ضرورت پرداخت به تاريخ شفاهى دفاع مقدس

نویسنده: قاسم ياحسينى



مقاله زير بخشى از مقاله مبسوط دموكراتيك ترين شيوه تاريخ نگارى از آقاى ياحسينى است كه تنها بخشى از آن درباره ضرورت پرداختن به تاريخ شفاهى جنگ است در پى مى آيد .امروزه در مغرب زمين پديده اى به نام تاريخ شفاهى عرصه گسترده اى يافته و هر روز هم توسعه و تكامل بيشتر و ژرف ترى مى يابد.
دامنه و فراگيرى تاريخ شفاهى در مغرب زمين تقريبا در همه قلمروها نفوذ پيدا كرده است و كمتر زمينه اى از زندگى فردى و اجتماعى انسان امروز در غرب است كه مشمول اين پوشش نشده باشد. يكى از اين قلمروها موضوع مهم و اساسى جنگ است.
هم اكنون در سطح دنيا، چندين مركز پژوهشى و دانشگاهى به موضوع تاريخ شفاهى جنگ مشغول هستند و سالانه در كنفرانس هاى بين المللى و يا نشريات تخصصى، يافته ها و عملكردهاى خود را ارايه يا منتشر مى كنند.
جنگ هشت ساله ايران و عراق نيز به عنوان يكى از طولانى ترين و مهم ترين جنگ ها در قرن بيستم ميلادى، فى نفسه سوژه مستقل و قابل توجهى در زمينه تاريخ شفاهى است كه از حدود سه دهه قبل، توجه ها را به خود جلب كرده است. در جمع بندى اوليه و كلى مى توان تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله عراق عليه ايران را به طور فشرده چنين تعريف كرد: تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله عراق عليه ايران عبارت است از: تكنيك، روش و شيوه اى كه با استفاده از وسايل و ابزارهايى چون ضبط صوت، ويدئو، دوربين فيلمبردارى و هرگونه وسايل ضبط صوت و تصوير، خاطرات و يادمانده هاى عناصر درگير در جنگ عراق عليه ايران را در قالب كلام و روايت شفاهى و غيرمكتوب، ثبت و ضبط مى كند.
لازم به يادآورى است كه خاطره در اين تعريف اختصاصى عبارت است از: روايت يك، چند يا انبوه يادمانده هايى از وقايع، حوادث، برخوردها، گفت وگوها، بيان نظرات و در يك كلام، هرگونه تصوير ذهنى احساسى به يادمانده از جنگ به طور مستقيم و غيرمستقيم.
بنابراين در اين رويكرد به تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله، روايت راوى و خاطره گو يى از دوران كودكى و نوجوانى و سال هاى قبل از انقلاب و قبل از شروع جنگ نيز به نوعى دربرگرفته مى شود و تا سال هاى پايانى جنگ در ۱۳۶۷ و سال هاى پس از آن را پوشش مى دهد.

ضرورت پرداختن به تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله

همان طور كه قبلا هم يادآور شديم، براساس آمارهاى ارايه شده از سوى مراكز درگير در جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، در فاصله جنگ تحميلى از آغاز تا پايان(۱۳۶۷- ۱۳۵۹) حدود دو ميليون نفر به جبهه هاى جنگ اعزام شدند. از اين تعداد، حدود دويست و هجده هزار نفر به شهادت رسيدند. حدود چهل و سه هزار نفر به اسارت دشمن درآمدند و حدود چهارصد هزار نفر مجروح يا جانباز شدند.جنگ عراق عليه ايران، تنها در مرزهاى بين المللى و جبهه ها و خط مقدم نبرد باقى نماند. در ماه هاى نخستين جنگ، دشمن هزاران كيلومتر از خاك ايران را در نواحى جنوب و غرب كشور به تصرف خود درآورد و صدها روستا و چندين شهر مهم را اشغال كرد. اغلب مردم از مناطق اشغال شده، به مناطق امن ايران مهاجرت كردند و عده اى نيز با تحمل خطر و سختى در همان مناطق اشغال شده باقى ماندند.
با شروع بمباران مناطق غيرجنگى و شهرهاى ايران توسط عراق و خصوصا بمباران و موشكباران شهرهاى ايران، موسوم به جنگ شهرها ميليون ها ايرانى غير نظامى طعم جنگ، ويرانى، مرگ و آوارگى را چشيدند و از جنگ و هجوم دشمن تجربه عينى و ملموس پيدا كردند. علاوه بر رزم دو ميليون نفر در طول هشت سال جنگ در جبهه هاى نبرد، ميليون ها ايرانى در پشت جبهه و در شهرها و روستاها به نحوى درگير جنگ بودند و جنگ به طور مستقيم يا غيرمستقيم تقريبا بر همه شهروندان ايرانى تاثير گذاشت.
براى ثبت تاريخ و عبرت آيندگان و زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا،رزمندگان، جانبازان، اسرا و عناصر مردمى درگير در جنگ هشت ساله بايد تا زمانى كه اين نسل وجود دارد و خاطراتش دچار افسردگى و فراموشى نشده، دست به كارى زد و خاطرات و به ياد مانده هاى ذهنى عناصر درگير در جنگ را در همه ابعاد، صفوف و صنوف، البته در حد امكان و توان محدود، به نحوى ثبت و ضبط كرد.

چرا تاريخ شفاهى

چرا بايد با شيوه تاريخ شفاهى به سراغ خاطرات ايام جنگ رفت؟ در پاسخ به اين سوال مهم بايد گفت كه:
۱- فرهنگ شفاهى و گفت وگو در ميان انسان ها و ما ايرانى ها، خيلى راحت تر، رايج تر، آسان تر و كم هزينه تر است، آدمى راحت تر مى تواند حرف بزند تا بنويسد. بنابراين تاريخ شفاهى فى نفسه روش راحت تر و سهل الوصول ترى براى ثبت و ضبط خاطرات جنگ است.
۲- اكثريت قريب به اتفاق رزمندگان و مردم عادى شهرها و على الخصوص روستاها و مناطق عشايرى توانايى نوشتن خاطرات خود را ندارند و در برخى موارد، حتى سواد خواندن و نوشتن هم ندارند. ناچار در اين گونه موارد بايد از شيوه تاريخ شفاهى استفاده كرد. در اين روش نسبتا نو، همه اقشار از توده هاى علمى و بى سوادى تا نخبگان نظامى، سياسى و ... با هر ميزان سواد دانش و تجربه و هر جنسيت، زبان، نژاد و منطقه جغرافيايى مى توانند به ياد مانده هاى ذهنى احساسى و خاطرات خود را به طور كلامى و شفاهى و بدون كمترين تكلف و زحمت، يعنى درست همان طور كه خاطره هايى را در جمع دوستان يا محفل خانوادگى تعريف مى كند، روايت و بازگو كنند. حتى در عصر تكنوالكترونيك و دنياى پست مدرن و عصر ماهواره ها و اينترنت بشر بار ديگر به سوى عصر ماقبل گوتنبرگ(مخترع چاپ) باز مى گردد و امروزه بسيارى از رسانه هاى مكتوب تلاش دارند پيام خود را به طور شفاهى و كلامى نيز منتشر كند. فكر مى كنم خبر زير، به خوبى جايگاه فرهنگ شفاهى در ميان انسان آغاز هزاره سوم ميلادى را نشان بدهد:
چارلز كراسامر، مفسر امريكايى امور رسانه ها در مقاله اى از درگذشت مجله چهل سال پابليك اينترست Public interest (منافع عمومى) خبر داده كه روزگارى از نشريات متنفذ آمريكا به شمار مى رفت و خوانندگانى از ميان همه طبقات را به خود اختصاص داده بود و مطالب آن پس از انتشار، در رسانه هاى ديگر نقل و از سوى خبرگزارى ها در سراسر جهان پراكنده مى شد. سردبير مجله منافع عمومى كه مشتركان فراوانى نيز داشت، در ضيافت خداحافظى اين مجله گفته است كه كم حوصله و عجول شدن مردم، ظهور اينترنت و وبلاگ ها مسير تاريخ ژورناليسم را تغيير داده اند و مجله ما نيز يكى از قربانيان اين تحول است. هر يك از نويسندگان ما براى خود وب سايت ساخته اند و مطالبشان را ابتدا در اين وبلاگ ها عرضه مى كنند و خوانندگان ديگر نيازى به خواندن مجله ندارند. از سوى ديگر، مردم امروز حوصله خواندن مطالب طولانى را ندارند و به دنبال مطالبى هستند كه ساده و صريح باشد و در ظرف مدت كمتر از يك دقيقه همه اطلاعات مد نظر آنان را در اختيارشان قرار دهد. حال آن كه اين از عهده يك مجله چاپى برنمى آيد. مردم نمى خواهند هر روز، وقت خود را(بيش از پانزده دقيقه) صرف خواندن يك روزنامه كنند، چه رسد به يك مجله سنگين. امروزه ديگر فقط نشرياتى پيروزند كه خلاصه و ژورناليستى بنويسند. در حالى كه اين روش نگارش از عهده هر نويسنده اى ساخته نيست. اين كار مهارت و تجربه مى خواهد؛ اما چنين افرادى تعدادشان كم و دستمزدشان زياد است. در واقع به دليل توجه مردم كم حوصله به مطالب كوتاه و جامع بار ديگر استقبال از راديو افزايش يافته است.
در جايى كه فرهنگ مطالعه و اقبال به نوشته و اثر مكتوب، چنين است، در جامعه ما كه اساسا هنوز داراى فرهنگ و سنت شفاهى است وضع معلوم است و به خوبى اهميت، جايگاه، ضرورت و فلسفه پرداخت به تاريخ شفاهى آشكار مى شود.
۳- تجربه نشان داده ايرانى ها به طور عام و در اكثر امور، حوصله نوشتن و نگارش ندارند. خوش دارند درباره يك موضوع و خاطره، حرف بزنند، اما حاضر نيستند همان موضوع را مكتوب كنند. علاوه بر اين اساسا براى نوشتن بايد استعداد، آموزش و ممارست داشت.
بسيارى مى توانند يك خاطره را خيلى خوب و جذاب تعريف كنند اما حتى به طور ناقص و دست و پا شكسته نيز نمى توانند آن خاطره را بنويسند. علاوه بر اين، انواع مشكلات شخصى، اقتصادى و اجتماعى امروزه مجال نوشتن را از اغلب شهروندان ايرانى سلب كرده است.
۴- در گفت وگوى شفاهى، خاطره گو با پرسش هاى دقيق و جزيى خاطره نويس و مصاحبه گر، مى تواند زواياى بيشتر و دقيق ترى از خاطره اش را نقل و روايت كند. تجربه نشان داده كه اگر كسى خاطره اى را بنويسد، معمولا به ذكر كليات و رئوس مطالب بسنده مى كند، اما اگر همان خاطره را به طور شفاهى و كلامى روايت كند و مصاحبه گر سوال هاى گوناگون و متنوعى(در همان باره) از او بپرسد، زواياى تاريك و مغفول فراوانى به يادش مى آيد و نقل مى كند. بارها براى من اتفاق افتاده كه خاطره اى چند صفحه اى را از رزمنده اى در روزنامه يا مجله اى خوانده ام، اما وقتى با مقدارى سوال حول و حوش همان مسائل به سراغ همان رزمنده رفته ام، ده ها برابر خاطره اول، خاطره با ذكر جزئيات ريز و پيش پا افتاده به يادش افتاده و تعريف كرده است. در شيوه تاريخ شفاهى، مصاحبه گر و يا به قول دوست پژوهشگر على رضا كمره اى «مورخ شفاهى» ،مى تواند و بايد با انبوه سوالات ريز و درشت خود،تصوير دقيق تر، جزيى تر و عينى ترى از به ياد مانده هاى ذهنى افراد به دست آورده وارائه بدهد.
۵.در يك نگرش فلسفى از نگاه «فلسفه تاريخ شفاهى»بايد گفت: پديده نوين «تاريخ شفاهى» دمو كراتيك ترين و مردمى ترين شيوه تاريخ نگارى در جهان معاصر به شمار مى رود.معمولا در تاريخ نگارى سنتى و خاطره نگارى هاى مرسوم و موسوم با عنايت به مدل فكرى وتورى فلسفه تاريخ «نقش قهرمان و بزرگان در تاريخ» ، رهبران سياسى وفرماندهان نظامى مورد توجه و عنايت قرار مى گرفتند و احيانا «خاطراتشان» به رشته نگارش در مى آمد يا مورد استناد مورخان قرار مى گرفت، اما در شيوه تاريخ شفاهى، عادى ترين و عوام ترين اقشار و طبقات فرودست جامعه نيز فرصت ثبت وضبط خاطرات خود را پيدا مى كند. از اين منظر فلسفى، تاريخ شفاهى در واقع قيام عليه تئورى مدل فكرى فلسفى «كارلايل» و«هگل»، «نقش قهرمان در تاريخ» و نخبه گرايى در تاريخ نويسى و خاطره نگارى و حتى نگاه كلان به تحولات تاريخى و اجتماعى است. هر چند كه نخبگان را هم در بر مى گيرد و زير پوشش قرار مى دهد. به عنوان مثال: در پروژه تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله، زن بى سواد اهل روستاهاى اطراف «هويزه» (در استان خوزستان) كه شاهد عينى يورش و حضور نيروهاى عراقى به زادگاه روستايش بوده، به همان اندازه مى تواند و بايد «خاطرات شفاهى» اش را نقل و روايت كند كه فرضا محسن رضايى، فرمانده وقت سپاه پاسداران، يا على اكبر هاشمى رفسنجانى، نماينده امام خمينى(رحمت الله علیه) در امور جنگ و رييس وقت مجلس شوراى اسلامى.
در يك كلام با استفاده از شيوه تاريخ شفاهى، همه اقشار و طبقات اجتماعى فرصت برابرى براى «حضور روايت» تاريخ پيدا مى كنند و بدين وسيله نوعى برابرى وتوازن ميان توده هاى بى نشان، اما موثر در روند حوادث تاريخى و نخبگان گرداننده جنگ هشت ساله به وجود مى آيد. مطلوبى كه به عدالت تاريخى نزديك است.براى آنكه ابعاد عظيم وحيرت انگيز قلمرو تاريخ شفاهى جنگ هشت ساله را نشان دهيم، كافى است شاخه ها وزير شاخه هاى مربوط را ذكر كنيم. با توجه و عنايت به اين موارد، مى توان حدس زد كه به لحاظ تاريخى و «كارهاى نكرده» در كجا قرار داريم و چه اندازه بايد سعى وتلاش همه جانبه و طاقت فرسا كرد تا بلكه درصد اندكى از كار به سامان برسد.
منبع:http://www.bonyadedefa.ir