه و حتي يک حرکت، طوفاني از احساسات به پا مي کنند (4) که آثار آن به وضوح در چهره شان مشخص مي شود و رنگ چهره ي
ايشان به سرخي مي گرايد.همانطور که شدت هيجانات زياد مي شود، تعداد و نوع تأثرات نيز توسعه مي يابد و هيجانان مذکور مبهم تر و فراوانتر مي شوند.بايد توجه داشت، تغييراتي که در هيجانات زندگي رخ مي دهد، همه نتيجه ي نظم جديدي است که در دستگاه هورموني و دستگاه اعصاب پيدا مي شود. مطلب چنان است که گويي دستگاههاي جديدي از طرف بدن به کار گماشته شده است که در مقابل اين هيجانات تازه حساس مي باشند و هنگامي که اين دستگاهها کار نمي کنند، ادراک آنها براي انسان غيرممکن است. (5)
نه گرفتار آمدي به دست جواني معجب، خيره رأي، سرتيز، سبک پاي که هر دم هوسي پزد و هر لحظه رأيي زند و هر شب جايي خسبد و هر روز ياري گيرد.
وفاداري مدار از بلبلان چشم
که هر دم بر گلي ديگر سرايند
زخود بهتري جوي و فرصت شمار
که با چون خودي گم کني روزگار (6)
به ما بگوييد که با احساسات خود چگونه کنار بياييم؟ مسئله اين است که گاهي خودمان هم نمي دانيم چه چيزي در درون ما مي گذرد و چه مي خواهيم؟ (7)

احساسات نامطبوع

اگر چه نوجوان گاهي اميدوار و گاهي مأيوس ونااميد است، اما در مجموع غلبه و برتري با احساسات نامطبوع و منفي است؛ يعني حالت نوميدي همچون امواج خروشاني او را احاطه به راحتي و آساني دلسرد مي کند.نوجوان در اين شرايط حالت غريقي را دارد که براي رهانيدن خود از اين امواج، به هر وسيله يا متوسل و متشبث نيست و آن، «در خود فرورفتگي» نوجوان است. بلوغ، زمان تأمل در افکار، احساسات و انديشه هاي گوناگون است و فرد بيشتر به دنياي درون گرايش دارد تا دنياي برون؛ يعني نوجوان همچون کساني است که سر در گريبان عزلت فرو مي برند و ارتباط با جهان خارج را محدود مي کنند. لذا گوشه ي تنهايي را بر حضور در جمع ترجيح مي دهند.
تنهايي براي فکر کردن و تمرکز انديشه، فرصتي ارزشمند براي نوجوانان است.چرا که اين موقعيت به صورت متعادل مي تواند آثار مثبتي به همراه داشته باشد.چنانچه نوجوان بيش از حد لازم و ضروري در تنهايي به سر برد، روحيه ي او تضعيف مي شود و توان مقابله و رويارويي با مشکلات زندگي را از دست مي دهد.
از آنجا که نوجوان در اين شرايط، نيازمند تفکر و خودانديشي است، لذا اوليا و مربيان بايد اين فرصت را به او بدهند تا با خود تنها باشد. در عين حال بايد از او غفلت نکنند و مراقب حالات و روحيات او باشند.
والدين و مربياني که در اين خصوص سستي مي ورزند و موقعيتي براي نوجوانان فراهم نمي کنند تا ايشان در محل کل کار يا اتاق خود، لحظاتي تنها باشند، مسبب ايجاد روابطي حاکي از سوءظن و بدبيني خواهند بود.
اين موضوع با توجه به ديگر دشواريهاي خاص نوجوان، مزيد بر علت خواهد شد و به اصول و چهارچوب روابط سالم و سازنده ي فيمابين، آسيب وارد خواهد نمود.
به لحاظ احساسات و عواطف، نوجوان در مقايسه با دوران کودکي درون گراتر مي شود و مجموعاً شرايطي را براي او به وجود مي آورد که بعضاً دستخوش ناکامي مي گردد.شايد يکي از علل احساس ناکامي تفاوت عمده اي است که بين خواستها و قابليتهايش وجود دارد از يک سو، نوجوان خواستهاي نامحدود و بي نهايتي دارد و معمولاً آرزو مي کند به خواسته هايش پاسخ مثبت داده شود و از ديگر سو، تواناييها و محدوديتهايش کمتر از يک انسان معمولي است. از اين رو به لحاظ عدم تطبيق سرمايه هاي وجودي اش با اميال و آرزوها، سرانجام به ناکامي و حرمان مي رسد که برآيند طبيعي و معمولي اين معادله است.
هرچه سعي مي کنم موقع درس خواندن و بخصوص ايام امتحانات حواس خود را جمع کنم، متأسفانه کمتر موفق مي شود. مشکل من نداشتن تمرکز فکر است.آنقدر به دور دستها فکر مي کنم و آينده را در نظر مجسم مي کنم که از وظايف اصلي ام باز مي مانم.
و متأسفانه در بيشتر مواقع دو موضوع ازدواج و نويسندگي، من را به خود مشغول مي کند.گاهي آنقدر در اين افکار غرق مي شوم که اطرافيانم مرا سرزنش و تحقير مي کنند و اين مسئله درمواقعي که تنها هستم بيشتر مي شود.لطفاً بگوييد که چه کنم؟
منتظر جوابتان هستم.(8)

تخيّل گرايي

صفت بارز و مشخص اين دوره از نظر عاطفي، خيالپردازي شديد و وسيع نوجوان است. تخيلات، دريچه هايي اطمينان بخش براي رهايي موقت از مشکلات و پناه بردن به دنياي آرام خيالات و رؤياها هستند.
نوجوان تصور مي کند که واقعيتهاي دنياي خارج، درعالم خيال نيز قابل دسترس است، لذا به عالم تخيلات رو مي کند.شک نيست تخيلات موجب تقويت نيروي ذهن و انديشه و موجد خلاقيتهاي هنري، فکري، ذوقي و علمي مي شود، لکن لازمه ي آن، جهت دادن به تمرکز بخشيدن به آن است.
اين نوع تخيلات مفيد سودمند را در آثار نويسندگاني از قبيل «ژول ورن» مي توان جستجو کرد که از جمله آنها، کتابهايي چون:«مسافرت به مرکز زمين»، «مسافرت به کره ي ماه»، «بيست هزار فرسنگ زير دريا»، «تونل زيردريايي»، «جزيره اسرارآميز» و غيره، براي پرورش نيروي تخيل نوجوانان، سيار مفيد و سازنده است.
ويژگيهاي عمده ي آثار «ژول ورن»، در سه مشخصه ي علمي بودن، تخيلي بودن و سلامت اخلاقي، قابل تشخيص است.
بايد در نظر داشت چنانچه نيروي تخيل از حالت اعتدال خارج شود، به نوعي بيماري منجر خواهد شد که اصطلاحاً آن را «ميتوماني»مي گويند.اين حالت که در دختران نوجوان بيشتر مشاهده مي شود به گونه اي است که به نوعي دروغپردازي افسانه مانند که صورتي از بيماري «ميتوماني» است، علاقه پيدا مي کنند.(9)
نوجوانان، حقيقت را از وراي امواجي از تصاوير و تخيلات تعبير مي نمايند. لذا بايد در مشاهده ي نوجوانان و قضاوت درباره ي ايشان احتياط نمود.
لازم به يادآوري است که روابط معيوب و نامناسب والدين و اطرافيان نوجوان با وي، او را به خيالپردازي و انزواجويي بيشتر، سوق مي دهد ودر نتيجه در پاره اي از موارد منجر به اتخاذ روشهاي دفاعي مي گردد. دروغپردازي افسانه اي و تخيلاتي، يکي از روشهاست.
تخيلات نوجوان، به خودي خود مطلوب مربيان نيست.ولي نقطه ي شروع مناسبي است که مي توان با او حرکت نمود و به تدريج به دنياي روشن واقعيات رسيد که اين امر نيازمند خويشتن داري، تحمل و صرف انرژي رواني است.
خيالبافي نوجوانان برحسب جنسيت و سن آنها متفاوت و شامل موضوعهاي متنوعي است.از سوي ديگر توسعه ي خيالبافي با رشد عقلاني نسبت معکوس دارد؛ يعني هر اندازه رشد نيروي تشخيص و واقع بيني بيشتر شود، از ميزان وحجم خيالپردازي کاسته خواهد شد.

کشف خود

يکي از اهداف تخيلات و تصورات نوجوان، وجود خود اوست.زماني که موضوعهاي متنوعي هدف تخيلات نوجوان قرار گرفتند، توجه او به جانب آن مسايل و از جمله شخصيت خود معطوف مي گردد.و در اين مرحله، نوجوان دوست دارد که حالات رواني و افکار و انديشه هاي خويش را تجزيه و تحليل نمايد.اين حالت را اصطلاحاً «خودگرايي»نيز مي گويند و مشخصه ي اصلي آن کالبدشکافي رؤياها، انديشه ها و افکار و احساسات نوجوان، توسط خود اوست.
علاقه ي نوجوان به اکتشاف دنياي دروني خويش، زمينه ي مناسبي است که بتوان به او ياري رسانيد که اين مرحله را نيز با موفقيت سپري سازد؛ به عنوان مثال، گفتگوهاي صميمانه و سازنده ي اطرافيان نوجوان با وي درباره چگونگي شناخت خود و تحليل افکار و احساساتش، او را در اين امر خطير و دشوار توانايي خواهد بخشيد.
کتابهايي مفيد و سالم در اين زمينه به کمک والدين و مربيان مي شتابند و مي توانند اطلاعات مفيدي در اختيار نوجوان علاقمند قرار دهند. گرچه بايد اذعان نمود که متأسفانه تعداد اين نوع کتابها محدود و نادر است، لکن نويسندگان متعهد و درد آشنا، بايد همت والاي خويش را به کار گيرند تا خلأ بزرگ اطلاعات و علمي نوجوان را در زمينه ي شناخت خود پر کنند.
بخشي از فرصتها و ساعات پرورشي را در مدارس توسط مربيان و ستادهاي تربيتي مي توان به اين امر مهم اختصاص داد وبا دانش آموزان نوجوان در مورد شناخت خود و چگونگي امر به گفتگو نشست و پاسخگوي صبور و متيني براي سؤالهاي بي شمار نوجوانان بود.
بي شک، بخشي از مشکلات دوران بلوغ ناشي از اين است که نوجوان تصوير دقيق و صحيحي از خود ندارد و لذا نمي داند که کيست؟ چه بايد بکند؟ و در چه مرحله اي از مراحل زندگي واقع شده است؟ لذا اين سؤالهاي بي پاسخ، او را خسته تر، عصباني تر و نااميدتر از قبل مي کند.
اين بيت زبان حال چنين نوجواني است:
چون ننالم که در اين سينه دل زاري هست
راحتي نيست در آن خانه که بيماري هست (10)
اين مسئوليت بر عهده ي مربيان و والدين است که کوشش کنند به نوجوان شناخت بدهند و به او ياري نمايند تا به تصويري واقع بينانه و صحيح از خود، دست يابد.
مهمان پيري شدم در دياربکر که مال فراوان داشت و فرزندي خوبروي. شبي حکايت کرد که مرا به عمر خويش به جز اين فرزند نبوده است.درختي در اين وادي زيارتگاهست که مردمان به حاجت خواستن آنجا روند.شبهاي دراز در آن پاي درخت بر حق بناليده ام تا مرا اين فرزند بخشيده است. شنيدم که پسر با رفيقان آهسته همي گفت:چه بودي اگر من آن درخت بدانستمي کجاست تا دعا کردمي و پدر بمردي.
خواجه شادي کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه زنان که پدرم فرتوت. (11)

ماجراجويي

ويژگي عاطفي ديگري که نوجوانان را از ساير گروههاي سني متمايز مي سازد، علاقه ي شديد آنها به حوادث ناشناخته و دنياي اسرارآميز وقايع مي باشد.شايد همه ي ما کم وبيش شاهد بوده ايم که نوجوانان چه شيفتگي و کنجکاوي خاصي از خود نسبت به دنياي ماجراهاو شگفتيها نشان مي دهند. به طورکلي مجهولات بيش از معلومات، نظر آنان را به خود جلب مي کند. اين کيفيت بخصوص در سنين بين 15-12 بيشتر و علاقه ي آنها به رمانهاي مربوط به حوادث ماجراجويانه شديدتر است.(12)
نوجوان، به مسافرت به مناطق ناشناخته ي دنيا، درون جنگلهاي انبوه و درهم پيچيده، کوهها قلل و مرموز و صعبو العبور، عبور از رودخانه ها و درياهاي خروشان و بالاخره کشف غارها و تونلهاي زيرزميني و يافتن گنجهاي پنهان، تمايل شديدي دارد.
چنانچه دستگاه تعليم و تربيت، خانواده و اطرافيان نوجوان، فرصتهايي را از قبيل سفرهاي علمي، گردشهاي سالم و مفيد در سرزمينهاي متنوع، کوهنوردي و بازديد از نقاط و موقعيتهاي طبيعي براي او فراهم آورند، اين نياز مهم او را تأمين و ارضا نموده اند.درغير اين صورت مطالعه ي کتب سرگرم کننده که حاکي از شگفتيهاي طبيعت مرموز، شرح حال مکتشفان قطب و داستان دريانوردان جسور و بي باک و انسانهاي خودساخته اي که در راه رسيدن به هدف، از هيچ کوششي باز نايستاده اند، مي تواند تا حدي ارضا کننده ي اين نياز دروني به شيوه ي سالم باشد.
موضوع ديگري که در اينجا محل بحث آن است، ارتباط هنجارهاي جامعه و ماجراجوييهاي نوجوانان است.اين مسئله غالباً مطرح است که جامعه تا چه اندازه پذيراي روحيه ي ماجراجويي نوجوان است؟
به طور قطع درخيلي از موارد، به نياز به ماجراجوييهاي سالم در جامعه پاسخ داده نمي شود. معيارهاي جامعه، محدوديتهاي پيچيده ي آن، زندگي اجتماعي و شهرنشيني، عدم برنامه ريزي و خلأ سرگرميهاي سازنده از جمله عواملي هستند که نوجوانان را به تأمين اين نياز به شيوه ي منفي برمي انگيزد که از جمله ي آنها درگير شدن با مقررات اجتماعي، زير پا گذاشتن حدود و قوانين و شکستن هنجارهاي جامعه است.فراموش نکنيم نوجوانان، استعداد و آمادگي خاصي براي مبارزه از خود نشان مي دهند.به صلاح همه است و بايد مواظب بود که نوجوانان به اين نتيجه و مرحله ي خاص نرسند که فقط از طريق قانون شکني مي توان روحيه ي ماجراجويي را اقناع کرد.آموزشهاي مفيد و مستمر، جلب اعتمادشان و برنامه ريزي براي اوقات فراغت و ايجاد تنوع در زندگي آنها، گامي است در جهت جلوگيري از هرز رفتن نيروي نوجواناني که از طريق هرج و مرج مي خواهند روحيه ي ماجراجويي خويش را ارضا نمايند.
دراين زمينه مطالعه کتبي مانند:
ـ «سيماي فرزانگان»از «رضا مختاري»
ـ «اين را مي گويند شجاعت»از «ارمسترانگ اسپري».
ـ «پرنده اي به نام آذرباد»از «ريچارد باخ».
ـ «فرزندان کاپيتان گرانت»از «ژول ورن».
ـ «کوههاي سفيد»، «شهر طلا و سرب» و «برکه ي آتش» از «جان کريستوفر».
ـ «مسافرت به دور دنيا در هشتاد روز» از «ژول ورن».
ـ «کودک، سرباز دريا».
ـ «سفرهاي مارکوپولو».
ـ «کاپيتان اسکات» (کاشف قطب جنوب).
و امثالهم، مي تواند مقوّم روح و اراده ي نوجوانان باشد و آنان را در جهت تأمين روحيه ي ماجراجويي خويش، به نحو مؤثري راهنمايي کند.
نوجوان به تدريج با عبور از مرز 15 سالگي قدري از حيث ماجراجويي متعادل شده و به اشعار سمبليک و رمانهاي احساسي و تراژديک علاقمند مي شود. در اين مرحله است که خطرات بيشتري او را تهديد مي کند.زيرا اين احساس، زمينه ساز مناسبي براي گرايش به کتب عاشقانه و رمانتيک خواهد بود و متأسفانه تعداد کتبي که با ماهيتهاي غيرفرهنگي به انديشه ي نوجوانان هجوم مي برند،کم نيستند.لذا توصيه مي شود در اين مرحله، مراقبتهاي بيشتري از نوجوانان و نوع مطالعه و انتخاب کتابهاي مناسب، بنمايند.

دوستيهاي نوجوان

نوجوانان با قلبهاي حساس و دلهاي پرشور، در اين زمينه نيز غالباً به گونه اي افراطي عمل مي کنند.دوستيهاي آنان جنبه ي جذبه و شور به خود مي گيرد و معيار دوستيها، بيشتر برمبناي عواطف شکل مي گيرد و از پايه هاي منطقي و ارزشي، کمتر برخوردار مي شود.
«موريس دبس»که در زمينه ي روانشناسي بلوغ مطالعات و تحقيقات زيادي انجام داده است، لااقل سه نوع دوستي را در دوران نوجواني بيان مي کند. (13)اين دوستيها غالباً بين نوجوانان همسن و همجنس در محيطهايي از قبيل مدارس معمولي و يا شبانه روزي شکل مي گيرد و در بيشتر موارد به خاطر خدمتي است که يکي در حق ديگري در يک موقعيت حاد انجام مي دهد و يا در نتيجه ي سلب اعتماد از يک دوست قديمي به وجود مي آيد.
اين نوع دوستي، با تقديم هدايا و احساسات خالصانه به اوج مي رسد و غالباً اين دوستان ترجيح مي دهند که دوست، همواره متعلق و منحصر به خودشان باشد و ديگري در اين ارتباط عاطفي، مشارکتي نداشته باشد.
دوستي ازنوع دوم، بين نوجوان و کودک خردسال به وجود مي آيد که مبتني بر حمايت نوجوان از دوست خردسال است.در مورد کيفيت اين دوستيها بايد احيتاطهاي اخلاقي روحي را کاملاً مراعات کرد. چون در غير اين صورت احتمال راه يافتن انحرافاتي در اين دوستيها از قبيل فساد جنسي وجود دارد و اين در زماني است که بدآموزيهاي خانوادگي و عدم مراقبت والدين و خلأ عاطفي کودک و يا نوجوان زمينه را براي لغزشهاي اخلاقي فراهم مي نمايد.
دوستي نوع سوم بين نوجوان و فردي مسن تر از خود به وجود مي آيد و دوست مسن تر با برخورداري از جاذبه هاي اجتماعي مي تواند اعتماد نوجوان را به خود جلب کند و در بعضي موارد به رابطه اي تنگاتنگ منجر شود.
منزه بودن دوست مسن تر دراين گونه روابط و نظارت خانواده بر دوستي نوجوان، ضرورتي انکار ناپذير دارد.

پي نوشت ها:

1-«استانلي هال»(1924-1844)را بيشتر به عنوان «پدر روان شناسي بلوغ»مي نامند.
2-نظريه هاي بنيادي درباره ي نوجواني؛ رالف موس، ترجمه ي دکتر صاحب الزماني، ص14.
3-همان منبع، ص15
4-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص 46.
5-همان منبع، ص47
6-کليات سعدي
7-بخشي از نامه ي يک نوجوان 17ساله از انديمشک.
8-دختري 16 ساله از قم.
9-همان منبع، ص48.
10-حالتي ترکمان.
11-کليات سعدي.
12-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص 95.
13-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص 55.

منبع:دنياي نوجواني