صور نوین تروریسم
صور نوین تروریسم
مقدمه
مقاله پیوست در پی شرح و توصیف ویژگیها و خاصههای تروریسم نوین با تاکید بر تهدیدهای تروریستی یا خرابکارانه بر علیه تاسیسات و مراکز زیربنایی غیرنظامی در غرب میباشد . این موضوع مدتهاست که در دستور کار برنامههای مربوط به سیاست امنیتی در سطح بینالملل واقع شده است . این مقاله علاوه بر این، نگرش کلی خود را درباره تحقیقات مربوط به تروریسم ارائه و به توصیف گرایشهای گوناگون در این نوع قلمرو میپردازد . در این باب نویسنده و محقق تاکید بر این دارد که تا چه حد و میزانی تاسیسات و ساختارهای غیرنظامی میتواند جز اهداف محوری از سوی گروههای تروریستخرابکار در دوران صلح قلمداد شود .
این مقاله بر این جمعبندی است که اقدامات تروریستی گسترده علیه شالودههای غیرنظامی در دوران صلح قابل رویت نیست . اما بالعکس در روابط بینالملل گرایش بالنسبه روشنی در خصوص تروریسم کشتار جمعی وجود دارد و این تروریسمی است که عملیات آن منجر به قربانی شدن تعداد زیادی از مردم میشود . نویسنده مقاله بر این باور است که روند جهانی شدن و افزایش تعاملات بینالمللی زمینهای ایجاد نموده که این نوع تروریسم بیش از گذشته قابل رویتباشد .
علیرغم همه اینها باید اذعان نمود که شناخت نظری در باب تروریسم بینالملل از محدودیت ویژهای برخوردار است و تمامی تلاشها و هشدارها از برای شناسایی گرایشات این روند در آینده از ابهام برخوردار است . فقدان مبانی نظری در خصوص تروریسم بدین معناست که ابهامات در باب توصیفات مربوط به گرایشات تروریستی بس زیاد میباشد . از منظرگاه پژوهشی وجود پیچیدگیها در این قلمرو در اصل مربوط به فقدان تعاریف پذیرفته شده جمعی و نیز مربوط به فقدان منابع اطلاعاتی گسترده و استاندارد در رابطه با عملکردهای تروریستی میباشد . آقای الکس اشمید،
Alex Schmid ، که از محققان برجسته موضوع تروریسم است قریب به 109 تعریف از برای تروریسم تدوین و صورتبندی نموده است . همچنین آقای تد رابرت گور
Ted Robert Gurr بر این نظر است که تحقیقات انجام شده راجع به تروریسم توانایی پاسخگویی به مسائل و اطلاعات قابل دسترسی توسط محققان را ندارد .
آنچه که در جامعه رسانهای غرب و منابع بینالمللی راجع به تروریسم آمده تاکید بر این دارد که امروزه تصاویر تهدیدآمیز بیش از پیش سیالتر و نیز از ابهام بیشتری برخوردارند .
برخی از تحقیقات جدید تاکید بر این دارد که ویژگیهای تروریسم بینالملل در طی سالهای اخیر دگرگون شده است . در این باب نظر بر این است که تروریسم ویژهای رشد یافته که عمدتا از خاصهها و انگیزههای دینی برخوردار است . علاوه بر این منابع آماری و اطلاعاتی در خصوص انواع تروریسم تاکید بر: تروریسم نوین، سوپر تروریسم، تروریسم ویرانگر یا مخرب و تروریسم کشتار جمعی دارند (نگاه کنید به:
International Institute for strategic studies (1997)
محقق مقاله همچنین اشاره دارد که انقلاب در قلمرو تکنولوژی اطلاعاتی (IT) موجب شده که شناخت و توجه نسبتبه تاسیسات و ساختارهای زیربنایی حساس در جامعه بمثابه اهداف تروریستی افزون شود . در این باب نظر بر اینست که سیستمهای اطلاعرسانی میتوانند هدفی از برای گروههای خرابکار قلمداد شود . وی مینویسد که گروههای خرابکار دارای منابع اطلاعاتی گوناگونی بوده و توانایی استفاده از اسلحههای الکترومغناطیس را دارند . علاوه بر اینها نویسنده اشاره به نوعی تروریسم دارد که وی آنرا Spillover - effektar avTerrorisme مینامد . در این نوع تروریسم علتیا علل خشونت در منطقهای خاص قرار دارد در حالیکه تهاجمات در منطقه دیگری از جهان انجام میشود .
نکته قابل تذکر در خصوص مطلب فوق اینکه این نوع تروریسم در جامعه رسانهای غرب بس مورد توجه است و در این باب تاکید این نوع رسانهها بر روی گروههای مبارز فلسطینی و نیز گروههای اسلامی در آسیای مرکزی است . یعنی اشاره به این است که وقوع اتفاقات و حوادث در مناطق خاورمیانه و یا آسیای مرکزی علتی استبر بروز اقدامات تلافیجویانه در کشورهای اروپایی و آمریکایی .
- مقاله پیوست توسط پژوهشگری بنام برنیجار لیآ، Brnyjar Lia ، تهیه شده که در سپتامبر سال 2000 در فصلنامه مرکز مطالعات سیاستخارجی نروژ (NUPI) به چاپ رسیده است . عنوان اصلی مقاله "صور نوین و خطرناکتر تروریسم" نام دارد که به بررسی ویژگیها و خصیصههای مترتب بر تروریسم و تحولات ناشی از آن پرداخته است . علیرغم اینکه محقق مباحثی را در خصوص گونهشناسی تروریسم ذکر کرده اما هدف اصلی خود را محوریت موضوع اقدامات تروریستی بر علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی ذکر نموده است . آنچه که خواننده باید در هنگام مطالعه مقاله عنایت نماید اینکه نویسنده و محقق تلاش نموده که در ارائه تعاریف و برشمردن ویژگیها و خاصههای انواع تروریسم موضع بیطرفی علمی خود را حفظ نماید . از این نظر ماحصل کار وی قابل ملاحظه و التفات است . با وجود این منکر نمیتوان شد که گرایشات آشکار محقق، هم به عنوان یک فرد غربی و هم عضویت کشورش (نروژ) در پیمان ناتو و نیز حساسیت موضوع تروریسم موجب شده که وی در برخی از مطالب و برخی از مصادیق تروریسم از صراط مستقیم منحرف شود . در این باب ذکر نکات زیر را لازم میدانیم:
1 . نویسنده و پژوهشگر مقاله پس از تعریف تروریسم به تفاوت این موضوع با جنگ چریکی اشاره مینماید و مینویسد: "تروریسم از جنگ چریکی از اینطریق جدا میشود که گروه تروریستی در پی به کنترل درآوردن منطقه خاصی نمیباشد . " و یا اینکه "گروه تروریستی بیش از گروه چریکی به اهداف غیرنظامی نظر دارد . " بر اساس دیدگاه و تعریف فوق میتوان استنتاج نمود سازمانها و گروههایی که کشور و سرزمین آنها مورد تجاوز و اشغال قرار گرفته و در پی بازپس گرفتن سرزمین و یا منطقه خود میباشند عضو جنبشهای چریکی و آزادیبخش قلمداد میشوند و نه تروریست . بر این مبنا حزبالله لبنان و گروههای مجاهد فلسطینی که از سرزمین خویش دفاع مینمایند از مصادیق جنبشهای چریکی و رهاییبخش قلمداد میشوند و نه تروریست، آنگونه که در جامعه رسانهای غرب و آمریکا تبلیغ میشود .
همچنین میتوان گفتحضور بیگانگان در یک کشور و یا در یک منطقه فاقد مشروعیتبوده و لذا قیام مسلحانه علیه آنها را نمیتوان جز اقدامات تروریستی قلمداد نمود .
2 . نویسنده اشاره دارد که مفهوم تروریسم مفهومی بیطرف نمیباشد و لذا موجب برانگیختگی منفی آرا و افکار میگردد و بخاطر همین در خطابههای سیاسی توسط سیاستمداران مورد استفاده قرار میگیرد .
گفتار فوق، گفتاری صحیح است و فیالواقع هم بعلتسیال بودن تعریف تروریسم و نیز وابسته بودن ویژگیهای آن به قدرتهای جهانی مانند پیمان ناتو و اتحادیه اروپا هر گروه و یا کشوری که مخالف سیاستهای صاحبان قدرت باشند برچسب تروریسم خواهند خورد . اشاره نویسنده نیز در این خصوص اشاره درستی است که معیار و ملاکها در این خصوص از ابهام برخوردارند .
3 . علیرغم اینکه نویسنده خود اذعان میدارد که تعاریف ارائه شده از ابهام و سیالیتبرخوردار است اما به نظر میرسد که در موضوع تروریسم دینی، حساسیتخود را از دست میدهد و در این سیر نگرش تفکیکی خویش را میان عملیات تروریستی و غیرتروریستی در محاق قرار داده است .
4 . بنظر میرسد مصادیق ارائه شده توسط پژوهشگر در خصوص انواع تروریسم بر اساس زمینهایست که در آن صرفا منافع کشورهای عضو پیمان ناتو و یا اتحادیه اروپا مدنظر قرار گرفته و در روند گزارش بگونهای زمینه مذکور را فربه نموده که گویی منافع امنیتی این کشورها منافع امنیتی کل جهان محسوب میشود . بلاتردید وجود یک چنین دیدگاهی در سیر تحولاتی خود شکننده خواهد بود و قادر نخواهد بود که مشارکت کلیه سازمانها و نهادها و کشورهای جهان را در حل معضلات بینالملل و ایجاد ثبات امنیتی به سوی خود جذب نماید . همچنین در چنین زمینه یکسویهای تنها متونی از نظر صاحبان قدرت قابل خواندن خواهند بود که منافع آنها را تامین و تضمین نماید . و بر این اساس هر ندای معترضی یا بعنوان تروریست و یا بعنوان حامیان تروریست معرفی خواهند شد . بدین لحاظ میتوان اشاره نمود تا زمانی که مفاهمهای بینالمللی و چند جانبهنگر و یا چند سویه (نه مونولوگ) در خصوص ثبات و امنیت جهانی و منافع جملگی کشورها صورت نپذیرد، هرگونه دیدگاه، طرح و برنامهای در این روند فاقد مشروعیتبینالمللی خواهد بود .
علاوه بر اینها لازم به تذکر میدانم آنچه که امروزه در جامعه رسانهای آمریکا و غرب از برانگیختگی دینی در سرزمینهای اسلامی ارائه میشود انعکاس تصویری وارونه و دگرگونه از حقایق موجود در خصوص جنبشهای گوناگون آزادیبخش میباشد . چگونه است که پس از آغاز جنبش انتفاضه جدید در فلسطین و حضور ایثارگرانه ملتبرای نجات و رهایی کشور و سرزمین خویش از یوغ صهیونیستها تروریسم خوانده میشود اما اقدامات ددمنشانه اشغالگران صرفا نقض ملایم حقوق بشر اعلام میگردد! چگونه است که جملگی مقاومتهای اسلامی در سراسر جهان با انگ بنیادگرایی اسلامی و تروریستی خوانده میشوند اما قتل و غارت و تجاوز به سرزمینهای مسلمین مسکوت میماند .
واقعیت قضیه اینست که بنا برگفته سید انقلاب (اعلی الله مقامه) شرق و غرب از رویارویی با جهان اسلام عاجز ماندهاند و لذا راه ترور و از میان بردن شخصیتهای دینی و سیاسی را پیش گرفتهاند (نگاه کنید به صحیفه نور، جلد 21، ص 8)
فیالواقع امپریالیستها، که امروزه خود را در پیمان نوین ناتو و اتحادیه اروپا تجدید آرایش نمودهاند بر اساس سیاستهای توسعهطلبانه خود شروع به بازتعریف و یا بازبینی مجدد جنبشهای رهاییبخش در جهان بالاخص در خاورمیانه و آسیای مرکزی نمودهاند . در این سیر جملگی حرکتهای اسلامی و یا کشورهایی که با منافع آنها سازگاری نداشته باشند در لیست گروهها و یا کشورهای تروریست و یا حامی تروریست قرار میگیرند و مورد تحریم و فشار قرار میگیرند و حتی تهدید به حملات نظامی میشوند . در این باب همانطور که اشاره کردیم تا زمانی که گفتگویی دوسویه میان جملگی کشورها و جنبشهای آزادیبخش محقق نشود، هرگونه طرح و اقدام سیاسی و یا نظامی اثربخش نخواهد بود و جنبهای گذرا خواهد داشت .
- آنچه که نویسنده در این مقاله بدنبال آن استبحثی عام و گسترده در خصوص تروریسم و سنخشناسی آن نمیباشد بلکه حساسیت محقق صرفا در خصوص بروز اقدامات تروریستی بر علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی متمرکز شده است .
تعریف تروریسم
تروریسم را میتوان به صورتی دقیقتر و از طریق سلبی تعریف نمود . تروریسم از جنگ چریکی - از این طریق که گروه تروریستی در پی به کنترل درآوردن منطقه خاصی نمیباشند - جدا میشود . همچنین گروه تروریستی بیش از جنبشهای چریکی به اهداف غیرنظامی نظر دارد . تفاوتها در این خصوص بس سیال است و انتخاب میان مبارزه چریکی و تروریسم غالبا مبتنی بر موارد تاکتیکی، جغرافیایی و منطقهای میباشد . علاوه بر این تروریسم از امور جنایی سازمان یافته - از این طریق که تروریسم دستبه اقداماتی میزند که در وهله اول دولت، رژیم و صاحبان قدرت را هدف گرفته و در برنامههای خود بدنبال و در پی کسب منافع یا اهداف اقتصادی نمیباشد - جدا میگردد .
تروریسم به چند دلیل مقولهای بغرنج در قلمرو تحقیقات علوم اجتماعی محسوب میشود . تروریسم مفهومی بیطرف نیست چرا که این مقوله موجب برانگیختگی افکار و آرای بشدت منفی میگردد و لذا بس در خطابههای سیاسی مورد استفاده واقع میشود . در این راستا نتایجبررسیهای تحقیقاتی که مربوط به مقوله تروریسم است از حساسیتهای سیاسی برخوردارند . بدین لحاظ برخی بعلت تاثیرپذیری، گرایش قوی بدین سمت دارند که اقدامات و عملیات گروههای خاصی را تحت تعریف تروریسم قرار دهند . یک منبع و ابزار مهم در سیاست ضدتروریستی آمریکا عبارتست از گزارشهای سالانه Patterns of Global Terrorism که از جمله اشاره به حکومتهایی دارد که از تروریسم بینالملل حمایت مینمایند، حکومتهایی که بخاطر اتخاذ چنین موضعی مشمول سیاستهای تحریم میباشند . این کشورها امروزه شامل کوبا، کره شمالی، ایران، عراق، سوریه، لیبی و سودان میباشند، همزمان افغانستان و تا حدودی پاکستان در معرض این ریسک قرار دارند که در لیستسالانه منبع فوق قرار گیرند .
(1999 - Overview of state -SponsoredTerrorism)
. (Chomsky 1987, Herman 1987)
. (Schmid 1993 / 1998)
الف) تروریسم نوعی استراتژی سیاسی - نظامی است که تعلق به افراد و عاملان متشکل و سازمان یافته غیرحکومتی دارد . 1
ب) تروریسم بطور منتظم و سیستماتیک دستبه اقدامات و اعمال خشونتآمیز بر علیه جمعی وسیعتر میزند . در این راستا هدف و قربانی با هم انطباقی ندارند .
ج) تروریسم اقدامی است که بدان وسیله فرد یا افراد خاصی میخواهند به هدف یا اهدافی سیاسی نائل آیند .
د) تروریسم اقداماتی است طراحی و برنامهریزی شده تا بعنوان کنشی غیرعادی و فوقالعاده مدنظر قرار گیرد . به عبارت دیگر تروریسم "ارتباط سیاسی" (Politisk Kommunikasjon) است و حادثه یا اتفاق تروریستی همچون یک "تئاتر" میباشد . هدف اینست که از موقعیتشوکآور و لحظات غیرمنتظره بخوبی استفاده شود، و این چیزی است که میتوان آن را "کروگرافی تروریسم"، terrorismens Koreografi ، نامید
(Brosius 1988:499-500) و .(Weimann
از سوی دیگر میتوان تروریسم را به چند مقوله تقسیمبندی نمود . البته لازم به تذکر است که مرزهای میان این نوع تقسیمبندی از ابهام برخوردار است:
الف) تروریسم قومی - ملی
ب) تروریسم ایدئولوژیک، که شامل چپ رادیکال و راست رادیکال است
ج) تروریسم دینی
د) تروریسم از برای یک مساله خاص، این نوع تروریسم مخالفتبا مسائلی مانند سقط جنین، آلودگی هوا، مساله زیست محیطی، و یا جانبدار و یا حمایت از حیوانات مینماید .
ه) تروریسم فردی یا تروریسم آماتور و این تروریسمی است که عملیات توسط فردی صورت میگیرد که تعلق سازمانی با تشکیلاتی به گروههای تروریستی ندارد .
تقسیمبندی دیگر حکایت از تروریسم بینالملل و تروریسم غیربینالملل (تروریسم در داخل کشور) دارد . در عملیات تروریستی بینالمللی افراد شرکتکننده تعلق به چند کشور دارند . اگرچه تعداد عملیات تروریستی بینالملل در اروپا کمتر از تروریسم غیربینالملل میباشد اما حساسیتها نسبتبه تروریسم بینالملل بیشتر است . رشد تروریسم عمدتا به حدود سالهای 1970 بازمیگردد و مهمترین منابع و سرچشمههای تروریسم بینالملل از نظر سنتی تعلق به منازعات خاورمیانه دارد .
ویژگیهای شاخص تروریسم نوین
البته باید توجه داشت که این مساله در وهله اول تعلق به تروریسم بینالملل دارد . اگرچه سه اقدام از پنج عملیات تروریستی شدید خشونتبار در اروپا پس از پایان جنگ بینالملل دوم پس از سال 1980 اتفاق افتاده است، اما گرایش واضحی نسبتبه افزایش کشتار در رابطه با تروریسم داخلی (تروریسم غیربینالمللی) در اروپا دیده نمیشود .
بخش عمده تهاجمات تروریستی در اروپا منجر به مرگ انسانها نشده است، و آن تهاجماتی که مرگآفرین بوده منجر به نابودی تعداد نسبتا کمی از انسانها شده است . 3
کمیت تروریسم بینالملل در اروپا بخش ناچیزی از تروریسم داخلی بوده و این روند در طول سه دهه اخیر از وضع نسبتا باثباتی برخوردار بوده است . علیرغم این تروریسم بینالملل حدودا از مرگ و میر بالایی برخوردار بوده است . این مقایسه حاکی از آنست که در اروپا تروریسم بینالملل کمتر از تروریسم داخلی صورت میپذیرد اما ویژگی مرگآفرینی آن بیشتر است .
در پایان دهه 1970، یعنی زمانی که اقدامات تروریستی در اروپا مبتنی بر ایدئولوژی چپ رادیکال بود، تقریبا جملگی گروههای فعال تروریستی بینالمللی از اهداف و گرایشات سکولار برخوردار بوده و اکثر آنها به نحوی از انحا به ایدئولوژی مارکسیسم مربوط میشدند . در حالیکه امروزه و در آغاز هزاره سوم این تصویر بکلی دگرگون شده و حداقل یک سوم از گروههای تروریستی بینالمللی از گرایشات و صبغه دینی برخوردارند، و اکثر آنها دارای گرایشات اسلامی میباشند .(Wilkinson 1999:8)
شدیدترین برنامههای بالقوه تروریستی در دهه 1990 توسط فرق دینی و گروههای ستیزهجو اسلامی بوده است . 4 اما هم فرهنگ دینی، یعنی رادیکالترین جنبشهای اسلامگرا، و هم گروههای راستگرای نژادپرست، که دارای گرایشات دینی نوین میباشند، بنظر میرسند که گرایش کمتری نسبتبه اعمال خشونتآمیز شدید در مقایسه با تروریسم سکولار سنتی از خود نشان میدهند .
برخی از توضیحات راجع به رشد صور تروریسم که بیشتر مرگآفرین است میتواند این باشد که اهداف تروریستی سنتی - مانند مراکز دولتی، سفارتخانهها، هواپیماها، فرودگاهها و ... - تبدیل به اهداف قابل دسترسی و سادهتری مانند مراکز توریستی، ایستگاههای مترو، مراکز خرید و ... شده است . در این راستا گرایش بیشتر بدین سو است که بجای ربودن هواپیما در آن بمبگذاری نمایند و یا اینکه بیشتر از اتومبیلهای حاوی بمب استفاده شود . برخی بر این نظرند که توجه و تمرکز رسانهها بر اینگونه عملیات خود میتواند زمینهساز تحریکات تروریستی باشد . تیموتی مکوی
( (Timothy Mcveigh که عامل بمبگذاری در ساختمان فدرال اوکلاهماسیتی در سال 1995 بود در دادگاه خود اظهار داشتبمبی را که وی در آن ساختمان کار گذاشته آنقدر بزرگ بوده که بتواند تعداد بسیار زیادی خواننده را بسوی رسانهها جلب نماید .
تسلیحات مخرب و تروریسم
برخی از پژوهشگران نسبتبه تاکیدهای اغراقآمیز در خصوص تروریسم مسلح به تسلیحات مخرب هشدار میدهند و در عوض بر این نظرند که استفاده بدعتآمیز از تسلیحات نسبتا ساده غیرهستهای میتواند علتی بر تروریسم ویرانگر باشد، یعنی آنگونه که ما شاهد تهاجم ناموفق علیه سازمان تجارت جهانی در نیویورک در سال 1993 بودیم . اگر این نوع تهاجم تروریستی میتوانست موفق شود منجر به از بین رفتن جان چندین هزار انسان میگردید که بیتردید انقلابی در مفهوم سنتی تروریسم و اقدامات خرابکارانه بوجود میآورد .
تحولات سیاسی و تاثیر آنها بر تروریسم
دیگر اینکه اروپای غربی در مناطق نزدیک به خود دارای تعدادی دولت جوان میباشد . اغلب دولتها در اروپای مرکزی و شرقی یا دمکراسیهای جوان هستند و یا اینکه در حال گذار بسوی دمکراسی میباشند . تلاش در روند استقرار دمکراسی در دول جنوب دریای مدیترانه (آفریقای شمالی و خاورمیانه) از دامنه کوتاهتری برخوردار است، اما در این قلمرو تحولات بنفع تکثرگرایی سیاسی است . بدلایل گوناگونی این مرحله گذار در مناطق نزدیک به اروپا، چه در کوتاهمدت و چه در درازمدت، بمعنای افزایش پتانسیلها از برای بروز منازعات درونی، که شامل تروریسم هم میشود، میباشد . این وضع را باید با شرایطی مقایسه نمود که در آن رژیمهای بشدت اقتدارگرا وجود دارند و یا دارای دمکراسیهای پایدار میباشند . 7 اما بالعکس در درازمدت تردید کمی سبتبه استقرار دمکراسی در اروپای شرقی و جنوب مدیترانه وجود دارد . این امر بتدریجسبب کاهش خطر از برای منازعات درونی و تروریسم در مناطق نزدیک به اروپا میگردد و به تبع آن خطر گسترش تروریسم بینالملل به اروپا تعدیل میشود .
همانطور که میبینیم وجود تحولات سیاسی در جهات گوناگون موضوع را بغرنج نموده و این وضع باعثشده که انسان نتواند نظریهای مطمئن در خصوص وجود تروریسم در آینده ارائه نماید . یک چنین زمینهای نیز موجب گردیده که نوعی عدم معرفت نسبتبه آن تصاویر تهدیدآمیز، که در آینده نمودار خواهند شد، ایجاد شود . در این باب نکته مهم اینست که مراکز امنیتی - اطلاعاتی نیاز به ظرفیتهای تحلیلی استراتژیک مکفی برای ایجاد پیوند میان تحولات سیاستهای امنیتی حاکم با تصاویر امنیتی - اطلاعاتی متغیر دارند .
تهاجمات تروریستی و خرابکارانه علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی
تروریسم اطلاعاتی (Dataterrorisme)
سیستم اطلاعرسانی که هدایتگر مراکز زیربنایی میباشد نه تنها از طریق تهاجمات الکترونیکی، بلکه از طریق خرابکاریهای فیزیکی در معرض آسیب میباشند (بعنوان نمونه از طریق قطع نمودن کابلها، انفجارات فیزیکی و یا از طریق استفاده از اسلحههای الکترومغناطیسی) . البته تاکنون منابع تجربی ما در این قلمرو کم و ناچیز بوده و لذا نمیتوان قضاوت روشنی در نمود (نگاه کنید به: .(Arnesen 1999 بدینلحاظ قضاوت در باب عملیات تروریستی توسط گروهها در آینده از ابهام و عدم اطمینان برخوردار است . همانطور که در دنباله گزارش خواهیم دید عملیات تروریستی و خرابکارانه علیه مراکز زیربنایی تاکنون امری عادی نبوده است . شاید یکی از دلایل این باشد که گروههای تروریستی تاکنون به این جمعبندی نرسیدهاند که تاثیرات این سنخ از عملیات میتواند با صور سنتی عملیات تروریستی برابری نماید . نکته قابل توجه اینکه گروههای تروریستی در انتخاب اسلحههایی که برای عملیات بکار میگیرند بشدت محافظهکارانه عمل مینمایند و زرادخانههای تسلیحاتی آنها در طول زمان بطور غیرمنتظرهای تحولات ناچیزی داشته است . علیرغم این باید توجه داشت که هرگاه یک یا چند گروه تروریستی بتوانند تهاجمات گستردهای را بر علیه سیستمهای کامپیوتری و اطلاعرسانی به انجام برسانند، روند سنتی تهاجمات میتواند تغییر یابد .
تجربه و اطلاعات نشان داده که گروههای تروریستی تاکنون اقدامی جدی علیه شبکهها و تکنولوژی اطلاعرسانی که مراکز و تاسیسات زیربنایی را هدایت مینماید، محقق نشده است . اما از چنین تجربهای نمیتوان استنتاج نمود که احتمال اینگونه عملیات علیه تاسیسات زیربنایی جامعه از طریق سیستم تکنولوژی اطلاعاتی (IT) کم میباشد . ما باید اذعان نمائیم که در این خصوص شناخت ما بسیار پائین است . علیرغم تمامی این مطالب ما باید از این نکته برحذر باشیم که بطور یکجانبه خود را صرفا بر روی تروریستهای سیاسی متمرکز نمائیم . چرا که در زمان صلح نیز احتمال اینکه عاملان و یا افراد ناراضی اقدام به عملیات ضدامنیتی نمایند، وجود دارد . مثلا کسانی که وابسته به انجمنهای حمایت از حیوانات میباشند و یا افرادی که در سازمانهای زیست محیطی فعال میباشند اقدام به خرابکاریهایی مینمایند که بر محیط آسیب وارد مینماید و یا اینکه عناصر جنایتکار که بخواهند از اینطریق اقدام به باجگیری نمایند وجود دارد . در این باب میتوان تصور نمود که در آینده و به هنگام بروز شرایط بس بحرانی کسانی از افراد حکومتی . یا افرادی که از سوی حکومتها حمایت میشوند بر حسب منافع خویش اقدام به تهاجم به سیستمها و شبکههای اطلاعرسانی نمایند . در آمریکا بیشترین تمرکز و توجه بر آن چیزی است که تهدیدات نامتقارن (asymetrisk) نامیده میشود . این نوع تهدیدات در ارتباط با تهاجمات وسیع و گسترده بر علیه تاسیسات زیربنایی کشور به منظور تضعیف توانایی کشور برای انجام عملیات سریع نظامی در شرایط بحرانی در خلیج فارس و آسیا قرار دارد (نگاه کنید به . (Tucker 19991 تجزیه و تحلیل بنیادی از سایر عاملان و گروههای تروریستی، همچنین خطرات ناشی از خرابکاری در شرایط بحرانی خارج از حیطه این گزارش میباشد . 9
در باب سوال فوق گرایشات آماری روشنی وجود ندارد . برخی قضاوتها حاکی از آن است که چریکهای شورشی در جهان سوم عملیاتی را علیه مراکز زیرنبایی ملی در مقابله با رژیم و یا ارتش رژیم انجام دادهاند . در این باب میتوان بعنوان نمونه از جنبش و چریکهای شورشی کرد Pkk در ترکیه، که بمنظور ضربه وارد نمودن و تضعیف رژیم صنایع اقتصادی و گردشگری را مورد تهاجم قرار ادهداند نام برد . همچنین تهاجم به مراکز صنعتی و نفتی توسط گروههای شورشی در کلمبیا و یمن طی سالهای اخیر صورت پذیرفته است (برای مطالعه بیشتر در این خصوص نگاه کنید به: .(International Institute of strategic studies 1998 چریکهای شورشی - اسلامی در فلیپین نیز تهدید نمودهاند که بر علیه مراکز زیربنایی حیاتی ضربه وارد میآورند . 10 عملیات تروریستی با انگیزههای سیاسی علیه تاسیسات نفتی در آب و یا دریا بندرت صورت پذیرفته است در حالیکه تاسیسات نفتی در خاک چندین بار مورد تهاجمات واقع شده است . این روند همچنین شامل کشورهای اطراف دریای شمال میشود . 11 همچنین بایستی توجه نمود که گروههای راست افراطی در آمریکا در نوشتاریهای ایدئولوژیک خویش اشاره نمودهاند که مراکز زیربنایی کشور جز اهداف خرابکارانه و محوری آنها محسوب میشود .
اعضای فعال و رادیکال در انجمنهای حمایت از حیوانات و نیز در انجمنهای زیست محیطی عمدتا به عنوان کسانی نگریسته میشوند که احتمال عملیات تروریستی علیه تاسیسات و مراکز زیربنایی در جامعه از سوی آنها میرود . اینگونه افراد و انجمنهای رادیکال - توجه خود را در وهله اول به جادهها و تاسیسات مربوط به سدهای آبی به منظور خرابکاری معطوف مینمایند . بر این اساس میتوان انتظار داشت که اینگونه گروههای رادیکال و افراطی در آینده تهدیدهای جدی برای تاسیسات زیربنایی بشمار آیند (نگاه کنید به . (Smith 1998, Jerlerup 1997, Vinthagen 2000 فراکسیونهای افراطی زیست محیطی و حامیان حیوانات عمدتا عملیات خرابکارانه خود را بعنوان ابزاری تلقی مینمایند - آنچه که ecotage نامیده میشود - که میتواند از اقداماتی که به طبیعت آسیب وارد مینماید ممانعتبعمل آورد . برای این گروهها مراکز موردنظر جهتخرابکاری عبارتند از کارخانجات مواد شیمایی، تاسیسات اتمی، صنایع آلودهکننده، تاسیسات سدی و عواملی را که موجب گسترش شهر و شهرنشینی و تجاوز به مناطق کشاورزی و طبیعی میشود . یکی از گروههای شناخته شده در این قلمرو، گروه "Earthfirst" نام دارد که پایگاه آن در آمریکا و در سال 1984 تاسیس شده است . این گروه مسبب یک سری از اقدامات خرابکارانه میباشد . گروه مذکور در نوشتارهای ایدئولوژیک خود دارای گرایشات apokalyptic است، و دقیقا همین نکته از نظر تئوریک این گروه را با گروههای مذهبی تروریسم پیوند میدهد . علیرغم اینکه "تروریسم زیست محیطی" کماکان پدیدهای نسبتا حاشیهای بشمار میآید (8991 Taylor) ، اما با وجود این همانطور که مارتالی (Marthalee) در مقاله خود در سال 1996 اشاره نموده است: "با افزایش بحرانهای زیست محیطی جهانی جنبشهای زیستمحیطی رادیکال تحول مییابند، و آن جنبشهایی که دارای گرایشات اعتقادی میباشند، جز خطرناکترین گروهها محسوب میشوند . "
شناخته شدهترین گروه رادیکال که از حیوانات حمایت مینمایند تحت عنوان
علیرغم همه اینها این نوع تروریسم سبز وجههای حاشیهای در اروپا دارند . مرکز آمار و اطلاعات وابسته به "TWEED" در خصوص تروریسم داخلی اروپا از سال 1950 الی 1995، که توسط یان اسکار انگنه (Jan Oskar Engene) در دانشگاه برگن (نروژ) تهیه شده، نشان میدهد تروریسم قومی/منطقهای در اروپا نسبتبه سایر انواع تروریسم حالتسلطه دارد (بیش از 70% از عملیاتها تعلق به این نوع تروریسم داشته است)، در حالیکه گروههای طرفدار مسائل زیست محیطی تنها 1/0 درصد از کل عملیات تروریستی را عهدهدار بودهاند . گرچه در طی سالهای اخیر گروههای جانبدار مسائل زیست محیطی و حیوانات رفتارهای خشونتبار بیشتری از خود بروز دادهاند اما آنها برای تبدیل شدن به تهدیدهای تروریستی فاصله زیادی دارند .
وجود تهاجمات تروریستی به مراکز و تاسیسات زیربنایی
در دهه 1980 انستیتو تحقیقاتی آمریکایی RAND Corporation مطالعات پیوستهای را در خصوص تهدیدهای تروریستی علیه منابع انرژی انجام داده است . یکی از این مطالعات گویای این است که تعداد 99 عملیات علیه تاسیسات تولیدی و انتقال انرژی الکتریکی است .
این مطالعه و بررسی نشان میدهد که تعداد 57 عملیات تروریستی توسط چریکهای شورشی چپگرا در آمریکا لاتین صورت گرفته است، در حالیکه تعداد 19 عملیات در رابطه با جنگ ایران - عراق بوده است . این نوع عملیاتها عمدتا ایجاد اختلال در منابع و انتقال انرژی مینموده است . در دوره زمانی فوق (دهه 1980) تعداد عملیات انجام شده علیه تاسیسات و منابع انرژی در آمریکا کم بوده است . علاوه بر اینکه این نوع عملیاتها بیشتر از انگیزههای اقتصادی و باجگیرانه و نیز سیاسی برخوردار بوده است (نگاه و .(Golod بروز عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی در زمان جنگ و یا جنگهای داخلی نکتهای غیرمنتظره نمیباشد و همین امر اشاره به رابطه تهدیدهای خرابکارانه در هنگام تشدید منازعات دارد . این نوع تهدیدها در زمان صلح طبیعتا تعدیل بسیاری مییابند . امروزه دقیقا بحثی وجود دارد درخصوص شرایط گوناگون صلح، بحرانی و جنگی . زمینه این بحث مربوط به افزایش تعهدات آن کشورهایی است که در عملیات نظامی صلح و عملیات اجباری شرکت مینماید . اما در این باب هنوز مطالعهای درخصوص افزایش این نوع تعهدات بینالمللی و رابطه آن با تغییرات تهدیدهای خرابکارانه علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی صورت نگرفته است . 16
در صورتی که بخواهیم مطلب را بر اساس منابع آماری در طی سالهای اخیر پیگیری نمائیم، گزارشات سالانه مرکز Us Departmentof State از سال 1996 الی 1998 نشان میدهد که عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی درصد ناچیزی را بخود اختصاص میدهد و از کل تعداد عملیات تروریستی ثبتشده (تعداد 298 عملیات) در دوره زمانی فوق تنها 21 عملیات (حدود 7%) مربوط به تاسیسات زیربنایی بوده است که شامل: عملیات علیه مراکز و تاسیسات راهآهن (6)، ربودن هواپیما و کشتی (6)، اتوبوس و ایستگاههای اتوبوس (6)، خطوط نفتی (2) و فرودگاه (1) . در این خصوص برخی تاسیسات، مانند سیستم حمل و نقل بعنوان هدف انتخاب شده چرا که به انسانها آسیب وارد مینموده، برای نمونه قرار دادن بمب در اتوبوسها و هواپیماربایی . اگر میان تاسیسات زیربنایی بعنوان محل وقوع جرم و بعنوان هدف برای عملیات تروریستی تفاوت قائل باشیم میتوان گفت که تنها سه عملیات علیه تاسیسات زیربنایی بعنوان هدف انتخاب شده است . این نوع عملیاتها در کشور کلمبیا که کشوری جنگزده است اتفاق افتاده و بر علیه فعالیتشرکتهای نفتی خارجی صورت گرفته است . عاملان عملیات از اعضای وابسته به سازمانهای چریکی و شورشی ELN و FARC بودند که سرنگونی رژیم کلمبیا را هدف قرار دادهاند .
یکی از منابع آماری و اطلاعاتی که عمدتا در رابطه با تروریسم بینالملل مورد استفاده واقع میشود، مرکز ITERATE میباشد که عملیات تروریستی را بر حسب نوع عملیات تقسیمبندی نموده است: آدمربایی، هواپیماربایی، انفجار بمب، ارسال بمبهای نامهای، تهاجمات مسلحانه و ... . در مرکز اطلاعاتی و آماری فوق مفهوم "خرابکاری" یک مقوله خاص خود میباشد . در دوره زمانی 1968 الی 1980 خرابکاری تنها 24 مورد از 6714 عملیات تروریستی را تشکیل میداده است، یعنی 4/0 درصد (نگاه کنید به .(Jongman 1993:14 همچنین در دوره زمانی بعدی یعنی از سال 1980 الی 1988 خرابکاری نیز 4/0 درصد از کل عملیات تروریستی ثبتشده را تشکیل داده است . مرکز تحقیقاتی Jaffa Center for strategic studies ، که یک مرکز تحقیقاتی اسرائیلی درخصوص ثبت عملیات تروریستی است، خرابکاری را بعنوان مقولهای خاص در پایان دهه 1980 ثبت نموده است . در این دوره زمانی خرابکاری از تعداد 7/0% تا تعداد 4/2% نوسان داشته است .
همانگونه که قبلا ذکر گردید گروههای راستگرا افراطی در آمریکا در نوشتارها و منابع ایدئولوژیک خود مطرح نمودهاند که تاسیسات زیربنایی را جز اهداف محوری خرابکاری خود قرار دادهاند .(Kaplan 1997) توجه به محافل و مراکز راستگرایان افراطی پس از عملیات بمبگذاری در ساختمان فدرال اکلاهما (Oklahoma) که در سال 1995 اتفاق افتاد بشدت فزونی یافت . همچنین راستگرایان افراطی در اروپا در طی دهه اخیر چرخش داشتهاند . البته تردیدها نسبتبه عملیات راستگرایان افراطی در اروپا و آمریکا بر علیه تاسیسات غیرنظامی زیاد است . اما مطالعات تجربی عکس این مطلب را نشان میدهد . مقالهای تازه منتشره در خصوص خشونت راستگرایان افراطی در آمریکا تعداد 60 عملیات ثبتشده را تحت عنوان "Patriot - related Crimes از ژانویه 1994 تا سپتامبر 1995 مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است (نگاه کنید به . (Levin 1998 در این بررسی عملیات خرابکارانه بر علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی تنها دو عملیات بوده است . 17
نکات فوقالذکر و آمار پائین درخصوص تهاجمات خرابکارانه - و عملیات تروریستی علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی نبایستی ناچیز تلقی شود . درست است که فیالمثل تهاجم علیه منابع انرژی در زمان صلح بندرت صورت گرفته اما محقق شده است و لذا باید بدانها حساس بود . چند سال پیش یک گروه اسلامی آفریقایی - آمریکایی در کلورادو (Colorado) آمریکا در پی این بودند که انتقال جریان برق را به یک منطقه بزرگ مسکونی قطع نماید (نگاه کنید به . (RAND Corporation 1994 همچنین نمونههای تاریخی حادی در رابطه با عملیات خرابکاری و تروریستی علیه منابع آب آشامیدنی در شهرها وجود دارد . در سال 1945 گروه رادیکال یهودی DIN در پی سمی نمودن منابع آب آشامیدنی پنجشهر آلمانی بودند . این اقدام آنها بخاطر کشتار جمعی یهودیان توسط آلمانهای نازی بوده است . 26 راستگرایان افراطی آمریکایی در چندین مورد تلاش نمودند که آب آشامیدنی چند شهر را مسموم نمایند . پلیس اف بی آی در سال 1984 انباری را کشف نمود که در آن 100 لیتر سیانید وجود داشته و گروهی بنام "White Supremacist" در آرکانزاس قصد داشتند که با این مایع منابع آب آشامیدنی شهری را سمی نمایند .
علیرغم این همانطوریکه قبلا اشاره نمودیم به نظر میرسد که گروههای تروریستی هنوز تمایل زیادی برای انجام عملیات علیه تاسیسات زیربنایی غیرنظامی از خود نشان نمیدهند، آنجائیکه اینگونه مراکز دچار آسیب شده بدینخاطر بوده که این مراکز محل وقوع حادثه بوده و نه هدف عملیات .
تروریسم و عملیات نظامی صلح بینالمللی
علاوه بر اینها، نمونههای دیگری از تروریسم بینالمللی علیه دولتهای اروپایی وجود دارد که ریشه آنرا باید در تعهدات نظامی - بینالمللی این دولتها جستجو نمود . گستردهترین اقدام تروریستی در فرانسه، که در نیمه دوم سال 1995 صورت گرفت، توسط گروه مسلحانه و اسلامی الجزایری (GIA) انجام گردید . این عملیات اعتراضی علیه حمایتهای اقتصادی و نظامی فرانسه از رژیم نظامی الجزایر بود . همچنین منافع و مراکز آمریکایی در خارج از این کشور مدتهاست که بعنوان هدفهای تروریسم بینالمللی مدنظر است . دلیل آن حضور نظامی آمریکایی و دخالتهای این کشور در خاورمیانه میباشد . شروع مجدد جنگ هوایی علیه عراق در سال 1998 که در آن آمریکا در راس موضوع قرار داشت، به احتمال زیاد علتی استبر اقدامات تروریستی علیه سفارتخانههای آمریکا در تانزانیا و کنیا . همینطور اقدامات نظامی روسیه علیه جمهوری چچن علتی بوده استبر عملیات تروریستی گسترده بر علیه مناطق مسکونی Volgodonsk و Bujnaksh در مسکو در ماه آگوستسال 1999 که طی آن 223 انسان جان خود را از دست دادند . با وجود این هنوز برخی ابهامات درخصوص عاملان این اقدام وجود دارد . 19 این نوع استفاده از ترور مبتنی بر کشتار جمعی انسانها به عنوان مبارزهای از برای استقلال ملی از نظر تاریخی پدیدهای ناشناخته نمیباشد، 20 و میتواند بعنوان نمونهای از برای سایر گروهها قلمداد شود .
از نظر تاریخی تروریسم بعنوان یک استراتژی، بزرگترین نیروی قهریه علیه رژیمهای استثمارگر بوده است . علت این مساله احتمالا این است که اراده سیاسی برای ایجاد یک چنین حضوری کمتر از زمانی است که در آن خود اهداف ملی و منطقهای در معرض خطر قرار میگیرد . 21 عملیات تروریستی علیه عملیات صلح بینالمللی و عملیات اجباری از نظر تئوریک ابزاری موثر از برای آن گروهها و دولتهایی که علاقمند به عدم حضور نیروهای صلح در صحنه میباشند . چندین نمونه تاریخی میتواند این مساله را به اثبات برساند . گروهی وابسته به حزبالله لبنان طی یک عملیات انتحاری بس حیرتآور علیه سربازان نیروی دریایی آمریکا و نیروهای چند ملیتی (MNFII) که در سال 1983 در بیروت به انجام رساند تعداد 243 انسان را از بین بردند . این عملیات باعث گردید که آمریکا نیروهای صلح خود را در طول چند ماه از منطقه دور نماید . دیدگاه و نقطهنظری که در خصوص آمریکا و همپیمانان اروپایی آن شایع است اینکه این کشورها از اینکه نیروهایشان جان خود را در اینگونه ماموریتها از دستبدهند از ظرفیت پائینی برخوردار میباشند . این دیدگاه شایع باعثشده که عملیات تروریستی برای گروههایی که خواهان خروج نیروهای صلح از مناطق گوناگون میباشند، از جاذبیت ویژهای برخوردار باشد . 22 بر این اساس در صورتی که کشوری مانند نروژ بخواهد در عملیات نظامی بینالمللی شرکت نماید، این مساله قابل اغماض نیست که تهدیدهای تروریستی از آنچه که تاکنون بوده بسیار افزونتر میشود . در این خصوص ما هنوز فاقد مطالعات و بررسیهای تجربی میباشیم . 23
فرجام
تروریسم در وهله اول مربوط به تهدید علیه انسانها و جان آنها میشود . بسیاری از شواهد حاکی از آنست که تهاجمات تروریستی امروزه از ویژگیهای مرگآفرینی نسبتبه قبل برخوردارند، علیرغم اینکه تعداد این نوع عملیاتها کمتر از گذشته شده است . امروزه اهداف خارجی و بالاخص اهداف آمریکایی جز اهداف بالقوه برای گروههای تروریستی در اروپا محسوب میشود .
تصاویر تهدیدآمیز امروز در حال تغییرات سریعی است و همین زمینه موجب میگردد که پیشبینی وجود تروریسم در آینده از ابهام برخوردار باشد . رشد صور نوین تروریستی فیالمثل گروههای دینی و نیز عاملان منفرد بدون داشتن ارتباط با سایر گروههای تروریستی مطالبات امنیتی را بغرنجتر نموده است . در دنیایی که تدریجا در روند جهانی شدن قرار میگیرد، میتوان بر این نظر بود که مرزهای میان تروریسم داخلی و بینالمللی بیش از پیش سیالتر میشود . در این راستا تعاملات عمیقتر بینالمللی، مهاجرتها و منازعات تکالیف سنگینی را برای مراکز امنیتی و پلیسی در رابطه با سیاستهای امنیتی ایجاد مینماید .
(فصلنامه مرکز مطالعات سیاستخارجی نروژ - شماره 4 - سال 2000)
پي نوشت :
1. درخصوص اینکه ترور حکومتی از انواع تروریسم میباشد، نقطهنظر مشترکی وجود ندارد . برخی بر این نظرند که مفهوم تروریسم را باید صرفا در مورد عاملان غیرحکومتی بکار برد . برخی دیگر بر این نظرند که ترور حکومتی بدلایل چندی بایستی در ردیف سایر تروریسمها قرار گیرد . و نیز گفته میشود که توانمندی یک حکومتبرای ترور جمعیتبیش از عاملان غیردولتی است . گروههای تروریستی که حامی و پشتیبان آنها حکومتها میباشند از قدرت عمل بیشتری برخوردارند . و حداقل اینکه عملیات تروریستی که از سوی گروههای غیرحکومتی انجام میشود عمدتا پاسخی استبه ظلمها و خفقانها و ترورهای حکومتی .
2. نگاه کنید به : - RAND - st. Andrew| schronology of International Terrorismand Bruce Hoffmann (1998).
منبع:http://www.hawzah.net /س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}