سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (1)

نويسنده : عليرضا تاجريان



علي (علیه السّلام) از دوران کودکي اش سخن مي گويد

حضرت علي (علیه السّلام) در خطبه 192 نهج البلاغه اين چنين، از دوران کودکي اش سخن مي گويد: «من در خردسالي، بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شکستم! شما موقعيت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خويشاوندي نزديک در مقام و منزلت ويژه مي دانيد. پيامبر مرا در اتاق خويش مي نشاند. در حالي که کودکي بودم مرا در آغوش خود مي گرفت و در بستر مخصوص خود مي خوابانيد بدنش را به بدن مي چسباند و بوي پاکيزه او را استثمام مي کردم و گاهي غذايي را لقمه لقمه در دهانم مي گذارد، هرگز دروغي در گفتار من و اشتباهي در کردارم نيافت. از همان لحظه اي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ ترين فرشته خود (جبرئيل) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راه هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيکو راهنمايي کند و من همواره با پيامبر بودم و چونان فرزند که همواره با مادر است. پيامبر (ص) هر روز نشانه تازه اي از اخلاق نيکو را برايم آشکار مي فرمود و به من فرمان مي داد که به او اقتدا نمايم. پيامبر چند ماه از سال را در غار حرا مي گذارند، تنها من او را مشاهده مي کردم و کسي جز من او را نمي ديد، در آن روزها، در هيچ خانه اي اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا (ص) که خديجه هم در آن بود و من سومين آنان بودم. من نور وحي و رسالت را مي ديدم و بوي نبوت را مي بوييدم. من هنگامي که وحي بر پيامبر (ص) فرود مي آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم: اي رسول خدا! اين ناله کيست؟ گفت: شيطان است که از پرستش خويش مايوس گرديد و فرمود: علي! تو آنچه را من مي شنوم، مي شنوي و آنچه را که من مي بينم، مي بيني، جز اينکه تو پيامبر نيستي، بلکه وزير من بوده و به راه خدا مي روي.»

ويژگي هاي امام علي (علیه السّلام) از زبان خود

حضرت علي (علیه السّلام) در خطبه هاي زيادي از ويژگي هاي خود سخن به ميان آورده است، ما تنها به چند خطبه در اين خصوص اشاره مي کنيم؛ حضرت در خطبه 4 نهج البلاغه مي فرمايند: «من براي واداشتن شما به راه هاي حق، که در ميان جاده اي گمراه کننده بود، به پا خاستم در حالي که سرگردان بوديد و راهنمايي نداشتيد، تشنه کام هر چه زمين را مي کنديد قطره آبي نمي يافتيد، امروز زبان بسته را به سخن مي آورم، دور باد راي کسي که با من مخالفت کند! از روزي که حق به من نشان داده شد. هرگز در آن شک و ترديد نکردم! کناره گيري من چونان حضرت موسي (علیه السّلام) برابر ساحران است که بر خويش بينماک نبود، ترس او براي اين بود که مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان حاکم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهي حق و باطل قرار داريم، آن کس که به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمي ماند.»
در خطبه 16 نهج البلاغه، حضرت علي (علیه السّلام) از فضايل اخلاقي خود، سخن به ميان مي آورد: «به خدا سوگند! کلمه اي از حق را نپوشاندم؛ هيچ گاه دروغي نگفته ام؛ از روز نخست، به اين مقام خلافت و چنين روزي خبر داده شدم، آگاه باشيد! همانا گناهان چون مرکب هاي بدرفتارند که سواران خود (گناهکاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ مي اندازند. آگاه باشيد، همانا تقوا، چونان مرکب هاي فرمانبرداري است که سواران خود را عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مي کنند. حق و باطل هميشه در پيکارند و براي هر کدام طرفداراني است. اگر باطل پيروز شود، جاي شگفتي نيست، از ديرباز چنين بوده و اگر طرفداران حق اندکند، چه بسا روزي فراوان گردند و پيروز شوند، اما کمتر اتفاق مي افتد که چيز رفته باز گردد.»
امام علي (علیه السّلام) در خطبه 33 نهج البلاغه، به ويژگي هاي نظامي و اخلاقي خود اشاره دارند: «به خدا سوگند! من از پيشتازان لشکر اسلام بودم تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، هم اکنون نيز همان راه را مي روم، پرده باطل را مي شکافم تا حق را از پهلوي آن بيرون آورم.»
حضرت در خطبه 37، از ويژگي ها و فضايل ممتاز خود سخن به ميان مي آورد که باعث مي شود حضرت در مقابل تمام مشکلات و سختي ها ايستادگي کنند؛ «آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشيدند، من قيام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به ميدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ايستادند من با راهنمايي نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پيشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز کردم، پاداش سبقت در فضيلت ها را بردم، همانند کوهي که تندبادها آن را به حرکت در نمي آورد و طوفان ها آن را از جاي بر نمي کند، کسي نمي توانست عيبي در من بيابد و سخن چيني، جاي عيب جويي در من نمي يافت. ذليل ترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم.»
در خطبه 78 نهج البلاغه، حضرت علي (علیه السّلام) از ويژگي هايي سخن به ميان مي آورد که مردم عادي حتي امکان وهم و گمان خود را نيز نمي توانند در آن ويژگي ها به کار گيرند؛ «مردم! عذرخواهي کنيد از کسي که دليلي بر عليه او نداريد، و آن کس من مي باشم. مگر من در ميان شما بر اساس ثقل اکبر «که قرآن است» عمل نکردم؟ و ثقل اصغر «عترت پيامبر (ص)» را در ميان شما باقي نگذاردم؟ مگر من پرچم ايمان را در بين شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهيتان ندادم؟ مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم؟ و نيکي ها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انساني را به شما نشان ندادم؟ پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل، ژرفاي آن را مشاهده نمي کند و فکرتان توانايي تاختن در آن راه را ندارد، به کار نگيريد.»
در خطبه 93 نهج البلاغه نيز حضرت از ويژگي هاي علمي و سياسي خود، سخن مي گويند: «پس از حمد و ستايش پروردگار: اي مردم! من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هيچ کس جرات چنين کاري را نداشت، آنگاه که امواج سياهي ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن که مرا نيابيد. سوگند به خدايي که جانم در دست اوست، نمي پرسيد از چيزي که ميان شما تا روز قيامت مي گذرد و نه از گروهي که صد نفر را هدايت يا گمراه مي سازد، جز آن که شما را آگاه مي سازم و پاسخ مي دهم و از آن که مردم را بدان مي خواند و آن که رهبريشان مي کند و آن که آنان را مي راند و آنجا که فرود مي آيند و آنجا که بار گشايند و آن که از آنها کشته شود و آن که بميرد، خبر مي دهم. آن روز که مرا از دست داديد و نگراني ها و مشکلات بر شما باريدن گرفت بسياري از پرسش کنندگان به حيرت فرو رفته مي گويند، سرانجام چه خواهد شد؟ که گروه بسياري از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.»
حضرت علي (علیه السّلام)، الگوي کامل ايمان است و حضرت خود مي گويد: «و همانا من از کساني هستم که در راه خدا از هيچ سرزنشي نمي ترسند، کساني که سيماي آنها سيماي صديقان و سخنانشان، سخنان نيکان است، شب زنده داران و روشني بخشنان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنت هاي خدا و رسولش را زنده مي کنند، نه تکبر و خودپسندي دارند و نه بر کسي برتري مي جويند، نه خيانتکارند و نه در زمين فساد مي کنند، قلب هايشان در بهشت، و پيکرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.»

مظلوميت و تنهايي امام علي (علیه السّلام)

در خطبه 6 نهج البلاغه، حضرت از تنهايي و مظلوميت خود سخن به ميان مي آورند؛ در سال 36 هجري در شهر مدينه آن گاه که از امام خواستند طلحه و زبير را تعقيب نکند، فرمودند: «به خدا سوگند! از آگاهي لازمي برخوردارم و هرگز غافلگير نمي شوم، که دشمنان ناگهان مرا محاصره کننده و با نيرنگ دستگيرم نمايند.
من همواره با ياري انسان حق طلب، بر سر آن کس مي کوبم که از حق روي گردان است، و با ياري فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مي شکنم، تا آن روز که دوران زندگي من به سر آيد. پس، سوگند به خدا! من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبر (ص) تا امر حق مرا از من باز داشته و به ديگري اختصاص دادند.»
امام علي (علیه السّلام) در خطبه 26 نهج البلاغه در حالي از مظلوميت و تنهايي خود سخن مي گويند که آن چنان به حضرت سخت مي گذرد که در اين خطبه مي توانيم به خوبي مظلوميت و تنهايي اميرالمومنين علي (علیه السّلام) را مشاهده کنيم؛ «پس از وفات پيامبر (ص) و بي وفايي ياران، به اطراف خود نگاه کرده ياوري جز اهل بيت خود نديدم، «که اگر مرا ياري کنند، کشته خواهند شد» پس به مرگ آنان رضايت ندادم. چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلويي که استخوان شکسته در آن گير کرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو خوردم و بر نوشيدن جام تلخ تر از گياه حنظل، شکيبايي نموم.»
در خطبه 27 نهج البلاغه، مظلوميت و تنهايي علي (علیه السّلام) به اندازه اي است که حضرت زبان به شکوه ازمردم کوفه مي گشايند؛ «اي مرد نمايان نامرد! اي کودک صفتان بي خرد که عقل هاي شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمي ديدم و هرگز نمي شناختم! شناسايي شما- سوگند به خدا- که جز پشيماني حاصلي نداشت، و اندوهي غم بار سرانجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل جرعه به من نوشانديد، و با نافرماني و ذلت پذيري، راي و تدبير مرا تباه کرديد، تا آنجا که قريش در حق من گفت: «بي ترديد پسر ابي طالب مردي دلير است، ولي دانش نظامي ندارد.
خدا پدرشان را مزد دهد، آيا يکي از آنها تجربه هاي جنگي سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيکار توانست از من پيشي بگيرد؟ هنوز بيست سال نداشتم، که در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام. اما دريغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رايي نخواهد داشت.» مظلوميت و تنهايي امام علي (علیه السّلام)، بيش از اينها است، همين که امام خيانت هاي مردم کوفه را مي بنيد، خود بزرگترين ظلم در حق علي (علیه السّلام) است و اين چنين است که حضرت در خطبه 69 نهج البلاغه ، در سال 69 هجري پس از شنيدن غارت گري هاي فرماندهان معاويه در «عين التمر» در نکوهش کوفيان مي فرمايند: «چه مقدار با شما کوفيان مدار کنم؟ چونان مدارا کردن با شتران نو باري که از سنگيني بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامعه فرسوده اي که هر گاه از جانبي آن را بدوزند، از سوي ديگر پاره مي گردد. هر گاه دسته اي از مهاجمان شام به شما يورش آورند، هر کدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مي بنديد، و چون سوسمار در سوارخ خود مي خزيد، و چون کفتار در لانه مي آرميد. سوگند به خدا! ذليل است آن کس که شما ياري دهندگان او باشيد، کسي که با شما تيراندازي کند، گويا تيري بدون پيکان رها ساخته است. به خدا سوگند شما در خانه ها فراوان، و زير پرچم هاي ميدان نبرد اندکيد و من مي دانم که چگونه بايد شما را اصلاح و کجي هاي شما را راست کرد؛ اما اصلاح شما را با فاسد کردن روح خويش جايز نمي دانم. خدا بر پيشاني شما داغ ذلت بگذارد و بهره شما را اندک شمارد. شما آنگونه که باطل را مي شناسيد از حق آگاهي نداريد و در نابودي باطل تلاش نمي کنيد، آن گونه که در نابودي حق کوشش داريد.
حضرت در خطبه اي ديگر خطاب به مردم کوفه، از تنهايي و مظلوميت خود سخن مي گويند و از اهل کوفه شکايت دارند؛ «اي اهل کوفه! گرفتار شما شده ام که سه چيز داريد و دو چيز نداريد: کرهايي با گوش هاي شنوا، گنگ هايي با زبان گويا، کوراني با چشمهاي بينا. نه در روز جنگ از چونان شتران دور مانده از ساربان مي باشد، که اگر از سويي جمع آوري شوند از ديگر سو، پراکنده مي گردند. به خدا سوگند، مي بينم که اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمي آن سوزان، پسر ابوطالب را رها مي کنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يک به سويي مي گريزيد، و من در پي آن نشانه ها روانم که پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را مي روم که رسول خدا (ص) گشوده، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مي سپارم.»
مظلوميت امام علي (علیه السّلام) در خلافت شايد بيش از همه ظلم هايي که در حق آن حضرت روا شد، به چشم مي آيد؛ آن حضرت در نامه 62 نهج البلاغه به خوبي به مظلوميت خود در خلافت اشاره دارند؛ «پس از ياد خدا و درود! خداوند سبحان محمد (ص) را فرستاد در بيم دهنده جهانيان و گواه پيامبران پيش از خود باشد. آنگاه که پيامبر (ص) به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در کار حکومت با يکديگر درگير شدند، سوگند به خدا! نه در فکرم مي گذشت و نه در خاطرم مي آمد که عرب، خلافت را پس از رسول خدا از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وي از عهده دار شدن حکومت باز دارند، تنها چيزي که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوي فلان شخص بود که بااو بيعت کردند. من دست باز کشيدم، تا آنجا که ديدم گروهي از اسلام بازگشته، مي خواهند دين محمد (ص) را نابود سازند، پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نکنم، رخنه اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، که مصيبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالاي چند روزه دنياست و به زودي ايام آن مي گذرد چنان که سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاي ابر که زود پراکنده مي گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن که باطل از ميان رفت و دين استقرار يافته، آرام شد.»

فلسفه سکوت حضرت علي (علیه السّلام)

براي همه ما شايد اين پرسش پيش آمده باشد که چرا حضرت علي (علیه السّلام) در مقابل حقي، که از آن محروم شدند، سال ها سکوت کردند؟ امام علي (علیه السّلام) در خطبه 5 نهج البلاغه به اين پرسش ما و به فلسفه سکوت خويش پاسخ داده اند؛ «در شرايطي قرار دارم که اگر سخن بگويم. مي گويند بر حکومت حريض است، و اگر خاموش باشم، مي گويند: از مرگ ترسيد!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابيطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر است! اين که سکوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهاني آگاهي دارم که اگر باز گويم مضطرب مي گرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاه هاي عميق!.»
حضرت علي (علیه السّلام) همچنين در خطبه 74 نهج البلاغه نيز مي فرمايند: «همانا مي دانيد که سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده ايد گردن مي نهم، تا هنگامي که اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم نباشد، و جز من به ديگر ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سکوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زيوري که به دنبال آن حرکت مي کنيد، پرهيز مي کنم»
ادامه دارد .....
منبع: باشگاه اندیشه