دوران حکمرانی اولیور کرامول
 
چکیده:
سیاست مداراجویی دوران کرامول همچنین باعث رشد و گسترش کلیساهای باپتیست شد. مهم ترین نماینده این کلیساها در قرن هفدهم جان بنیان بود. باپتیست ها مانند کلیساهای جماعتی معتقد بودند که کلیساهای محلی باید مستقل و خودمختار باشند.
 
تعداد کلمات: 1172 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
اعتراف نامه دوم لندن در سال ۱۶۷۷میلادی در دوران حکمرانی اولیور کرامول، جنبش استقلال طلبان رشد و گسترش پیدا کرد و برجسته ترین شخصیت در میان آنان جان أون بود که شخصی کارآمد و تأثیرگذار بود. سیاست مداراجویی دوران کرامول همچنین باعث رشد و گسترش کلیساهای باپتیست شد. مهم ترین نماینده این کلیساها در قرن هفدهم جان بنیان بود. باپتیست ها مانند کلیساهای جماعتی معتقد بودند که کلیساهای محلی باید مستقل و خودمختار باشند. آنان همچنین مانند بسیاری از کلیساهای جماعتی، کلیسا را به عنوان گردهمایی گروهی از ایمانداران داوطلب می دانستند. اما باپتیستها همچنان، تعمید دادن کودکان را نمی پذیرفتند و فقط کسانی را تعمید میدادند که شخصأ به ایمان نجات بخشی باعث نجات آنان شده بود، اعتراف می کردند.
 
در سال ۱۶۴۴ هفت کلیسای باپتیست در لندن، یک اعتراف نامه ایمان منتشر ساختند که نخستین اعتراف نامه لندن نامیده شد. در سال ۱۶۷۷ اعترافنامه دیگری منتشر شد که در واقع، همان اعتراف نامه وست مینستر  بود، منتها از دیدگاهی باپتیستی مورد تجدیدنظر قرار گرفته بود. چون در این زمان پیروان کلیساهای متفاوت تحت جفا و آزار بودند، تدوین کنندگان این اعتراف نامه نام خود را در انتهای اعترافنامه ذکر نکردند. اما در سال ۱۶۸۹ شرایط تغییر کرد و نمایندگان بیش از صد کلیسای باپتیست دومین اعتراف نامه لندن را امضاء کردند. این اعتراف نامه، به معتبر ترین اعتراف نامه کلیساهای باپتیست تبدیل گشت. در امریکا این اعتراف نامه به سال ۱۷۲۴ از سوی مجمع کلیساهای باپتیست که در فیلادلفیا برگزار شده بود، پذیرفته شد؛ بنابراین، تحت عنوان اعتراف نامه فیلادلفیا ا شناخته می شود.

  بیشتر بخوانید :   مخلوق یا مکاشفه؟

باپتیست ها از بسیاری جهات، همانند آناباپتیست های قرن هفدهم بودند و مانند آنان تعمید دادن اطفال و مفهوم کلیسای واحد دولتی را رد می کردند. اما بر خلاف آناباپتیست ها، با مواردی چون اجازه دادن به مسیحیان برای تصدی مقامات حکومتی، سوگند خوردن، و شرکت در جنگ مخالف نبودند. اکثر گروه های باپتیست انگلیسی قرن هفدهم، گروه هایی بودند که از جنبش پاک دینان منشعب شده بودند و الهیات آنها در واقع، همان الهیات کلیساهای اصلاح شده بود که از دیدگاهی باپتیستی تعدیل های در آن به وجود آمده بود.
 
اعضای این کلیساهای محلی، بنابر دعوت الاهی مقدسانی انتخاب می شوند که با اعتراف خود و نیز اعمالشان، به شکلی مشهود اطاعت خود را از دعوت مسیح نشان میدهند و اثبات می کنند. آنان با اراده خدا و با اعتراف و اطاعت از فرامین انجیل و بر اساس فرمان مسیح خود را وقف خداوند و یکدیگر کرده اند. خداوند مطابق با مقصود خود که در کلامش آن را آشکار ساخته است، به همه کلیساهایی که از گردهمایی این جمع ایمانداران به وجود می آید، تمامی قوت و اقتداری را که برای إعمال انضباط کلیسایی و نیز برقراری نظم در پرستش لازم است و خود آن را مقرر داشته تا به جا آورده شود، اعطا می کند. وی همچنین، احکام و فرامینی را برای اعمال این قوت و اقتدار، به شکلی صحیح و بایسته، صادر کرده است. (دومین اعتراف نامه لندن ۶ : ۲۶-۷ )
 اعتراف نامه دوم لندن در سال ۱۶۷۷میلادی در دوران حکمرانی اولیور کرامول، جنبش استقلال طلبان رشد و گسترش پیدا کرد و برجسته ترین شخصیت در میان آنان جان أون بود که شخصی کارآمد و تأثیرگذار بود. سیاست مداراجویی دوران کرامول همچنین باعث رشد و گسترش کلیساهای باپتیست شد. مهم ترین نماینده این کلیساها در قرن هفدهم جان بنیان بود. باپتیست ها مانند کلیساهای جماعتی معتقد بودند که کلیساهای محلی باید مستقل و خودمختار باشند. آنان همچنین مانند بسیاری از کلیساهای جماعتی، کلیسا را به عنوان گردهمایی گروهی از ایمانداران داوطلب می دانستند. اما باپتیستها همچنان، تعمید دادن کودکان را نمی پذیرفتند و فقط کسانی را تعمید میدادند که شخصأ به ایمان نجات بخشی باعث نجات آنان شده بود، اعتراف می کردند.
تعمید، از آیین ها و مراسم عهد جدید است که خود عیسی مسیح آن را مقرر داشته تا نشانه ای دال بر آن باشد که فرد تعمیدگیرنده، با مسیح در مرگ و رستاخیز وی مشارکت دارد، حیات مسیح به او عطا گشته است، گناهانش بخشیده شده و توسط عیسی مسیح خود را تسلیم خدا کرده است تا در تازگی حیات، گام بردارد و زندگی کند. تنها کسانی که اعتراف می کنند، نزد خدا توبه کرده اند، و به خداوند عیسی مسیح ایمان دارند و مطیع او هستند، شایستگی و صلاحیت دارند تا این آیین در مورد آنان به جا آورده شود. (دومین اعتراف نامۂ لندن ۱ : ۲۹-۲ )
 
در سال ۱۶۶۳ فردی به نام ویلیام لادا اسقف اعظم کانتربوری شد و بر آن شد تا نگرش و روش های این گروه را بر کل کلیسای انگلستان تحمیل نماید. کسانی که در برابر این رویه جدید مقاومت می کردند به سختی مجازات می شدند و گوش بسیاری از اشخاص بریده می شد. سپس، در سال ۱۶۳۷، چارلز ولاد مرتکب این خطای بزرگ شدند که سعی کردند کتاب دعای عمومی کلیسای انگلستان را بر مردم اسکاتلند که اکثر پر سبیتری بودند، تحمیل نمایند. این امر، باعث به وجود آمدن اختلافات و درگیری های شد که در نهایت، منجر به بروز جنگ داخلی بین مجلس نمایندگان و چارلز پادشاه گشت. نتیجه این جنگ، پیروزی مجلس نمایندگان و اعدام لاد و در پی او چارلز اول بود. حال، دیگر پاک دینان به چیزی کمتر از اصلاحات ریشه ای و اساسی راضی نمی شدند و در پی آن بودند تا نظام اسقفی را از بیخ و بن براندازند.
 
در ابتدا، پرسبیتریها ابتکار عمل را در دست داشتند. اسکاتلندی ها خواهان این بودند که کلیسای انگلستان شبیه کلیسای اسکاتلند شود. برای تحقق این هدف، مجلس نمایندگان دستور تشکیل شورای وست مینستر را داد که اعضای آن از سال ۱۶۴۳ تا ۱۶۴۹ هزار جلسه را تشکیل دادند و پس از آن نیز به شکلی نامنظم جلساتی برگزار کردند. اکثر اعضای این شورا، پرسبیتری بودند و کسانی هم که پرسبیتری نبودند، این شورا را ترک کردند. هدف شورا این بود که یک نظام مذهبی پر سبیتری در سرتاسر انگلستان برقرار سازد. برای تحقق این هدف، شورا راهنمایی برای پرستش جمعی خدا تدوین کرد تا جایگزین کتاب دعای عمومی شود. این شورا، همچنین دو رساله اصول دین را تحت عناوین رساله اصول دین موجزتر و رساله اصول دین مبسوط تر تدوین کردند که آنها را می توان با دو رساله اصول دین لوتر مشابه دانست. اما بزرگ ترین دستاورد این شورا تدوین «اعترافنامه وست مینستر» بود. این اعتراف نامه مجموعه ای از اعتقادات کلیساهای اصلاح شده در قرن هفدهم است که از جهت حجم مطالب و شأن و اهمیت با «اعتراف نامه آوگسبورگ» لوتری ها قابل مقایسه است. اعترافنامه وست مینستر بدین جهت تدوین شد تا جانشین «سی و نه اصل» کلیسای انگلیکن گردد. این اعتراف نامه نسبتا طولانی تر و جامع تر از «سی و نه اصل» بود و به جای کالونیسم معتدل حاکم بر سی و نه اصل، کالونیسمی خشک و انعطاف ناپذیر بر آن حاکم بود. علاوه بر این، این اعتراف نامه، بیانگر کالونیسم قرن هفدهم انگلستان است که از برخی از جهات با تعالیم خود کالون تفاوت دارد. در اینجا با ذکر سه مثال سعی میکنیم این تفاوت ها را نشان دهیم.
 
در قرن هفدهم، نگرش «الهیات عهد»، در کالونیسم به نگرش غالب تبدیل گشت. الهیات عهد» به معنای در نظر گرفتن مفهوم عهد به عنوان اصلی محوری در الهیات است که به کلیه مقولات آن سازمان می بخشد. این نگرش، بیانگر تضاد بین «عهد اعمال» و «عهد فیض» است. «عهد اعمال» بین خدا و آدم و «عهد فیض» بین خدا و کلیسا منعقد گشت. اما مطالعه آثار کالون نشان میدهد که این مطالب در آثار او یافت نمی شوند.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  پدران کاپادوکیایی کلیسا
  چنگ روح القدس
  پدر تاریخ کلیسا