علي (ع)؛ تمام و كمال

نويسنده: محمد صفر جبرئيلي



جلوه هايي از شخصيت امام علي (عليه السّلام) در نهج البلاغه

براي شناخت امام (علیه السّلام) علاوه بر مطالعه تاريخ و تحليل آن مي توان به سخنان آن حضرت درباره خودشان يا سخنان كساني كه حضرت را درك كرده و در مكتبش پرورش يافته اند ـ بي واسطه يا با واسطه و حتي دشمنانش مراجعه كرد.
از آنجا كه امام (علیه السّلام) از مقام عصمت برخوردار است شناخت حضرتش براي غير معصوم كاري مشكل و چه بسا غيرممكن است ; به همين جهت شايد بهترين راه شناخت حضرت مراجعه به سخنان معصومان (علیهم السّلام) و از جمله خود ايشان باشد.
لذا در اين نوشتار بنابر آن است كه امام (علیه السّلام) را از زبان مباركش معرفي كنيم . طبيعي است كه با بضاعت ناچيز نگارنده و محدوديت مقاله فقط به جلوه هاي اندكي از شخصيت آن بزرگوار پرداخته ايم

1- علي (علیه السّلام) پرورش يافته مكتب پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است

الف : دوران طفوليت امام (علیه السّلام)
هنگامي كه امام (علیه السّلام) نوزاد بود پيامبر گهواره او را در كنار رختخواب خود قرار مي داد; حتي گاهي بدن او را مي شست و در مواقعي شير در كام او مي ريخت و او را به سينه مي فشرد1.
امام (علیه السّلام) خود در اين باره چنين مي فرمايد :
« و قد علمتم موضعي من رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالقرابه القريبه والمنزله الخصيصه وضعني في حجره و انا ولد يضمني الي صدره و يكنفني في فراشه و يمسني جسده و يشمني عرفه و كان يمضغ الشي ثم يلقمنيه » 2
شما مي دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خويشاوندي ام با او در چه نسبت است . آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سينه خويشم جا داد و مرا در بستر خود مي خوابانيد چنان كه تنم را به تن خويش مي سود و بوي خوش خود را به من مي بويانيد و گاه بود كه چيزي را مي جويد سپس آن را به من مي خوراند
ب : دوران نوجواني امام (علیه السّلام)
در سال خشكسالي مكه ابوطالب كه بزرگ قريش بود به جهت زيادي عايله خود ـ و شايد رسيدگي به امور ديگران ـ با مشكل اقتصادي شديدي مواجه شد. پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از اين فرصت استفاده كرد و براي مساعدت به ابوطالب و به همراه عمويش عباس كفالت دو تن از پسران او را متقبل شدند. در نتيجه جعفر به كفالت عباس و امام (علیه السّلام) كه كوچكترين پسر خانواده بود به كفالت پيامبر اكرم درآمدند و بدين وسيله حضرت كه هنوز سنين كودكي خود را مي گذرانيد به طور كامل تحت تربيت پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار گرفت 3.
امام (علیه السّلام) در اين باره مي فرمايد : « لقد كنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه يرفع لي في كل يوم من اخلاقه علما و يامرني بالاقتدا به . » 4
من همچون فرزندي كه همواره همراه مادر است همواره با پيامبر بودم و به دنبال او حركت مي كردم و او هر روز نكته تازه اي را از اخلاق نيك براي من آشكار مي ساخت و مرا فرمان مي داد كه به او اقتدا كنم .
ج : امام (علیه السّلام) هنگام بعثت پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
حضرت در اين وقت حدود ده سال داشتند اما شخصيت ذاتي آن بزرگوار و تاثيرات تربيتي مكتب پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ايشان را به جايي رسانده بود كه خود مي فرمايند
« لقد كان (صلّی الله علیه و آله و سلّم) يجاور في كل سنه بحرا فاراه و لايراه غيري ... اري نور الوحي و الرساله و اشم ريح النبوه.»5
پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مدتي از سال مجاور كوه حرا مي شد پس تنها من او را مشاهده مي كردم و كسي جز من او را نمي ديد. من نور وحي و رسالت را مي ديدم و نسيم نبوت را استشمام مي كردم .

2- ايمان امام (علیه السّلام)

الف : اول كسي كه ايمان آورد امام (علیه السّلام) است
بعد از آن كه پيامبر به رسالت مبعوث شد اول كسي كه ايمان آورد امام (علیه السّلام) بود
چنانكه فرموده است : « والله لانا اول من صدقه . » 6
به خدا سوگند! من نخستين كسي هستم كه وي را تصديق كردم
يا فرموده است : « اني ولدت علي الفطره و سبقت الي الايمان . » 7
من بر فطرت توحيد تولد يافته ام و در ايمان از همه پيش قدم تر بوده ام .
ابن ابي الحديد معتزلي ـ از بزرگان اهل سنت ـ دلايل زيادي بر اينكه اول كسي كه به پيامبر ايمان آورد امام علي (علیه السّلام) است اقامه مي كند و اشكالاتي را كه به اين ادعا وارد كرده اند جواب مي دهد8.
ب : ايمان امام (علیه السّلام) توام با يقين بود
حضرت مي فرمايند : « اني لعلي يقين من ربي و غير شبهه ج من ديني . » 9
من به پروردگار خويش يقين دارم و در دين و آيين خود گرفتار شك و ترديد نيستم ! و يا فرموده است : « ما سككت في الحق مذ اريته . » 10
من از زماني كه حق را يافته ام در آن ترديد نكرده ام
امام (علیه السّلام) معيار هدايت و راه نجات است .
امامي كه با حق است و حق هم با اوست : « علي مع الحق والحق مع علي . » 11 كسي كه قرآن ناطق است .
پس چراغ هدايت و راه نجات نيز هست .
مي فرمايد : « انما مثلي بينكم كمثل السراج في الظلمه يستض ي بها من ولجها . » 12 من در ميان شما همچون چراغي در تاريكي هستم ; هر كس به سوي آن چراغ روي آورد و در كنارش بنشيند از نورش بهره مند مي گردد.امام (علیه السّلام) چراغ هدايتي است كه هيچ گاه كسي را گمراه نمي كند .
« لا ضللت و لا ضل بي . » 13 »
هرگز گمراه نبوده ام و هرگز كسي به وسيله من گمراه نشد.
امام (علیه السّلام) مطيع خدا و رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود
يكي از ويژگيهاي امامان (علیه السّلام) اطاعت از پروردگار متعال است و امام علي (علیه السّلام) نيز در اين ويژگي سرآمد مي باشد. حضرت مي فرمايند : « اني لم ارد علي الله و لا علي رسوله ساعه قط و لقد وآسيته بنفسي ... » 14
من حتي يك لحظه به معارضه با (احكام و دستورات ) خدا و پيامبر برنخاسته ام .آري ايشان خود را در مقابل پيامبر اكرم مطيع محض مي دانست . چنانكه به مناسبتي كسي به ايشان عرض كرد : « يا اميرالمومنين فنبي انت قال : ويلك انما انا عبد من عبيد محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) . » 15
(اي اميرمومنان پس تو پيامبر هستي فرمود : واي بر تو! من بنده اي از بندگان پيامبر اكرم (محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستم.

3- موقعيت علمي امام (علیه السّلام)

الف : از محضر پيامبر كمال استفاده را برد
حضرت كه از طفوليت تا واپسين لحظات عمر پيامبر ملازم ايشان بود بيشترين بهره علمي را از مكتب عالي نبوت برد. امام (علیه السّلام) مي فرمايند : « ليس كل اصحاب رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) من كان يساله و يستفهمه حتي آن كانوا ليحبون ان يجي الا عرابي الطاري فيساله (علیه السّلام) حتي يسمعوا و كان لا عربي من ذلك شي و الا سالته عنه و حفظته . » 16 اين طور نبوده كه همه اصحاب پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از او پرسش كنند و استفهام نمايند; عده اي دوست داشتند اعرابي يا سائلي بيايد و از آن حضرت چيزي بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند و بهره بگيرند. اما من هر چه از خاطرم مي گذشت از او مي پرسيدم و حفظ مي نمودم . ابن ابي الحديد در شرح اين فراز از بيانات امام مي نويسد :
واعلم ان اميرالمومنين (علیه السّلام) كان مخصوصا من دون الصحابه رضوان الله عليهم بخلوات كان يخلو بها مع رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لايطلع احد من الناس علي ما يدور بينهما و كان كثير السوال للنبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عن معاني القرآن و عن معاني كلامه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اذا لم يسال ابتداه النبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالتعليم والتثقيف و لم تكن احد من اصحاب النبي (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كذلك . بل كانوا اقساما : فمنهم من يهابه ان يساله و هم الذين يحبون ان يج الاعرابي او الطاري فيساله و هم يسمعون . و منهم من كان بليدا بعيد الفهم قليل الهمه في النظر والبعث و منهم من كان مشغولا عن طلب العلم و فهم المعاني اما بعباده او دنيا و منهم المقلد يري ان فرضه السكوت و ترك السوال . و منهم المبغض الشان الذي ليس للدين عنده من الموقع ما يضيع وقته و زمانه بالسوال عن دقائقه و غوامضه وانضاف الي الامر الخاص بعلي (علیه السّلام) ذكاوه و فطنته و طهاره طينته و اشراق نفسه وضوها. و اذا كان المحل قابلا متهيئا. كان الفاعل الموير موجودا والموانع مرتفعه و حصل الاثر علي اتم ما يمكن فلذلك كان علي (علیه السّلام) كما قال الحسن البصري . رباني هذه الامه و ذا فضلها و لذا تسميه الفلاسفه امام الائمه و حكيم العرب . » 17
بدان كه اميرمومنان نسبت به پيامبر ويژگي هايي داشت كه ديگر صحابه آن ويژگي ها را نداشتند : او با پيامبر انس و خلوتي داشت كه هيچ كس نمي دانست در آن لحظات بين آن دو چه مي گذرد. از معاني قرآن و كلام پيامبر بسيار از حضرتش مي پرسيد اگر او سوال نمي كرد پيامبر خود او را تعليم مي داد و آگاه مي ساخت ; در حالي كه هيچ كدام از صحابه پيامبر چنين نبودند. آنان چند گروه بودند.
1 ـ گروهي كه خود از پيامبر سوال نمي كردند ولي دوست داشتند كسي بيايد از پيامبر چيزي بپرسد تا آنها نيز بشنوند و بهره ببرند .
2 ـ گروهي از فهم ناچيزي برخوردار بودند و در بحث و كسب علم همتي كم داشتند .
3 ـ گروهي نيز عبادت يا ميل به دنيا آنها را از فراگرفتن علم بازداشته بود .
4 ـ گروهي ديگر نيز وظيفه خود را سكوت و ترك سوال مي دانستند .
5 ـ بعضي نيز براي دين آن قدر ارزش قائل نبودند تا وقت خود را در يادگيري دقايق و مشكلات آن صرف كنند .
اما امام (علیه السّلام) كه از ذكاوت هوش طهارت باطن و نورانيت نفس برخوردار بود و تمام شرايط آمادگي و قبول معارف الهي را داشت به نحو تمام و كمال از پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره گرفت .
ب : دعاي پيامبر در حق امام نسبت به علم و آگاهي او
امام (علیه السّلام) مي فرمايد : « ... علم علمه الله نبيه فعلمنيه و دعالي بان يعيه صدري و تضطم عليه جوانحي » . 18
علمي است كه خداوند آن را به پيامبرش تعليم كرد و او نيز به من آموخت و برايم دعا كرد كه خدا آن را در سينه ام جاي دهد و اعضا و جوارحم را از آن مالامال سازد.
ج : گستره علم امام (علیه السّلام)
از آن جايي كه امام (علیه السّلام) از دو منبع لايزال قرآن و پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره گرفته و مشمول دعاي خاص پيامبراكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار گرفته بود از گستردگي علمي فوق العاده اي برخوردار بودچنان كه فرمود : « ايها الناس سلوني قبل ان تفقدوني فلانا بطرق السما اعلم مني بطرق الارض » 19.
اي مردم پيش از آن كه مرا نيابيد آنچه مي خواهيد بپرسيد زيرا من به راه هاي آسمان از راه هاي زمين آشناترم ابن ابي الحديد در اين باره مي نويسد : اجمع الناس كلهم علي انه لم يقل احد من الصحابه و لا احد من العلما (سلوني ) غير علي بن ابيطالب . » 20
همه مردم اتفاق دارند كه هيچ كدام از صحابه پيامبر و هم چنين از دانشمندان چنين ادعاي (سلوني قبل ان تفقدوني ) نكردند غير از علي بن ابي طالب !
امام (علیه السّلام) در جاي ديگر فرموده اند : « فو الذي نفسي بيده لاتسالوني عن شي فيما بينكم و بين الساعه و لا عن فئه تهدي مئه و تضل مئه الا انباتكم بناعقها و قائدها و سائقها و مناخ ركابها و محط رحالهالله » 21 سوگند به كسي كه جانم در دست قدرت او است ممكن نيست از آنچه بين امروز تا قيامت واقع مي شود يا درباره گروهي كه صد نفر را هدايت و يا صد نفر را گمراه كنند از من پرستش كنيد جز آنكه از دعوت كننده و رهبر و آن كسي كه زمام اين گروه را به دست دارد و جايگاه خيمه و خرگاه و محل اجتماع آنها شما را آگاه مي سازم

4- امام (علیه السّلام) عامل به علم بود

امام مي فرمايد : « ايها الناس اني والله ما احثكم علي طاعه الا و اسبقكم اليها و لا انهاكم عن معصيه ج الا واتناهي قبلكم عنها.» 22
اي مردم به خدا سوگند من شما را به هيچ طاعتي وادار نمي كنم مگر اين كه پيش از شما خودم به آن عمل مي كنم و شما را از معصيتي نهي نمي كنم مگر اينكه خودم پيش از شما (از آن ) كناره گيري مي كنم .
د : كمبود ظرفيت ها براي استفاده از علم امام
عليرغم اين گستره بي نهايت علمي امام (علیه السّلام) به خاطر شرايط نامساعد آن روزگار فرصت تعليم اين علوم را به جامعه نيافت . عواملي مانع كسب فيض از محضر امام (علیه السّلام) شد از جمله
1 ـ نبود افراد شايسته
امام (علیه السّلام) خطاب به كميل بن زياد فرمود :
« ها ان هاهنا لعلما جما (و اشار بيده الي صدره ) لو اصبت له حمله ! بلي اصبت لقنا غير مامون ج عليه . » 23
بدان در اينجا علم فراواني است . (با دستش اشاره به سينه مباركش كرد) اگر افراد لايقي مي يافتم به آنها تعليم مي دادم . آري تنها كسي را مي يابم كه زود درك مي كند ولي قابل اطمينان نيست .
2 ـ نبود ظرفيت مناسب در افراد
امام (علیه السّلام) چنين فرموده اند : « والله لو شئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت ولكن اخاف ان تكفروا في برسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الا و اني مقضيه الي الخاصه ممن يومن ذلك منه . » .24
به خدا سوگند اگر بخواهم مي توانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شوون زندگي اش آگاه سازم ولي از آن مي ترسم كه اين كار موجب كافر شدن شما به پيامبر گردد (درباره ام غلو كنيد!)
آگاه باشيد من اين اسرار را به خاصاني كه مورد اطمينان هستند خواهم سپرد.

5 ـ امام (علیه السّلام) شريك غم و همراه سختي هاي مردم

امام (علیه السّلام) در نامه اي كه خطاب به « عثمان بن حنيف » فرماندار بصره نوشته اند فرموده اند :
« اقنع من نفسي بان يقال هذا اميرالمومنين و لا اشاركهم في مكاره الدهر او اكون اسوه لهم في جشوبه العيش . » 25
آيا به همين قناعت كنم كه گفته شود : من اميرمومنانم ! اما با آنان در سختيهاي روزگار شركت نكنم و پيشوا و مقتداي آنان در تلخي هاي زندگي شان نباشم

6 ـ امام و ساده زيستي

عثمان بن حنيف در بصره به مهماني يكي از سرمايه داران شهر رفته و بر سر سفره او نشسته بود. امام بعد از شنيدن اين خبر در نامه اي ضمن توبيخ او شيوه خود را نيز بيان كرد وفرمود : « الا و ان امامكم قد اكتفي من دنياه طمعه و من طعمه برصيه ... فوالله ما كنزت من دنياكم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالي ثوبي طمرا و لا حزت من ارضها شبرا و لا اخذت منه الا كقوت آتان ج دبره . » 26
به خدا سوگند من از دنياي شما طلا و نقره اي نيندوخته ام . و از غنايم و ثروت هاي آن مالي ذخيره نكرده ام و براي اين لباس كهنه ام بدلي مهيا نياساخته ام و از زمين آن حتي يك وجب در اختيار نگرفته ام و از اين دنيا بيش از خوراك مختصر و ناچيزي بهره نبرده ام .

7 ـ سياست امام (علیه السّلام)

امام (علیه السّلام) در هيچ شرايطي حاضر به عدول از مباني قرآن كريم و سنت پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشدند حتي زماني كه به خلافت رسيدند عليرغم اينكه بعضي دوستان حضرت توصيه هايي كه در ظاهر با حسن نيت و در نظر گرفتن مصالح امام و حكومت همراه بود به ايشان مي نمودند اما آن بزرگار از هر گونه مصلحت انديشي و ظاهرنگري پرهيز مي كردند و در جواب اين قبيل پيشنهادات مي فرمودند :
« اتامروني ان اطلب النصر بالجور فيمن وليت عليه والله لا اطور به ما سمر سمير . و ما ام نجم في السما نجما . » 27
آيا به من دستور مي دهيد كه براي پيروزي خود از جور و ستم در حق كساني كه بر آنها حكومت مي كنم استمداد جويم . به خدا سوگند تا عمر من باقي است و تا شب و روز برقراراند و ستارگان آسمان در پي هم طلوع و غروب كنند هرگز چنين كاري نخواهم كرد!
ابن ابي الحديد مي گويد : « سياست امام عليه السلام در واقع همان سياست پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است . » سپس وجوه تشابه سياست امام (علیه السّلام) با پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ذكر مي كند; در ادامه نيز ميان سياست خليفه دوم و امام (علیه السّلام) مقايسه مي كند و سياست امام را از هر جهت مقدم بر سياست عمر مي داند . » 28
امام (علیه السّلام) خود نيز نسبت به سياست معاويه مي فرمايد : « والله ما معاويه بادهي مني ولكنه يغدر و يفجر و لولا كراهيه الغدر لكنت من ادهي الناس ولكن كل غدره فجره و كل ف جره كفره . » 29
سوگند به خدا معاويه از من سياستمدارتر نيست ; اما او نيرنگ مي زند و مرتكب انواع گناهان مي شود. اگر نيرنگ ناپسند و ناشايسته نبود من سياستمدارترين مردم بودم ولي هر نيرنگي گناه است و هر گناهي يك نوع كفر!
ابن ابي الحديد مي گويد : « كان علي لايستعمل في حربه الا ما وافق الكتاب والسنه و كان (معاويه ) يستعمل خلاف الكتاب والسنه و يستعمل جميع المكايد حلالها و حرامها . » 30
امام (علیه السّلام) در جنگ ها از چيزهايي كه با كتاب و سنت پيامبر موافق نبود استفاده نمي كرد ولي معاويه علاوه بر اينكه از امور مخالف قرآن و سنت بهره مي گرفت تمام مكر و حيله ها را خواه حلال يا حرام به كار مي بست .

8 ـ شجاعت امام (علیه السّلام)

امام (علیه السّلام) در تمام عمر شريف خود از شجاعت فوق العاده اي برخوردار بودند. ايشان درباره نوجواني خود مي فرمايد :
« انا وضعت في الصغر بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون ربيعه و مضر . » 31
من در دوران نوجواني بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه هاي بلند درخت قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم .
امام (علیه السّلام) در جاي ديگر مي فرمايد : آن ويژگي كه در جواني داشتم در سن كهولت به همان صورت باقي است :
« اما والله ان كنت لفي ساقتها حتي تولت بحذافيرها : ما عجزت (ضعفت ) و لا جبنت (وهنت ) و ان مسيري هذا لمثلها فلانقبن الباطل حتي يخرج الحق من جنبه . » 32
به خدا سوگند من در دنبال اين لشكر بودم و آنها را به پيشروي وا مي داشتم تا باطل به كلي عقب نشيني كرد و حق ظاهر گشت ; در اين راه هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نكرد. هم اكنون نيز به دنبال همان راه مي روم و پرده باطل را مي شكافم تا حق از درون آن خارج گردد.
در جواب نامه معاويه نيز مي فرمايد : « انا ابوحسن قاتل جدك و اخيك و خالك شدخا يوم بدر و ذلك السيف معي و بذلك القلب القي عدوي . » 33
من ابوالحسن درهم كوبنده جد و برادر و دايي تو در روز بدرم اكنون همان شمشير با من است و با همان قلب پرتوان با دشمن روبرو مي شوم !

9 ـ شخصيت منحصر به فرد امام در نگاه ديگران

الف : امام حسن مجتبي (علیه السّلام) پس از شهادت امام (علیه السّلام) فرمود :
« الا انه قد مضي في هذه الليله رجل لم يدركه الاولون و لن يري مثله الآخرون . » 34
امشب مردي درگذشت كه پيشينيان به حقيقت او نرسيدند و آيندگان هرگز مانند او را نخواهند ديد.
ب : تعقاع بن زراره درباره امام گفت :
« رضوان الله عليك يا اميرالمومنين فوالله لقد كانت حياتك مفتاح خير ولو ان الناس قبلوك لاكلوا من فوقهم و عن تحت ارجلهم ولكنهم غمطوا النعمه و آثروا الدنيا علي الآخره . » 35
رضوان خدا بر تو باد اي اميرمومنان ! به خدا سوگند زندگي ات كليد هر خير بود و اگر مردم تو را مي پذيرفتند از بالاي سر و زير پاي خود مي خوردند و نعمت خدا آنان را فرا مي گرفت ; لكن اينان نعمت را ناسپاسي كردند و دنيا را بر آخرت برگزيدند.
آري امام (علیه السّلام) شخصيتي است كه در كعبه زاده شد و در مسجد به شهادت رسيد. شخصيتي كه بعد از پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همتا و همانندي نداشت داراي خصوصيات و ويژگيهاي منحصر به فردي مي بود و وجود مباركش مجموعه اي از اضداد مي نمود.
جمعت في صفاتك الاضداد فلهذا عزت لك الافداد
زاهد حاكم حليم شجاع فاتك ناميك فقير جواد36
براي تو صفات گوناگون گرد آمده است و از اين رو براي تو همتايي نمي توان يافت : تو انساني وارسته سياستمدار بردبار شجاع عابد جري تهيدست سخاوتمند و ايثارگر هستي !

پی نوشتها:

1 ـ فروغ ولايت ص .17
2 ـ نهج البلاغه خطبه 192 (قاصعه ) .
3 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 13 ص 198 و .199 تاريخ طبري .313 2
4 ـ نهج البلاغه خطبه 192 (قاصعه . )
5 ـ همان .
6 ـ همان خطبه 37 و .71
7 ـ همان خطبه .57
8 ـ ر . ك به شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 116 4 ـ125 و 13 224 ـ.240
9 ـ نهج البلاغه خطبه .22
10 ـ همان خطبه .4
11 ـ الغدير ج .3
12 ـ نهج البلاغه خطبه .187
13 ـ همان حكمت .185
14 ـ همان خطبه .197
15 ـ ميزان الحكمه (ترجمه فارسي ) .268 1
16 ـ نهج البلاغه خطبه .210
17 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد .48 11
18 ـ نهج البلاغه خطبه .128
19 ـ همان خطبه .189
20 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 46 7 و .106 13
21 ـ نهج البلاغه خطبه .93
22 ـ همان خطبه .175
23 ـ همان حكمت .147
24 ـ همان خطبه .175
25 ـ همان نامه .45
26 ـ همان .
27 ـ همان خطبه .126
28 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 212 10 ـ .222
29 ـ نهج البلاغه خطبه .200
30 ـ شرح نهج البلاغه 228 10 ـ .232
31 ـ نهج البلاغه خطبه .192
32 ـ همان خطبه .34
33 ـ همان نامه .10
34 ـ تاريخ يعقوبي .213 2
35 همان .
36 ـ فروغ ولايت استاد جعفر سبحاني موسسه امام صادق (علیه السّلام).785

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی