می شود اینجا خدا را خوب دید
در نگاه ساکت پروانه ها
رد سبز پاش را دنبال کرد
در تمام کوچه ها و خانه ها

می شود گلدوزی اش را هر بهار
درنگاه رنگ رنگ بیشه دید
می شود هر صبح ، از توی اتاق
نور او را باز ، پشت شیشه دید

می شود با او سفر کرد از زمین
رفت روی شانه های آسمان
می شود با ابرها هم دوست شد
ریسمانی بست بر رنگین کمان

با خدا هم می شود همسایه شد
در نگاه مخمل یک نارون
او که تند از اشتیاق دیدنش
می تپد قلب کبوترهای من
 

حمید هنرجو