نقش مدرسه در تربيت نوجوان چيست؟
نقش مدرسه در تربيت نوجوان چيست؟
نقش مدرسه در تربيت نوجوان چيست؟
نويسنده:محمد رضا شرفي
چرا بعضي ازمعلمان، درمقابل اعتراض دانش آموزان، چند نمره از ورقه ي امتحاني آنها کم مي کنند.
وقتي به مدير مدرسه، محترمانه انتقاد مي کنيم،جور ديگري با ما برخورد مي کند. مگر ما نمي توانيم شخصيت داشته باشيم و اظهار نظر کنيم؟ به نظر شما چگونه مي توان در اين زمينه رفتار کرد؟
يکي از روان شناسان معتقد است که:
نوجوان در دوره ي بلوغ،بي رحمانه اطرافيان خود را زير ذره بين انتقادي خويش قرار مي دهد و بدون کوچکترين گذشت و يا اغماضي، اعمال و رفتار آنان را نقد مي کند.
روح انتقادي نوجوانان که گاهي هم جنبه «منفي گرايي» به خود مي گيرد، برخاسته از حساسيت بيش از حد آنان نسبت به کمال جويي و بي عيب و بي نقص بودن همه چيزاست حتي برخي از صاحبنظران برآنند که:
نوجوانان مي خواهند دنيا را دگرگون کنند.
ازسوي ديگر نوجوانان خود را با بزرگترها مقايسه و فاصله ي موجود را ارزيابي مي کند و به اين نتيجه مي رسد که بزرگترها که معمولاً نوجوانان را به لحاظ محدوديت تجربه و شناخت مورد انتقاد و سرزنش قرار مي دهند، خود چندان بي ايراد نيستند، بلکه اگر درسلوک و رفتار آنان دقيق شويم، شايد اشتباههاي ايشان بيشتر هم باشد.
البته نوجوانان در اين زمينه مانند ساير جنبه ها، يک دست نيستند و به گونه اي واحد عمل نمي کنند.بلکه آنها درطيف وسيعي قرار مي گيرند که از انتقادهاي سالم و سازنده شروع و به انتقادهاي مخرب و ويرانگر کشانيده مي شود و کار در نهايت به «ضداجتماعي بودن»منجر مي گردد.
سؤالي که ذهن دست اندرکاران تعليم و تربيت را به خود معطوف داشته است، اين است که با روح انتقادي حاکم بر نوجوانان چگونه برخورد کنيم؟
بهترين شيوه ي ممکن اين است که راه را براي عرضه ي انتقادهاي اصولي و صحيح هموارنموده و ضمن ميدان دادن به پيشنهادها و انتقادهاي به جا از اين گونه برخوردها نهراسيم و وحشت نکنيم.چرا که هيچ گونه خللي به مديريت مدرسه از ناحيه ي انتقادهاي صحيح وارد نخواهد شد و کسي، متضرر نخواهد گرديد.بلکه برخورداري از سعه ي صدر و قوت نفس،ايجاب مي کند که انسان از روحيه ي انتقادپذيري و نگرش صحيحي برخوردار باشد و اين امر در رشد شخصيت و کمال اخلاقي فرد تأثيري بسزا خواهد داشت.روش ديگر، بحث و گفتگو پيرامون مسايل و مشکلات نوجوانان است.آنها ممکن است در زمينه ي مديريت مدرسه، شيوه ي تدريس دبيران و معلمان، امکانات و تجهيزات مدرسه،روشهاي تربيتي و کتابهاي کتابخانه و يا موارد ديگري، ايرادها و انتقادهايي داشته باشند که بعضاً هم وارد باشد و ضمناً پيشنهاد اصولي جهت رفع و حل آنها نيز ارائه نمايند.اگرخواهان آن هستيم که اجتماع فردا را مردان و زنان با اراده،صاحبنظر و داراي شخصيتي قوي اداره نمايند، راه عملي براي دسترسي و حصول به چنين فرداي روشني، باز کردن راه انتقادهاي مفسد و سازنده براي آنان است.اين گفت و شنودها، نه تنها طريقه ي صحيح ارتباطهاي اجتماعي و اصلاحي را به نوجوانان مي آموزد، بلکه راه را براي توسعه ي همدلي و همفکري با آنان نيز هموار مي کند.
صندوق پيشنهادها و انتقادها، گام ديگري براي ارائه انتقادها و اتخاذ شيوه هاي اصولي براي درک و فهم مشکلات نوجوانان است که به گونه اي آزاد و فارغ از هر گونه نگراني،دانش آموزان مي توانند بدون ذکر نام و مشخصات خود، مسايل مبتلابه را مطرح کنند.
يکي از مسئولين مدارس،اظهار مي کرد که در صندوق پيشنهادها علاوه بر جنبه هاي اصولي که دارد و دريافت خوبي که متضمن انتقادهاي مؤثر و پيشنهادهاي عملي است، بعضاً تعدادي از دانش آموزان با نوشتن نامه هاي موهن و بي ربط و حتي پرخاشگرانه، ما را در استفاده از صندوق پيشنهادها مردد نموده اند. پاسخي که به اين مسئله مي توان داد، اين است که گرچه بدون شک،اتخاذ هر شيوه ي اصولي، زمينه را براي سوءاستفاده برخي از افراد فرصت طلب فراهم مي کند، لکن اصل اين کار و جنبه هاي مثبت آن را هرگز زير سؤال نخواهد برد و منافع اصولي اين روش را خدشه دار نخواهد کرد و هدف اصلي ما را تحت الشعاع قرار نخواهد داد.
آنچه که مورد استفاده ي عملي مسئولين مدارس و مبناي برنامه ريزي براي اصلاح و پيشرفت امور واقع خواهد شد، پيشنهادها و نامه هاي دلسوزانه و اصلاحگرانه اي است که با خلوص نيت و به صرف همکاري با مسئولين مدارس، تنظيم و ارسال مي شود.
برخي از روان شناسان بر «حادثه جويي»نوجوانان تأکيد مي ورزند. البته «حادثه جويي»نوعي از «نوجويي» است که غالباً با ارزشهاي منفي همراه مي شود.
نوجوان علاقمند است در خلوت سرزمينهاي دور، در عمق جنگلهاي مرموز و انبوه و در ستيغ قله هاي صعب العبور کوهستانهاي مغرور، در پي حوادث ناشناخته به سير و سفر بپردازد و نياز خود را به حادثه جويي ارضا نمايد.و بايد معلوم کرد که نوجويي و حادثه جويي تا کجا قابل احترام و تأمين است و از کجا به بعد با مقررات و قوانين مدرسه در تعارض قرار مي گيرد.
متأسفانه دستگاه تعليم و تربيت اکثر جوامع، آنگونه نيست که از تنوع و کيفيت انعطاف پذيري برخوردار باشد و بتواند جوابگوي اين بخش از نيازهاي نوجوانان باشد.در برنامه هاي مدارس امروزي، سير و سفر به نقاط دور، آشنايي با مناطق مختلف کشور، مشاهده ي مردم و گروههاي مختلف، شناخت شگفتيهاي طبيعت مرموز و سياحت در مناطق کوهستاني و کويري، جايي ندارد و تقريباً به فراموشي سپرده شده است.
نوجوانان، عشق و علاقه ي خويش را به جهان ناشناخته در کتابها و رمانهاي تخيلي فقط مي توانند دنبال کنند
ـ کشف قطب جنوب
ـ اين را مي گويند شجاعت
ـ کوههاي سفيد
ـ شهر طلا و سرب
ـ برکه ي آتش
ـ کودک، سرباز دريا
ـ جوناتان ، مرغ دريايي
ـ پرنده اي به نام آذرباد
مي توانند پاسخگوي مناسبي براي ارضاي نيازهاي حادثه جويي نوجوانان باشند.
تصور نمي شود، مدرسه در آينده هم بتواند تشکيلات لازم را براي پرورش خلاقيتها، نوآوريها و حادثه جوييهاي مثبت (در عرصه ي شناخت طبيعت)، براي نوجوانان فراهم کند.اين در برنامه هاي فعلي مدارس نمي گنجد. لکن کانونهاي پرورشي دانش آموزان، فعاليتهاي اردويي و فوق برنامه و ساير نهادها و ارگانهايي که به طور جنبي پيرامون مسئله نوجوانان کار مي کنند و در اين زمينه مي انديشند، مي توانند با هماهنگي مؤثر، اين نياز را جهت مطلوب بخشيده و از آن در جهت صحيح بهره برداري نمايند.
اين مسئله از ديدگاه روان شناساني آلماني مورد توجه قرار گرفته و به آن عنوان «شوق جهانگردي»داده اند.
«اشپرانگر»آن را پديده اي ناشي از بي قراري و عدم آرامش دروني، اشتياق سوزان براي گريز از زير سلطه ي خانواده و نيازي شديد به «داشتن استقلال» مي شناسد.(1)
اين مسئله در نظر برخي از انديشمندان، از موقعيتي خاص برخوردار است که چگونه مي توان برنامه هاي مدارس را انعطاف پذير نمود تا نوجوان گرايشهاي دروني خود را در آن متجلي بيند؟
تشکيل مدارس «آموزش و کار»در کره ي شمالي، «کولوني»ها در شوروي سابق و «پابليک اسکول»ها در انگلستان، نمونه هايي از تلاش مستمر براي پاسخگويي به نيازهاي متنوع نوجوانان مي باشد.
لازم به يادآوري است که سيستمهاي تعليم و تربيتي که بر تفاوتهاي فردي تأکيد مي کنند، معمولاً نزديکتر به اين موقعيت هستند.زيرا حفظ آموزشهاي فردي در کنار آموزشهاي عمومي و جمعي و همچين تأکيد بر پرورش و بارز نمودن تفاوتها به جاي ناديده گرفتن آنها، گامهايي هستند به سوي دستگاهي که جوابگوي نيازهاي متنوع نوجوان از جمله نياز به نوجويي و شوق به کشف ناشناخته و اسرار مي باشد.
باز هم تأکيد مي کنيم که در تلاش براي پاسخ به نوجويي، آرمانها و ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي، چهارچوب مطمئني هستند تا آن نيازها در اين قالبهاي موجه و ارزشمند ريخته شوند و متناسب با خواستهاي فرهنگي جامعه در عمل تحقق يابند.
خانواده هاي از هم پاشيده،حديث قديمي و مکرر است، لکن بايد ديد مدرسه ها در قبال شخصيت نوجوانان چه رسالتي را متعهد شده اند؟ مدارس، ترميم کننده ي شخصيت نوجوانان خودباخته و احيا کننده ي جانهاي آنانند.لکن با درايت و تدابيري که مسئولان مدارس وجهه ي همت خودساخته، مي توان شخصيت آنان را پرورش داد.
در تحقيقي که در يکي از مناطق شمالي تهران از دانش آموزان دبيرستاني و راهنمايي به عمل آمد، اين سؤال مطرح شد که «مهمترين مسئله نوجوان در محيط مدرسه چيست؟»
در پاسخ، از ميان برخي از کمبودها و محدوديتهايي که از حيث امکانات اشاره کرده بودند، چند مورد زير قابل اهميت و توجه است:
1-برخي از معلمان با القاب ناشايست، دانش آموزان را صدا مي زنند.
2-معلمان به بچه هايي که لباس آنها تميزتر است يا قيافه شان بهتر است، بيشتر توجه مي کنند.
3-در برخي از موارد حق با دانش آموز است ولي مدير مدرسه از معلم طرفداري مي کند و در دانش آموز عقده به وجود مي آورد.
4-اگردانش آموزي بخواهد با مدير حرفي بزند که کسي نفهمد، مدير آنقدر بلند حرف مي زند که ديگران هم بفهمند.
5-بعضي از معلمان بين دانش آموزان استثنا قايل مي شوند.
6-پاره اي از دبيران، وقتي وارد کلاس مي شوند، روحيه ي بچه ها را ضعيف مي کنند، چون مي گويند عده اي سال آينده هم در اين کلاس مهمان ما خواهند بود.
7-طوري به پرسشهاي ما پاسخ مي دهند که ما احساس خفت و خواري مي کنيم و ترجيح مي دهيم که ديگر سؤالي نکنيم.
متأسفانه بايد اذعان کرد که تأثير نظام مدرسه بر بازسازي و تکوين شخصيت سالم نوجوان،هميشه مثبت نبوده است و بعضاً برخوردهاي ويرانگرانه از لحاظ شخصيتي، دانش آموزان را به موضع دفاعي مي کشاند.
زماين که تمامي راههاي ابراز وجود و اثبات شخصيت بر روي نوجوان مسدود گرديد، نوجوان در ارزيابي احساس ارزش و شخصيت خويش دچار ترديد مي شود و چنانچه علاوه بر آن، مورد تحقير و انتقاد مکرر و اولياي مدرسه هم واقع گردد،تزلزل و ناتواني عميق در ارکان شخصيت او رخنه مي کند.
شکي نيست که مناسبات دوستانه و برخوردهاي صميمانه، موجب بسط و توسعه ي شخصيت نوجوان شده و راه را براي همدلي و تفاهم، هموار مي کند.
درحقيقت، مربيان و دبيران و همه ي دست اندرکاران تعليم و تربيت دوران بلوغ، بايد نگرش خود را نسبت به نوجوان تغييردهند و به او به چشم کودک نگاه نکنند.بلکه او را نوجواني به حساب آورند که در حال صعود به پلکان دنياي بزرگسالان است و نه تنها در نگرش خود، اين تحول را به وجود آورند، بلکه در روش برخورد نيز اين تغيير را به او بفهمانند.
نوجوانان متمرد،سرکش، ياغي و منفي گرا، هنگام مواجهه با صميميت و شخصيت دادن، به راحتي خلع سلاح مي شوند و عقب مي نشينند و ابرهاي تيره و ضخيمي که برروابط آنان و اولياي مدرسه سايه افکنده بود، برطرف گشته و فضا به آسماني صاف و روشن تبديل مي شود.
شايان ذکر است که فقط در ارتباطهاي کلامي نمي توان به نوجوان شخصيت داد و آن را درحد شعار خلاصه کرد، بلکه در مسئوليت سپاري، شرکت دادن نوجوانان درفعاليتهاي فوق برنامه ي مدرسه، فعال نمودن آنان در زمينه هاي ورزشي، برگزاري جلسات بحث و گفتگو و نظرخواهي از آنان در اموري که مربوط به خود نوجوان است،گامهايي هستند که به طورواقع بينانه،به گسترش شخصيت آنها و جذب نيروهاي خلاقه شان در اداره ي جامعه منجر مي گردد.قطعاً اگر نوجوانان در برخي از تصميم گيريهاي مدرسه، شرکت داشته و نظرخود را بيان نمايند، در قبول مسئوليتهاي ناشي از آن و نيز توسعه ي وجدان اجتماعي آنان،بسيار نقش خواهد داشت.
بديهي است چنانچه نوجوانان در مسايل مختلف مدرسه، فقط تماشاچي باشند و خود را درهيچ يک از مسايل مؤثر ندانند، لزومي براي همکاري، حفظ نظم و شرکت فعالانه ي خود نمي بينند و اين معني به مفهوم ناکامي مدرسه در فعاليتهاي فوق برنامه است.
/خ
وقتي به مدير مدرسه، محترمانه انتقاد مي کنيم،جور ديگري با ما برخورد مي کند. مگر ما نمي توانيم شخصيت داشته باشيم و اظهار نظر کنيم؟ به نظر شما چگونه مي توان در اين زمينه رفتار کرد؟
تفکرانتقادي
يکي از روان شناسان معتقد است که:
نوجوان در دوره ي بلوغ،بي رحمانه اطرافيان خود را زير ذره بين انتقادي خويش قرار مي دهد و بدون کوچکترين گذشت و يا اغماضي، اعمال و رفتار آنان را نقد مي کند.
روح انتقادي نوجوانان که گاهي هم جنبه «منفي گرايي» به خود مي گيرد، برخاسته از حساسيت بيش از حد آنان نسبت به کمال جويي و بي عيب و بي نقص بودن همه چيزاست حتي برخي از صاحبنظران برآنند که:
نوجوانان مي خواهند دنيا را دگرگون کنند.
ازسوي ديگر نوجوانان خود را با بزرگترها مقايسه و فاصله ي موجود را ارزيابي مي کند و به اين نتيجه مي رسد که بزرگترها که معمولاً نوجوانان را به لحاظ محدوديت تجربه و شناخت مورد انتقاد و سرزنش قرار مي دهند، خود چندان بي ايراد نيستند، بلکه اگر درسلوک و رفتار آنان دقيق شويم، شايد اشتباههاي ايشان بيشتر هم باشد.
البته نوجوانان در اين زمينه مانند ساير جنبه ها، يک دست نيستند و به گونه اي واحد عمل نمي کنند.بلکه آنها درطيف وسيعي قرار مي گيرند که از انتقادهاي سالم و سازنده شروع و به انتقادهاي مخرب و ويرانگر کشانيده مي شود و کار در نهايت به «ضداجتماعي بودن»منجر مي گردد.
سؤالي که ذهن دست اندرکاران تعليم و تربيت را به خود معطوف داشته است، اين است که با روح انتقادي حاکم بر نوجوانان چگونه برخورد کنيم؟
بهترين شيوه ي ممکن اين است که راه را براي عرضه ي انتقادهاي اصولي و صحيح هموارنموده و ضمن ميدان دادن به پيشنهادها و انتقادهاي به جا از اين گونه برخوردها نهراسيم و وحشت نکنيم.چرا که هيچ گونه خللي به مديريت مدرسه از ناحيه ي انتقادهاي صحيح وارد نخواهد شد و کسي، متضرر نخواهد گرديد.بلکه برخورداري از سعه ي صدر و قوت نفس،ايجاب مي کند که انسان از روحيه ي انتقادپذيري و نگرش صحيحي برخوردار باشد و اين امر در رشد شخصيت و کمال اخلاقي فرد تأثيري بسزا خواهد داشت.روش ديگر، بحث و گفتگو پيرامون مسايل و مشکلات نوجوانان است.آنها ممکن است در زمينه ي مديريت مدرسه، شيوه ي تدريس دبيران و معلمان، امکانات و تجهيزات مدرسه،روشهاي تربيتي و کتابهاي کتابخانه و يا موارد ديگري، ايرادها و انتقادهايي داشته باشند که بعضاً هم وارد باشد و ضمناً پيشنهاد اصولي جهت رفع و حل آنها نيز ارائه نمايند.اگرخواهان آن هستيم که اجتماع فردا را مردان و زنان با اراده،صاحبنظر و داراي شخصيتي قوي اداره نمايند، راه عملي براي دسترسي و حصول به چنين فرداي روشني، باز کردن راه انتقادهاي مفسد و سازنده براي آنان است.اين گفت و شنودها، نه تنها طريقه ي صحيح ارتباطهاي اجتماعي و اصلاحي را به نوجوانان مي آموزد، بلکه راه را براي توسعه ي همدلي و همفکري با آنان نيز هموار مي کند.
صندوق پيشنهادها و انتقادها، گام ديگري براي ارائه انتقادها و اتخاذ شيوه هاي اصولي براي درک و فهم مشکلات نوجوانان است که به گونه اي آزاد و فارغ از هر گونه نگراني،دانش آموزان مي توانند بدون ذکر نام و مشخصات خود، مسايل مبتلابه را مطرح کنند.
يکي از مسئولين مدارس،اظهار مي کرد که در صندوق پيشنهادها علاوه بر جنبه هاي اصولي که دارد و دريافت خوبي که متضمن انتقادهاي مؤثر و پيشنهادهاي عملي است، بعضاً تعدادي از دانش آموزان با نوشتن نامه هاي موهن و بي ربط و حتي پرخاشگرانه، ما را در استفاده از صندوق پيشنهادها مردد نموده اند. پاسخي که به اين مسئله مي توان داد، اين است که گرچه بدون شک،اتخاذ هر شيوه ي اصولي، زمينه را براي سوءاستفاده برخي از افراد فرصت طلب فراهم مي کند، لکن اصل اين کار و جنبه هاي مثبت آن را هرگز زير سؤال نخواهد برد و منافع اصولي اين روش را خدشه دار نخواهد کرد و هدف اصلي ما را تحت الشعاع قرار نخواهد داد.
آنچه که مورد استفاده ي عملي مسئولين مدارس و مبناي برنامه ريزي براي اصلاح و پيشرفت امور واقع خواهد شد، پيشنهادها و نامه هاي دلسوزانه و اصلاحگرانه اي است که با خلوص نيت و به صرف همکاري با مسئولين مدارس، تنظيم و ارسال مي شود.
نوجويي
برخي از روان شناسان بر «حادثه جويي»نوجوانان تأکيد مي ورزند. البته «حادثه جويي»نوعي از «نوجويي» است که غالباً با ارزشهاي منفي همراه مي شود.
نوجوان علاقمند است در خلوت سرزمينهاي دور، در عمق جنگلهاي مرموز و انبوه و در ستيغ قله هاي صعب العبور کوهستانهاي مغرور، در پي حوادث ناشناخته به سير و سفر بپردازد و نياز خود را به حادثه جويي ارضا نمايد.و بايد معلوم کرد که نوجويي و حادثه جويي تا کجا قابل احترام و تأمين است و از کجا به بعد با مقررات و قوانين مدرسه در تعارض قرار مي گيرد.
متأسفانه دستگاه تعليم و تربيت اکثر جوامع، آنگونه نيست که از تنوع و کيفيت انعطاف پذيري برخوردار باشد و بتواند جوابگوي اين بخش از نيازهاي نوجوانان باشد.در برنامه هاي مدارس امروزي، سير و سفر به نقاط دور، آشنايي با مناطق مختلف کشور، مشاهده ي مردم و گروههاي مختلف، شناخت شگفتيهاي طبيعت مرموز و سياحت در مناطق کوهستاني و کويري، جايي ندارد و تقريباً به فراموشي سپرده شده است.
نوجوانان، عشق و علاقه ي خويش را به جهان ناشناخته در کتابها و رمانهاي تخيلي فقط مي توانند دنبال کنند
آثار و کتابهايي سالم و خواندني، از قبيل:
ـ کشف قطب جنوب
ـ اين را مي گويند شجاعت
ـ کوههاي سفيد
ـ شهر طلا و سرب
ـ برکه ي آتش
ـ کودک، سرباز دريا
ـ جوناتان ، مرغ دريايي
ـ پرنده اي به نام آذرباد
مي توانند پاسخگوي مناسبي براي ارضاي نيازهاي حادثه جويي نوجوانان باشند.
تصور نمي شود، مدرسه در آينده هم بتواند تشکيلات لازم را براي پرورش خلاقيتها، نوآوريها و حادثه جوييهاي مثبت (در عرصه ي شناخت طبيعت)، براي نوجوانان فراهم کند.اين در برنامه هاي فعلي مدارس نمي گنجد. لکن کانونهاي پرورشي دانش آموزان، فعاليتهاي اردويي و فوق برنامه و ساير نهادها و ارگانهايي که به طور جنبي پيرامون مسئله نوجوانان کار مي کنند و در اين زمينه مي انديشند، مي توانند با هماهنگي مؤثر، اين نياز را جهت مطلوب بخشيده و از آن در جهت صحيح بهره برداري نمايند.
اين مسئله از ديدگاه روان شناساني آلماني مورد توجه قرار گرفته و به آن عنوان «شوق جهانگردي»داده اند.
«اشپرانگر»آن را پديده اي ناشي از بي قراري و عدم آرامش دروني، اشتياق سوزان براي گريز از زير سلطه ي خانواده و نيازي شديد به «داشتن استقلال» مي شناسد.(1)
اين مسئله در نظر برخي از انديشمندان، از موقعيتي خاص برخوردار است که چگونه مي توان برنامه هاي مدارس را انعطاف پذير نمود تا نوجوان گرايشهاي دروني خود را در آن متجلي بيند؟
تشکيل مدارس «آموزش و کار»در کره ي شمالي، «کولوني»ها در شوروي سابق و «پابليک اسکول»ها در انگلستان، نمونه هايي از تلاش مستمر براي پاسخگويي به نيازهاي متنوع نوجوانان مي باشد.
لازم به يادآوري است که سيستمهاي تعليم و تربيتي که بر تفاوتهاي فردي تأکيد مي کنند، معمولاً نزديکتر به اين موقعيت هستند.زيرا حفظ آموزشهاي فردي در کنار آموزشهاي عمومي و جمعي و همچين تأکيد بر پرورش و بارز نمودن تفاوتها به جاي ناديده گرفتن آنها، گامهايي هستند به سوي دستگاهي که جوابگوي نيازهاي متنوع نوجوان از جمله نياز به نوجويي و شوق به کشف ناشناخته و اسرار مي باشد.
باز هم تأکيد مي کنيم که در تلاش براي پاسخ به نوجويي، آرمانها و ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي، چهارچوب مطمئني هستند تا آن نيازها در اين قالبهاي موجه و ارزشمند ريخته شوند و متناسب با خواستهاي فرهنگي جامعه در عمل تحقق يابند.
شخصيت دادن به نوجوان
خانواده هاي از هم پاشيده،حديث قديمي و مکرر است، لکن بايد ديد مدرسه ها در قبال شخصيت نوجوانان چه رسالتي را متعهد شده اند؟ مدارس، ترميم کننده ي شخصيت نوجوانان خودباخته و احيا کننده ي جانهاي آنانند.لکن با درايت و تدابيري که مسئولان مدارس وجهه ي همت خودساخته، مي توان شخصيت آنان را پرورش داد.
در تحقيقي که در يکي از مناطق شمالي تهران از دانش آموزان دبيرستاني و راهنمايي به عمل آمد، اين سؤال مطرح شد که «مهمترين مسئله نوجوان در محيط مدرسه چيست؟»
در پاسخ، از ميان برخي از کمبودها و محدوديتهايي که از حيث امکانات اشاره کرده بودند، چند مورد زير قابل اهميت و توجه است:
1-برخي از معلمان با القاب ناشايست، دانش آموزان را صدا مي زنند.
2-معلمان به بچه هايي که لباس آنها تميزتر است يا قيافه شان بهتر است، بيشتر توجه مي کنند.
3-در برخي از موارد حق با دانش آموز است ولي مدير مدرسه از معلم طرفداري مي کند و در دانش آموز عقده به وجود مي آورد.
4-اگردانش آموزي بخواهد با مدير حرفي بزند که کسي نفهمد، مدير آنقدر بلند حرف مي زند که ديگران هم بفهمند.
5-بعضي از معلمان بين دانش آموزان استثنا قايل مي شوند.
6-پاره اي از دبيران، وقتي وارد کلاس مي شوند، روحيه ي بچه ها را ضعيف مي کنند، چون مي گويند عده اي سال آينده هم در اين کلاس مهمان ما خواهند بود.
7-طوري به پرسشهاي ما پاسخ مي دهند که ما احساس خفت و خواري مي کنيم و ترجيح مي دهيم که ديگر سؤالي نکنيم.
متأسفانه بايد اذعان کرد که تأثير نظام مدرسه بر بازسازي و تکوين شخصيت سالم نوجوان،هميشه مثبت نبوده است و بعضاً برخوردهاي ويرانگرانه از لحاظ شخصيتي، دانش آموزان را به موضع دفاعي مي کشاند.
زماين که تمامي راههاي ابراز وجود و اثبات شخصيت بر روي نوجوان مسدود گرديد، نوجوان در ارزيابي احساس ارزش و شخصيت خويش دچار ترديد مي شود و چنانچه علاوه بر آن، مورد تحقير و انتقاد مکرر و اولياي مدرسه هم واقع گردد،تزلزل و ناتواني عميق در ارکان شخصيت او رخنه مي کند.
شکي نيست که مناسبات دوستانه و برخوردهاي صميمانه، موجب بسط و توسعه ي شخصيت نوجوان شده و راه را براي همدلي و تفاهم، هموار مي کند.
درحقيقت، مربيان و دبيران و همه ي دست اندرکاران تعليم و تربيت دوران بلوغ، بايد نگرش خود را نسبت به نوجوان تغييردهند و به او به چشم کودک نگاه نکنند.بلکه او را نوجواني به حساب آورند که در حال صعود به پلکان دنياي بزرگسالان است و نه تنها در نگرش خود، اين تحول را به وجود آورند، بلکه در روش برخورد نيز اين تغيير را به او بفهمانند.
نوجوانان متمرد،سرکش، ياغي و منفي گرا، هنگام مواجهه با صميميت و شخصيت دادن، به راحتي خلع سلاح مي شوند و عقب مي نشينند و ابرهاي تيره و ضخيمي که برروابط آنان و اولياي مدرسه سايه افکنده بود، برطرف گشته و فضا به آسماني صاف و روشن تبديل مي شود.
شايان ذکر است که فقط در ارتباطهاي کلامي نمي توان به نوجوان شخصيت داد و آن را درحد شعار خلاصه کرد، بلکه در مسئوليت سپاري، شرکت دادن نوجوانان درفعاليتهاي فوق برنامه ي مدرسه، فعال نمودن آنان در زمينه هاي ورزشي، برگزاري جلسات بحث و گفتگو و نظرخواهي از آنان در اموري که مربوط به خود نوجوان است،گامهايي هستند که به طورواقع بينانه،به گسترش شخصيت آنها و جذب نيروهاي خلاقه شان در اداره ي جامعه منجر مي گردد.قطعاً اگر نوجوانان در برخي از تصميم گيريهاي مدرسه، شرکت داشته و نظرخود را بيان نمايند، در قبول مسئوليتهاي ناشي از آن و نيز توسعه ي وجدان اجتماعي آنان،بسيار نقش خواهد داشت.
بديهي است چنانچه نوجوانان در مسايل مختلف مدرسه، فقط تماشاچي باشند و خود را درهيچ يک از مسايل مؤثر ندانند، لزومي براي همکاري، حفظ نظم و شرکت فعالانه ي خود نمي بينند و اين معني به مفهوم ناکامي مدرسه در فعاليتهاي فوق برنامه است.
پي نوشت ها:
1-نظريه هاي بنيادي درباره ي نوجواني؛ رالف موس، ترجمه ي دکتر صاحب الزماني، ص 129.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}