تفاوت در نحوه مواجهه با الهیات
 
چکیده:
هایدگر بیش از شصت سال در باب خدا اندیشید بی آن که نامش را بر زبان آورد، مگر صرفا در مواردی که کوشید از هر گونه سوء تفسیر از تفکرش ممانعت کند. البته کربن نیز به هیچ وجه خواهان دعوت به اندیشیدن در چارچوب نظامهای کلامی و تئولوژیک نظری نیست.
 
تعداد کلمات: 1100 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
نویسنده: پیژن عبد الکریمی

از نظر کربن، ساحت قدس و حضور آدمی در این ساحت، در عرفان شرقی و نیز در هرمنوتیک تأویلی و باطنی کتب مقدس (در قیاس با تفسیرهای کلامی، فلسفی و تاریخی از این متون)، ظهور و شدت و حدت بیشتری دارد، و به این اعتبار، تفکر هایدگر از وجوه معنوی کمتری برخوردار است. بر اساس این تلقی، در نحوه مواجهه با الهیات و متون مقدس، میان هایدگر و کربن فاصلهای دیده می شود. هایدگر می کوشد از تئولوژی فاصله گیرد و حتی تفکر متافیزیکی را به دلیل وصف تئولوژیک بودن آن مورد انتقاد قرار داده، قرار گرفتن موجود اعلى به جای وجود را سبب غفلت از وجود می داند، غفلتی که در تاریخ تفکر غربی به نیست انگاری انجامیده است. به همین دلیل، هایدگر بیش از شصت سال در باب خدا اندیشید بی آن که نامش را بر زبان آورد، مگر صرفا در مواردی که کوشید از هر گونه سوء تفسیر از تفکرش ممانعت کند. البته کربن نیز به هیچ وجه خواهان دعوت به اندیشیدن در چارچوب نظامهای کلامی و تئولوژیک نظری نیست، و با تفسیر تأویلی و پدیدارشناسانه ای که از الهیات و کتب مقدس به عمل می آورد، از نحوه تفکر  هایدگر چندان فاصله نمی گیرد. با این وصف، میان اندیشه های هایدگر و کربن در این باب تفاوت هایی دیده می شود. هایدگر خواهان گسست از تفکر متافیزیکی است و این گسست با گذر از تئولوژی همراه است. هایدگر صراحتا از «تخریب تئولوژی» سخن می گوید، و به تبعیت از نیچه و هوسرل، خواهان نوعی بازگشت به نحوه تفکر پیشاسقراطیان و متفکران یونان دوره ماقبل متافیزیک است.

  بیشتر بخوانید :   اندیشه سیاسی هایدگر

 کربن نیز در این زمینه تا حدود زیادی با هایدگر همدل و همراه است. او نیز همچون هایدگر ناقد تفکر متافیزیک غربی است، با این تفاوت که نقد هایدگر بر متافیزیک رادیکال و بنیادین است و به این اعتبار، تفکر هایدگر در قیاس با تفکر کربن، باطنی تر و حتی می توان گفت تا حدود زیادی دینی تر است، اما کربن، علیرغم روی گردانی اش از عقلانیت متافیزیک غربی، خواهان گسست و گذر کامل از سنت متافیزیک غربی نیست، بلکه در صدد پیوند زدن میان متافیزیک و عرفان است و تلاش به منظور ایجاد این پیوند، همان خصیصه ای است که وی را شیفته سهروردی کرده، تا آنجا که این «فیلسوف اشراقی» را در نگاه کربن تا مرتبه «قهرمان نمونه فلسفه» ارتقا بخشیده است. هایدگر، برای گسست از متافیزیک به دوره پیشاسقراطی و متفکرانی چون هراکلیتوس و پارمنیدس چشم دوخته است. این در حالی است که کربن در نقد خویش از متافیزیک به عرفانهای شرقی روی می آورد. البته میان اندیشه های پیشاسقراطی با حکمتهای شرقی همسویی هایی دیده میشود، با این وصف، نمی توان آنها را یکی دانست. اندیشه های پیشاسقراطی و حکمتهای شرقی در وصف شهودی بودن مشترکند. همچنین، در هر دو سنت، منطق و عقل استدلالی هنوز راهبر تفکر نیست و هر دو سنت با اصالت منطق یا لوژیسیسمی که با تفکر متافیزیکی شکل می گیرد اساسا آشنا نیستند.
 از نظر کربن، ساحت قدس و حضور آدمی در این ساحت، در عرفان شرقی و نیز در هرمنوتیک تأویلی و باطنی کتب مقدس (در قیاس با تفسیرهای کلامی، فلسفی و تاریخی از این متون)، ظهور و شدت و حدت بیشتری دارد، و به این اعتبار، تفکر هایدگر از وجوه معنوی کمتری برخوردار است. بر اساس این تلقی، در نحوه مواجهه با الهیات و متون مقدس، میان هایدگر و کربن فاصلهای دیده می شود. هایدگر می کوشد از تئولوژی فاصله گیرد و حتی تفکر متافیزیکی را به دلیل وصف تئولوژیک بودن آن مورد انتقاد قرار داده، قرار گرفتن موجود اعلى به جای وجود را سبب غفلت از وجود می داند
به هر تقدیر، با توجه به همه ظرایف و دقایق این بحث، می توان گفت که در مواجهه با تئولوژی میان تفکر هایدگر و اندیشه کربن فاصله ای هست و آن اینکه هایدگر از «تخریب تئولوژی» سخن می گوید در حالی که کربن خواهان «احیای الهیات» است، چرا که از نظر کربن، هرمنوتیکی که در ادیان اهل کتاب (یهودیت، مسیحیت و اسلام) به کار میرود جنبه معنوی و وجودی نیرومندتری دارد، علاوه بر آن که «هرمنوتیک در ادیان اهل کتاب از همان ابتدا مضامین و واژگان آشنای پدیدارشناسی را مطرح می کند». از نظر کربن، برای احیای الهیات، ناچاریم به هرمنوتیکی که در ادیان اهل کتاب (یهود، مسیحیت و اسلام) به کار میرود مراجعه کنیم، زیرا هرمنوتیک در حوزه های دینی و به شکل تفسیر و تعبیری خودجوش توسعه یافت؛ و اینک تولد دوباره آن در عرصه این ادیان ممکن خواهد بود. و به تعبیر دیگر، در حالی که کربن به احیای الهیات و تولد دوباره هرمنوتیک پدیدارشناسانه و روش تأویلی باطنی برای پاسخگویی به بحران معنوی انسان معاصر و خروج از نیست انگاری چشم امید دوخته است، هایدگر به نحو توأمان هم از متافیزیک و هم از نظامهای تئولوژیک ناامید است و خدایان نظامهای تئولوژیک را برای دوران ما بسیار دیرهنگام میداند و از تفکر آماده گرانهای سخن می گوید که چشم انتظار ظهور تفکر فرداست، تفکری که نمیدانیم چگونه است، و ما صرفا میتوانیم خود را برای ظهور آن آماده نگاه داریم. از نظر هایدگر تفکری که در آینده ظهور خواهد کرد تحت اختیار ما نیست، بلکه نحوه ای از حوالت و تجلی خود وجود است. اما کربن معتقد است که تفکر هایدگر «حامل نوعی عدم شفافیت و ابهام است» و ما را به تفکری نوید میدهد که به هیچ وجه روشن نیست. لذا، در ذات تفکر هایدگر دو امکان کاملا متعارض نهفته است: آیا مضمون تفکر هایدگر بیانگر غروبگاه و افول تفکر معنوی است؟ تفکر هایدگر «آیا نشانه غروبگاه او نشانه عرفی شدن کلام (الهی) است؟ یا برعکس، نوید صبحگاه و سپیده دمی است که خبر از تجدید و احیای کلام (الهی) سنت مربوط به تورات [را] میدهد .
 
از نظر کربن، پاسخ به این پرسش، به دلیل همان ابهام و عدم شفافیتی که در ذات تفکر هایدگر نهفته است، نمی تواند روشن باشد. مطابق تلقی این فیلسوف فرانسوی، تفکر هایدگر بسیار شبیه تفکر هگل است به این اعتبار که امکان دو تفسیر کاملا متعارض در آن وجود دارد. تفکر هایدگر به کجا خواهد انجامید؟ در جواب این سؤال، کربن اظهار می دارد:
پاسخ به این پرسش می تواند چند گونه باشد و گزینشهای نهفته و قابل حدس این جوابها مرا به یاد فلسفه هگل و شکل گیری دو جریان راست و چپ این مکتب می اندازد. به سخن دیگر، پرسش شما می تواند فلسفه هایدگر را، به رغم میل او، به دو جناح راست و چپ تقسیم کند. به بیان ساده تر، تفکر هایدگر، به خصوص طرح «تخریب تئولوژی» وی، هم ممکن است به غروب و افول کامل تفکر حضوری و معنوی منجر شود و هم می تواند به احیای تفکر دینی و معنوی بینجامد. اما از نظر کربن، «عرفی کردن متافیزیک تنها موجب مرگ خدایان می شود و نه احیا و رستاخیز آنها»؛ و این سرنوشتی است که ممکن است در انتظار تفکر هایدگر نیز باشد.

ادامه دارد..
 
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
  چه هستیِ متافیزیک در اندیشه‌ی هایدگر
  هرمنویتیک و هستی و زمان هایدگر
  هایدگر، انسان، هستی