« شرقشناسی »
« شرقشناسی »
توجه مستشرقين آلماني به ايران
يكي از شيوههاي جهان غرب براي به كرسي نشاندن اهداف فرهنگي خود توسل به پديده خاورشناسي بوده است كه در قرن 19 ميلادي به اوج خود رسيد.در اين قرن غربيان و از جمله دولت آلمان با توجه به كهن بودن تمدن ايران براي نفوذ در اين كشور از در فرهنگي وارد ميشدند و به بهانه ريشهيابي نژاد و زبان ژرمني، محققان و جاسوسان خود را با عناوين پزشك، سياح و معلمين تاريخ و جغرافياي تاريخي، عالمان به علم اركولوژي (علم آثار عتیقه و باستان شناسی) روانه ايران ميكردند. چون علم تاريخ و باستانشانسي در ايران نوپا بود، دولت وقت ايران نيز آنها را به استخدام خود درميآورد.
اين عده غير از خدمات شايستهاي كه انجام دادند، اهداف دولت خود را نيز از نظر دور نداشتند و با جلب اعتماد دولت و مردم و با گرفتن امتياز حفاري و كاوش آثار باستاني ايران بسياري از آثار ملي ايران را به تاراج بردند و در ضمن زمينههاي نفوذ دولت خود را نيز مهيا نمودند.
اكنون با توجه به اهميت اسناد و تقدم آنها بر ساير اقسام منابع پژوهشي، موضوع مقاله را به بررسي نقش «هرزفلد» يكي از مستشرقان آلماني در شناسايي زواياي تاريك تاريخ ايران براساس منابع و اسناد موجود در زمان وي اختصاص دادهايم.
در اين مقاله سعي شده به بررسي نقش «هرتسفلد» در شناسايي تاريخ ايران با انگيزههاي وي و با استناد به منابع و اسنادي دال بر چگونگي استخدام و محدوده وظايف و اقدامات وي پرداخته شود.
هدف از اين مقاله شناساندن نامبرده و بررسي نقش وي در روشن نمودن برخي از زواياي تاريك تاريخ ايران باستان، با توجه به عمليات باستانشناسي كه انجام داده و كتبي كه از خود بر جاي گذاشته و با استناد به برخي اسناد موجود در آرشيو اسناد ملي ايران است.
روند شرقشناسي و توجه مستشرقين آلماني به آثار تمدني ايران زمين
برخي از افراد ميپندارند كه توجه انديشمندان مغرب زمين به پژوهشهاي اسلامشناسي و ايرانشناسي ناشي از روح حقيقتجوي آنان و گيرايي دين اسلام و تمدن كهن ايراني است، هر چند نوادري از مستشرقين با اين انگيزه به پژوهش ميپردازند، اما بسيار نادرند.
دانش خاورشناسي كه در مقطع معيني در اروپا پديد آمد و در خلال قرن 19 ميلادي پيشرفت زيادي كسب نمود شامل مطالعات و بررسيهايي در زمينه تاريخ و اقتصاد و رشتههاي متعددي چون مصرشناسي، آشورشناسي و ايرانشناسي و ... است.
در آغاز كار غرض اصلي اروپاييان و اهميتي كه به نقل و ترجمه كتب اسلامي نشان ميدادند جهت امور مذهبي براي جذب افكار به سمت مسيحيت و تحقيق در اصول مذهبي و قوانين مدني و اجتماعي قرآن بود. بنابراين به تحصيل زبان عربي و عبري ميپرداختند و براي ايجاد روابط تجاري با ايران و تركان در جهت تحصيل زبان فارسي و تركي اهتمام مينمودند.
لذا در آغاز قرن 19 ميلادي مستشرقين به ادبيات و علوم شرقي خصوصاً به زبان عربي اهميت زيادي دادند و به نشر كتبي كه به زبانهاي عربي وفارسي و ساير زبانهاي شرقي تأليف شده بود، پرداختند. از جمله دائرةالمعارف اسلامي ليدن كه حاصل تلاش نه نفر از مشاهير مستشرق از جمله آلمانيها بود.
يك رويه شرق شناسي، استعماري و با اغراض سياسي و رويه ديگر آن خدمات شرق شناسان در شناخت سوابق تاريخي ملل شرق است.
در بين خاورشناسان امروزي، علماي آلماني و هلند، از همه قويتر هستند و مطمئناً محققان آلماني زحمات زيادي در خصوص روشن كردن تاريخ ايران كشيدهاند و خدمات آنها قابل تقدير است. اما با توجه به پديده شرقشناسي نبايد غافل از اغراض ديگر آنها بود. در قرن 19 ميلادي عوامل متعددي از جمله ترجمه اوستا توسط دوپرون، خواندن كتبية بيستون توسط راولينسون، خواندن كتيبههاي تخت جمشيد توسط افرادي چون گروتفند سبب توجه دانشمندان اروپايي به ايران و سابقه فرهنگي آن شد. دانشمندان اروپايي با درك تمدن كهن ايراني قسمتهاي مختلف فرهنگ ايران را مورد بررسي قرار دادند. در اين ميان دانشمندان آلماني پيوسته بيشترين نقش را در اشاعه فرهنگ و تمدن ايران در ميان ساير ممالك غرب به عهده داشته و دانشمندان و پژوهشگران اين كشور در انجام اين امر از هيچ كوششي فروگذار نكردهاند.
مطالعات ايران شناسي كه به صورت انتشار سفرنامهها و ترجمه و چاپ چندين كتاب در كشورهاي آلماني زبان آغاز شده بود، در قرن 19 به اوج خود رسيد. ايران شناساني كه به زبان آلماني تتبعات و مطالعاتي راجع به ايران داشتهاند اكثراً از سه كشور آلمان ـ اتريش و سوئيس برخاستهاند. سابقه شناسائي ايران در زبان آلماني با سفرنامه اولئاريوس (1600 ـ 1671 م)، سپس كمپفر (1617 ـ 1651 م) آغاز ميشود كه نخستين كار واقعي ايرانشناسي در آلمان كتاب كمپفر تحت عنوان «مشروح سفر جديد به مشرقزمين» است.
در زبان آلماني سفرنامههاي متعددي راجع به ايران وجود دارد از جمله پولاك ـ وامبري ـ هينتزـ هرتسفلد كه محتوي اطلاعات سودمندي در تحقيقات ايراني هستند.
از مباحث مورد توجه محققين آلماني در خصوص فرهنگ ايراني، زبانشناسي ايران است. براي شناسايي ريشه زبان ژرمني طبعاً آنها را به شناخت زبانهاي هند و اروپايي و ايراني كشانيد. گروتفند اولين كاشف خطوط ميخي در ايران است كه حق بزرگي بر فرهنگ ايران دارد.
از ديگر مباحث مورد توجه آنها شناسايي كتاب زرتشتيان يا ايران باستان است. همچنين تحقيق درباره شاهنامه، تاريخ ايران قبل و بعد از اسلام، باستانشناسي، هنرشناسي ايران قبل و بعد از اسلام ميباشد.
تحقيقات محققان آلماني در ايرانشناسي و انتشار آثارشان با چاپ تصاويري از آثار باستاني ايران سبب شد كه هيئتهاي خارجي به ايران روانه شوند و با گرفتن امتيازِ كشف آثار عتيقه، اين آثار را به مراكز خود حمل نمايند. فعاليتهاي آنان براي يافتن آثار باستاني در مراحل اوليه خود، بيشتر به منظور دستيابي به آثار و اشياي عتيقه نفيس بوده و افراد زيادي صرفاً به خاطر منافع مادي و يافتن گنج به دنبال آن كشيده شدند اما به تدريج و در قرون اخير اين افراد جاي خود را به تحقيقات علمي باستانشناسي و فعاليتهاي علمي براي شناخت تمدنهاي گذشته و تاريخ دورانهاي قديم دادند.
فعاليتهاي باستانشناسي در ابتدا در حدود اواسط هزاره دوم، بيشتر به وسيله افراد با نفوذ و سرشناس متمكن و شاهزاده و ... انجام ميشد ولي به تدريج دامنه اين قبيل فعاليتها به نحوي وسعت يافت كه فراتر از ظرفيت و توان افراد گرديد و به ناچار در اختيار مؤسسات باستانشناسي، موزهها، دانشگاهها و ... قرار گرفت و جنبه علميتر و منظمتري به خود گرفت.
ظاهراً خارجياني كه به عنوان جهانگرد به ايران مسافرت ميكردند، امتيازاتي از پادشاهان به دست ميآوردند كه متأسفانه منجر به خروج آثار ملي ايران ميشد. هر چند اينان آثار باشكوه تازهاي در زمينه باستانشناسي ايران تقديم كردند و حتي عتيقههاي باستانشناسي را در ايران شكل دادند، از جمله اين افراد هرتسفلد است.
نام هرتسفلد پيوسته با تاريخ تخت جمشيد توأم است؛ چه اوست كه اول بار در آن خرابهها با روش علمي به حفاري پرداخت، يا با ترجمه كتيبه پهلوي پايكولي، فصل جديدي را براي محققان خارجي و ايراني گشود و آغازگر پژوهش علمي بر روي كتيبههاي ساساني شد، يا با حفاري در پرسپوليس، كار بزرگتري انجام داد به طوري كه نتيجه حفاريهاي وي موجب ارائه پژوهشهاي علمي و جلب سياح در اين منطقه شد و حتي برخي از عالمان ايراني از خدمت وي استفاده نمودند از جمله ملكالشعراي بهار كه زبان پهلوي را از هرتسفلد آموخت.
پيشينه آشنايي ايرانيان و آلمانيها
اين آشنايي كمابيش وجود داشت تا در اوايل قرن 15 م، «هانس شيلت برگر» جهانگرد آلماني به ايران سفر كرد و خاطرات خود را منتشر كرد.
در زمان صفويه در ايران اولين هيئت از طرف شاه اسماعيل عازم آلمان گرديد. جهت ايجاد اتحاديه عليه عثماني مناسبات ايران و آلمان در زمان شاه عباس اول (1599 م) توسعه يافت و مهمترين انگيزه اين مناسبات عقد پيمان عليه عثماني و روابط تجاري بود. قديمترين اثر هنري مربوط به روابط ايران و آلمان، جعبه قلمداني است كه صحنه پذيرايي دربار ايران از هيئت آلماني را نشان ميدهد و اكنون در موزه برلن است.
در سال 1633 م. هيئتي از آلمان به ايران آمد و مهمترين ارمغاني كه همراه بردند، نخستين ترجمة گلستان سعدي به زبان آلماني توسط آدام اولئاريوس كتابدار هيئت بود و سپس دو سفرنامه توسط اين هيئت انتشار يافت كه براي اولين بار تصاويري از تخت جمشيد و پاسارگاد در سفرنامه «مندلسلو» يكي از همراهان هيئت به چاپ رسيد.
در سال 1857 م. براي نخستين بار ميان دولت پروس و ايران قرارداد گمركي به امضا رسيد كه به دنبال آن هيئتي به ايران آمد كه دكتر هاينريش بروگش شرقشناس بزرگ و استاد دانشگاه برلين به عنوان مستشار، هيئت را همراهي ميكرد. در سال 1885 م دولت تصميم به ايجاد روابط سياسي و تأسيس سفارتخانه در پايتختهاي يكديگر گرفتند و حتي تدريس زبان آلماني در دارالفنون معمول گرديد و بعدها در دوره مشروطيت مدرسه آلماني در ايران تأسيس شد.
در طول جنگ جهاني اول آلمانيها تلاش كردند به ايرانيها نزديك و آنان را به نفع خود وارد جنگ كنند. در اواخر قرن 19 م. امپراتوري آلمان متوجه اهميت خاورميانه شد و درصدد يافتن راهي به اين منطقه و استقرار پايگاهي در خليج فارس برآمد، لذا شركت تجاري ونكهوس، نمايندگي خود را در بندر لنگه تأسيس كرد و پس از به قدرت رسيدن رضاشاه روابط روز به روز، رو به گسترش نهاد.
در سالهاي وقوع جنگ جهاني اول آلمان تلاش ميكرد موقعيت مناسبي در ميان محافل ايراني كسب نمايد. با حمايت از ايرانيان و اظهار ناراحتي از اشغال ايران.
آلمان كه وضعيت ايران را ميدانست و به تنفر مردم ايران از دو كشور روس و انگليس واقف بود و از سويي آگاهي بر اين مطلب داشت كه اگر در ايران با اهداف استعماري و سياسي وارد شود، سرنوشتي چون دو كشور فوق خواهد داشت، از سويي به حيثيت برون مرزي جهاني خود اهميت ميداد لذا از در فرهنگي وارد شد.
با توجه به اينكه برنامههاي روابط فرهنگي معمولاً براساس اهداف سياسي و با توجه به ويژگيهاي فرهنگي در زمينههاي مساعد كشور دريافت كننده تنظيم ميشود تا خصوصيات لازم را براي گرايشهاي مطلوب داشته باشد، آنان پي بردند ايران نيز اين زمينه را دارد. پس از اين مقوله راه را براي خود هموار نمودند.1
مخصوصاً در اين زمان با تلاش برخي روشنفكران ملي كه يك نوع ناسيوناليسم مدرن هم رخنه كرده بود و آن چه اين حس را برميافروخت وجود زبان فارسي و در اوج هويت ديرينه فرهنگي تكيه بر تاريخ ايران پيش از اسلام بود. اين تاريخ كه بخش عمده آن در دوران قبل از اسلام ناشناخته بود در قرن 19 م. به كمك باستانشناسي و تاريخ كشف شد و در اين مهم محققين آلماني هم سهم قابل توجهي داشتند. 2
از جمله يكي از محققين پروفسور ارنست هرتسفلد بود كه با هدف معلميِ تاريخ و جغرافياي تاريخي استخدام شد و همراه با اين وظيفه به مطالعه آثار عتيقه و كشف آثار باستاني در ايران نيز پرداخت.
هرتسلفد و تحقيقات وي دربارة تاريخ ايران
در سن 24 سالگي براي كشف ريشههاي رموز هنر معماري به خاور نزديك مسافرت و به كار باستانشناسي پرداخت. تحت تعليم استادش «ديلتيزش» در اكتشافات آشور شركت كرد و از طريق لرسان در ايران نخستين مسافرت خود را انجام داد. وي فوقليسانس خود را در رشته تاريخ و دكتراي خود را در دانشگاه برلن دريافت كرد. در نخستين سالهاي حكومت رضاشاه در تخت جمشيد و پاسارگاد و كوه خواجه سيستان به كاوش و پژوهش پرداخت.
وي از جمله نخستين اعضاي انجمن آثار ملي بود. اين انجمن در 1301 شمسي زمان رضاشاه بنياد گرفت. نخستين نشريه انجمن آثار ملي به عنوان «فهرست مختصري از آثار اوليه» به وسيله هرتسفلد در 1304 شمسي منتشر شد. او در همين انجمن فعاليتهايي نمود و اثاري از وي به جا مانده است. از جمله كنفرانس وي در خصوص آثار ملي ايران در مهر 1304 شمسي و كنفرانس در مورد شاهنامه در تاريخ شهريورماه 1305 شمسي. 3 كتابش به نام شاهنامه و تاريخ در 64 صفحه ميباشد و در خصوص اختلاف بين مضمون روايات و اخبار ملي ايران كه در شاهنامه است با حقايقي كه صحت آنها را تاريخ نويسان اروپايي بعد از مطالعات طولاني تصديق و آنها را تاريخ حقيقي ايران تشخيص دادهاند ميباشد. 4
همچنين خطابهاي درباره آثار ملي و تاريخي ايران از وي در مهر 1306 شمسي بر جاي مانده است. هرتسفلد تا قبل از جنگ جهاني اول بيش از 5 بار به كشور ايران مسافرت كرد.
نقشهايي را كه هرتسفلد بين سالهاي 8 ـ 1897 و 1900 ـ 1899 ميلادي در طي مسافرت اول خود در ايران از حجاريهاي زمان هخامنشي و ساساني و بناهاي يادگاري برداشت و رونوشتهايي را كه تاكنون انتشار يافته بود به طور كلي تكميل و جزئياتي را روشن نمود.
در زمينه آثار باستاني دروازههاي زاگرس در مسافرت 1905 ميلادي اطلاعات كسب كرد و از لرستان و فارس ديدن كرد، سپس براي جستجوي بناي پايكولي (كه از سرحد عراق) چندان دور نيست دو مرتبه از دروازة آسيا عبور كرد. در سال بعد جاده بزرگ نظامي همدان را مورد اكتشاف قرار داد. 5
قبل از جنگ اول جهاني اكتشافاتي در منطقه سوريه و بينالنهرين كرد و كتبي را در اين زمينه نوشت از جمله مسافرت باستانشناسي در منطقه دجله و فرات. 6
وي در مورد تاريخ عمومي و سياسي خلفا و نحوه اداره سرزمينهاي خلافت هم كار كرده است.7
كتاب Iranische Felsreiefs (حجاريهاي ايران) را در سال 1901 م. به اتفاق زاره (ساره) منتشر كرد و در واقع اين دو، تحقيقات باستانشناسي ايران را شكل دادند كه در آن عكسهاي بناهاي يادگاري زمان قديم و قرون وسطايي ايران نشان داده شده است و اولين گزارش وي درباره آثار تاريخي مختلف پازارگاد (پاسارگاد) و پرسپوليس ميباشد. 8
زحمات هرتسفلد و آرنولد در مورد تشخيص صنايع و فنون شرق و مخصوصاً درباره نقاشي ايران قابل تقدير است. 9
علم و اطلاع هرتسفلد تنها محدود به ايران نبود بلكه نسبت به احوال عالم عربيت ـ تمدنهاي قديم سرزمين بينالنهرين نيز احاطه و معرفتي تمام داشت. نام هرتسفلد پيوسته با تاريخ تخت جمشيد توأم خواهد بود. چه اوست كه اول بار در آن خرابهها با روش علمي به حفاري پرداخت و نتايج مهمي به دست آورد. 10
عمليات هرتسفلد به طور سطحي و اجمالي
* در درهگيرا نزديك بناي گنبد سه بناي ديگر از اين قبيل را كشف كرد.
* تفتيش دقيقي از نقش سنگي آنوبانيس كه قديمترين حجاري آسياست به عمل آورد.
* وي ستون فعلي طاق گيرا واقع در سه راه كرمانشاه را مورد تصحيح قرار داد.
* طاق بستان را با معيت ساره نقشهبرداري كرد.
* از يك قبر زمان مادي (ماد) در نزديك سهند بين كرمانشاه و كنگاور نقاشي و عكسبرداري كرد.
* در 1924 م. از ري ديدن كرد و يك آبادي مربوط به زمان اسلام قديم را كشف كرد . 11
* ترجمه كتيبه پهلوي پايكولي از بزرگترين كارهاي وي است. 12
* كتيبهاي به خط قديم آرامي در طرف راست قبر داريوش در نقش رستم را كشف كرد.
* كشف كتيبه پهلوي فيروزآباد و يافتن بزرگترين كتيبههاي اين خط در دهكده سرمشهد نزديك كازرون از عمليات وي بود. هر چند موفق به خواندن و نشر ترجمه آن نشد ولي قابل اهميت است. 13
* الواح عيلامي را در تخت جمشيد كشف كرد.
* شناساندن نقوش انگيخته و حجاري عهد ساساني كه بزرگترين راهنماي ديگران شده است از كارهاي وي است.
* تحقيقاتش در كوه خواجه سيستان منجر به كشف يكي از ابنيه دوره اشكاني با ديوار مزين به نقاشيهاي عالي شد و همين امر ارتباط بين صنعت ايراني و يوناني باختر را روشن كرد.
. در سال 1931 م وي نخستين حفاري خود را در پرسپوليس و محوطه اطراف آن چون نقش رستم ـ تخت رستم ـ استخر، شروع كرد نتيجه اين حفاريها موجب ارائه پژوهشهاي علمي و جلب سياح در اين منطقه ايران شد. 14
آثار هرتسفلد يكي از آثار قابل اهميت است و محتوي اطلاعت مفيدي در تحقيقات ايراني است. 15
تأليفات هرتسفلد:
2. تاريخ هنر و فرهنگ چندين هزار ساله ايران از اعصار قديم نزديك به عصر حجر تا سرآغاز اسلام.
3. حجاريهاي ايران به كمك ساره.
4. گزارشهاي باستانشناسي از ايران، 9 ج.
5. سفر آسيا.
6. كشف دو لوح تاريخي در همدان ترجمه مجتبي مينوئي.
7. كتيبههاي فرس قديم، در خصوص زبان آكادي و عيلامي.
8. سلسله انتشاراتي به زبان آلماني تحت عنوان اطلاعات راجع به آثار قديم ايران. 16
9. ايران و شرق قديم او: در باب صنعت ايران و به وسيله عكسها و كتيبههاي خود از تخت جمشيد و جاهاي ديگر تحصيل كرده است. 17
10. پايكولي در 2 ج: با انتشار اين كتاب پژوهش علمي و واقعي كتيبههاي ساساني آغاز گرديد. 18
11. زرتشت و زبان او: اين كتاب و كتب ذيل را در 6 ـ 1935 كه در انگلستان زندگي ميكرد و سپس به آمريكاي شمالي رفت منتشر كرد.
12. ايران در شرق قديم. 12
ـ اطلاعات گوناگون در باستانشناسي ايران.
ـ در دروازههاي آسيا.
ـ نقوش حجاري شده در كوههاي ايران.
ـ بناهاي يادگار در ايران.
ـ پاسارگاد.
ـ تصاوير تبليغاتي درباره باستانشناسي ايران. 20
با اين كه خدمات هرتسفلد در تاريخنگاري ايران قابل اهميت است اما به هر صورت اينها مستشرقين خارجي بودند و خارج از خدمات شايستهاي كه انجام دادهاند اهداف كشور خود را نيز در نظر داشتند. حتي با امتيازاتي كه از پادشاهان به دست ميآوردند متأسفانه منجر به خروج آثار ملي ايران ميشدند: به طوري كه سندي به صورت مكيروفيلم در اسناد ملي موجود است دال بر بردن بعضي اشياء عتيقه ايران به خارج.
از جمله: در تاريخ نهم خرداد ماه 1312ه . ش پروفسور هرتسفلد به آلمان ميخواست مسافرت كند، صندوقهايي كه همراه وي بود ميبايست بازرسي ميشد كه پس از بازرسي در گمرك خسروي مشاهده شد، تحقيقات مهمي همراه داشت لذا آنها را در گمرك نگهداري كرد. تا اداره ماليه تعيين تكليف كند در پي آنها شكايت پروفسور از مأمورين گمركي و وارد نبودن اعتراض وي نسبت به مأمورين در اين سند آورده شده است. 21
همچنين سندي با همين مضمون در مورد خروج آثار ايران از گمرك بوشهر توسط هرتسفلد وجود دارد. هرتسفلد بالاخره در شهر بال سوئيس در اثر بيماري در سال 1948 م (1327ه. ش) درگذشت. 22
فاطمه قاسم اليگودرزي
همايش اسناد و تاريخ معاصر، مركز بررسي اسناد تاريخي، ج 3
پي نوشت :
1. جواد مشكور،محمد ابراهيم باستاني پاريزي، عبدالحسين نوايي، تاريخ روابط فرهنگي ايران، ج 1، تهران، حوزه معاونت روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و هنرـ 2536، ص 1.
2. محمدعلي همايون كاتوزيان، مصدق و نبرد قدرت، مترجم: احمد تدين، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي وسپا، 1371، ص 85.
3. ارنست هرتسفلد، تاريخ باستانشناسي ايران بر بنياد باستانشاسي: ترجمه علي اصغر حكمت، تهران، انجمن آثار ملي، 1354، ص 9، 8 و 1.
4. ارنست هرتسفلد، «شاهنامه و تاريخ» ترجمه، متين دفتري، تهران مجلس، 1305، ص 58.
5. آلفونس گابري، تحقيقات جغرافياي راجع به ايران، مترجم:فتحعلي خواجه نوري، تهران، ابن سينا، ج اول 1348، ص 312.
6. ارنست هرتسفلد، تاريخ باستانشناسي ايران بر بنياد باستانشناسي، همان كتاب، ص 10.
7. ژان سواژه: مدخل تاريخ شرق اسلامي تحليلي كتابشناختي، ترجمه نوشآفرين انصاري، تهران، مركز نشر دانشگاهي تهران، ج اول 1366، ص 235.
8. مريم ميراحمدي: روابط ايران و آلمان در قرن 19 م، مجله تحقيقات تاريخي، تابستان و زمستان 1368، سال اول، ش 1 و 3، ص 28.
9. پژوهشگاه فرهنگ خاورشناسان، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1372، ج 1، ص 15.
10. ريچارد فراي، بياد پروفسور هرتسفلد «مجله يادگار» شهريور و مهر 1327 ق، سال پنجم، شماره 1 و 2، ص 111.
11. گابري، همان كتاب، ص 313.
12. داود منشيزاده، شرقشناسان و شرقشناسي در آلمان، «مجله يادگار، فروردين و ارديهبشت 1328، سال 5، ش 1 و 3، ص 81.
13. عزيزالله بيات، شناسايي منابع و مآخذ تاريخ ايران از آغاز تا سلسله صفويه، تهران، اميركبير، چ اول، 1363، ص 43.
14. هرتسفلد، تاريخ باستانشناسي ايران بر بنياد باستانشناسي، همان كتاب، ص 10.
15. ايرج افشار، راهنماي تحقيقات ايراني، تهران، بهمن 1349، ص 46.
16. هرتسفلد: تاريخ باستاني، همان كتاب، ص.
17. محمد ابراهيم باستاني پاريزي: سايههاي كنگره، ماهنامه كلك، تهران تير 1370، ش 17، ص89.
18. بيات: همان كتاب، ص 44.
19. هرتسفلد: تاريخ باستاني ايران بر بنياد باستانشناسي، همان كتاب، ص 11.
20. شهلا بابازاده، فهرست توصيفي سفرنامههاي آلماني موجود در كتابخانه ملي ايران، تهران، كتابخانه ملي ايران، 2537، ص 21.
21. اسناد ملي ايران: «توقيف اشياء عتيقه هرتسفلد رياست مسيون تخت جمشيد هنگام خروج از ايران، ميكروفيلم، حلقه 24 و ش 264. مشخصات 240012868.
22. فراي: همان مجله، ص 114.
توضيح سند
سند زير كه در 20 ارديبهشت 1314 تنظيم شده، نامه وزير اوقاف به رئيس الوزراء راجع به تلاش «هرتسفلد» براي خارج ساختن محموله كتب و اشياء عتيقه همراه خود به دور از چشم مأموران گمرك بوشهر است.
شرح سند
مقام منيع رياست جليله وزراء دامت شوكته
سفارت آلمان در مراسله مورخ 6 مه 1935 بنا به تقاضاي پروفسور هرتسفلد تقاضا كرده است كه اشياء و كتب و عتيقات مشاراليه در تخت جمشيد معاينه و بسته شود كه از گمرك بوشهر بدون بازنمودن عبور كند. چون جلب نظر اداره گمركات لازم بود، استعلام به عمل آمد اظهار داشتهاند: چنين اقدامي سابقه نداشته و در صورت صدور امر بايد دو نفر به همراهي مقوم و نماينده اين وزارتخانه اعزام بدارند و چون ممكن است در ميان كتب مشاراليه نسخ خطي قديم هم موجود باشد لازم خواهد بود كه از طرف اداره بيوتات سلطنتي هم يك نفر مطلع با هيئت مزبور همراه گردد. با تقديم موارد مراسله سفارت آلمان مستدعي است در صورت تصويب اوامر لازمه به اداره گمركات و اداره بيوتات صادره و اجازه فرمايند كه مقوم بانك رهني نيز به همراهي هيئت مزبور مسافرت نمايد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}