تو از تبار آب‌ها
 نه، آب از تبار توست
 و آب بعد سال‌ها
هنوز بی‌قرار توست
 
اگر کشید دشمنی
به خشم گوشواره را
به چشم تو ندیده بود
درخشش ستاره را
 
صدای تازیانه‌ها
تو را عذاب داده بود
تو از تبار یاسی و 
کبود رنگ تو نبود
 
به نیت رها شدن
چه ناگهان و بی‌امان
کبوترانه پر زدی
به سوی بام آسمان


طیبه شامانی