کمر گرد زمین می‌شکند مهدی‌جان
آسمان سایه‌ی خود می‌فکند مهدی‌جان
گر نیایی سخن چلچله‌ها می‌سوزد
دامن سبز چمن رخت عزا می‌دوزد
قاصدک‌ها زتماشای زمین لرزانند
بادها از خبر پنجره‌ها گریانند
چشمه‌ها چشم به راهند ولی زنده‌دلند
تا به کی آینه ماند به رهت چشم به در
دیگر این جمعه بیا، ای سحر آرای سحر


طاهره سادات خوشدل