سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (2)

نويسنده : عليرضا تاجريان



بيعت با حضرت علي (علیه السّلام)

چرا حضرت علي (علیه السّلام) بعد از آن همه ظلم هايي که در حق او روا شد، باز بيعت را پذيرفتند؟ اين سئوالي که براي بسياري از مردم بي پاسخ مانده است. اما حضرت علي (علیه السّلام) در خطبه 3 نهج البلاغه به اين پرسش پاسخ داده اند. حضرت روز بيعت را اين چنين وصف مي کنند؛ «روز بيعت، فراواني مردم چون يال هاي پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزديک بود حسن و حسين (علیه السّلام) لگدمال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد. مردم چون گله هاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. اما آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شکستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده از دين خارج شدند، و برخي از اطاعت حق سربرتافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را که مي فرمايد: «سراي آخرت را براي کساني برگزيدم که خواهان سرکشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزکاران است.» آري! به خدا آن را خوب شنيده و حفظ کرده بودند، اما دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره کرد.
سوگند به خدايي که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت کنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمي کردند و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود که برابر شکم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهايش مي ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سيراب مي کردم. آنگاه مي ديديد که دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله اي بي ارزش تر است.»

دنيا در نگاه امام علي (علیه السّلام) و روش برخورد آن حضرت با دنيا

ضرار بن ضمره ضبايي، از يان امام علي (علیه السّلام) به شام رفت، بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت: علي (علیه السّلام) را در حالي ديدم که شب، پرده هاي خود را افکنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مي پيچيد، و محزون مي گريست و مي گفت: اي دنيا!! اي دنياي حرام! از من دور شو، آيا براي من خودنمايي مي کني؟ يا شيفته من شده اي تا روزي در دل من جاي گيري؟ هرگز مبادا! غير مرا بفريب، که مرا در تو هيچ نيازي نيست، تو را سه طلاقه کرده ام، تا بازگشتي نباشد، دوران زندگاني تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوي تو پست است. آه از توشه اندک، و درازي راه، و دوري منزل، و عظمت روز قيامت!.
نگاه حضرت علي (علیه السّلام) به دنيا، به گونه اي ديگر است و روش برخورد آن حضرت با دنيا در نوع خود بي نظير است.
امام علي (علیه السّلام) در خطبه 52 نهج البلاغه اين چنين دنيا را تعريف مي کنند؛ «آگاه باشيد! گويا دنيا پايان يافته، و وداع خويش را اعلام داشته است، خوبي هايش ناشناخته مانده به سرعت پشت کرده مي گذرد، ساکنان خود را به سوي نابود شدن مي کشاند، و همسايگان را به سوي مرگ مي راند. آنچه از دنيا شيرين بود تلخ شده و آنچه ساف و زلال بود تيرگي پذيرفت و بيش از ته مانده ظرف آب ريخته شده از آن باقي نمانده است، يا جرعه اي آب، که با آن عطش تشنگان دنيا فرو نخواهد نشست.
اي بندگان خدا! از سرايي کوچ کنيد که سرانجام آن نابودي است، مبادا آرزوها بر شما چيره گردد، مپنداريد که عمر طولاني خواهيد داشت!»
حضرت در خطبه 32 نهج البلاغه، روش برخورد با دنيا را اين چنين شرح مي دهند؛ «اي مردم! بايد دنياي حرام در چشمانتان از پر کاه خشکيده و تفاله هاي قيچي شده دام داران، بي ارزش تر باشد. از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن که آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياي فاسد نکوهش شده را رها کنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها کرد.»
امير المومنين علي (علیه السّلام) در خطبه 45 نهج البلاغه نيز در برخورد با دنيا، اين چنين توصيه مي فرمايند: «دنيا خانه آرزوهايي است که زود نابود مي شود و کوچ کردن از وطن حتمي است. دنيا شيرين و خوش منظر است که به سرعت به سوي خواهانش مي رود و بيننده را مي فريبد، سعي کنيد با بهترين زاد و توشه از آن کوچ کنيد و بيش از کفاف و نياز خود از آن نخواهيد و بيشتر از آنچه نياز داريد طلب نکنيد.»
توصيه امام علي (علیه السّلام) در خطبه 63 نهج البلاغه، در برخورد با دنيا، شنيدني است؛ «آگاه باشيد! دنيا خانه اي است که کسي در آن ايمني ندارد، جز آنکه به جمع آوري توشه آخرت پردازد و از کارهاي دنيايي کسي نجات نمي يابد.
مردم به وسيله دنيا آزمايش مي شوند؛ پس هر چيزي از دنيا را که براي دنيا به دست آورند، از کفشان بيرون مي رود و بر آن محاسبه خواهند شد و آنچه را که در دنيا براي آخرت تهيه کردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند. دنيا در نظر خردمندان، چونان سايه اي است که هنوز گسترش نيافته، کوتاه مي گردد، و هنوز فزوني نيافته کاهش مي يابد.»

امام علي (علیه السّلام)، مظهر عدل و عدالت

حضرت علي (علیه السّلام)، بدون شک مظهر عدل و عدالت بر روي زمين است. آن حضرت براي اجراي عدالت از هيچ کوشش دريغ نمي کردند. چه نيکوست که عدل و عدالت امام علي (علیه السّلام) را از زبان خود آن حضرت در نهج البلاغه به نظاره بنشينيم؛ در خطبه 126 نهج البلاغه مي خوانيم که پس از وفات پيامبر (ص) عده اي به امام مي گويند که : مردم به دنيا دل بسته‌اند، معاويه با هدايا و پول‌هاي فراوان آنها را جذب مي‌کند شما هم از اموال عمومي به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش و از تقسيم مساوي بيت المال دست بردار، تا به تو گرايش پيدا کنند.
حضرت در جواب چنين مي‌فرمايند: «آيا به من دستور مي‌دهيد براي پيروزي خود، از جور و ستم درباره امت اسلامي که بر آنها ولايت دارم،استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پي هم طلوع و غروب مي‌کنند هرگز چنين کاري نخواهم کرد! اگر اين اموال از خودم بود به گونه‌اي مساوي در ميان مردم تقسيم مي‌کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشيد! بخشيدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زياده روي واسراف است، ممکن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما در آخرت پست خواهد کرد. در ميان مردم ممکن است گرامي‌اش بدارند، اما در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. کسي مالش را در راهي که خدا اجاز نفرمود مصرف نکرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستي آنها را متوجه ديگري ساخت. پس اگر روزي بلغزد و محتاج کمک آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش کننده ترين دوست خواهند بود.»
حضرت در خطبه 15 نهج البلاغه در خصوص اجراي عدالت مي فرمايند: «به خدا سوگند! بيت المال تاراج شده را هر کجا که بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده يا کنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براي او سخت تر است.»
عدالت علي (علیه السّلام) به گونه اي است که از امتيازدهي به برادر فقير خود نيز پرهيز مي نمايد و حتي با او به شدت برخورد مي کند. چه نيکوست که عدالت را در خطبه 224 نهج البلاغه از زبان آن حضرت بشنويم: «به خدا سوگند! برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندم‌هاي بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگي داراي موهاي ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند. پي در پي مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مي‌كرد. چون به گفته‌هاي او گوش دادم، پنداشت كه دين خود را به او واگذار مي‌‌كنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مي‌دارم. روزي آهني را در آتش گداخته، به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: اي عقيل! گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهني مي‌نالني كه انساني به بازيچه آن را گرم ساخته است؟‏، اما مرا به آتش دوزخي مي‌خواني كه خداي جبارش با خشم خود، آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچيز مي‌نالي و من از حرارت آتش الهي ننالم؟ و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه شب هنگام كسي به ديدار ما آمد، و ظرفي سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجوني در آن ظرف بود، چنان از آن متنفر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمي، يا قي كرده آن مخلوط كردند! به او گفتم، هديه است؟ يا زكات يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر (ص) حرام است، گفت: نه، زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.
گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند. آيا از راه دين وارد شدي كه مرا بفريبي؟ يا عقلت آشفته شده‎، يا جن زده شدي؟ يا هذيان مي‌گويي؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان‌هاست به من دهند تا خدا را نافرماني كنم كه پوست جوي را از مورچه‌اي ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد! و همانا اين دنياي آلوده شما نزد من! از برگ جويده شده دهان ملخ پست تر است! علي را با نعمت‌‌هاي فناپذير و لذت‌هاي ناپايدار چه كار؟!. به خدا پناه مي بريم از خفتن عقل و زشتي لغزش‌ها، و از او ياري مي جوييم.»
بنابراين عدالت علي (علیه السّلام) به گونه‌اي است كه در آن رابطه فاميلي جايگاهي ندارد و آن حضرت به شدت با بي‌عدالتي مقابله مي‌كند چنانكه حضرت به مامور جمع آوري ماليات سفارش مي کند که به هر منطقه اي رفتي، به خانه کسي وارد نشو در کنار چشمه آبي مسکن کن، زيرا مهمان شدن تو ممکن است در گرفتن ماليات از مردم اثر بگيرد.

آگاهي ژرف و علم بي پايان امام علي (علیه السّلام)

امام علي (علیه السّلام) از علومي آگاهي داشتند که هيچ بشري بعد از آن حضرت نتوانسته است به آن علوم دست يابد. شايد اگر اين موضوع را از زبان آن حضرت بشنويم، بهتر بتوانيم با علم بي پايان علي (علیه السّلام) آشنا شويم؛ حضرت در خطبه 175 نهج البلاغه مي فرمايند: «سوگند به خدا! اگر بخواهم مي توانم هر کدام از شما را از آغاز و پايان کارش و از تمام شئون زندگي، آگاه سازم، اما از آن مي ترسم که با اين گونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) کافر شويد، آگاه باشيد! که من اي اسرار گرانبها را به ياران رازدار و مورد اطمينان خود مي سپارم. سوگند به خدايي که محمد (ص) را به حق برانگيخت، و او را برگزيد، جز به راستي سخن نگويم. پيامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک مي شود و جاي نجات کسي که نجات مي يابد و پايان اين حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هيچ حادثه اي بر من نگذشت، جز آن که در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت.
اي مردم! سوگند به خدا من شما را به هيچ طاعتي وادار نمي کنم مگر آن که پيش از آن، خود عمل کرده ام و از معصيتي شما را باز نمي دارم، جز آن که پيش از آن، ترک گفته ام.»
آن حضرت همچنين در خطبه 189 نهج البلاغه مي فرمايند: «اي مردم! بيش از آن که مرا نيابيد، آنچه مي خواهيد از من بپرسيد، که من راههاي آسمان را بهتر از راه هاي زمين مي شناسم. بپرسيد قبل از آن که فتنه ها چونان شتري بي صاحب حرکت کند و مهار خود را پايمال نمايد و مردم را بکوبد و بيازارد و عقل ها را سرگردان کند.»

قاطعيت امام علي (علیه السّلام) در نبرد با منحرفان

امام علي (علیه السّلام) در برخورد با منحرفان بسيار قاطع است. حضرت در خطبه 192 نهج البلاغه به اين امر اشاره دارند؛ «آگاه باشيد! خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوز کار، پيمان شکنان و فسادکنندگان در زمين فرمان داد. با ناکثان پيمان شکن جنگيدم و با قاسطين تجاوز کار جهاد کردم و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه اي قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و کارش را ساخت. حال تنها اندکي از سرکشان و ستمگران باقي ماندند که اگر خداوند مرا باقي گذارد با حمله ديگري نابودشان خواهم کرد و حکومت حق را در سراسر کشور اسلامي پايدار خواهم کرد، جز مناطق پراکنده و دور دست.»
قاطعيت امام علي (علیه السّلام) در نبرد با انحرافات به اندازه اي است که آن حضرت اجازه هيچ گونه افراط و تفريط پيروان را نسبت به شناخت خود نمي دهند. به عنوان مثال امام علي (علیه السّلام)، فرقه «سبائيه» را که اميرالمومنين را خدا مي پنداشتند، مجازات کرد. امام علي (علیه السّلام) در خطبه 127 نهج البلاغه در همين خصوص مي فرمايند: «به زودي، دو گروه نسبت به من هلاک مي گردند: دوستي که افراد کند و به غير حق کشانده شود و دشمني که در کينه توزي با من زياده روي کرده به راه باطل درآيد، بهترين مردم نسبت به من، گروه ميانه رو هستند، از آنها جدا نشويد، همواره با بزرگ ترين جمعيت ها باشيد که دست خدا با جماعت است. از پراکندگي بپرهيزيد که انسان تنها بهره شيطان است. آن گونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشيد! هر کس که مردم را به اين شعار «تفرقه و جدايي» دعوت کند او را بکشيد هر چند که زير عمامه من باشد.»

امام علي (علیه السّلام) و تحقق وحدت

اميرالمومنين علي (علیه السّلام) تمام تلاش خود را براي تحقق وحدت امت اسلام به کار مي گيرند. به عنوان مثال در نامه نامه 78 نهج البلاغه، حضرت در جواب نامه ابوموسي اشعري چنين مي نويسند: «پس بدان در امت اسلام، هيچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد و به انس گرفتن آنان به همديگر، از من دلسوزتر باشد. من در اين کار پاداش نيک و سرانجام شايسته را از خدا مي طلبم و به آنچه پيمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده و همانند روزي که از من جدا شدي نباشي.
همانا تيره روز، کسي است که از عقل و تجربه اي که نصيب او شده، محروم ماند، و من از آن کس که به باطل سخن گويد يا کاري را که خدا اصلاح کرده بر هم زند، بيزارم. آنچه را نمي داني واگذار، زيرا مردان بدکردار با سخناني نادرست به سوي تو خواهند شتافت.»

شکوه امام علي (علیه السّلام) با پيامبر (ص)

در خطبه 70 نهج البلاغه مي خوانيم که در سال 40 هجري که امير المومنين علي (علیه السّلام) در سحرگاه نوزدهم رمضان ضربت خورد، فرمود: «همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (ص) را ديدم، پس گفتم اي رسول خدا! از امت تو چه تلخي ها ديدم و از لجبازي و دشمني آنها چه کشيدم!»
پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «نفرينشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جاي من شخص بدي را بر آنها مسلط گرداند.»

نيايش امام علي (علیه السّلام)

زماني که در خطبه 78 نهج البلاغه، نيايش حضرت علي (علیه السّلام) را با خدا مشاهده مي کنيم، بسيار عجيب است که امام علي (علیه السّلام) که معصوم است، از آنچه که بين خود و خداي خود روا نمي دارد، طلب بخشش مي فرمايد: «خدايا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتري، و اگر بار ديگر به آن باز گردم تو نيز به بخشايش باز گرد. خدايا! آنچه از اعمال نيکو که تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخشاي. خدايا! ببخشاي آنچه را که با زبان به تو نزديک شدم، ولي با قلب آن را ترک کردم. خدايا! ببخشاي نگاه هاي اشارت آميز، و سخنان بي فايده، و خواسته هاي بي مورد دل و لغزش هاي زبان را.»
منبع: باشگاه اندیشه