اتحاد عشق و عاشق و معشوق....
من اینجا روی این زمین چه میکنم؟ اصلاً برای چه هستم؟ برای که؟ عمریست و نَفَسی که میآید و میرود. به دنیا میآییم. کمکم قد میکشیم، درس میخوانیم، نمیخوانیم، بزرگ میشویم، پولی در میآوریم، نانی میخریم، میخوابیم، میخوریم و میمیریم!
من اینجا روی این زمین چه میکنم؟ اصلاً برای چه هستم؟ برای که؟ عمریست و نَفَسی که میآید و میرود. به دنیا میآییم. کمکم قد میکشیم، درس میخوانیم، نمیخوانیم، بزرگ میشویم، پولی در میآوریم، نانی میخریم، میخوابیم، میخوریم و میمیریم! این فاجعه آمیزترین نوع یک زندگی است. اصلاً زندگی نمیتواند باشد تماماً از خود بیگانگی و نبودن است. مگر میشود آدم بی آنکه بداند چیست یا کیست یا کجاست بتواند دَمی، تنها دَمی نَفَس بکشد؟! حس غربت و پوچی آدم را نابود میکند. آمده! خواسته یا نخواسته، به جبر یا اختیار، تنها مهم این است که حالا اینجاست! همین حالا... زمانش کم است و باید بفهمد رسالتش در این زمین چه بوده و چه میخواهد باشد. راز امیدوار زیستن و فهمیدن این رسالت بزرگ تنها (شناختن است). شناختن خود! آدم آمده است که بفهمد چیست و کیست. و راز شناختن خود را در هر لحظه نزدیک شدن به خالقی که آدم را خلق کرده پیدا کند. خالقی که خودش از همه بهتر میداند چه ساخته است و این ساختهی عجیب چه پیچ و خمهایی دارد و چه دردها و حرفهای نگفتهای. امّا مشکل من! منِ آدم بر این زمین پهناور تنها همین است که دچار فراموشیام. دچار ندیدن و یا نخواستن.
اول که انکار میکنم کسی مرا ساخته است، خدایی هست و راز آدم شدن من را میداند. بعد که عقل، کوتاه میآید و اعتراف میکند کسی هست به نام خدا، تازه دل هزار دلیل میآورد که اگر هست چرا من اینقدر تنها و غریب ماندهام و شکسته و بی نصیب! همیشه بهانهای هست برای آدم که در برود از زیر بار شناختن و فهمیدن و دیدن و آدم شدن که هزار هزار بار هم در قرآن به آن امر شد! همیشه بهانهای پیدا میشود که همه چیز را گردن خدا بیندازیم و یا گردن شیطان بیچاره!
صبح تا شبِ زندگیِ دنیا را در حال خرج کردنیم. اما نه خرج برای (خود) که خرج برای (ناخود)! اینگونه میشود که گم میشویم. مثل شعر مولانا:
اول که انکار میکنم کسی مرا ساخته است، خدایی هست و راز آدم شدن من را میداند. بعد که عقل، کوتاه میآید و اعتراف میکند کسی هست به نام خدا، تازه دل هزار دلیل میآورد که اگر هست چرا من اینقدر تنها و غریب ماندهام و شکسته و بی نصیب! همیشه بهانهای هست برای آدم که در برود از زیر بار شناختن و فهمیدن و دیدن و آدم شدن که هزار هزار بار هم در قرآن به آن امر شد! همیشه بهانهای پیدا میشود که همه چیز را گردن خدا بیندازیم و یا گردن شیطان بیچاره!
صبح تا شبِ زندگیِ دنیا را در حال خرج کردنیم. اما نه خرج برای (خود) که خرج برای (ناخود)! اینگونه میشود که گم میشویم. مثل شعر مولانا:
در زمین دیگران خانه مکن کار خود کن کار بیگانه نکن!
در زمین دیگری خانه میسازیم و بعد که میخواهیم برویم سراغ زندگی میبینیم هیچ کدام برای خودمان نبوده و یکباره آدم حس باختن میکند. هیچ ندارد و انگار زیر پایش به یکباره خالی شده است. حالا مدام باید بپرسد که به چه چیز خودم را فروختم و چه دارم که دستم را بگیرد؟ آنجاست که خدا میگوید: (وَلَبِئسَ ما شَرَوا به اَنفُسَهُم) چه بد کردید که خودتان را فروختید! حالا آدم میماند با سرمایهای از دست رفته، دیگر نه عمری هست و نه داشتهای! انسان هر چیز را که ببازد مهم نیست اما اگر خودش را باخت دیگر مسابقهای نیست تا در آن ثبت نام کند و یک بار دیگر شانس انسان شدنش را بیازماید! و چه تعبیر سهمناکیست اگر بفهمیم. آنجا که خداوند میفرماید: (اِنَّ الخاسرینَ الذینَ خَسِروا اَنفُسَهُم) ورشکستان و مالباختگان واقعی کسانی هستند که از خود ورشکسته شدند و خود را از دست دادهاند و دچار زیان گشتهاند هر کاری که کردهاند برای غیر بود نه خدا و نه خود!
با دنیا معامله میکنیم با چند روز، با چند هفته و چند ماه و چند سال که حتی گاهی ثانیهای از آن را زندگی نکردهایم! خوشحال نیستیم، تنهاییم و غمگین با این حال باور نمیکنیم در حالِ (خسرانیم) در حال از یاد رفتن، در حال بیگانه شدن با خود و دور شدن از مهربانیِ چشمهای همیشه باز خدا! انسان سرمایهاش عمر است، عمری که نمیداند تا کجا پاها و چشمها و دست هایش را یاری خواهد کرد. انسان سکههای طلاییِ زندگیاش، زمان و دقیقههایی است که خدا به آن قسم خورده است! (والعصر اِن الانسانَ لفی خسر....)
چرا وقتی این آیات را میشنویم نمیلرزیم؟ چرا نمیترسیم؟ و چرا حرکت نمیکنیم؟ زیان یعنی چه؟ خسران زده یعنی که؟ و راه رهایی کجاست؟ (الا الذینَ آمنوا و عملوا الصالحات).... ایمان.... ایمان.... ایمان.... و ایمان یعنی باور کردنِ تو خدایِ همیشه ناظر و منتظر! خدایی که برایِ بازگشت انسان، همیشه منتظری و یاریاش میکنی... و ایمانِ انسان یعنی حرکت برای عمل صالح! و عمل صالح یعنی معامله کردن با خود، با (تو) و نه غیر... عمل صالح یعنی دیدن، شنیدن و باور کردن.
یعنی برای رهایی از خسران با تمام وجود نیّت به (انسان شدن) کنی قربة الی الله.... وگرنه به خواب میروی. خوابی که تنها مرگ تو را از آن بیدار خواهد کرد. بعد تازه مصداق سخن علی ابن علی طالب میشوی.. الناس النیام فإذا ماتوا اِنتَبِهوا.... درد انسان تنها فراموش کردن خودش است و این فراموشی نتیجه فراموش کردن خداست. کسانی که خدا را فراموش کردند خداوند خودشان را از خودشان غافل کرد... این همان آیهی تکان دهندهای ایست که در سوره حشر میخوانیم آیهای که انذاریست عظیم و بشارتی است برای بیداری! تجسم آن لحظهایی که خدا تو را رها کند، تجسم مرگ است! رها که شوی دیگر هیچ قیدی نخواهی داشت هیچ یاور و دلسوز و انیسی که مرهمت باشد و کوکب هدایتت گردد! خدا به انسان گفته است.. حواست باشد هر چه را از یاد میبری مرا از یاد نبر که بعدش میشود از یاد رفتن خودت از یاد خودت و بعدتر از یاد رفتن تو از یاد من! آدم بی خدا تنهاست، هیچ ندارد. مریض میشود. مجرم میشود. محزون و مضطرب و محروم میشود... محروم از محبتی عمیق.
و دیگر آمدن و متولد شدن و زیستن برایش به هیچ ثمری طی خواهد شد و از فرصت حضور، تنها درد خسران و تنهایی را میچشد خدا تنها دارایی انسان است تنها دلیل نفس کشیدنش. انسان برای دور شدن و فراموش شدن و فراموش کردن نیامده است. آمده است تا به یاد بیاورد کشف کند و انسان شود و انسان شدن شرط اولش ایمان داشتن است. ایمان به معجزه عشق.... عشقی که انسان را آفریده تا به درک عشق برسد! جنس آدم از عشق است چرا که خالق او معناییست از اتحاد عشق و عاشق و معشوق... که انسان جز برای عاشقی آفریده نشده است، جز به دلیل عشق خلق نشده است و جز عشق ورزیدن کاری هم در این عالم نخواهد داشت و کلید عشق و درک عشق تنها در اتحاد است با اولین عاشق.... ذات حقیقی خدا و آیا عشق را میتوان به بهای فراموشی باخت؟
نویسنده: متین السادات عرب زاده
منابع:
1- آیهی 102 سوره مبارکه بقره
2- آیهی 15 سوره مبارکه زمر
3- سورهی مبارکه ولعصر
4- سورهی مبارکه ولعصر
5- مردم خوابند وقتی بمیرند تازه بیدار میشوند...
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}