نماش سايه

مترجم:عصمت شهبازي



بينگ به طرف کيفش رفت و دو تا بليط نمايش به بونگ نشان داد و گفت: «آن جا سالن نمايش است.» و با هم به طرف سالن راه افتادند.
2-در راه، بونگ سنگ هاي بزرگي ديد و روي آن ها پريد. اين کار براي او خيلي جالب و سرگرم کننده بود. يکدفعه برگشت و ديوار پشت سرش را نگاه کرد. آن جا يک شکل ترسناک ديد. وحشت زده فرياد کشيد و به طرف دوستش رفت. از او پرسيد: «تو مي داني آن چيه؟»
3-بينگ خنديد و به بونگ نشان داد که آن شکل ترسناک فقط سايه ي خودش بود. وقتي بونگ جلو نوري که به ديوار مي تابيد ايستاده بود، سايه اش روي ديوار افتاده بود. بينگ به دوستش نشان داد که مي توان سايه هاي جالبي روي ديوار درست کرد.
4-بالاخره بينگ و بونگ به سالن نمايش رسيدند؛ اما آن ها خيلي دير کرده بودند و نمايش تمام شده بود. رُباتي در حال بستن پرده ي سالن بود که بينگ و بونگ به طرفش رفتند و پيشنهادي به او دادند. آن ها از ربات اجازه گرفتند تا نمايش سايه براي حاضرين اجرا کنند. در حالي که بينگ و بونگ به پشت پرده مي رفتند، ربات از حاضرين در سالن دعوت کرد تا نمايش سايه را تماشا کنند.
5-آن ها پشت پرده يک نورافکن پيدا کردند و بينگ کليد آن را فشار داد تا روشن شود. وقتي نورافکن به پرده مي تابيد، بونگ جلو نور رفت. شکل بزرگي از بونگ روي پرده ظاهر شد.
6-آن ها مي خواستند شکل هاي مختلف با سايه درست کنند. ابتدا بونگ روي سر بينگ پريد و پاهايش را در هوا تکان مي داد وشکل يک هيولا روي پرده ظاهر شد. سپس بونگ همان طور که روي سر بينگ نشسته بود پاهايش را به دوطرف سر بينگ باز کرد و بينگ نيز بازوهايش را خم کرد. حالا سايه ي آن ها گاو چراني بود که کله روي سر داشت. رباتي که آن سوي پرده نشسته بود تصميم گرفت تا سايه ها را با صداي خود همراهي کند.
7-بونگ آن طرف پرده چراغ قوه اي پيدا کرد. آن را روشن کرده و به طرف پرده گرفت.نور چراغ قوه روي پرده مانند خورشيد بود. بينگ نيز سايه ي خروس را درست کرد. ربات وقتي شکل خروس را ديد، آن را با صداي قوقولي قوقو همراهي کرد.
8-بينگ دستانش را بالاي سر گرفته بود و يکي از پاهايش را هم به پشت خم کرده بود. او شکل خروس را روي پرده درست کرده بود.
9-بينگ و بونگ سر گرم کار بودند. اين دفعه بينگ خم شده و جلو نور رفته بود. ناگهان ربات با صداي بلند گفت: «واي چه مي بينم! يک حيوان غول پيکر.»
10-بونگ روي پشت بينگ پريد. ربات حالا واقعاً هيجان زده شده بود و توي شيپورش فرياد مي زد: «هورا! هورا! اين يک فيل است.»
11-بينگ اين بار سايه ي يک پرنده ي مادر را درست کرد که در حال غذا دادن به جوجه اش بود.بينگ يک تکه طناب را از دهان آويزان کرده بود و دستانش را هم بالاي سرش برده بود. بونگ هم دهانش را باز کرد و به طرف طناب بالا برد، که سايه ي جوجه اي را درست کند که مي خواهد کرم را بخورد.
12-همه حاضرين براي بينگ و بونگ هورا کشيدند و براي آن ها کف زدند. بينگ و بونگ از ربات و ديگران خداحافظي کردند. حالا وقت رفتن بينگ و بونگ بود.
13-آيا شما هم مي توانيد نمايش سايه براي دوستان اجرا کنيد؟
منبع:ماهنامه فرهنگي ،آموزشي سنجاقک شماره 52