ویلیام پرکینز
 
 چکیده:
حکومت انگلستان پاک دینان را تحت فشار قرار داد. پرکینز بر این باور بود که مطالبی مهم تر از مناقشه در مورد مراسم کلیسایی یا نحوه اداره کلیسا وجود دارد که ضروری است به آنها توجه شود. وی همانند پاک دینان دیگر، خواهان اصلاحات عمیق تر در کلیسای انگلستان بود.
 
تعداد کلمات: 1223 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

ویلیام پرکینزا در سال ۱۵۵۸ در وارویک شائر؟ انگلستان چشم به جهان گشود. در سال ۱۵۵۷ وی در کریست کالج کیمبریج مشغول تحصیل شد و در سال ۱۵۸۴ از استادان این کالج گردید. وی در اوایل دهه سوم زندگی اش از زندگی مبتنی بر خوشگذرانی و بی بند و باری دست کشید و به فردی بسیار مذهبی تبدیل شد. وی را می توان نماینده جناح میانه رو جنبش پاک دینی عصر الیزابت دانست. در سال ۱۵۸۷ وی در حضور رییس دانشگاه حاضر نشد تا به برخی از اتهاماتی که به سبب ایراد یکی از مواعظش به وی وارد شده بود، پاسخ گوید. پاسخ های وی مشخص کرد که با برخی تعالیم کتاب دعا (مانند زانو زدن در حین شرکت در آیین عشای ربانی) موافق نیست، اما از آنجایی که وی عمیق معتقد بود باید از مراجع رسمی و قانون اطاعت کرد، این مشکل حل شد. در دهه ۱۵۸۰ این گرایش در میان برخی پاک دینان دیده می شد که سازمانی کلیسایی مانند کلیساهای پرسبیتری به وجود آورند که در آنها روحانیون و مشایخی که روحانی نبودند، از بین اعضای کلیسا انتخاب شوند و شوراهایی را تشکیل دهند تا در کنار اسقفان و عملکرد نظارتی آنان، بر کلیسا نظارت داشته باشند. پرکینز، خود با نحوه اداره کلیساها به روش پرسبیتری موافق بود، اما نظریات خود را در این مورد علنا اعلام نمی کرد. به هر حال، او با هرگونه جدایی از کلیسای رسمی موجود، مخالف بود.
 
در این زمان، حکومت انگلستان پاک دینان را تحت فشار قرار داد. پرکینز بر این باور بود که مطالبی مهم تر از مناقشه در مورد مراسم کلیسایی یا نحوه اداره کلیسا وجود دارد که ضروری است به آنها توجه شود. وی همانند پاک دینان دیگر، خواهان اصلاحات عمیق تر در کلیسای انگلستان بود، اما سعی می کرد این هدف را با عمیق تر ساختن زندگی روحانی اشخاص و توجه شبانی جدی تر به وضعیت آنان تحقق بخشد. پس از آنکه پاک دینان به ناتوانی خود در تغییر نظام مذهبی عصر الیزابت، پی بردند، آنان نیز رویه پرکینز را پیش گرفتند. آنان با وقف خود به تعمق زندگی روحانی اشخاص و مراقبت شبانی جدی تر، بر ملت خود تأثیر عمیقی گذاشتند که این تأثیر، نتایج روحانی و سیاسی بسیاری، بر ملل انگلستان و ایالات متحده و نقاط دیگر جهان بر جای گذاشت.

  بیشتر بخوانید :   الاهیات شلایرماخر

از سال ۱۵۸۴ پرکینز به سمت واعظ کلیسای سنت آندروز کیمبریج منصوب شد و تا زمان مرگ خود در سال ۱۶۰۲، به این خدمت خود ادامه داد. وی در همین منصب خود و به واسطه موعظه هایش، بر چندین نسل از توده های عامی و تحصیل نکرده تأثیر چشم گیری بر جای نهاد و در قرن شانزدهم نیز بر پاک دینان انگلستان و همچنین مهاجرینی که در منطقه نیوانگلند قاره جدید ساکن شده بودند، تأثیری نازدودنی داشت. نگارش های متعدد وی نیز تأثیرات بسیاری بر جای نهادند. وی علیه نظام پاپی نیز مطالبی به نگارش درآورده است و کتاب کاتولیک اصلاحگر او به این موضوع اختصاص دارد. وی در این کتاب می نویسد: «با به کار بردن واژه « کاتولیک اصلاحگر کسی را در نظر می آورم که به تعالیم مذهبی اساسی که در کلیسای کاتولیک رومی تعلیم داده می شود معتقد است، اما در عین حال، تمام خطاهایی را که در آموزه های این کلیسا ملاحظه می کند، مردود می داند و به اصلاح آنها همت می گمارد.» پرکینز آثار الهیاتی جدی نیز نگاشته که خصوص آثار او در زمینه از پیش برگزیدگی، شایان توجه هستند. در سال ۱۵۹۶ در کیمبریج مباحثاتی در مورد آموزه از پیش برگزیده مطرح شد و گروهی نیز از دیدگاه های آرمینیوس  طرفداری کردند. اسقف اعظم ویت گیفت ، که از مخالفان سرسخت پاک دینان بود، به اصل مدون شده در شورای لمبث  را مورد تأکید قرار داد که در آنها از آموزه از پیش برگزیده با دیدگاهی کاملا کالونی دفاع شده بود. پرکینز نیز در دفاع از این آموزه، مطالبی به نگارش درآورد و تعلیم شورای دورت  را در این مورد مطرح کرد.
 ویلیام پرکینزا در سال ۱۵۵۸ در وارویک شائر؟ انگلستان چشم به جهان گشود. در سال ۱۵۵۷ وی در کریست کالج کیمبریج مشغول تحصیل شد و در سال ۱۵۸۴ از استادان این کالج گردید. وی در اوایل دهه سوم زندگی اش از زندگی مبتنی بر خوشگذرانی و بی بند و باری دست کشید و به فردی بسیار مذهبی تبدیل شد. وی را می توان نماینده جناح میانه رو جنبش پاک دینی عصر الیزابت دانست. در سال ۱۵۸۷ وی در حضور رییس دانشگاه حاضر نشد تا به برخی از اتهاماتی که به سبب ایراد یکی از مواعظش به وی وارد شده بود، پاسخ گوید. پاسخ های وی مشخص کرد که با برخی تعالیم کتاب دعا (مانند زانو زدن در حین شرکت در آیین عشای ربانی) موافق نیست، اما از آنجایی که وی عمیق معتقد بود باید از مراجع رسمی و قانون اطاعت کرد، این مشکل حل شد.
پرکینز عمدتا به سبب نوشتن آثاری که به ابعاد عملی زندگی روحانی مربوط می شوند، شهرت دارد. وی اصول شناسی اخلاقی  (به کارگیری اصول کلی اخلاقی در موارد خاصی که وجدان انسان با آنها روبه روست) را در الهیات پروتستان مطرح کرد. وی همچنین با تأثیر گرفتن از بوسر  اهمیت «تجربه» مسیحی را مورد تأکید قرار داد و این امر باعث گشت تا مفهوم تغییر و دگرگونی روحانی که بر اثر ایمان آوردن به وقوع می پیوندد و قبلا در میان اصلاحگران دینی از اهمیت چندانی برخوردار نبود، اهمیت نوینی بیابد. در آثار و موعظه های او، توجه نوینی به مراحل نجات، یعنی مراحل و ترتیبات عادی نجات که شامل دگرگونی اولیه روحانی و تقدیس می شود، مطرح گشت. تأکید پرکینز بر تغییر و دگرگونی روحانی منتج از ایمان آوردن، بر جنبش زهدباوری (و نیز بنیانگذار آن اسپنر ) و همچنین بر جنبش انجیل (و نیز بر نمایندگان برجسته آن برادران وسلیه) تأثیر عمیقی بر جای نهاد. تأکید بر تجربه شخصی منجر به طرح این سؤال شد که «چگونه می توانم بدانم که تجربه ای حقیقی و نجات بخش با عیسی مسیح داشته ام؟» بسیاری از پاک دینان در این مورد، به این هشدار کالون توجه نکردند: «اگر شما به خودتان بنگرید، لعنت ابدی برایتان حتمی است.» اما پاک دینان اشخاص را تشویق می کردند که برای یافتن شواهدی دال بر نجات یافتنشان، به درون خود بنگرند. همانگونه که در سرودی روحانی چنین گفته شده است: « آنان که ناتوانند، تو را بهترین خادمانند و از دژمنشی خویش نیک آگاهند.» نتیجه تأکید پاک دینان بر این موضوع، این شد که بسیاری از اشخاص، اسیر تلاشی جانفرسا و طولانی شدند تا این اطمینان را در درون خود ببینند؛ در حالی که از نظر لوترو کالون اطمینان به نجات، بخشی از ایمان نجات بخش فرد است و فرد با اطمینان ایمان بدان دست می یابد. پاک دینان این امر را از ایمان نجات بخش منفک کردند و اطمینان از نجات را تجربه ای معرفی کردند که پس از تغییر و دگرگونی مذهبی و ایمان آوردن در شخص دیده می شود. را شخصی که توبه می کند و ایمان می آورد و تغییر و دگرگونی در او آغاز می شود، اگرچه در درونش عناصر جسمانی، بیشتر از عناصر روحانی وجود دارند، از همان لحظه ای که ایمان ا می آورد فرزند خدا می گردد. نخستین نشانه های تغییر و دگرگونی روحانی فرد یا حداقل میزان عملکرد فیض حیات بخش، وعدۂ حیات در این زندگی و زندگی آینده... اشتیاق پرشور و دائمی برای مصالحه با خدا، ایمان آوردن، و توبه کردن است. اگر این ویژگی ها، در قلب فردی موجود باشد، خدا آنها را به عنوان مصالحه و ایمان و توبه حقیقی می پذیرد. مشاهده و احساس فقدان هرگونه فیضی که به نجات می انجامد و همراه با آن است و اندوهگین شدن در مورد این فقدان، خود فیض محسوب می شود. آن کس که شروع به اطاعت از مسیح و کلام او می نماید، با وجود اینکه از بسیاری حقایق روحانی بی اطلاع است، اگر در پی آن باشد که دانش روحانی خود را افزون سازد و به آنچه میداند عمل نماید، خدا او را به عنوان ایمان داری حقیقی می پذیرد... این دانه های نخستین فیض اگر افزون نشوند، اثر خود را از دست می دهند. دانه خردل یا حداقل میزان فیضی که برای نجات ضروری است (نتیجه گیری).

منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  الاهیات پنج گانه مارتین لوتر
  وحی در مسیحیت
  رابطه عقل و وحی در الاهیات مسیحی