بازگشت کربن از آلمان به فرانسه
کربن پیش از آن که از ترکیه به فرانسه بازگردد، احساس کرد که لازم است به کشور برگزیده اش و موطن شیخ غایب و راهبر خود، سهروردی، سری بزند. سرنوشت، مثل همیشه، با وی یار بود و مأموریت یافت راهی ایران شود.
کربن و الهیات پروتستان
چکیده:
کربن پیش از آن که از ترکیه به فرانسه بازگردد، احساس کرد که لازم است به کشور برگزیده اش و موطن شیخ غایب و راهبر خود، سهروردی، سری بزند. سرنوشت، مثل همیشه، با وی یار بود و مأموریت یافت راهی ایران شود.
تعداد کلمات: 1242 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
کربن پیش از آن که از ترکیه به فرانسه بازگردد، احساس کرد که لازم است به کشور برگزیده اش و موطن شیخ غایب و راهبر خود، سهروردی، سری بزند. سرنوشت، مثل همیشه، با وی یار بود و مأموریت یافت راهی ایران شود.
تعداد کلمات: 1242 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
تجربه آلمان سبب گشت تا پس از بازگشت کربن به کشورش، فرانسه، دامنه دوستی هایش گسترش یابد. او در این مرحله از زندگی اش، یعنی در سالهای پایانی دهه سی، با الکساندر کواره، که برخی وی را عارفی بزرگ می پنداشتند، آشنا شد. کواره، همواره پس از پایان جلسات درسش در مدرسه مطالعات عالی در پاریس، با حاضران به قهوه خانه تاریخی و مشهوری به نام قهوه خانه دارکور میرفت. «فلسفه فرانسه » آن روزگار در این قهوه خانه بود که تدوین گشته، مورد بحث قرار می گرفت. کواره جمعی را تشکیل داده بود که خودش مرکز ثقل آن بود. در این جمع، کربن نیز در کنار چهره های برجسته دیگری چون کوژنیکف ( الکساندر کوژو)، رمون کنو، فریتیس هاینمان حضور داشت. در گفتگوهای این جمع تفسیرهای متضادی از پدیدارشناسی هگل طرح می شد و حاضران پیوسته به مقایسه پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر می پرداختند. از دیگر دوستان کربن در این دوره، برنار گروتهویزن، بنیانگذار «انسان شناسی فلسفی» و صاحب کتابی به همین نام بود. یکی دیگر از برنامه های کربن در این دوره، حضور در جلساتی بود که در منزل گابریل مارسل تشکیل می شد و فیلسوفانی چون رنه لوسن و لویی لاول نیز در آنها حضور داشتند. بحث در باب پدیدارشناسی، یاسپرس و هایدگر موضوعات اصلی این جلسات بود .
کربن طی سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۲، یعنی پس از بازگشت از نخستین سفرش به آلمان، که به شدت تحت تأثیر متکلمان پروتستان، به خصوص کارل بارت قرار گرفته بود، با چند نفر دیگر نشریه کوچکی به نام «اینجا و اکنون» را به راه انداخت و در آن، بسیار شورمندانه به دفاع از اندیشه های بارت پرداخت. اما طولی نکشید که او و دوستانی که با آنها دست اندرکار انتشار نشریه مذکور بود «دیگر در فضای "بارت مآبی" و الهیات و کلام جدلی» احساس راحتی نمی کردند. آنان خود را از تبار معنوی کی یرکگور و داستایوفسکی می دانستند و خواهان آن بودند فلسفه را «تکانی» دهند. در همین ایام بود که دیدگاه سهروردی توجه کربن را به شدت به خود جلب کرد و او به واسطه اندیشه این حکیم ایرانی دریافت به جای آن که در صدد وارد کردن تکان و ضربه ای به فلسفه باشد، باید بکوشد تا به حکمت یا سوفیای دیگری دست یابد. کربن، نهایتا به این نتیجه رسید که این حکمت و سوفیای دیگر را می تواند، به کمک سهروردی، در تفکر شرقی و در فرهنگ ایران باستان جستجو کند.
بیشتر بخوانید : هایدگری دیگر
در این دوره، او که دیگر از الهیات نظری کارل بارت عبور کرده بود و احساس می کرد این الهیات با نفی آگاهانه امر دینی، نگرشی ساده لوحانه به ادیان است، نخستین اثر خود در حوزه شرق شناسی، یعنی ترجمه و ویراستاری آواز پر جبرئیل، اثر سهروردی را منتشر کرد. کربن اثر خود را در اختیار بارت نهاد. او کتاب را که خواند، بعدها با لبخندی لبریز از حسن نیت آن را جزء آثار "کلام طبیعی" دانست، همین و بس!» کربن از این بابت بسیار رنجیده خاطر شد و احساس می کرد که بارت روح اصلی فلسفه اشراق را درنیافته است؛ لذا نامه ای در این باب به او نوشت.
کربن در ترکیه
در بهار ۱۹۳۹، گرین مأموریت رسمی می یابد تا عازم استانبول شده، از کلیه دست نوشته های سهروردی در کتابخانه های این شهر، نسخه برداری کند، زیرا قرار بود متون فارسی و عربی او تصحیح و منتشر شود. در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۹، همراه همسرش عازم استانبول می شود. مأموریتش ابتدا سه ماه است اما عملا شش سال یعنی تا سپتامبر ۱۹۴۵، به طول می انجامد. او خود درباره اقامتش در استانبول می گوید:
در آن جا شرایط خاصی بود که با فضیلت گرانبهای سکوت آشنا شدم؛ یعنی با آنچه راز آموزان و اهل اسرار، کتمان (به فارسی) می نامند. از برکات راز داری و سکوت این بود که موفق شدم با شیخ غایب و مراد خویش به خلوت بنشینم؛ یعنی من، که سی و شش ساله بودم، با شهاب الدین سهروردی که در همین سن و سال به شهادت رسیده بود، به گفت وگو پرداختم؛ صبح تا شب از عربی ترجمه می کردم و تنها از مفسران و مریدان او راهنمایی می گرفتم، زیرا میل نداشتم تحت تأثیر هیچ جریان و مکتب فلسفی یا کلامی معاصر قرار گیرم. طی این سال های گوشه گیری ام، یک اشراقی شده بودم.
کربن شیفته فرهنگ معنوی ایران زمین شد و با پژوهشهای بنیادین و پربار خود، اسلام ایرانی را به جهان غرب شناساند. خود او درباره سفرش به ایران چنین می گوید:
هنگامی که شما بیش از سی سال با گل های سرسبد فلسفه و معنویت یک فرهنگ عجین شده باشید، به ویژه با جهانی معنوی ای چون ایران زمین، بیشک رنگ و بوی آن را خواهید گرفت. البته من غربی (به معنای زمینی این واژه هستم و غربی نیز خواهم ماند. شاید هم چون یک غربی بودم، توانستم به چنین موفقیتی دست یابم.
کربن در ایران
کربن پیش از آن که از ترکیه به فرانسه بازگردد، احساس کرد که لازم است به کشور برگزیده اش و موطن شیخ غایب و راهبر خود، سهروردی، سری بزند. سرنوشت، مثل همیشه، با وی یار بود و او از همان ماه اوت ۱۹۴۴، مأموریت یافت راهی ایران شود.
روز ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۵/ ۱۳۲۴ ه. ش، کربن به اتفاق همسرش وارد تهران شد.به یاد داشته باشیم که ایران آن روزگار و شرایط اجتماعی و تاریخی اش با ایران دوران ما بسیار فاصله دارد. خود کربن در این باره می گوید:
تهران آن روزگار به تهران امروز شباهت چندانی نداشت. کل شهر از وسعت فرمانداری فرانسه تجاوز نمی کرد و جمعیت آن حدود هشتصد هزار نفر بود. ... آن موقع، درشکه ها به خوبی جوابگوی آمدوشد مردم بودند. به این امر نشان دهنده تحول فوق العاده ایران طی یک نسل است.؟ ابتدا قرار بود مأموریت کربن سه ماهه باشد، اما سی سال ادامه یافت. وی در این مأموریت، طرحهای بلندمدت و اندیشه های بزرگی را پیش روی خود قرار داد. کربن در ایران از نزدیک با گنجینه های عرفان و معنویت اسلام ایرانی انس گرفته، با آمدن به وطن سهروردی دل به ایران زمین سپرد.
وی در ایران با برخی از بزرگان ادب، فلسفه و حکمت ایران معاصر همچون علامه طباطبایی، سید جلال الدین آشتیانی، سید حسین نصر، محمد معین و داریوش شایگان آشنا شد. کربن به استقبال گرمی که دوستان ایرانی اش از طرحها و برنامه های وی کردند، اشاره کرده است. در سال ۱۹۴۷ / ۱۳۲۶ ه. ش. کربن احساس کرد که زمان اجرای طرحی که در دوران تدریس اتین ژیلسون در سر می پروراند فرا رسیده است. کار اولیه و فوری وی عبارت بود از جمع آوری داده ها و منابع، تشکیل دفتر کار و سپس، آغاز انتشار آثار. کربن، دست به کار تحقق بخشیدن به طرح بزرگ و دیرینه خود، یعنی انتشار کتابخانه ایرانی، شد و طی بیست و پنج سال با کمک چند همکاری بیست و دو جلد از این مجموعه را عرضه کرد. این مجموعه اساسا شامل متون عربی و فارسی منتشر نشده حکمی، فلسفی و عرفانی اسلام ایرانی بود. او در عین حال توانست گروهی از پژوهشگران جوان و زبده را تربیت کند که راه و سنت فلسفه قدیم را با جان و دل در پیش گیرند.
کربن شیفته فرهنگ معنوی ایران زمین شد و با پژوهشهای بنیادین و پربار خود، اسلام ایرانی را به جهان غرب شناساند. خود او درباره سفرش به ایران چنین می گوید:
هنگامی که شما بیش از سی سال با گل های سرسبد فلسفه و معنویت یک فرهنگ عجین شده باشید، به ویژه با جهانی معنوی ای چون ایران زمین، بیشک رنگ و بوی آن را خواهید گرفت. البته من غربی (به معنای زمینی این واژه هستم و غربی نیز خواهم ماند. شاید هم چون یک غربی بودم، توانستم به چنین موفقیتی دست یابم.
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
کربن در ترکیه
در بهار ۱۹۳۹، گرین مأموریت رسمی می یابد تا عازم استانبول شده، از کلیه دست نوشته های سهروردی در کتابخانه های این شهر، نسخه برداری کند، زیرا قرار بود متون فارسی و عربی او تصحیح و منتشر شود. در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۹، همراه همسرش عازم استانبول می شود. مأموریتش ابتدا سه ماه است اما عملا شش سال یعنی تا سپتامبر ۱۹۴۵، به طول می انجامد. او خود درباره اقامتش در استانبول می گوید:
در آن جا شرایط خاصی بود که با فضیلت گرانبهای سکوت آشنا شدم؛ یعنی با آنچه راز آموزان و اهل اسرار، کتمان (به فارسی) می نامند. از برکات راز داری و سکوت این بود که موفق شدم با شیخ غایب و مراد خویش به خلوت بنشینم؛ یعنی من، که سی و شش ساله بودم، با شهاب الدین سهروردی که در همین سن و سال به شهادت رسیده بود، به گفت وگو پرداختم؛ صبح تا شب از عربی ترجمه می کردم و تنها از مفسران و مریدان او راهنمایی می گرفتم، زیرا میل نداشتم تحت تأثیر هیچ جریان و مکتب فلسفی یا کلامی معاصر قرار گیرم. طی این سال های گوشه گیری ام، یک اشراقی شده بودم.
کربن شیفته فرهنگ معنوی ایران زمین شد و با پژوهشهای بنیادین و پربار خود، اسلام ایرانی را به جهان غرب شناساند. خود او درباره سفرش به ایران چنین می گوید:
هنگامی که شما بیش از سی سال با گل های سرسبد فلسفه و معنویت یک فرهنگ عجین شده باشید، به ویژه با جهانی معنوی ای چون ایران زمین، بیشک رنگ و بوی آن را خواهید گرفت. البته من غربی (به معنای زمینی این واژه هستم و غربی نیز خواهم ماند. شاید هم چون یک غربی بودم، توانستم به چنین موفقیتی دست یابم.
کربن در ایران
کربن پیش از آن که از ترکیه به فرانسه بازگردد، احساس کرد که لازم است به کشور برگزیده اش و موطن شیخ غایب و راهبر خود، سهروردی، سری بزند. سرنوشت، مثل همیشه، با وی یار بود و او از همان ماه اوت ۱۹۴۴، مأموریت یافت راهی ایران شود.
روز ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۵/ ۱۳۲۴ ه. ش، کربن به اتفاق همسرش وارد تهران شد.به یاد داشته باشیم که ایران آن روزگار و شرایط اجتماعی و تاریخی اش با ایران دوران ما بسیار فاصله دارد. خود کربن در این باره می گوید:
تهران آن روزگار به تهران امروز شباهت چندانی نداشت. کل شهر از وسعت فرمانداری فرانسه تجاوز نمی کرد و جمعیت آن حدود هشتصد هزار نفر بود. ... آن موقع، درشکه ها به خوبی جوابگوی آمدوشد مردم بودند. به این امر نشان دهنده تحول فوق العاده ایران طی یک نسل است.؟ ابتدا قرار بود مأموریت کربن سه ماهه باشد، اما سی سال ادامه یافت. وی در این مأموریت، طرحهای بلندمدت و اندیشه های بزرگی را پیش روی خود قرار داد. کربن در ایران از نزدیک با گنجینه های عرفان و معنویت اسلام ایرانی انس گرفته، با آمدن به وطن سهروردی دل به ایران زمین سپرد.
وی در ایران با برخی از بزرگان ادب، فلسفه و حکمت ایران معاصر همچون علامه طباطبایی، سید جلال الدین آشتیانی، سید حسین نصر، محمد معین و داریوش شایگان آشنا شد. کربن به استقبال گرمی که دوستان ایرانی اش از طرحها و برنامه های وی کردند، اشاره کرده است. در سال ۱۹۴۷ / ۱۳۲۶ ه. ش. کربن احساس کرد که زمان اجرای طرحی که در دوران تدریس اتین ژیلسون در سر می پروراند فرا رسیده است. کار اولیه و فوری وی عبارت بود از جمع آوری داده ها و منابع، تشکیل دفتر کار و سپس، آغاز انتشار آثار. کربن، دست به کار تحقق بخشیدن به طرح بزرگ و دیرینه خود، یعنی انتشار کتابخانه ایرانی، شد و طی بیست و پنج سال با کمک چند همکاری بیست و دو جلد از این مجموعه را عرضه کرد. این مجموعه اساسا شامل متون عربی و فارسی منتشر نشده حکمی، فلسفی و عرفانی اسلام ایرانی بود. او در عین حال توانست گروهی از پژوهشگران جوان و زبده را تربیت کند که راه و سنت فلسفه قدیم را با جان و دل در پیش گیرند.
کربن شیفته فرهنگ معنوی ایران زمین شد و با پژوهشهای بنیادین و پربار خود، اسلام ایرانی را به جهان غرب شناساند. خود او درباره سفرش به ایران چنین می گوید:
هنگامی که شما بیش از سی سال با گل های سرسبد فلسفه و معنویت یک فرهنگ عجین شده باشید، به ویژه با جهانی معنوی ای چون ایران زمین، بیشک رنگ و بوی آن را خواهید گرفت. البته من غربی (به معنای زمینی این واژه هستم و غربی نیز خواهم ماند. شاید هم چون یک غربی بودم، توانستم به چنین موفقیتی دست یابم.
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
بیشتر بخوانید :
مفهوم زمان از دیدگاه هایدگر
کارنپ در برابر هایدگر
آثار فردید جوان
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}