آشنایی با فن تدریس (1)

تهیه کننده : علی عابدیان
منبع : راسخون

مقدمه

حمد و ستايش، مخصوص اوّل مربّي و تربيت كننده جهانيان و خلايق است كه انسان را خلق كرد تا شناخته شود و سلام و صلوات او بر فرستاده بر حقش، حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله و سلم) و خاندان پاك و معصومش، كساني كه خداوند آنها را فرستاد تا انسان ها را به راه كمال و سعادت، راهنمايي و تربيت كنند.
ارزش و اهميت علم، بر هيچ كس پوشيده نيست؛ علمي كه در روايات و احاديث در موردش سخنان بسيار آمده است؛ براي شناخت ارزش علم، روايتي را از امام متقيان حضرت علي (عليه السلام) نقل مي كنيم: «كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إِلّا وِعاءُ العِلْمِ فإِنّهُ يَتَّسِعُ بِه» هر ظرفي، به آنچه در او گذاشته مي شود تنگ مي گردد؛ جز ظرف علم، كه هرچه به آن اضافه گردد پهناور شود.
البته، بر هيچ كس پوشيده نيست كه وظيفه انتقال اين علم، بر عهده معلمان كارآزموده است؛ بايد دانست معلمي، يك فن و هنر است كه به صرف دانش به دست نمي آيد.يك معلم خوب، بايد از ويژگي هاي شخصيتي مطلوبي برخوردار باشد؛ زيرا شخصيت وي، علاقه و ايمانش از عوامل بسيار مهم و مؤثر در فرايند آموزش است.
و ما، در اين رساله برانيم تا، نكات و مسائلي كه مي تواند، يك معلم را در بهتر انجام دادن مسأله تدريسش، به آن كمك كند را گردآوري كنيم؛ البته ادعا نمي كنيم كه دراين رساله، تمامي ريزه كاري هاي معلمي آمده است؛ ولي تا آنجايي كه در توان داشته ايم سعي كرده ايم، نكات مهم و اساسي امر تدريس را از قلم نيندازيم.
اين مقاله، در چهار فصل گردآوري شده است و در هر فصلي مطالب آن به صورت منظم آمده است؛ در ابتدا، مباحثي پيرامون امر تدريس و سپس به ترتيب، مباحث الگوهاي طرح درس، روش ها و فنون تدريس و مهارت هاي فرايند تدريس و در پايان، خلاصه مطالبي كه در اين رساله آورده ايم به همراه ويژگي هاي يك معلم نمونه را در غالب بيست نكته، به صورت مختصر آورده ايم.
لازم است در اينجا از تمامي كساني كه در گردآوري اين مقاله نقشي داشته اند، به خصوص حجه الاسلام والمسلمين هاشم زاده به خاطر راهنمايي هايشان در به ثمر رسيدن اين كوشش، تشكر و قدرداني نمايم و براي ايشان، موفقيت روز افزون، از خداوند متعال مسألت داشته باشم.

فصل اول : مباحثي پيرامون تدريس

در اين فصل، قصد داريم قبل از وارد شدن در اصل مسائل مربوط به فرايند تدريس، ابتدا مباحث اوليه پيرامون امر تدريس، نظير: تعريف تدريس و يادگيري و عوامل مؤثر در اين دو را، بيان مي كنيم؛ زيرا براي وارد شدن در اصل موضوع تدريس، بايد مسائل اوليه آن روشن شده باشد.

1.تدريس

تدريس، عبارت است از: تعامل يا رفتار متقابل معلم و شاگرد بر اساس طراحي منظم و هدفدار معلم، براي ايجاد تغيير در رفتار شاگرد و افزودن دانسته هاي شاگرد.
در اين تعريف، به دو نكته مهم توجه شده است :
1:وجود تعامل يا رابطه متقابل بين معلم و شاگرد:
بنابراين، به فعاليت هاي يك جانبه وپراكنده معلم، كه هيچگونه تغييري در شاگردان ايجاد نكند، تدريس گفته نمي شود؛ به همين خاطر، به يادگيري كه از طريق فيلم و كتاب و تلويزيون انجام مي گيرد، تدريس اطلاق نمي شود.
2:هدفدار بودن فعاليت هاي معلم
همانطور كه مي دانيم، تدريس اشكال مختلفي را در بر مي گيرد، و هر شكلي همانطور كه از نظر مشخصات با شكل ديگر متفاوت است، فرايند تدريس آن نيز متفاوت است؛ پس معلم بايد، ابتدا مشخص كند چه بايد ياد گرفته شود، تا بر اساس آن محتواي آموزشي و فعاليت هاي متناسب با درك وفهم شاگردان، فراهم شود.

عوامل مؤثر در تدريس

تدريس امر ساده اي نيست؛ پس معلم تنها با داشته هاي قبلي خود، نمي تواند تدريسي ايده ال داشته باشد؛ بلكه، عوامل بسيار مهم ديگري هست كه در هرچه بهتر انجام شدن امر تدريس، معلم را ياري مي كند ومادامي كه معلم اين عوامل را در نظر داشته باشد _ هر چند نتواند بعضي از اين عوامل را، به هر دليلي به كار بگيرد _ مي تواند فعاليت هاي تدريس را تنظيم كند و تصميمي آگاهانه بگيرد.

1.ويژگي هاي شخصيتي و علمي معلم

اساسي ترين عاملي كه در امر تدريس دخيل است، خود معلم مي باشد؛ چون معلم است كه مي تواند با ايجاد محيطي جذاب، درس را براي شاگردان آسان گرداند، ويا بر عكس، با بهترين موقعيت، تدريس را با عدم توانايي به يك محيط كسل كننده تبديل كند.دراين قسمت سعي داريم، رفتار و شخصيت علمي را كه كم و بيش لازم است معلمان در هنگام تدريس داشته باشند را، توضيح دهيم.
1.1.تأثير شخصيت و رفتار معلم در فرايند تدريس
براي شاگردان عمل و رفتار معلم، معيار مناسبي براي ارزشيابي مطالب، گفته ها و رهنمودهاي اوست؛بنابراين، معلم بايد در رفتار و اعمالش، آنقدر بزرگوار باشد كه نمونه و الگويي مناسب براي شاگردانش باشد؛ كما اينكه در حديثي از امام متقيان حضرت علي (عليه السلام)آمده است: «وَقارُ الْمُعَلِّمِ زينَةُ الْعِلْمِ» وقار و سنگيني معلم، سبب آرايش علم است.
معلم نبايد اين حق را به خودش بدهد كه شاگردان را، پذيرنده همه حرف هايش بداند؛ معلم بايد هنگام تدريس، به همه شاگردان توجه كند و نبايد در برخورد با شاگردان، عدالت را فراموش كند؛ نبايد بين شاگردان تمايز قائل شد؛ اگر شاگردان احساس كنند كه معلم بين آنها تبعيض قائل شده است، به او توجه و اعتماد نخواهد كرد. نگاه محبت آميز معلم، همانند صدايش، بايد به طور يكسان، شامل حال همه شاگردان شود.
وي، بايد وقت شناس باشد، معلم خوب كسي است كه زودتر از شاگردان وارد كلاس شود و ديرتر از آنان از كلاس خارج شود، تا بتواند براي شاگردان، الگوي نظم و ترتيب باشد.
2.1.تأثير شخصيت علمي معلم بر فرايند تدريس
معلم هر اندازه داراي رفتار انساني مطلوبي باشد؛ ولي از نظر علمي ضعيف و ناتوان تلقي شود، مورد قبول شاگردان واقع نخواهد شد؛ شخصيت متعادل، همراه باتسلط علمي، معلم را ازنظر شاگردانش، با ارزش و اعتبار مي سازد.
تسلط بر محتوا و موضوع درس، از مهمترين ويژگي هاي معلم است؛ با وجود اينكه دامنه علوم حتي در يك رشته خاص، بسيار وسيع و گسترده شده است، و كمتر كسي مي تواند به آن دست پيدا كند؛ اما لازم است كه معلم، حداقل بر مطالبي كه تدريس مي كند، مسلط باشد .
معلم علاوه بر داشتن محتواي غني علمي، بايد از فنون و مهارت هاي آموزشي آگاه باشد؛ او بايد قادر به تحليل فرايند آموزشي باشد، و با استفاده از امكانات و تجهيزات موجود، روش تدريس خود را انتخاب كند؛ او بايد از الگوهاي آموزشي اي كه مربيان تربيتي با تحقيق به آن دست يافته اند، آگاهي داشته باشد و مزايا و معايب هر كدام را بشناسد و با روش هاي صحيح تدريس و فنون كلاسداري، كاملاً آشنا باشد.

2. تأثير ويژگي هاي شاگردان در فرايند تدريس

معلم نمي تواند بدون توجه به ويژگي هاي شاگردان، آنان را به كار كردن مجبور كند و به عبارت ديگر، كار را بر آنان تحميل كند؛ زيرا فعاليت هاي عقلي، اخلاقي و اجتماعي شاگرد، تابع اراده معلم نيست، در حديثي از امام علي النقي (عليه السلام) مي خوانيم، كه امام اين چنين فرموده اند: «إِنَّ الْعالِمِ وَ الْمُتَعَلِّمِ شَريكانِ في الرُّشْدِ» معلم و شاگرد در پيشرفت و ترقي با هم شريكند.
تدريس معلم بايد بر اساس نياز، علاقه و توانايي هاي ذهني شاگردان تنظيم گردد؛ البته اين بدان معنا نيست كه شاگردان، هر چه دلشان خواست، مي توانند انجام دهند؛ بلكه بدين معناست كه فعاليت و كار مدرسه، بايد مورد علاقه و دلخواه شاگردان باشد.
ساختار ذهني، هوش و تجربه هاي علمي شاگرد، موضوع ديگري است كه در روش تدريس، بايد به آن توجه شود؛ ساختار ذهني كودكان با ساختار ذهني بزرگسالان متفاوت است؛ بنابراين، معلم بايد برنامه و مواد آموزشي را مطابق سطح درك و فهم شاگردان، عرضه كند تا براي آنان قابل جذب باشد؛ يعني برنامه درسي و نوع و مقدار تكليف، بايد بر اساس مراحل رشد ذهني و توانايي هاي مختلف شاگردان پي ريزي شود.
موقعيت اجتماعي شاگرد، از عوامل ديگري است كه بر تدريس معلم اثر مي گذارد؛ شاگردان در فرايند اجتماعي شدن، نيازمند الگوي مناسب هستند، معلمان بهترين الگوي مؤثر در تشكيل شخصيت شاگردان به شمار مي روند.

3.تأثير برنامه آموزشي در فرايند تدريس

ساختار نظام آموزشي، اعم از نگرش ها، باورها، برنامه ها و آيين نامه ها، مي تواند روش تدريس معلم را، تحت تأثير قرار دهد. آيين نامه هاي خشك و انعطاف پذير، تصميم گيري هاي غير تخصصي در پشت درهاي بسته، گزينش معلم، توجه يا عدم توجه نظام آموزشي به نيازهاي شاگردان و جامعه، اصالت دادن نظام به محتوا و برنامه ها به جاي رشد و تحول همه جانبه، همه و همه مي توانند، فعاليت مدرسه، ازجمله تدريس معلم را تحت تأثير قرار دهند.
در بررسي ساختار نظام آموزشي، دو نظام كاملاً متمايز را مي توان تشخيص داد:
1.3.برنامه متكي بر اصالت مواد درسي
در چنين نظامي، معلم آزادي عمل و ابتكار چنداني ندارد. او بدون توجه به تفاوت هاي فردي، محتوايي يكسان را با روشي ثابت، به همه شاگردان ارائه مي دهد و با توسل به شيوه هاي درست و نا درست سعي مي كند، بر تعداد قبولي شاگردان، كلاس بيفزايد؛ برنامه هاي درسي براي شاگردان خسته كننده است و آنان از محيط مدرسه و كلاس چندان رضايتي ندارند؛ متأسفانه نظام آموزشي حاكم بر اكثر مدارس، چه دانشگاهي و چه حوزوي و چه غير اينها همين نظام آموزشي بي ارزش است؛ نظامي كه بيشتر اهميتش به حفظ كردن، گذاردن امتحان و دادن نمره است و بديهي است كه بعضاً كلاس ها، بي روح و كسل كننده برگذار مي شود.
2.3.برنامه متكي بر رشد همه جانبه شاگرد
در چنين نظامي، علايق، توانايي ها و نيازهاي شاگردان، محور فعاليت هاي آموزشي قرار مي گيرد و معلم، ابتكار و خلاقيت بيشتري در امر تدريس از خود نشان مي دهد. يادگيري به محفوظات ختم نمي شود؛ بلكه پرورش تفكر و رشد همه جانبه شاگرد، مورد توجه واقع مي شود و شاگردان از بودن در مدرسه و فعاليت هاي آن، احساس لذت مي كنند؛ چون معلمان، در اجراي برنامه و انتخاب مواد درسي، آزادي عمل بيشتري دارند و چون محتواي برنامه، به فعاليت هاي فردي و گروهي شاگردان بستگي دارد و معلم نقش راهنما را دارد و چون، برنامه بر حسب توانايي شاگردان تنظيم مي شود.

4.تأثير محيط و وسائل در فرايند تدريس

معلم خوب، در شرايط محدود نيز مي تواند مؤثر واقع شود؛ اما بديهي است كه فضا و تجهيزات آموزشي مناسب، در كيفيت تدريس معلم بسيار مؤثر است؛ كثرت شاگردان، عدم نور كافي، كلاسهاي سرد و تاريك با پنجره هاي
مشرف به بيرون، نداشتن كتابخانه و ده ها امكانات ديگر مي توانند، روش تدريس معلم را، تحت تأثير قرار دهند.
فعاليت آموزشي مدرسه، بايد در فضايي مناسب، با روش و امكانات مطلوب و بر اساس نيازها، علايق و زمينه هاي علمي شاگردان تهيه شود و انجام پذيرد؛ تا معلم در تدريس و شاگردان در يادگيري، احساس رغبت و انگيزه كنند و از فعاليت خود، احساس لذت و رضايت نمايند.

2. يادگيري

در كتاب ها، غالباً بين آموزش و يادگيري فرق مي گذارند؛برخي آموزش را فعاليتي دستوري و يادگيري را فعاليتي توصيفي تلقي مي كنند، اين افراد قائلند كه مردم در زندگي،چه در مدرسه،چه در خانه،چه در اتوبوس و چه در كوچه چيزهايي را فرا مي گيرند،اين يادگيري غير از آموزش است؛اما بايد توجه داشت كه طرح عناوين توصيفي و دستوري، بدون توجه به آنچه در فرايند يادگيري صورت مي گيرد، منطقي نيست؛ چراكه وقتي فرد در كوچه، در كنار دو نفر كه درباره موضوعي اجتماعي بحث مي كنند راه مي رود، آنچه ميان آن دو مطرح مي شود،نحوه استدلال هر يك از آنها و تربيت فكري خود فرد، ممكن است موقعيت را به صورت كاملاً آموزنده درآورد.
در همين راستا قصد داريم، ابتدا تعريفي از مفهوم يادگيري را بيان كنيم و بعد از آن، موارد مهمي كه در يادگيري به معلم مي توانند كمك كنند را، توضيح دهيم.
ايجاد تغييرات نسبتاً پايدار، در رفتار يا رفتار بالقوه فرد كه از تجربه ناشي شده است را، يادگيري مي نامند.
1)تغيير: يادگيري، بزرگترين منشأ تغيير در انسان است، شاهد آن،تغيير و پيشرفت شگرف انسان در طول تاريخ است.
2)پايداري نسبي: تغيير مذبور، موقتي نيست و اصطلاحاً بايد از حافظه كوتاه مدت به حافظه دراز مدت منتقل شود.
3)توان رفتاري: يادگيري، لزوماً عملكرد نيست؛ بلكه نوعي توانايي به ما مي دهد كه مي توانيم آن را به عمل برسانيم.
4)تجربه: تجربه، تأثيرگذاري و محرك هاي دروني يا بيروني اعضا است و مشتمل بر تمرين تقويت شده و كسب اطلاعات و مانند آن مي باشد.
1.2.عوامل مؤثر در يادگيري
1.1.2.آمادگي
بايد يادگيرنده، از حيث جسمي، عاطفي، ذهني وعقلي به اندازه كافي رشد كرده باشد تا بتواند، آموختني هاي معيني را فرا گيرد.بايد توجه داشت كه آمادگي افراد به يك اندازه نيست؛ بنابراين، مربيان در آموزش، تفاوت هاي فردي شاگردان را بايد در نظر بگيرند؛ پس بايد مطالب درسي، متناسب باسطح آمادگي شاگردان باشد.
2.1.2.تشويق
معلم بايد فراگيران را ياري دهد؛ تا از هر فعاليت يادگيري، نوعي رضايت شخصي احساس كنند و درس ها را با ميل و رغبت ياد بگيرند؛ چون انسان ها، ميل دارند تجاربي كه مطلوب و رضايت بخش هستند را بپذيرند و تكرار كنند و از آنهايي كه اثر نا خوشايند دارند، اجتناب ورزند.
3.1.2.تمرين
تكرار و تمرين در يادگيري و دوام آن، تأثير فراوان دارد؛ زيرا هر قدر انجام عملي بيشتر تكرار شود، آن عمل زودتر به صورت مهارت و عادت در مي آيد و دراثر تكرار درست، تبحّر مي شود.
4.1.2.جلب اعتماد
بر معلم لازم است كه در جلسات اوليه، اعتماد شاگردان را جلب نمايد به صورتي كه شاگردان اطمينان حاصل كنند كه يادگيري درس اين استاد، برايشان مفيد و آسان است؛ چون اغلب موارد، شاگردان وقتي با معلم جديد و دروس تازه اي رو به رو مي شوند، ممكن است در آنها ايجاد نگراني و اضطراب شود.
5.1.2.موقعيت و محيط يادگيري
محيط هم از لحاظ فيزيكي وهم عاطفي، بايد براي يادگيري آماده و فراهم باشد؛ از لحاظ فيزيكي مانند:نور، هوا،
تجهيزات و امكانات آموزشي همگي بايد فراهم باشد؛ از لحاظ عاطفي هم بايد روابط بين شاگرد و معلم،روابط بين خود شاگردان و روابط بين والدين و نگرش والدين و مربيان در زمينه تربيت فرزندان، در وضعيت مناسبي باشد.
6.1.2.كاربردي كردن
مهارت ودانشي كه به كار گرفته نشود به تدريج به ميزان زيادي فراموش خواهد شد؛ كما اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)مي فرمايند: «كلُّ عِلْمٍ وَبالٌ يَوْمَ القيامَةِ إِلّا ما عُمِلَ بِه» در روز قيامت هر علمي وبال انسان است، الا آن علمي كه بكار گرفته شده باشد.
به موجب اين قانون،معلم بايد موقعيت هايي را تدارك ببيند تا شاگردان بتوانند، آموخته هاي خود را به كار گيرند.
2.2.موانع يادگيري
1.2.2.كسل كنندگي
ممكن است كار يادگيري براي شاگرد خيلي آسان و يا فوق العاده دشوار باشد و يا ممكن است معلم در برانگيختن علاقه شاگردان و يا جلب توجه آنان كوتاهي كند و يا درست مطالب را درست تفهيم نكند.در چنين مواردي، امر يادگيري براي شاگردان، كسل كننده مي شود.
2.2.2.پيچيدگي
ممكن است معلم، با ارائه مطالب پيچيده، كار يادگيري را براي شاگردان دشوار سازد؛ گفته هاي متناقض و ارتباط ندادن مطالب به يكديگر، ممكن است مشكل آفرين شود.
3.2.2.آزردگي
رفتار رنجش آور معلم، روابط نامطلوب، بي نظمي، دير آمدن به كلاس و غيره نيز از جمله عواملي هستند كه شاگرد را آزرده خاطر مي سازند و در امر يادگيري، اختلال ايجاد مي كند..

پی نوشت ها :

1 .رضي، ابوالحسن؛ نهج البلاغه، حكمت205
2 .شعباني، حسن؛ مهارت هاي آموزشي و پرورشي،ج1، ص104
3 .همانجا، ص117
4 .آمدي،عبدالواحد؛ غررالحكم في دررالكلم، ف83، روايت11
5 .شعباني، حسن؛ مهارت هاي آموزشي و پرورشي، ج1، ص124
6 .مجلسي، محمد تقي؛ بحارالانوار، ج50، ص124
7 .شعباني، حسن؛ مهارت هاي آموزشي و پرورشي،ج1، ص126-128
8 .همانجا، ص128
9 .آذربايجاني، مسعود؛ روانشناسي عمومي، ص145
10 .صفوي،‌امان الله؛ كليات روش ها و فنون تدريس، ص19
11 .پاينده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، روايت2168
12 .صفوي، امان الله؛ كليات روش ها و فنون تدريس، ص21