فیلسوف عصر بیداری روحانی
خدا که شما را بر فراز حفره جهنم نگاه داشته، مانند کسی که عنکبوت یا حشرهای نفرت انگیز را بر فراز آتش نگاه بدارد، از شما نفرت دارد و به شکل هراس آوری خشمگین است. غضب او علیه شما مانند آتش سوزنده است. وی به شما همچون موجودی مینگرد که فقط این ارزش را دارد که به کام شعله های آتش افکنده شود.
جاناتان ادواردز
چکیده:
خدا که شما را بر فراز حفره جهنم نگاه داشته، مانند کسی که عنکبوت یا حشرهای نفرت انگیز را بر فراز آتش نگاه بدارد، از شما نفرت دارد و به شکل هراس آوری خشمگین است. غضب او علیه شما مانند آتش سوزنده است. وی به شما همچون موجودی مینگرد که فقط این ارزش را دارد که به کام شعله های آتش افکنده شود.
تعداد کلمات: 1119 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
خدا که شما را بر فراز حفره جهنم نگاه داشته، مانند کسی که عنکبوت یا حشرهای نفرت انگیز را بر فراز آتش نگاه بدارد، از شما نفرت دارد و به شکل هراس آوری خشمگین است. غضب او علیه شما مانند آتش سوزنده است. وی به شما همچون موجودی مینگرد که فقط این ارزش را دارد که به کام شعله های آتش افکنده شود.
تعداد کلمات: 1119 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
ادواردز در سال ۱۷۰۳ در ویندزور شرقی، واقع در ایالت کانکتیکات چشم به جهان گشود. در سال ۱۷۱۶ وی وارد دانشگاه پیل شد و بعدها در آنجا مشغول تدریس شد. اگرچه وی از دوران جوانی فردی مذهبی بود، در دهه ۱۷۲۰ تغییر و دگرگونی مذهبی عمیقی را تجربه کرد که باعث گشت تا وی به نگرشی ژرف تر نسبت به اقتدار و فیض خدا دست یابد. در سال ۱۷۲۷ وی شبان کلیسای جماعتی نورت هامپتون د در ماساچوست شد که پیش از او پدربزرگش، سولومون استودارد در این سمت خدمت می کرد. در سالهای (۱۷۳۴-۱۷۳۵) هنگامی که ادواردز در نورت هامپتون مشغول خدمت بود، بر اثر موعظه های او، در شهر، بیداری روحانی به وجود آمد.
در سال ۱۷۴۰ نیز بر اثر موعظه های جرج وایتفیلد ، در نیوانگلند بیداری روحانی به وجود آمد. اما رابطه ادواردز با کلیسایش چندان رضایت بخش نبود. وی در پی آن بود تا قوانین سخت تری برای عضویت کلیسا تدوین نماید که در زمان پدربزرگ وی، در این مورد سهل انگاری و تسامح می شد، اما چون اعضای کلیسایش با این رویه ادواردز موافق نبودند، در سال ۱۷۵۰ وی را از مقام شبانی این کلیسا خلع کردند. وی پس از آن، به ناحیه استوک بریج رفت و در میان سرخ پوستان این ناحیه مشغول خدمات بشارتی شد و در همین حین بعضی از آثار بزرگش را به نگارش درآورد. در سال ۱۷۵۷ از وی دعوت شد تا سمت ریاست دانشگاه نیوجرسی (که امروزه دانشگاه پرینستون ۴ نام دارد) را بر عهده گیرد که وی با بی میلی این دعوت را پذیرفت. اما در سال ۱۷۵۸ که عازم نیوجرسی شد، بر اثر شیوع أبله در این منطقه و آثار جانبی درمانی که روی او انجام گرفت، جان خود را از دست داد.
بیشتر بخوانید : شورای واتیکان دوم
جاناتان ادواردز، همزمان مدافع و منقد بیداری های روحانی زمان خود بود. موعظه مشهور او با عنوان گناهکاران در دستان خدایی خشمگین که بر غضب خدا تأکید خاصی دارد، یکی از مواعظی بود که باعث شعله ور شدن آتش بیداری روحانی گشت:
خدا که شما را بر فراز حفره جهنم نگاه داشته، مانند کسی که عنکبوت یا حشرهای نفرت انگیز را بر فراز آتش نگاه بدارد، از شما نفرت دارد و به شکل هراس آوری خشمگین است. غضب او علیه شما مانند آتش سوزنده است. وی به شما همچون موجودی مینگرد که فقط این ارزش را دارد که به کام شعله های آتش افکنده شود. چشمان وی، پاک تر از آن است که تحمل داشته باشد شما را در مقابل خود ببیند. در نظر او، شما از منفورترین مارهای سمی که به نظرتان بسیار نفرت آور به نظر می رسند، ده هزار بار نفرت آور ترید. شما بی نهایت بار، بیشتر از تعداد دفعاتی که یک یاغی سرکش علیه ترورش عصیان کرده باشد، علیه او عصیان کرده اید، با وجود همه این اوصاف، تنها دست های اوست که هر لحظه مانع از سقوط شما به درون آتش می شود.
ادواردز در سال ۱۷۰۳ در ویندزور شرقی، واقع در ایالت کانکتیکات چشم به جهان گشود. در سال ۱۷۱۶ وی وارد دانشگاه پیل شد و بعدها در آنجا مشغول تدریس شد. اگرچه وی از دوران جوانی فردی مذهبی بود، در دهه ۱۷۲۰ تغییر و دگرگونی مذهبی عمیقی را تجربه کرد که باعث گشت تا وی به نگرشی ژرف تر نسبت به اقتدار و فیض خدا دست یابد. در سال ۱۷۲۷ وی شبان کلیسای جماعتی نورت هامپتون د در ماساچوست شد که پیش از او پدربزرگش، سولومون استودارد در این سمت خدمت می کرد. در سالهای (۱۷۳۴-۱۷۳۵) هنگامی که ادواردز در نورت هامپتون مشغول خدمت بود، بر اثر موعظه های او، در شهر، بیداری روحانی به وجود آمد.
در سال ۱۷۳۷ وی کتاب روایت موثق را به نگارش در آورد که در آن به توصیف نتایج و پیامدهای بیداری مردم که خود شاهد آن بود، می پردازد. اما با گذشت زمان، وی دریافت همه کسانی که در بیداری مذهبی توبه کردند، به شکلی اصیل و واقعی توبه نکرده بودند و برخی از کسانی که مدعی بودند توبه کردهاند، پس از گذشت مدت زمانی، به زندگی گناه آلود سابق خود بازگشتند. این امر باعث شد تا ادواردز در سال ۱۷۴۶ کتاب عواطف مذهبی را به نگارش در آورد که در آن به بررسی ماهیت مذهب حقیقی می پردازد. وی بر خلاف مخالفان خردگرای بیداری های روحانی، بر این باور بود که جایگاه اصلی مذهب حقیقی نه در عقل بلکه در عواطف (یعنی در قلب، احساسات و اراده است. اما بر خلاف آن گروه از حامیان بیداری های روحانی که هیچ انتقادی بر بیداری روحانی را روا نمی دانستند، وی به این موضوع اشاره داشت که همه عواطف مذهبی نیز دال بر وجود فیض خدا نیست. ممکن است این عواطف بسیار پر شور باشند، باعث به وجود آمدن تغییراتی ظاهری در زندگی شخص گردند، و سبب شوند تا فرد، شهادت هایی عالی در مورد خدا و کار او بدهد، با وجود این، ممکن است قلب شخص حقیقتأ تغییر نکرده باشد. کتاب ادواردز متضمن مطالب ارزشمندی است که امروزه با پدیدایی «جنبش کریزماتیک» توجه به آنها ضرورت دارد. وی وجود احساسات و عواطف مرتبط با «مذهب مبتنی بر تجربه قلبی» را کاملا تصدیق می کند، اما در مورد خطرات و تأثیرات منحرف کننده مذهبی که بر بنیان احساسات گرایی سطحی استوار شده باشد، جدا هشدار می دهد.
همانگونه که در امور دنیوی، عواطف، منشأ بسیاری از اعمال و رفتارهای انسانی هستند، در امور مذهبی نیز، عواطف مذهبی منشأ بسیاری از اعمال و رفتارهای مذهبی هستند. کسی که مغزش از آموزه های دینی پر است و صرفا در این زمینه تفکر میکند و عاری از هرگونه عواطف مذهبی است، با عامل مذهب، میانه اش چندان خوب نیست. واضح و روشن است که امور مذهبی متناسب با تأثیر عاطفی ای که بر روان انسانها می گذارند، بر آنها تسلط دارند... من باجرئت و اطمینان خاطر می توانم تصدیق کنم که هیچ پدیده ای با ماهیت مذهبی، خواه کتاب، خواه موعظه و خواه هر پدیده دیگری بوده باشد، نتوانسته است در ذهن و شخصیت یک فرد تغییرات قابل ملاحظه به وجود آورد، مگر اینکه عواطف او را عمیقا برانگیخته باشد... خلاصه کلام اینکه در قلب و زندگی هیچ انسانی، امور مذهبی نمی توانند تأثیرات عمیق و ماندگار بوجود آورند؛ مگر اینکه عواطف و قلب انسانها را عمیقة تحت تأثیر قرار داده باشند. (عواطف مذهبی ۲ : ۱ )
جاناتان ادواردز از مخالفان مصمم و جدی نگرش آرمینیوس بود. وی در اواخر عمر خود کتاب دفاع از آموزه مسیحی گناه اولیه را به نگارش در آورد. اما مشهورترین اثر او آزادی اراده نام دارد که در سال ۱۷۵۴ منتشر شد. وی در این کتاب، آزادی اراده انسان را به معنایی محدود می پذیرد. از نظر او ما انسانها می توانیم بر اساس آنچه انتخاب کرده ایم، عمل کنیم. اما آنچه را ما انتخاب میکنیم توسط نیرومندترین انگیزه هایی که با آنها روبه رو هستیم، تعیین می شود. از نظر او، انسان سقوط کرده از نظر اخلاقی ناتوان است و آنچه او فاقد آن است، نه «توان» انجام دادن نیکویی، بلکه «اراده» با اشتیاق به انجام نیکویی است.
ادواردز عمدتا به سبب نگارش این کتاب، بزرگ ترین فیلسوف امریکایی خوانده شده است. وی پدر الهیات نیوانگلند است. پسر وی، جاناتان ادواردز پسر (۱۷۴۵-۱۸۰۱) از مدافعان و شارحان این مکتب الهیاتی بود. پس از گذشت مدت زمانی، این مکتب الهیاتی باعث به وجود آمدن مکتب الهیات نیوهاونا شد که نماینده برجسته آن را می توان چارلز فینی دانست.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
خدا که شما را بر فراز حفره جهنم نگاه داشته، مانند کسی که عنکبوت یا حشرهای نفرت انگیز را بر فراز آتش نگاه بدارد، از شما نفرت دارد و به شکل هراس آوری خشمگین است. غضب او علیه شما مانند آتش سوزنده است. وی به شما همچون موجودی مینگرد که فقط این ارزش را دارد که به کام شعله های آتش افکنده شود. چشمان وی، پاک تر از آن است که تحمل داشته باشد شما را در مقابل خود ببیند. در نظر او، شما از منفورترین مارهای سمی که به نظرتان بسیار نفرت آور به نظر می رسند، ده هزار بار نفرت آور ترید. شما بی نهایت بار، بیشتر از تعداد دفعاتی که یک یاغی سرکش علیه ترورش عصیان کرده باشد، علیه او عصیان کرده اید، با وجود همه این اوصاف، تنها دست های اوست که هر لحظه مانع از سقوط شما به درون آتش می شود.
ادواردز در سال ۱۷۰۳ در ویندزور شرقی، واقع در ایالت کانکتیکات چشم به جهان گشود. در سال ۱۷۱۶ وی وارد دانشگاه پیل شد و بعدها در آنجا مشغول تدریس شد. اگرچه وی از دوران جوانی فردی مذهبی بود، در دهه ۱۷۲۰ تغییر و دگرگونی مذهبی عمیقی را تجربه کرد که باعث گشت تا وی به نگرشی ژرف تر نسبت به اقتدار و فیض خدا دست یابد. در سال ۱۷۲۷ وی شبان کلیسای جماعتی نورت هامپتون د در ماساچوست شد که پیش از او پدربزرگش، سولومون استودارد در این سمت خدمت می کرد. در سالهای (۱۷۳۴-۱۷۳۵) هنگامی که ادواردز در نورت هامپتون مشغول خدمت بود، بر اثر موعظه های او، در شهر، بیداری روحانی به وجود آمد.
در سال ۱۷۳۷ وی کتاب روایت موثق را به نگارش در آورد که در آن به توصیف نتایج و پیامدهای بیداری مردم که خود شاهد آن بود، می پردازد. اما با گذشت زمان، وی دریافت همه کسانی که در بیداری مذهبی توبه کردند، به شکلی اصیل و واقعی توبه نکرده بودند و برخی از کسانی که مدعی بودند توبه کردهاند، پس از گذشت مدت زمانی، به زندگی گناه آلود سابق خود بازگشتند. این امر باعث شد تا ادواردز در سال ۱۷۴۶ کتاب عواطف مذهبی را به نگارش در آورد که در آن به بررسی ماهیت مذهب حقیقی می پردازد. وی بر خلاف مخالفان خردگرای بیداری های روحانی، بر این باور بود که جایگاه اصلی مذهب حقیقی نه در عقل بلکه در عواطف (یعنی در قلب، احساسات و اراده است. اما بر خلاف آن گروه از حامیان بیداری های روحانی که هیچ انتقادی بر بیداری روحانی را روا نمی دانستند، وی به این موضوع اشاره داشت که همه عواطف مذهبی نیز دال بر وجود فیض خدا نیست. ممکن است این عواطف بسیار پر شور باشند، باعث به وجود آمدن تغییراتی ظاهری در زندگی شخص گردند، و سبب شوند تا فرد، شهادت هایی عالی در مورد خدا و کار او بدهد، با وجود این، ممکن است قلب شخص حقیقتأ تغییر نکرده باشد. کتاب ادواردز متضمن مطالب ارزشمندی است که امروزه با پدیدایی «جنبش کریزماتیک» توجه به آنها ضرورت دارد. وی وجود احساسات و عواطف مرتبط با «مذهب مبتنی بر تجربه قلبی» را کاملا تصدیق می کند، اما در مورد خطرات و تأثیرات منحرف کننده مذهبی که بر بنیان احساسات گرایی سطحی استوار شده باشد، جدا هشدار می دهد.
همانگونه که در امور دنیوی، عواطف، منشأ بسیاری از اعمال و رفتارهای انسانی هستند، در امور مذهبی نیز، عواطف مذهبی منشأ بسیاری از اعمال و رفتارهای مذهبی هستند. کسی که مغزش از آموزه های دینی پر است و صرفا در این زمینه تفکر میکند و عاری از هرگونه عواطف مذهبی است، با عامل مذهب، میانه اش چندان خوب نیست. واضح و روشن است که امور مذهبی متناسب با تأثیر عاطفی ای که بر روان انسانها می گذارند، بر آنها تسلط دارند... من باجرئت و اطمینان خاطر می توانم تصدیق کنم که هیچ پدیده ای با ماهیت مذهبی، خواه کتاب، خواه موعظه و خواه هر پدیده دیگری بوده باشد، نتوانسته است در ذهن و شخصیت یک فرد تغییرات قابل ملاحظه به وجود آورد، مگر اینکه عواطف او را عمیقا برانگیخته باشد... خلاصه کلام اینکه در قلب و زندگی هیچ انسانی، امور مذهبی نمی توانند تأثیرات عمیق و ماندگار بوجود آورند؛ مگر اینکه عواطف و قلب انسانها را عمیقة تحت تأثیر قرار داده باشند. (عواطف مذهبی ۲ : ۱ )
جاناتان ادواردز از مخالفان مصمم و جدی نگرش آرمینیوس بود. وی در اواخر عمر خود کتاب دفاع از آموزه مسیحی گناه اولیه را به نگارش در آورد. اما مشهورترین اثر او آزادی اراده نام دارد که در سال ۱۷۵۴ منتشر شد. وی در این کتاب، آزادی اراده انسان را به معنایی محدود می پذیرد. از نظر او ما انسانها می توانیم بر اساس آنچه انتخاب کرده ایم، عمل کنیم. اما آنچه را ما انتخاب میکنیم توسط نیرومندترین انگیزه هایی که با آنها روبه رو هستیم، تعیین می شود. از نظر او، انسان سقوط کرده از نظر اخلاقی ناتوان است و آنچه او فاقد آن است، نه «توان» انجام دادن نیکویی، بلکه «اراده» با اشتیاق به انجام نیکویی است.
ادواردز عمدتا به سبب نگارش این کتاب، بزرگ ترین فیلسوف امریکایی خوانده شده است. وی پدر الهیات نیوانگلند است. پسر وی، جاناتان ادواردز پسر (۱۷۴۵-۱۸۰۱) از مدافعان و شارحان این مکتب الهیاتی بود. پس از گذشت مدت زمانی، این مکتب الهیاتی باعث به وجود آمدن مکتب الهیات نیوهاونا شد که نماینده برجسته آن را می توان چارلز فینی دانست.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
سورن کییرکگارد و تفسیر او از رابطه انسان با خدا
شورای واتیکان اول
الاهیات شلایرماخر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}