مخلوق یا مکاشفه؟ ( قسمت دوم)
نگاهی به به تعالیم و دیدگاههای آریوس
 
چکیده:
 
شورای نیقیه کلیسا را به دو گروه مجزا تقسیم کرد. در یک سو «جناح نیقیه» قرار داشت کلیسای غرب، مکتب انطاکیه و گروه دیگری از اشخاص چون آتاناسیوس که در مورد الوهیت کامل مسیح، دیدگاهی صریح و مشخص داشتند؛ اما در مورد تثلیث ابدی خدا و وجود سه شخصیت در جوهر الاهی، دیدگاهشان صریح و دقیق نبود.
 
تعداد کلمات: 953 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
آریوس به طور خاص با به کارگیری واژه Homoousios محکوم شد. امپراتور خود از طرفداران به کارگیری این واژه بود و این امر احتمالا برای این بود که او از مشورت های یک روحانی اسپانیایی که تفکر کلیسای غرب را داشت و نامش هوسیوس  بود، سود می جست. این واژه، در تفکر کلیسای غرب مأنوس و جاافتاده بود که از زمان ترتولیان ، تثلیث را به عنوان وجود سه شخص در یک جوهر می دانستند. این واژه همچنین برای اصحاب تفکر انطاکیه نیز مأنوس و پذیرفته شده بود. آنان گروهی از عالمان الاهی شرق بودند که مکتب الاهیاتی اشان بر وحدت و یگانگی خدا تأکید می کرد، حال آنکه در مورد تمایز پدر و پسر و روح القدس دیدگاه روشنی نداشت. اما این واژه برای اوریجنیستها، واژه ای مأنوس و پذیرفته شده نبود؛ یعنی برای اشخاصی چون ائوسبیوس قیصریه ای که در کلیسای شرق و شورای نیقیه اکثریت را داشتند. آنان از این واهمه داشتند که پذیرش دیدگاه شورا، به دو دیدگاه افراطی متضاد منجر شود. این دیدگاه می توانست به شکل ضمنی به معنای انشقاق مادی جوهر وجود خدا به سه جزء باشد. این دیدگاه همچنین می توانست راه را برای مونارشیانیسم هموار سازد؛ یعنی عدم تمایز صحیح و یکسان انگاری پدر و پسر و روح القدس. با توجه به نظرگاه مکتب الاهیاتی انطاکیه این ترسها بی مورد نبود. اوریجنیست ها این واژه را پذیرفتند و به احترام امپراتور این اعتقادنامه را امضا کردند، اما کاملا قانع نشده بودند. همان گونه که یکی از نویسندگان معاصر نیز بیان داشته است، از نظر الاهیاتی پیروزی مفهوم Homoousios، نه یک پیروزی قاطع، بل حملهای غیرمنتظره بود.

  بیشتر بخوانید :   مسئله کودک آزاری در کلیسا و واکنش واتیکان

شورای نیقیه کلیسا را به دو گروه مجزا تقسیم کرد. در یک سو «جناح نیقیه» قرار داشت کلیسای غرب، مکتب انطاکیه و گروه دیگری از اشخاص چون آتاناسیوس که در مورد الوهیت کامل مسیح، دیدگاهی صریح و مشخص داشتند؛ اما در مورد تثلیث ابدی خدا و وجود سه شخصیت در جوهر الاهی، دیدگاهشان صریح و دقیق نبود. در طرف مقابل، اوریجنیست ها در مورد وجود سه شخصیت در وجود خدا دیدگاهی صریح و منسجم داشتند، اما دیدگاهشان در مورد الوهیت مسیح صریح و مشخص نبود. جناح نیقیه تمایز بین پدر و پسر و روح القدس را رد نمیکرد؛ (یعنی آنان مونارشیان نبودند) اما آنان بر این امر با حدت و صراحتی که مورد انتظار اوریجنیست ها بود تأکید نمی کردند. بنابراین، از دیدگاه اوریجنیست ها، مونارشیان به نظر می رسیدند. از سوی دیگر، اوریجنیست ها نیز آریانیست نبودند؛ (یعنی عیسی مسیح را مخلوقی نمی دانستند که از نیستی آفریده شده است اما آنان مسیح را از نظر وجودی در مرتبه ای پایین تر از پدر می دانستند؛ بدین جهت، از دیدگاه جناح نیقیه آریان به نظر می آمدند. این وضعیت، نمونه ای کلاسیک از تقابل دو دیدگاه است که هر یک نیمی از حقیقت را در خود دارد؛ یعنی الوهیت کامل عیسی مسیح (نیقیه) و تمایز ابدی او از پدر (اوریجن).
 آریوس به طور خاص با به کارگیری واژه Homoousios محکوم شد. امپراتور خود از طرفداران به کارگیری این واژه بود و این امر احتمالا برای این بود که او از مشورت های یک روحانی اسپانیایی که تفکر کلیسای غرب را داشت و نامش هوسیوس  بود، سود می جست. این واژه، در تفکر کلیسای غرب مأنوس و جاافتاده بود که از زمان ترتولیان ، تثلیث را به عنوان وجود سه شخص در یک جوهر می دانستند. این واژه همچنین برای اصحاب تفکر انطاکیه نیز مأنوس و پذیرفته شده بود. آنان گروهی از عالمان الاهی شرق بودند که مکتب الاهیاتی اشان بر وحدت و یگانگی خدا تأکید می کرد، حال آنکه در مورد تمایز پدر و پسر و روح القدس دیدگاه روشنی نداشت
به علت سوء تفاهم و جبهه گیری، این دو جناح مدت نیم قرن در برابر هم موضع گیری کردند. این عدم توافق و مناقشه به شکل سنتی «مناقشه آریانی» نام گرفته است، اما این نامگذاری صحیح نیست. در واقع، مناقشه اصلی بین طرفداران دیدگاه نیقیه و اوریجنیستها بود و آریانها سهمی اساسی در این مناقشه نداشتند و تنها نقش کاتالیزور را در این میان ایفا کردند. در حوالی سال ۳۵۰ میلادی، یک جناح افراطی آریان شکل گرفت که ادعا می کرد پسر هیچ شباهتی به پدر ندارد و این امر، اوریجنیستها را شوکه کرد و آنان ضرورت درک ضریح تر و دقیق تر مقام و جایگاه واقعی عیسی مسیح را بیشتر احساس کردند. آتاناسیوس و دیگر اعضای جناح نیقیه واکنشی آشتی جویانه و تفاهم آمیز نشان دادند و امکان رسیدن به نتیجه ای بینابینی که مشتمل بر دیدگاه های هر دو طرف باشد به وجود آمد. بنابراین، سه اقنوم پدر و پسر و روح القدس (اوریجن) هر سه دارای یک جوهر و همذات هستند (مفهوم Homoousio و دیدگاه شورای نیقیه). این دیدگاه توسط پدران کاپادوکیایی پذیرفته شد و مساعدت آنان باعث شد تا این دیدگاه در شواری قسطنطنیه، در سال ۳۸۱ مورد پذیرش قرار گیرد.
 
مباحثه های قرن چهارم در مورد شخصیت مسیح ممکن است امروزه برای ما غریب و نامأنوس بنماید، مخصوصا که کلمات نا آشنایی نیز در آن به کار گرفته شده است. همچنین این مباحثه ها می توانند اندیشه پردازی ها و استدلالهای مبهم فلسفی به نظر آیند. اما موضوع مطرح شده، موضوعی بنیانی و محوری برای ایمان مسیحی است. آیا عیسی مسیح صرفا یک مخلوق (متعالی) است که خدا او را به جهان فرستاد؛ یا اینکه او مکاشفه خود خداست؟ آیا این امر که: «خدا جهان را این قدر محبت کرد که پسر یگانه خود را داد» (یوحنا ۱۶ : 3)، در حقیقت فقط به معنای این است که او یکی از مخلوقات خود را به جهان فرستاد؟ الوهیت عیسی مسیح بنیان ایمان مسیحی حقیقی است. بدون در نظر گرفتن الوهیت مسیح، مکاشفه حقیقی خدا در عیسی معنایی نخواهد داشت. بدون الوهیت مسیح، آموزۀ مسیحیت در مورد نجات و رستگاری، قوت و صلابت خود را از دست خواهد داد. آریوس یکی از مهم ترین مسائل تاریخ الاهیات را مطرح ساخت و پدران اولیه کلیسا، در مخالفت با او، به درستی بر الوهیت کامل مسیح تأکید کردند.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)

  بیشتر بخوانید :
  رویکرد مسیحیان درباره مصلوب شدن عیسی مسیح
  مریم و آموزه مادر خدا در مسیحیت
  نزدیکی و صمیمیت با خدا از راه رنج