شورای کلسدون واتحاد در مسیحیت
 
چکیده:
اعتقادنامه کلسدون، اعتقادنامه های نیقیه و قسطنطنیه را نقل قول می کند. این اعتقادنامه ها برای گذاشتن سنگ بنای راست دینی و استحکام آن کافی بود، اما تعالیم نستوریوس و ائوتوخس بیانگر این بود که چیزی بیش از این ضرورت داشت.
 
تعداد کلمات: 1283 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
شورای کلسدون، برای حل مشکل تعلیم ائو تو خس که قبلا توسط لئو محکوم شده بود، توسط امپراتور مارسیان تشکیل شد. این شورا در اکتبر سال ۴۵۱ در شهر کلسدون، که کنار تنگه بسفر و در نزدیکی قسطنطنیه قرار داشت، برگزار شد. این شورا چهارمین شورای جهانی کلیسایی محسوب می شود.
 
این شورا، اسقفان أهل انطاکیه را که در «شورای سارق» افسس در سال ۴۹۹ از مقام خود خلع شده بودند، مجددا به مقام اسقفی منصوب کرد. ائوتوخس و دیوسکوروس اسکندرانی از مقام خود خلع شدند. اعتقادنامه های شوراهای نیقیه و قسطنطنیه ، دو نامه از نامه های سیریل (که یکی از آنها عنوان «قاعده وحدت وجود» را داشت) و تعالیم توم به قلم لئو، خوانده شدند و مورد تصویب قرار گرفتند. اسقفان می خواستند تا کار شورا در همین نقطه پایان یابد، اما امپراتور بر آن بود که یک اعتراف نامه ایمان وجود داشته باشد که کل امپراتوری او را متحد سازد؛ و بدین سان تعاریف و تعالیم اعتقادنامه کلسدون به وجود آمد.
 اعتقادنامه کلسدون دیدگاه های سنن مختلف را گرد هم آورد؛ یعنی دیدگاههای مکتب الاهیاتی اسکندریه (سیریل) مکتب انطاکیه (قاعدۂ وحدت مجدد) مکتب قسطنطنیه (فلاویان) و مکتب غربی (ترتولیان  و لئو) که دیدگاه کلیسای غرب در این میان غالب تر بود. به دلیل پافشاری کلیسای غرب بود که عبارت «دارای دو طبیعت» به جای «از دو طبیعت» که اسقفان شرقی بیشتر با آن موافق بودند؛ در اعتقادنامه جای گرفت. در غرب، این اعتقادنامه به یکباره مورد پذیرش قرار گرفت و تنها در دوران اخیر و از زمان اشلایرماخراه بود که سؤالاتی در مورد آن مطرح شد. اما در شرق، وضعیت به کلی متفاوت بود.
اعتقادنامه کلسدون، اعتقادنامه های نیقیه و قسطنطنیه را نقل قول می کند. این اعتقادنامه‌ها برای گذاشتن سنگ بنای راست دینی و استحکام آن کافی بود، اما تعالیم نستوریوس و ائوتوخس بیانگر این بود که چیزی بیش از این ضرورت داشت. دو نامہ سیریل به عنوان رد و انکار بدعت نستوری و توم لئو به عنوان پادزهری برای بدعت ائو تو خسی پذیرفته شدند. سپس بخش کلیدی اعتقادنامه کلسدون مطرح گشت:
شورا با کسانی که راز تجسم را به شکل ثنویت ؟ وجود دو پسر مجزا، (پسر خدا و پسر انسان) توضیح میدهند (نستوریوس به داشتن این دیدگاه متهم بود) مخالف است. این شورا، کسانی را که می گویند الوهیت پسر یگانه تأثیرپذیر است و قابلیت رنج کشیدن دارد (دیدگاه آریوس یا ائوتوخس؟) از مقام روحانیت و کهانت خلع میکند. این شورا، در برابر کسانی که آمیزه یا اختلاط دو طبیعت مسیح را تعلیم میدهند (ائوتوخس) مقاومت می کند. افرادی دچار این توهم هستند که «شکل غلام» (یا انسانیت) را که مسیح از ما بر خود گرفت، جوهرهای آسمانی یا غیر انسانی داشت، دیدگاهی که آپولیناریس به غلط به آن متهم شده بود که شورا این دیدگاه را محکوم می کند. همچنین این شورا کسانی را که تصور می کنند، خداوند نخست دو طبیعت داشت و بعد از اتحاد دو طبیعت صاحب یک طبیعت شد (ائوتوخس) ملعون می داند.

  بیشتر بخوانید :   الاهیات شلایرماخر

ما به پیروی از پدران مقدس یک صدا اعتراف میکنیم که پسر واحد و یگانه خداوند ما عیسی مسیح دارای الوهیت و انسانیت کامل است، حقیقتا خدا و حقیقتا انسان است و دارای جان و بدنی ناطق است. وی با خدای پدر و همذات (Homoousios) است. وی همچنین با ما به عنوان انسان نیز همذات (Hommousios) است. وی در همه چیز به جز گناه شبیه ما انسانهاست. وی پیش از خلقت جهان، از خدای پدر در مقام خدا به وجود آمده بود که در روزهای آخر از مریم باکره، مادر خدا (Thetokos) همچون انسان به دنیا آمد. همین مسیح، پسر، خداوند، فرزند یگانه در دو طبیعت شناخته می شود که ین سرشتها با هم اختلاط و آمیزش نمی یابند، تغییر نمی کنند، و از هم جدا نمی شوند. تمایز در طبیعت به هیچ وجه، بر اساس اتحاد دو طبیعت مخدوش نمی شود، بلکه ویژگی های متمایز کننده هر دو سرشت، محفوظ باقی می ماند. هر دو طبیعت، در یک شخصیت و یک اقنوم متحد می شوند. این طبیعتها منشعب و تقسیم به دو شخصیت نمی شوند، بلکه با هم وجود پسر، فرزند یگانه، خدا، کلمه، خداوند عیسی مسیح، را تشکیل می دهند. انبیاء قدیم نیز به همین سان، در مورد او تکلم کردند و عیسی مسیح خداوند نیز به همین سان، به ما تعلیم داد و این تعلیم به همین شکل، توسط اعتقادنامه پدران مقدس به ما رسیده است.
 این شورا، اسقفان أهل انطاکیه را که در «شورای سارق» افسس در سال ۴۹۹ از مقام خود خلع شده بودند، مجددا به مقام اسقفی منصوب کرد. ائوتوخس و دیوسکوروس اسکندرانی از مقام خود خلع شدند. اعتقادنامه های شوراهای نیقیه و قسطنطنیه ، دو نامه از نامه های سیریل (که یکی از آنها عنوان «قاعده وحدت وجود» را داشت) و تعالیم توم به قلم لئو، خوانده شدند و مورد تصویب قرار گرفتند. اسقفان می خواستند تا کار شورا در همین نقطه پایان یابد، اما امپراتور بر آن بود که یک اعتراف نامه ایمان وجود داشته باشد که کل امپراتوری او را متحد سازد؛ و بدین سان تعاریف و تعالیم اعتقادنامه کلسدون به وجود آمد.
هنگامی که اعتقادنامه های نیقیه و قسطنطنیه را مطالعه می کنیم، مشاهده میکنیم تعاریف موجود در این اعتقادنامه ها بیشتر حالت ایجابی دارد که هدف آنها، از میان بردن بدعت و مبارزه با آن است؛ بنابراین، این اعتقادنامه ها به عنوان دفاعیه ای در برابر چهار بدعت دوران قدیم کلیسا، بیشتر با واژه هایی که حالت سلبی دارند، به رشته نگارش درآمده است. شورای کلسدون یک مسیح شناسی مشخص و نمونه را به وجود نیاورد، بلکه چارچوب و حد و حدودهایی را تعیین کرد که یک مسیح شناسی راست دینانه در محدوده آن می تواند وجود داشته باشد. این حد و مرزها بیشتر شبیه حصاری است که فضایی خاص را محصور می کند؛ نه ماننده زرهی که تنگ و سخت باشد.
 
تعاریف این اعتقادنامه در مخالفت و تقابل با چهار بدعت، روی چهار نکته تأکید دارد: در عیسی مسیح، الوهیت حقیقی (بر خلاف نظریه آریوس) و انسانیت کامل (بر خلاف نظریه آپولیناریس) بدون اینکه با هم دچار اختلاط و امتزاج شوند (نظریه ائوتو خس) به شکل انفکاک ناپذیری در یک شخصیت واحد متحد شده اند (بر خلاف نظریه نستوریوس). تعلیم این اعتقادنامه را می توان در یک جمله خلاصه کرد: «یک شخصیت با دو طبیعت.» اما این جمله چه معنایی دارد؟ چه تفاوتی بین شخصیت و طبیعت وجود دارد؟ معنای این دو را می توان در پاسخهایی یافت که به سؤالات مختلف داده شده: عیسی مسیح که بود؟ کلمه خدا که جسم گردید، که بود؟ پاسخ، خدای حقیقی و انسان حقیقی است که به شکل کامل صاحب هر دو سرشت بود. به عبارت دیگر، در عیسی مسیح فقط یک «من» و تنها یک «فاعل» وجود داشت. این یک شخص و فاعل کلمه خدا بود و شخص دیگری که عیسای بشری باشد، وجود نداشت. کلمه، خدا باقی ماند و چیزی از الوهیت یا طبیعت الاهی آن کاسته نشد؛ با این وجود، وی هرچه را که به انسانیت یا طبیعت انسانی مربوط می شود، بر خود گرفت.
 
اعتقادنامه کلسدون دیدگاه های سنن مختلف را گرد هم آورد؛ یعنی دیدگاههای مکتب الاهیاتی اسکندریه (سیریل) مکتب انطاکیه (قاعدۂ وحدت مجدد) مکتب قسطنطنیه (فلاویان) و مکتب غربی (ترتولیان  و لئو) که دیدگاه کلیسای غرب در این میان غالب تر بود. به دلیل پافشاری کلیسای غرب بود که عبارت «دارای دو طبیعت» به جای «از دو طبیعت» که اسقفان شرقی بیشتر با آن موافق بودند؛ در اعتقادنامه جای گرفت. در غرب، این اعتقادنامه به یکباره مورد پذیرش قرار گرفت و تنها در دوران اخیر و از زمان اشلایرماخراه بود که سؤالاتی در مورد آن مطرح شد. اما در شرق، وضعیت به کلی متفاوت بود. امپراتور در نظر داشت تا این اعتقادنامه باعث تقویت اتحاد در کلیسای شرق شود، اما نتیجه ای معکوس حاصل شد و این اعتقادنامه به جای تقویت اتحاد کلیسای شرق، باعث تضعیف این اتحاد شد. کلیسای مصر و کلیساهای برخی مناطق دیگر تا به امروز اعتقادنامه کلسدون را نپذیرفته اند.
 
بخشی قابل ملاحظه از کلیسای اسکندریه نیز اعتقادنامه کلسدون را نپذیرفتند. تلاشهای دلجویانه صورت گرفت تا نظر کلیسای اسکندریه جلب شود که نقطه اوج این تلاش ها، تشکیل شورای قسطنطنیه * در سال ۵۵۳ بود و در آن، تعبیر خاص کلیسای اسکندریه از اعتقادنامه کلسدون گنجانیده شد. اما این امر، مخالفان را راضی نساخت. تلاش دیگری در جهت راضی ساختن آنان آغاز شد و این آموزه مطرح گشت که عیسی مسیح فقط یک اراده داشت. راهبی به نام ماکسیموس معترف  با این آموزه مخالفت کرد و این آموزه در شورای قسطنطنیه" در سال ۶۸۰ نیز رد شد. تعالیم شوراها توسط یوحنای دمشقی جمع بندی شد. در حالی که مباحث قبل از شورای کلسدون مباحثی حیاتی بودند که بر روی شخصیت عیسی مسیح و مسائل مربوط به آن تأثیر مستقیم داشتند، با بررسی مباحث بعدی در می یابیم که آنها صرفا مباحثی در مورد الفاظ و واژه ها بودند. این مبحث ها به جای پرداختن به عیسای زنده اناجیل به تدریج به بررسی سنن مختلف الاهیاتی و به کارگیری قاعده‌های کلامی تبدیل شدند.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)

  بیشتر بخوانید :
  الاهیات پنج گانه مارتین لوتر
  وحی در مسیحیت
  رابطه عقل و وحی در الاهیات مسیحی